من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1399
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

آموزش نماز با اعمال شاقه ...

 کتک های خانباجی

وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ

یاد كن هنگامی كه لقمان به پسرش در حالی كه او را موعظه می‌كرد، گفت: پسركم! به خدا شرك نیاور، بی‌تردید شرك ستمی بزرگ است(لقمان، 13)

يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ ۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(17لقمان)

ای فرزند عزیزم، نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و (بر این کار از مردم نادان) هر آزار بینی صبر پیش‌گیر، که این نشانه‌ای از عزم ثابت (مردم بلند همّت) در امور عالم است.

پ ن

خانباجی مکتب خونه ما برای نمازخون کردن بچه‌ها خیلی زحمت می‌کشید. منتها از روش خشونت استفاده می‌کرد و نتیجه نمی‌گرفت. هرروز باید نماز جماعت می‌خوندیم. پسر و دختر، هربار یک‌نفر باید پیشنماز می‌شد.خانباجی هم می‌نشست روبروی بچه‌ها و چهار چشمی نگاه می‌کرد و دوتا گوش دیگر هم قرض می‌کرد و گوش می‌داد که کجای نماز را غلط خونده است! اگر یک کلمه را غلط می‌خوندیم خدا روز بد بهتون نشون نده؛ با چوب دستی میافتاد به جون پیشنماز بیچاره و کتک میزد تا جاییکه بدنش کبود می‌شد. مثلا اگر در سجده ذکر را غلط گفته بود، ما هم باید در سجده باقی می‌موندیم و پیشنماز همچنان در سجده کتک می‌خورد و جیغ میزد.اگر در رکوع غلط خونده بود، توی رکوع کتک می خورد و فریاد میزد.

خلاصه خدا خیلی بهمون رحم کرد که با روش خشن آموزشی خانباجی بی نماز نشدیم! در حالیکه لقمان حکیم چگونگی آموزش نماز را در قرآن به مربیان و والدین آموزش می‌دهد. بنابراین باید برای تربیت فرزندان و کودکان باید دست به دامن قرآن شد. وقتی که لقمان حکیم ابتدا توحید را به فرزندش آموزش می‌دهد و با محبت می‌گوید پسرکم، برای خدا شریک نیاور. اول دست روی مسئله اعتقادی پسرش می‌گذارد. یعنی خدا را به او معرفی می‌کند. به او آگاهی می‌دهد. یعنی ماهم باید از ابتدا خدا را به فرزندمان با زبان کودکانه معرفی کنیم. همانگونه که برای درس خواندن کودکان دائما از فوائد درس خواندن می‌گوییم و تکرار می‌کنیم، برای خداشناسی هم باید دائما یادآور شویم. از سه سالگی در هر نعمتی خدارا یادکنیم. موقع غذا خوردن، خوابیدن و بازی کردن در باره خدا سخن بگوییم.

لقمان حکیم از همان کودکی به فرزندش نماز را سفارش می‌کند، و تربیت دینی و سبک زندگی قرآنی را اموزش می دهد.

بعد که کمی بزرگتر شد در هفت سالگی از کودک مطالبه کنیم. همانگونه که درس و تمرین درس را از کودک مطالبه می‌کنیم. همانگونه که در کنار درس خواندن کودک کنارش هستیم باید در اجرای خداپرستی هم کنار او باشیم.مثل نماز خواندن با او و همراهش نماز بخوانیم منتها با محبت و جذابیت.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-02-29] [ 02:45:00 ب.ظ ]

جانشین رقاص ...

 جانشین دلقک

 وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (اعراف141)

و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده پروردگارش به چهل شب تکمیل شد. و موسی به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در قوم من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو راه اهل فساد مباش.

پ ن

خانباجی مکتب خونه ما گاهی میرفت سفر و سرپرستی بچه هارا به بزرگترین دختری که شاگردش بود می‌سپرد. البته وقتی خودش نبود بچه‌ها عروسی می‌گرفتند، مبصر همه را جمع می‌کرد و خودش وسط کلاس ترانه می‌خواند و رقاصی می‌کرد ما بچه‌های بیچاره هم باید برایش دست افشانی می‌کردیم!

خلاصه خانباجی مکتب، در نبود خودش جانشین معین می‌کرد؛ حالا بگذریم که جانشینش نالایق بود و باعث انحراف بچه‌ها می‌شد.

پس نتیجه می‌گیریم که باید جانشین صلاحیت داشته باشد، نمی‌توان به هر کسی جامعه را سپرد، چه جامعه کوچک مکتب خانه باشد چه جامعه بزرگ یک امت. حضرت موسی علیه السلام برای رفتن به کوه طور و مناجات چهل روزه برادرش را که پیامبر بود به عنوان جانشین انتخاب کرد، تا در نبود او امت را هدایت کند. آنوقت چگونه امکان دارد پیامبر عالی قدر اسلام برای بعد از خود جانشینی برای هدایت امت اسلامی انتخاب نکند!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1399-02-27] [ 06:36:00 ب.ظ ]

دعای اشتباهی نکنیم ...

دعای خوب را از اهلبیت یاد بگیریم

 وقتی بلد نیستیم دعا کنیم، با دعای اشتباهی خودمان را در معرض مشکلات قرار می‌دهیم که ممکن است سرنوشتمان دگرگون شود. باید برای دعا کردن از اهلبیت تبعیت کنیم و راه آنها را دنبال کنیم؛ تا بتوانیم از اکسیر دعا بهرمند شویم.

 

مفهوم ‏شناسی عافیت

   حضرت امام خامنه‌‏ای: «عافیت که در روایات آمده آن چیزی نیست که ما در عُرف خودمان از آن تعبیر به عافیت‏‌طلبی می‏‌کنیم، که انسان در کنجی خزیده و در میدان جهاد وارد نشده با وظائف بزرگِ زندگی مواجه نگردد. بلکه مراد، عافیت در اعتقاد و عمل و محفوظ ماندن از وساوس شیطانی و نفسانی است. انسان در میدان جنگ هم باید از پروردگار طلب عافیت کند، یعنی از او بخواهد که دچار شک و ترس و تزلزل نشود. امام سجاد (علیه السلام) در دعای بیست‏ و سوم صحیفه سجادیه به ابعاد مختلف عافیت، اشاره کرده و آن را از پروردگار طلب نموده‏‌اند»(27/ 10/ 1378).

