من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





مهر 1399
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

فراموشی پروتکل قرآنی ...

پروتکل قرآنی امر به معروف فراموش شده

از اسفند 98 کرونا شروع شده، انگار که قیامت شده است. آی قرنطینه کنید، ماسک بزنید، دستور العمل های پی‌در‌پی و پروتکل‌های بهداشتی! وقتی پروتکل های قرآنی را هیچ وقت اجرا نکردیم چه توقعی داریم پروتکل های بهداشتی اجرا شود!

  هیچ وقت به این واجب امر به معروف و نهی از منکر که قرنطینه گناهکار است، هرگز به پروتکل‌های دینی که خداوند در قرآن با 120 آیه درباره این امر مهم سفارش کرده است، عمل نکردیم. اگر امر به معروف و نهی از منکر را همه انجام دهند، گناهکار قرنطینه می‌شود، وقتی همه بهش تذکر بدهند، با زبان خوش که هر روز که از خانه بیرون می اید تا به خانه برگردد 100 بار بشنود که کارش اشتباه است. تا زمانی که بیمار است، توی قرنطینه می‌ماند. تا وقتی که خوب شد.تا وقتی که دیگه گناه را علنی انجام نداد، آن وقت بیاد در ظاهر جامعه حرکت کند، زندگی کند!پس امر به معروف یعنی قرنطینه کردن گناهکار.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-07-29] [ 10:39:00 ب.ظ ]

مُرده هستم شما چطور ...

من مرده ام شما چطور مرده اید

وقتی از خانه بیرون می‌روم، هم خودم را مرده می‌بینم، مرده‌های بسیاری در اطرافم هستند. بدون اینکه قرنطینه‌ای در کار باشد! و مردم هم در کنار این مردگان هیچ احساس ناراحتی یا ترس نمی‌کنند! همه جا هستند، از مترو گرفته تا اتوبوس، تاکسی، دانشگاه، بازار، خانه عمه و خاله، همسایه‌ها همه جا مُردِه ها ولو هستند. نمی‌دانم چشم برزخی پیدا کرده‌ام؟ حتی خودم هم را جزو مرده حس می‌کنم و میان آنها هستم!

یادم افتاد از وقتی که کلام مبارک امام‌علی‌علیه‌السلام را دیدم، مُردم! می‌فرمایند:کسی که امر به معروف و نهی از منکر را با قلب و دست و زبانش انجام ندهد، مانند مرده‌ای بی خاصیت در بین زندگان است، یکی از ناتوانی هایی که مُرده دارد، عدم توان دفاع از خود هست شما یک جسد را بِندازید را زمین و با پا بِهِش لَگَد بزنید یا با دست بهش مُشت بزنید،قابلیت دفاع از خودش را نداره!

شاید وجه تشابه در این حدیث مولا همین باشه که :کسی که امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کند، از حق خودش دفاع نمی‌کند!با این مقدمه، می خواهیم بحث بررسی کنیم ضرورت امر به معروف و نهی از منکر رو از نگاه عقل ببینیم. جایگاه امر به معروف و نهی از منکر از پنجره‌ی عقل بشری چه هست و اهمیت و ضرورتش چطور هست؟

مهمترین فاجعه و خطرناک ترین آسیبی که با ترک امر به معروف تو جامعه اسلامی رُخ می‌دهد می‌دانید چیست؟این است که گناه، از گناه بودن می‌اُفتد،عادی می‌شود وقتی هم عادی شد به تدریج ارزش می‌شود این بدترین خطر است، این بزرگترین خیانت  است به مردم مسلمان، که خودشون سر خودشون میاورند!با امر به معروف نکردن باعث می‌شوند که:ارزش کم کم جایش با ضد ارزش عوض بشود معروف و منکر جایشان عوض بشود یک مرحله‌ی وسط هم دارد اول عادی می‌شود قبح گناه می‌ریزد، خوبی معروف از بین میرود، معروف عادی سازی می‌شود.

وقتی گفته می‌شود، پیامبر بزرگ اسلام به زیادی امتش بر امت‌های دیگر فخر می کند، فخر پیامبر می‌شود ضد ارزش.  فقط دوتا بچه کافیست، می‌شود ارزش، هرکسی که بچه کم دارد به آن افتخار می‌کند! کم‌کم این گناه بچه نداشتن جایش را به قتل نفس می‌دهد و براحتی به سقط جنین رو می‌آورند! به جایی می‌رسد که هر روز 200 کودک در این کشور مسلمانی و شیعه، بچه‌ها کشته می