شخصی از محضر پیامبر خدا صلی‏‌الله‏‌علیه‌وآله پرسید: اگر من شب قدر را درک کردم، از خدای خود چه بخواهم؟ حضرت فرمودند: عافیت بخواه!(قِیلَ لِلنَّبِیِّ صلی‌‏الله‏‌علیه‏‌وآله: إِنْ أَنَا أَدْرَكْتُ لَیْلَةَ الْقَدْرِ فَمَا أَسْأَلُ رَبِّی؟ قَالَ: الْعَافِیَة!(مستدرك الوسائل/ ج7/ ص458)). این حدیث، مبنا و انگیزه‏‌ای است برای تحقیقی هرچند اجمالی در مفهوم و ماهیت عافیت در فرهنگ اسلامی  است.

جایگاه عافیت در فرهنگ اسلامی

(1) در روایت آمده است: شخصی از محضر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره بهترین دعا سؤال نمود و حضرت در پاسخ فرمودند: اینكه از پروردگارت عفو و عافیت در دنیا و آخرت را طلب كنى(تَسألُ رَبَّكَ العَفوَ و العافِیَةَ فی الدّنیا و الآخِرَةِ). روز دوم همان شخص آمد و دوباره پرسید: «یَا رَسُولَ اللّهِ! أیُّ الدُّعاءِ أفضلُ؟» و حضرت همان جواب دیروزی را فرمودند. این سؤال و جواب تا روز چهارم هم تکرار شد. در مرتبه چهارم وقتی آن فرد سؤال کرد: «یَا رَسُولَ اللّهِ! أیُّ الدُّعاءِ أفضلُ؟» حضرت فرمودند: «تَسألُ رَبَّكَ العَفوَ و العافِیَةَ فی الدّنیا و الآخِرَةِ؛ فإنَّكَ إذا اُعطیتَهُما فی الدنیا ثُمَّ أعطیتَهُما فی الآخِرَةِ فقَد أفلَحتَ»(میزان الحكمه/ ج7/ ص477). لذا در فرمایش دیگری می‌‏فرمایند: «از خدای متعال چیزى خواسته نشده است كه نزد او محبوبتر از عافیت باشد»(مَا سُئِلَ اللهُ شَیْئاً أحَبَّ إلَیْهِ مِنْ أنْ یُسْألَ الْعَافِیَةَ(همان)).

(2)در دیگر روایات نیز، عافیت از بزرگ‏ترین و ارزشمندترین مواهب الهی معرفی شده است: «لَا نِعْمَةَ كَالْعَافِیَةِ‏»(تحف العقول/ ص286)؛ «بِالْعَافِیَةِ تُوجَدُ لَذَّةُ الْحَیَاةِ»(غرر الحكم/ 4207).

(3) عافیت در سیره اولیاء الله

   علاوه بر روایات، در سیره حضرات معصومین علیهم السلام نیز، می‏‌بینیم عافیت از موضوعات محوری در فرهنگ دینی است. امیرالمؤمنین(علیه‌‏السلام) نتیجه شیرین عدالت‏ ورزی و استقرار عدات اجتماعی در حکومت خویش را، عافیت معرفی می‏‌فرماید. «أَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی».(نهج البلاغة/خطبه86)- از عدل خود، لباس عافیت بر شما پوشاندم- یعنی عافیت در سایه عدالت است و من عملا عدالت را در میان شما رواج دادم.

(4) حضرت سید الشهداء(علیه‏‌السلام) در دعای عرفه از خداوند چنین می‏‌خواهند: «اللّهُمَّ… عَافِنِی فِی بَدَنِی وَ دِینِی».

(5)امام سجاد علیه السلام مردی را دیدند كه در حال طواف كعبه می‌گوید: «خدایا به من صبر عطا فرما». حضرت دست بر شانه آن مرد گذاشتند و فرمودند: چرا از خدا بلا و گرفتاری طلب می‏‌كنی؟ از خدا عافیت بخواه و چنین بگو: «اللّهُمَّ إنّی أسألُكَ العافِیَةَ، و الشُّكرَ عَلَى العافِیَةِ»(بحار الانوار/ ج95/ ص285).

(6)امام رضا علیه السلام: یوسف علیه السلام در زندان به درگاه الهی شكوه كرد و گفت: خدایا چرا من سزاوار زندان شدم؟ فرمود: تو خود زندان را انتخاب كردی و گفتی «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ»(یوسف: 33) چرا نگفتی: «رَبِّ العَافِیَةُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ»؟(تفسیر القمّی/ ج1/ ص354).

(7) پیامبر صلی‌‏الله‌‏علیه‏‌وآله: به لقمان حکیم ندایی الهی رسید: آیا مى‏‌خواهى خداوند تو را خلیفه در زمین قرار دهد كه در میان مردم به حق قضاوت كنى؟ لقمان در پاسخ گفت: اگر پروردگارم مرا مخیر كند، راه عافیت را مى‏‌پذیرم «قَبِلْتُ الْعَافِیَةَ». ولى اگر فرمان دهد، فرمانش را به جان پذیرا مى‌‏شوم، زیرا مى‏‌دانم اگر چنین مسئولیتى بر دوش من بگذارد حتما مرا كمك مى‏‌كند و از لغزش‏ها نگه مى‌‏دارد؛ از این جهت: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْحِكْمَةَ فَغَشَّاهُ بِهَا مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ». روزی داود نبی(علیه‏‌السلام) به او فرمود: خوشا به حالت‏ای لقمان، به تو حكمت داده شده و بلا و گرفتاری از تو دور شده است(مجمع البیان/ ج8/ ص494)؛ «وَ فِی حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ: اَلْعَافِیَةُ اَلْمُلْكُ اَلْخَفِیُّ»(بحار الأنوار/ ج۷۸/ ص۱۷۳).

(8) پیامبر خدا صلى الله علیه و آله خطاب به مردى كه از شدت ضعف مانند جوجه پركنده‏اى شده بود(كَأنَّهُ فَرخٌ مَنتوفٌ مِنَ الجَهدِ) فرمودند: از خدا چه خواسته‏‌اى؟ عرض كرد: من در دعا مى‌‏گفته‌‏ام: خدایا! كیفرى كه در آخرت مى‏‌خواهى به من بدهى، در همین دنیا بده. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: چرا نگفتى: «اللّهُمَّ آتِنا فی الدّنیا حَسَنَةً و فی الآخِرَةِ حَسَنَةً و قِنا عَذابَ النّارِ»؟ سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله براى بهبودى آن مرد دعا كرد و خداوند او را شفا داد.(میزان الحكمه/ ج7/ ص477)

(9) به همین دلیل هم در تعقیبات نماز صبح آمده است که صد مرتبه بگوییم‏: «أَسْأَلُ اللَّهَ الْعَافِیَة» و هم در تعقیبات مشتركه نماز وارد شده که این دعا را سه مرتبه بخوانیم‏: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَةَ وَ الْمُعَافَاةَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة».

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-02-25] [ 06:45:00 ب.ظ ]

کرونا دزد اخلاص ...

اخلاص شرط قبولی عمل

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

(110کهف)

بگو: جز این نیست كه من هم بشری مانند شمایم كه به من وحی می‌شود: بر این كه معبود شما فقط خدای یكتاست؛ پس كسی كه لقاء پروردگارش را امید دارد، باید كاری شایسته انجام دهد و هیچ كس را در پرستش پروردگارش شریک نكند.

ظاهرا هرکسی این آیه می خواند ، دلش غنج می‌زند که می تواند مصداق آیه باشد . آنجا که خداوند سفارش می‌کند که هیچ کسی را در پرستش با من شریک قرار ندهید؛ با غرور و کمی عجب خوشحال می‌شود که من هرگز کسی را با خدا شریک قرار نمی‌دهم. در حالیکه از خطوات شیطان غافل است. وقتی فعالیت جهادی را دوست دارد خیلی هم دوست دارد، از خیرین پول جمع آوری می‌کند تا در رزمایش مومنانه به کسانی که در ایام کرونا بیکار شده‌اند، کمک رسانی کند.

منتها در این میانه مسئولی که با تحریکات شیطان، متولد می‌شود،- همچون ترامپ که محموله بهداشتی کشورهای دیگر به سرقت برد- با لطایف الحیل بسته‌های غذایی را از کف او می‌رباید! مسئول مدعی جهادگری با بسته‌های سرقتی عکس می‌گیرد و در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارد!

 جهادگری که اینگونه بسته‌های ارزاقش به تاراج رفته از این کلاهی که به سرش رفته خشمگین است.

برای تحلیل آیه و مصداق یابی ، اینگونه می‌توان قضاوت کرد. تنها خَیری که هزینه تهیه بسته هارا پرداخت کرده‌است و هیچ جایی هم نامی از او برده نمی‌شود، عمل مخلصانه داشته است. اما دوگروهی که با پول دیگران می‌خواست کمک کند وقتی که از دستش ربودند عصبانی شد، کارش رضای خدا نبوده، چرا که هدف رساندن به عده‌ای بیکار بود که رسانده شد. و آن مسئولی که به جمع آوری ارزاق توسط دیگری به نام خود منتشر کرد، گرفتار خطوات شیطان شد و با ریا خود را جهادگر معرفی کرد. هردو با این اشتباه گرفتار شرک به خدا شدند، در پوشش جهادگری.

می‌بینید کرونا چگونه بعضی‌ها را دچار بیماری جسمی می‌کند و بیمار چه بسا از دنیا می‌رود  و بخشیده می‌شود؛ و عده ای بیکار می شوند، تاعده‌ی دیگری در این گردونه گرفتار شرک شوند که گناهی نابخشودنی است.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-02-24] [ 03:00:00 ب.ظ ]

دلم برای کوثرنتی ها تنگ می شود ...

دوستان حق شفاعت یکدیگر را دارند

إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ( انبیا 92)” کلمه” امة” به معناى جماعتى است که مقصد واحدى آنها را جمع کرده باشد.

همین امروز بود که از دوستان کوثرنتی نوشته بود که تا دوماه دیگر در این فضا حضور نخواهد داشت.به یک باره احساس دلتنگی شدیدی کردم، برایش نوشتم که دلمان برایت تنگ می‌شود،واقعا انسان چه موجود عجیبی است با اینکه یکبار هم یکدیگر را ندیده‌ایم ولی احساس خوب دلبستگی را می‌‌چشیم. این یعنی حس خوب مومنانه داشتن؛ و همین حس باعث می‌‌شود که برای دیگرانی که ندیده‌‌‌‌ای دعاکنی و آرزوی خوشبختی و سلامتی داشته باشی. معلوم می‌شود که بخشی از این دلبستگی‌ها به همدلی‌ها و هم‌فکری‌ها و همگرایی‌ها مربوط می‌شود، که انسان براثر یکی بودن تفکرات دینی و اعتقادی به یکی شدن می‌رسد.هرچند در دور ترین نقطه کره زمین باشد، دلش برای او می‌تپد و از غم اندوه او غصه می‌خورد.برای همین نباید گفت فضای مجازی باید این فضا را حقیقی دانست.بنابراین در این فضا هم اگر از پیشرفت دیگران شاد باشیم و محتواهای تولیدی دوستان را تشویق کنیم؛ تفاوتی با دوستانی که از نزدیک دیده‌ایم ندارد و خدای نکرده اگر گرفتار حسادت شویم باز هم همان کفاره حسادت در بین دوستانی که می‌بینیم را دارد.پس بیایید به گونه‌ای دراین فضایی که یکدیگر را نمی‌بینیم رفتارکنیم که پس از امروز در آن جهان که خیلی دیر نیست، یکدیگر را که حتما از خودمان بهتر خواهیم شناخت؛ دیدیم شرمنده وپشیمان نباشیم؛ متوجه شویم ای بابا این که خیلی خوب و دوست داشتنی بوده من چرا زیرآب او را میزدم! در تقویت افکار یک دیگر بکوشیم و تلاش کنیم که اگر این حس فراگیر شود می‌تواند زمینه را برای ظهور آماده کند.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-02-22] [ 12:29:00 ب.ظ ]

تجربه پس از مرگ ...

تجربه پس از مرگ آن سوی مرگ

حسابرسی انسان از اعمال خویش

وَ كُل‌َّ إِنسَـَن‌ٍ أَلْزَمْنَـَه‌ُ طَائرَه‌ُ وفِى عُنُقِه‌ِى وَ نُخْرِج‌ُ لَه‌ُو يَوْم‌َ الْقِيَـَمَه‌ِ كِتَـَبًا يَلْقَغه‌ُ مَنشُورًا ؛(اسرأ،13)

و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته‌ايم‌، و روز قيامت براى او نامه‌اى كه آن را گشاده مي‌بيند بيرون مي‌آوريم‌.”

اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (اسراء14)

به او می‌گویند: كتاب خود را بخوان، كافی است كه امروز خودت بر خود حسابگر باشی.

پ ن

همیشه اینگونه گمان می‌کنیم که در قیامت حساب رسانی جلوی ما ایستند و در مورد اعمالمان پرسش می‌کنند.

ولی به سخنان کسانی که تجربه مرگ داشته‌اند دقت می‌کنیم، متوجه می‌شویم، که فرد خودش اعمال خود را می‌بیند و خود قاضی است و خود شاهد بر اعمال خود است و  قضاوت می‌کند و شرمسار زشتی کار های خود می‌شود. قدرت ندارد که اعمال زشت را مثبت فرض کند؛ آنجاست که از خداوند تقاضا می‌کند که او را باز گرداند تا جبران مافات کند.البته این مرحله عالم برزخ است برای کسی که فرصت بازگشت دارد!

اینجاست که آیه الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ( یس65)

امروز بر دهان آن کافران مهر خموشی نهیم و دستهایشان با ما سخن گوید و پاهایشان به آنچه می‌کردند گواهی دهد.

اعمال ما مانند برچسبی بر پیشانی ما چسبیده است، مانند یک بِرندی شده است، که معرف شخصیت ماست؛ مانند این دنیا نیست که بتوان با تظاهر و ریا درون زشت را مخفی کرد و خود را ژن خوب معرفی نمود، که باید مدتی بگذرد تا با عملکرد انسان افراد به ماهیت زشت او پی ببرند. یا وقتی با میلیاردها پول مردم به خارج فرار کند تا متوجه شویم که چه کاره بوده است!

پناه  بر خدا که هر ریز ودرشتی را حسابرسی خواهد کرد، قبل از اینکه خیلی زود دیر شود در این دنیا به حساب خودمان رسیدگی کنیم، نگذاریم که زنگار اعمال زشت در درونمان نهادینه شود و تبدیل به قارون‌ها وفراعنه شویم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:30:00 ق.ظ ]

کلاغه برام خبر میاره ...

کلاغه خبرچین یا فرشته نگهبان

 آیات اعتقادی

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ﴿۱۶﴾

و ما انسان را آفريده‏ ايم و مى‏ دانيم كه نفس او چه وسوسه‏ اى به او مى ‏كند و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم (۱۶)

إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ ﴿۱۷﴾

آنگاه كه دو [فرشته] دريافت‏ كننده از راست و از چپ مراقب نشسته‏ اند (۱۷)

مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ ﴿۱۸﴾

[آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمى ‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى ‏كند] (۱۸)

پ ن

خیلی که بچه بودم هر روز خانباجی مکتب خونه موقع تعطیل شدن، بهمون سفارش می کرد؛ که توی کوچه رویتون را محکم بگیرید تا نامحرم چشمش به شما نیفته-فقط پنج سالم بود- می گفت اگر روتون را محکم نگیرید کلاغه برام خبر میاره!

من هم موقع رفتن تا خونه همش به آسمون نگاه می کردم که کلاغ خانباجی من را می بینه یانه؟!

بعدها به دوره پیشرفت تکنولوژی رسیدیم، صاحبان بازار وصنعت برای کنترل حوزه کاری خودشون از دوربین استفاده کردند. همینطور پلیس برای کنترل چهارراه‌ها از همین راه برای جلوگیری از تخلفات استفاده می‌کند.وقتی وارد فروشگاه‌های زنجیره‌ای می‌شویم، همه جا نوشته‌اند این مکان به دوربین مدار بسته مجهز است. برای همین حواسمون جمع میشه که مبادا چادرمون کنار بره و مسئول مربوطه که پشت مانیتور نشسته مارا نبینه! و آن دیگری حواسش جمع است که مبادا دست درازی کند و چیزی اضافه برندارد.

اما هیچ وقت باورمون به این رقیب عتید-که خداوند در قرآن سفارش آن را کرده است،- به یقین نرسیده، توجه نکردیم که شب و روز موکل نوشتن اعمال ریز و  درشت ما هستند.

و هرگز یه لحظه هم به خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است نیندیشیدیم؛ که اگر به اندازه سر سوزن فکر کرده بودیم، وضعمان خیلی بهتر از اینی بود که داریم.

این همه روزگار را در غفلت سپری نمی‌کردیم، که از پس سالیان دراز به افسوسی گرفتار شویم که برای جبرانش اندوهگین نشویم.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1399-02-20] [ 11:29:00 ق.ظ ]

غواصی در فیوضات الهی شب قدر ...

شب قدر فیوضات رحمت خداوند

رابطه ویژه مهدویت و شب قدر
ماه مبارک رمضان، ماه امام زمان(علیه‏‌السلام) است؛ شب قدر؛ شب پیوند با آن حضرت است. چرا که در شب قدر، که مقدرات همه انسان‏‌ها در آن تعیین می‏‌گردد، این فرایند با نزول فرشتگان به محضر امام زمان و تأیید و امضاء نهایی ایشان صورت می‏‌پذیرد؛ لذا ذیل آیه مبارکه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها»(قدر/ 4) روایت است که : «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى إِمَامِ الزَّمَانِ وَ یَدْفَعُونَ إِلَیْهِ مَا قَدْ كَتَبُوهُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُور»(تفسیر القمی/ ج‏2/ ص431).
ماه رمضان، بهترین زمان برای تربیت یاران امام زمان(علیه‏‌السلام) است. و شاید حکمت اینکه مسجد مقدس جمکران به عنوان میعادگاه منتظران حضرت، در شب 17 رمضان المبارک، به دستور و نظر خاص حضرت ولی‏عصر(علیه‌‏السلام) تأسیس گشت(نک: النجم الثاقب/ ج2/ ص51)، ریشه در همین آموزه داشته باشد.

پ ن

ماه رمضان و شب قدر ماه تربیت نیروی انسانی برای زمینه سازی ظهور است.شب قدر را دریابیم تا فرصت هست در آبشار رحمت الهی و فیوضات رحمانی  غواصی کنیم برای صید مروارید تقوا و خودسازی، تا شایستگی این مهمانی را دریابیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1399-02-19] [ 04:43:00 ب.ظ ]

تجلی تام احسان سبز پوش مدینه ...

میلاد امام حسن مبارک

امام حسن مجتبی؛ تجلی تام احسان الهی(به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی(علیه‏السلام) در نیمه ماه رمضان المبارک)پیامبر(صلی الله علیه و آله): «حسن، حسن نامیده شد چون با احسان خدا آسمان‏‌ها و زمین‏‌ها به پا ایستاده است و حسین از احسان مشتق شده است و علی و حسن دو اسم از اسمای خداوند است و حسین مصغّر حسن است.»

«با حسن، احسان داده شدید و با حسین به سعادت می‏رسید و به وی متوسل می‏‌شوید، بدانید که حسین دری از درهای بهشت است؛ هر که با وی عناد ورزد خداوند باد بهشت را بر او حرام خواهد کرد.»در این دو روایت، که از غرر احادیث ماست، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، وجود مبارک امام حسن(علیه‏السلام) را مرتبط با وصف الهی «احسان» معرفی می‏‌کنند، به این معنا که این اسم مبارک:

اولاً: تجلی عینی اسم الهی «احسان»، وجود مبارک امام حسن(علیه‏السلام) است.

ثانیاً: اسم الهی «احسان» تا بدانجا مُعظَم است که برپادارنده عالم هستی است: «بِإِحْسَانِ اللَّهِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ».

ثالثاً: اسماءالله، برای جریان و سریان در عالم و همچنین استفاضه‌‏ی همه آفرینش از آنها، مَجرا و طریق افاضه دارند و مجرای افاضه احسان الله، حضرت امام حسن(علیه‌‏السلام) است. هر چند همه ائمه اطهار علیهم السلام، چنین خصوصیتی دارند (وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ(زیارت جامعه کبیره)) اما تصریح پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اینکه «احسان‏های الهی به واسطه امام حسن(علیه‏‌السلام) به شما می‏رسد»(بِالْحَسَنِ أُعْطِیتُمُ الْإِحْسَانَ) به این معناست که اصل جریان افاضه احسان الله، امام حسن(علیه‌‏السلام) است، تا آنجا که حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‏السلام) که مظهر اسم الهی «محسن» است، به بیان پیامبر(صلی الله علیه و آله): «اشْتُقَّ الْحُسَیْنُ مِنَ الْإِحْسَانِ… وَ الْحُسَیْنُ تَصْغِیرُ الْحَسَنِ».

ارزش واقعی انسان امیرالمؤمنین(علیه‏السلام): «قِیمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»(نهج ‏البلاغه/ حکمت81)- تعبیر این روایت بسیار لطیف و زیباست، نفرموده كه ارزش هر كس به معلومات یا صرفاً به عمل اوست بلكه فرمود: ارزش هر كس بستگی به احسان او یعنی مجموعه معرفت صحیح و عمل به آن دارد. قیمت هر انسانی به نیكویی و احسان اوست. به همین دلیل در دعای روز یازدهم این ماه عزیز داریم: «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ كَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ…».

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 03:59:00 ب.ظ ]

دستور عذر خواهی از پروردگار ...

از خداوند غذر خواهی کنید

از خدای متعال عذرخواهی کنید
شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والّا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمی‌دهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن‏جا جای عذرخواهی نیست. این‏جا که میدان هست، این‏جا که اجازه هست، این‏جا که عذرخواهی برای شما درجه می‌آفریند، گناهان را می‌شوید و شما را پاک و نورانی می‌کند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. این‏جا که فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهی را متوجّه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم. مقام معظم رهبری26/10/1376

پ ن

در ماه مهمانی خدا رمضانی شویم، گناه‌هان را از روحمان بشوییم و در این روز هایی کرونایی با خداوند آشتی کنیم. مهربانی که هر لحظه منتظر بنده خطاکارش است تا او را ببخشد.تا فرصت از دست نرفته از صاحبخانه پوزش بطلبیم برای همه کاستی‌های گذشته.

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:35:00 ب.ظ ]

بهار امام عصر در رمضان ...

رمضان بهار امام عصر.

طراوت بهاری
در روایات، ماه مبارک رمضان و وجود مبارک امام زمان(علیه‏السلام)، هر دو «بهار» معرفی شد‌‌ه‌‏اند. امام باقر(علیه‏السلام) فرمودند: «لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ رَبِیعٌ وَ رَبِیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَان» ‏(الکافی، ج 2، ص630)؛ همچنان که در ادعیه مأثوره داریم «… أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ رَبِیعَ قَلْبِی‏»(إقبال الأعمال/ ج2/ ص 629). در زیارت‏نامه حضرت ولی عصر(علیه‏السلام) هم داریم: «السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ‏ الْأَنَامِ‏‏»- سلام بر بهار اهل عالَم-(مفاتیح الجنان/ زیارات/ زیارت چهارم امام زمان(علیه‏السلام)).
«ربیع» دارای دو معنا است: یکی به معنای بهار؛ و دیگری به معنای باران بهاری است، که زمین را سرشار از نعمت و طراوت می‏‌سازد و به آن حیات می‏‌دهد. (نک: مجمع البحرین/ ج3/ ص280)؛ کلمه «أنام» نیز معنای عام و گسترده‌‏ای دارد که علاوه بر انسان، جنیات و تمام موجودات روی زمین را شامل می‏‌شود(نک: همان/ ج6/ ص15).
تشبیه حضرت به بهار، گویای نیازمندی ما به ایشان در قوس نزول است: «بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ‏ الْوَرَى‏ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ» (زاد المعاد(للمجلسی)/ ص ۴۲۲؛ مفاتیح الجنان/ دعای عدیله).

پ ن
ای بهار دلها، باران بهاری‌شو و در این بهار کرونا زده بر قلب‌های زمستانی غمزده از هجران حکومت آرمانیت بر بشریت ببار، تا یخ‌های منجمد شده قلوبمان آب شود.

ای آرزوی بشریت مظلوم و شهید، کی به این حسرت و انتظار پایان خواهی بخشید؟!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-02-18] [ 12:06:00 ب.ظ ]

غرب زدگی در قرآن ...

غرب زدگی

«وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ »زمر17

و آنان که از پرستش طاغوت دوری جستند و به درگاه خدا با توبه و انابه بازگشتند آنها را بشارت و مژده رحمت است، (ای رسول) تو هم بندگان مرا (به لطف و رحمت من) بشارت آر.

برای سبک زندگی معرفی شده قرآن باید از طاغوت‌ها دوری‌کرد و تحت سلطه آنها نبود. این دوری و تنفر از طاغوت یکی بشارت‌های خداوند به رستگاری و رسیدن به حیاط طیبه در سایه اعتقاد درست است.

پ ن

اما چکنیم که با هر استدلالی  وبیانی بهشون میگیم آقا این آمریکا دوست ما و شما نیست، حتی خود آمریکا میگه من دوست شما نیستم؛ من نمی‌تونم برای شما کاری بکنم، باورشون نمیشه! تا جایی که خود طاغوت میگه با چه زبونی بهتون بگم من خودمم دارم داغون میشم!هژمونی غرب فروریخته. میدونی غرب پرستان احمق چی میگن؟! به آمریکا میگن تو بیخود می‌کنی نباید داغون بشی!این همون معنای پرستش طاغوته، قرار نیست بروند و زیر پای ترامپ یا اوباما را سجده کنند.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-02-17] [ 07:49:00 ب.ظ ]

فقط حرف می زنیم ...

دعوت به قرآن

دعوت به تبلیغ عملی

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

آیا مردم را به نیكی فرمان می‌دهید و خود را ]در انجام دادن نیكی[فراموش می‌كنید؟ درحالی كه كتاب ]تورات را كه با شدت

به نیكی دعوتتان كرده[میخوانید. آیا ]به وضع زیانبار خود[نمی‌اندیشید )بقره، 44

هرچند خطاب آیه همه کسانی را در بر می‌گیرد که در زندگی به دیگران نصیحت می‌کنند  اما فلش آیه بیشتر شامل کسانی می‌شود که خود را مبلغ دین می دانند. هرچند که سال‌های متمادی مردم را مشغول کرده‌اند اما کمتر نشانه هدایتی را در آن‌ها یافته‌اند؛ باید به خودشان بازگشتی نمایند که کجای کارشان لنگ است. وچه زیبا گفته لسان الغیب

            واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند               

               چون بخلوت میروند آن کار دیگر میکنند           

چه بسیار در زندگی نیازمند این سفارش هستیم.بیشترین گره مشکلات ما در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی در این گلوگاه است، که با زبان دراز گویی می‌کنیم؛ اما در عمل پیاده هستیم. در یک لحظه‌ با یک چند حرف بی پایه و بی‌اساس افراد بیمار از حسادت -که خود او هم به زبان تبلیغ می‌کند و در عمل تعطیل است- به فرد بی گناه هجوم می‌برد و او را مورد شماتت قرار می‌دهد. در حالیکه مدعی تجربه سال‌های طولانی تبلیغ است و مسئول هدایت نسل جوان! پس نتیجه می‌گیریم که در تمامی این سال‌های طولانی فقط زبانش به تبلیغ فعال بوده برای مردم، -تا زمانیکه با چشم خود ندیده‌اید صرفا با شنیده‌ها، دیگران را متهم نکنید-.

عده‌ای هم  با زبان حرفی می زنند ولی عملا ضد آن عمل می‌کنند. مسئولی که از ساده زیستی برای مخاطبانش سخنرانی می‌کند؛ بعد در پذیرایی از همان مخاطبان چنان اسراف و تجملی را در سفره غذا راه می‌اندازد، همگان را مات و متحیر می‌کند؛ که آن سخنان چند لحظه پیش چه بود و این سفره کجایش به ساده زیستی شباهت دارد!

عده‌ای دیگر با ماشین‌های لوکس و خانه‌های مجلل، مردم را به ساده زیستی سفارش می‌کنند؛ این‌ها از مصادیق آیه کریمه هستند.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-02-15] [ 10:24:00 ق.ظ ]

شِکوِه‌های عاشقانه‌ام ...

عشقی از جنس نور

خدایا چگونه زلیخا را پذیرفتی، و عشق خودت را در خانه قلب او کاشتی؛ قلبی که قبل از شناخت معبود حقیقی گرفتار عشق مجازی بود. پروردگارا زلیخا بعد از معجزه جوانی در پس پیری و فرتوتی به عشق الهی رساندی.

مهربانا! به زلیخا دو نعمت بخشیدی هم از عجوزگی او را به جوانی بازگرداندی و هم خودت را به او شناساندی!

پروردگارا قلب مارا سرشار از عشق خود کن! خداوندگارا قلب‌های پیر و فرتوت مارا به عشق خودت جوان و برناکن!

پروردگارا قلب‌هایی که از ابتدا به عشق خودت تپیده است، کِی و چگونه در آن را می‌زنی !؟

معبودا! ما از معجزه فرتوتی به جوانی محرومیم، از عشق زیبای تو محروم خواهیم ماند؟

معبودا! تاکی منتظر چشیدن شهد شیرین عشق تو باشیم!؟

معبودا! ما که از کودکی عاشق یوسف زهرای تو هستیم، عشق او  در قلبمان ریشه کرده است، در غم و شادی ثارالله تو سوخته‌ایم و به امید ظهور وارث انبیا و اوصیا، و زنده‌کننده دینت در تب و تابیم، روزمان شب تار شد، از کودکی به جوانی رسیدیم و پیر شدیم و در آستانه مرگ قرار گرفتیم؛ در حسرت حکومت الهی او سوختیم.

عشق ما به یوسف زهرایت مجازی نیست!

عشق ما از جنس عشق زلیخا نیست!

معبودا!رمضان‌های متوالی، مهمان عزیز، رزاق، غفار، ستار، جباریت، تو بودیم، آیا این نشانه عشق بی‌انتهای تو، به ما بندگان فقیرت نیست، خدوندا در این ماه مهمانی ما را از رزق پاک عشقت محروم مساز!

قلب مارا به مهمانی عشقت مفتخر فرما! هرچه زودتر حکومت ولیت را نصیبمان فرما!

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1399-02-13] [ 11:42:00 ق.ظ ]

اذان مشهدی حسن ...

اذانگوی مسجد

پیرمرد با صفایی بود، مستخدم مسجد و اذان‌گو بود غریب. کسی را نداشت؛ یعنی هیچ کس نمی دانست آیا کس و کاری دارد یانه!پیرمردی که یک حرف سواد خواندن نداشت، اما نورانیتی بسیار عحیب  داشت؛ عشق به پروردگار قلبش را پر کرده بود.

مردم محله با اذان او افطار می‌کردند و با اذان او از سحری خوردن دست می‌کشیدند. از اذان تلوزیون سایر رسانه‌ها هم خبری نبود.

پیرمرد مشهدی حسن نام داشت. خانه او مسجد بود. بخاری‌های‌ هیزمی مسجد را روشن می‌کرد تا شبهای رمضان اهالی مسجد سردشان نشود. بوی چای و سماور ذغالی او فضای مسجد را پر می کرد.

به شدت به روحانیت علاقه داشت.  بسیارمهربان با همه اهل مسجد، برخلاف بعضی سرایدارهای مساجد که کودکان را از مسجد فراری می کنند.

تا اینکه یک شب سرد زمستان در کنار منقلی که از ذغال گداخته برای گرمای کرسی آماده کرده بود، در همان مسجد بر اثر گاز ذغال دچار گاز گرفتگی شد و در خانه بسوی خدا پرواز کرد.

حق او بود که پس سالها خدمت به مسجد و اهالی آن مکان عروجشخانه خدا باشد.

شگفتانه تر وقتی روحانی مسجد او را در عالم رویا دید؛  ملبس به لباس علما بود با وقار، شخصیتی عالی داشت.

پ ن

چه خوب گفته اند در ادبیات دین که هرچه را در دنیا دوست بداری در آخرت با همان محشور می‌شوی. پس باید بسیار زیرک باشیم، دوست داشتنی های متعالی انتخاب کنیم. مشهدی حسن مسجد ما خیلی به علما علاقه داشت، با همان لباس در برزخ محشور بود.خدا بیامرزادش. دلمان برای صدای اذانش تنگ شده است.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-02-10] [ 06:48:00 ب.ظ ]

مبلغی که روضه بلد نبود ...

گریه در مصیبت کربلا

در جمع بانوان روضه می‌خواند، از هرکجای کربلا خواند، نتوانست اشکی از چشم خانم‌های جلسه جاری کند!

صاحب خانه را می‌شناخت، اسمش زینب بود. روکرد به او گفت: (زینب خالا سن که کربلادا واردین)زینب خانم تو که در کربلا بودی چرا گریه نمی‌کنی؟ با شنیدن این حرف، صاحب‌خانه گریه‌اش گرفت و شیون کرد و اشکش جاری شد. بدنبال او بقیه خانومها هم گریستند.

پ ن

روضه خوانی و مرثیه خوانی هنر و فن خودش را دارد، کسی که نه صدای محزونی دارد و نه می‌تواند مصیبت کربلا را به تصویر بکشد نباید به وادی روضه خوانی ورود کند. متاسفانه بعضی مرثیه خوانها برای در آوردن اشک مردم، حاضرند شهدا و اسرای کربلا  را در نهایت ضعف نشان بدهند تا قلبهای قساوت گرفته مغموم شود. عده‌ای از بزرگان هستند که فقط چند کلمه می‌گویند ولی گریه مردم ادامه دارد. به قول شهید مطهری: در کتاب حماسه حسینی نوشته است که روضه خوانی برای گریاندن مردم دستور می‌داد تا چراغ‌ها را خاموش کنند، بعد با پرتاب کردن سنگ به سر مردم آنها را وادار به گریه می‌کرد!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-02-08] [ 05:30:00 ب.ظ ]

علی الحساب پانزده تا صلوات بفرستید ...

 طنز های خنده دار برای سرور مومنین

اولین بار بود که رفته بود تبلیغ، رفت بالای منبر وقتی نشست، همینکه از بالای منبر چهره‌ی مستمعین را دید، همه چیز را فراموش کرد. هرچه به ذهنش فشار آورد هیچ نکته‌ای از موضوعی که مطالعه کرده بود به یادش نیامد، شروع کرد که به فرستادن صلوات برای وجود مقدس پیامبر، یکی دوتا سه تا یادش نیامد، همه چهارده معصوم تمام شد، یادش نیامد. شروع کرد به صلوات فرستاد برای اموات حاضرین، باز هم چیزی به ذهنش خطور نکرد! آخر گفت: علی الحساب پانزده تا صلوات بفرستید.


پ ن

نباید به ذهن اعتماد کرد باید نوشته و یاداشتی همراه داشت، امام معصوم فرموده است: دانش را با نوشتن در بند کنید.حتی اگر کتاب را در دست بگیرد هیچ ایرادی ندارد، بزرگان معروف معاصر با کتاب بالای منبر میروند؛ بهترین کار است که سخنان را مستند ارائه می کنند.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-02-07] [ 05:25:00 ب.ظ ]

مبلغی که روضه یادش رفت ...

منبری بدون یاداشت
ماه محرم رسید، طلاب برای تبلیغ اعزام شدند،  ریش سفید عشایر آمد  طلبه را سوار الاغش کرد برد به ده، و به خانه که رسید، همسرش را صدا زد برای جناب چای و غذا بیار، تا برای مسجد شب تقویت شود. طلبه با شنیدن مسجد ضربان قلبش شدید می‌شد. خلاصه میزبان، گفت: باید جوری منبر بری تا چشم ده بالای‌ها را دربیاری. مسجد و ملای ما باید از همه سرتر باشه. طلبه متوجه شد که دو قبیله هستند که رقابت دارند. قرعه قهرمانی مسابقه به نام او خورده است.بعد از شام پیرمرد اورا به طرف مسجد برد، در راه بازهم سفارش‌کرد که باید مارا روسفید کنی تا آبروی ده بالایی‌ها بره!
وارد مسجد که شدیم، نفهمیدم مسیر در تا منبر را چگونه رفتم، از لابلای دست و پای زن و مرد بچه چجوری رد شدم. فقط دیدم که پای منبر هستم. نشستیم نفهمیدم چای را چجوری نوشیدم، قطره ای از چای پرید توی گلویم و میخواست خفه‌ام کند. دلم نمی‌خواست بالای منبر برم. پیرمرد نهیب زد جناب برو بالا و شروع کن. بلند شدم، دو طرف دسته منبر را گرفتم، فقط دوتا پله داشت، احساس می‌کردم که هزار پله است  وباید برم بالای کوه قاف، قدرت بالا رفتن نداشتم، روح از تنم داشت خارج می‌شد. به زحمت خودم را کشیدم بالای دوپله . وقتی چشمم از آن بالا به مردمی افتاد که هر کدام با ده تا چشم به من نگاه می‌کردند، مسجد و مردمش دور سرم می چرخیدند، احساس کردم چشمهام سیاهی میره. نشستم، پیرمرد که پای منبر نشسته بود و به من نگاه می‌کرد، گفت: جناب شروع کن. صدای زمزمه مردم را می‌شنیدم هرکسی چیزی می‌گفت:
یکی می‌گفت: چقدر لاغره، نون پیدا نکرده بخوره! آن یکی می‌گفت چقدی داره بره بالای منبر سقف مسجد سوراخ میشه! سقف مسجد کوتاه بود! باز پیرمرد نهیب زد جناب شروع کن! به حد خفگی رسیده بودم، هیچ چیزی در ذهنم نبود همه چیز پاک شده بود. حتی اسم خودم! «با اینکه تحصیلات دانشگاهی داشتم حوزه را هم خوب می خواندم نمراتم قابل تحسین بود»خلاصه با فشار به ذهنم یه جمله یادم آمد، گفتم: توی محل ما رسمه که روز اول محرم روضه علی اکبر می خوانیم، «الکی گفتم»دیگه چیزی به ذهنم نیامد، که باز نهیب پیرمرد را که گفت:فلان فلان شده، بخون بیا پایین، نکنه پایین آمدن هم یادت رفته؟ دستم را گرفت از منبر پایین کشید، و بطرف بیرون مسجد می‌برد ، روح به تنم برگشته بود، احساس می‌کردم در حال پرواز هستم!
آمدیم به سیاه چادر، چندتا فحش نثار من کرد، و چندتا فحش به زنش داد که فلان فلان شده برای جناب رخت خواب بینداز تا صبح جنازه‌اش را برسانم به شهر. صبح علی الطلوع باز سوار الاغ شدم تا نزدیکی‌های شهر رساند و گفت: بی عرضه تو حق نداری ملا بشی! آمدم و برای همیشه با حوزه و طلبگی خدا حافظی کردم.

پ ن

1-هر کاری که می‌کنیم باید برای رضای خدا باشه، نه چشم هم چشمی. پیرمرد میزبان برای ریا کاری مجلس روضه خوانی برپا کرد تا چشم هم محلی‌هایش را دربیاورد؛ نتیجه‌اش چشم خودش درآمد.

2-مبلغ یه یاداشتی از  مطالب خود باید داشته باشد، تا با نگاه به موضوع بتواند سخنرانی کند.فقط رؤوس مطالب باشد.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1399-02-05] [ 11:56:00 ق.ظ ]

روضه خوانی به سبک فلسفی ...

عاشورا خیمه های سوخته
تازه طلبه شده بود، اتفاقی روز عاشورا رفت پای منبر خطیب مشهور مرحوم فلسفی در تهران، فلسفی موقع روضه خواندن که می‌خواست پا منبری‌های صدهزارنفریش حس بگیرند. گفت: مردم بوی آتش میاد! بوی دود و سوختن میاد! صدای گریه حضار بلند شد، خطیب ادامه داد مردم خیمه‌های اهلبیت را آتش زدند! صدای ضجه مردم در فضا پیچید.شور عجیبی برپاشد، انگار که بوی دود آتش خیمه‌های کربلا را احساس می‌شد و زبانه آتش را جلو چشمان نظاره می‌کردند.
طلبه‌ی ما از این روضه خیلی لذت برد و احساس کرد که قساوت عمر سعد را در کربلا با چشم دیده است. فصل محرم رسید برای تبلیغ به روستای خودشون آمد. و روز عاشورا در مسجد خواست به سبک تهرانی‌ها همان و روش آقای فلسفی، خطیب مشهور روضه بخواند، بعد از سخنرانی، وقت روضه خواندن گفت: مردم بوی دود میاد! بو ی آتش میاد، به یک باره همه اهل مسجد به بیرون دویدند و هرکسی بسوی کاه و یونجه‌ای که روی بام خانه‌اش انبار کرده‌بود می‌دوید و به سر خود می‌زد، دیدی بدبخت شدم ،همه زندگیم دود شد، بعد از چند لحظه متوجه شدند که خبری از آتش سوزی نیست و دودی از بامی به هوا نمی‌رود. همه مردم با عصبانیت برگشتن به طرف مسجد تا حساب طلبه را برسند که فلان فلان شده مگر مرض داری روز عاشورا دروغ بگویی!!!!

پ ن

منبر هم یه رسانه است، باید سواد رسانه‌ای داشت. تعامل با افراد یه روستا و شهر هر کدام ذوق هنری مخصوص خودش را می‌طلبد.ادبیاتی که برای جوان بکار می‌بری با کودک تفاوت دارد، دانشجو با طلبه ادبیاتشان جداست. نتیجه هر منطقه‌ای فرهنگ خودش را دارد و با کلم الناس قدر عقولهم باید سخن گفت.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-02-02] [ 07:52:00 ب.ظ ]

آرزوی کوچ کنندگان کرونایی ...

آرزوهایی در بیماران کرونایی

پروردگارا! ماه شیرین رجب تمام شد، ما از نعمت زیارت حرم نورانی پدر بزرگوار امت حضرت علی علیه السلام محروم ماندیم و اعتکافمان تخت بیمارستان‌ها و کمک رسانی بصورت جهادی در تمام گوشه زوایای شهر روستا، به نجوا و مناجات عملی گذشت . به امید نجات ماه زیبای شعبان را شروع کردیم، در آرزوی زیارت حرم شریف امام حسین علیه السلام سوختیم. دعا کردیم و امید داشتیم که در نیمه شعبان، زیباترین روز میلاد بهترین‌های آفرینش پرودگار را چشمان پر گناهمان با ظهورش روشن شود؛ ولی باز هم باید در انتظار بمانیم تا کی این یوسف گمگشته باز آید به کنعان.

اگر او بیاید از پس پرده غیبت، چه لذتی دارد، خورشید روی محمدصلی الله علیه و آله را در رخش به نظاره بنشینیم.
اگر او بیاید ما امیرالمومنین  سید الوصیین علیه السلام را به تماشا خواهیم نشست.

اگر او بیاید، ما امام سر از تن جدا را در هیبت حضرتش زیارت خواهیم کرد.

اگر او ظهور کند، ما پدرمان، ریشه مان و دلیل هستی و خلقتمان را خواهیم دید.

خدایا ماه شعبان به آخر رسید، دوستان مومن و شیدای حضرت ولی عصر «عج» در اقصا نقاط جهان، با بلای کرونا از دنیا کوچ کردند، و در آرزوی ماه مهمانی خودت سوختند، و از نعمت عصر انتظار محروم شدند، روحشان را قرین رحمتت گردان. به ما منتظران دلسوخته زخم زبان کشیده در شبهای قدر با مرحم ظهور التیام ببخش.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-02-01] [ 12:08:00 ب.ظ ]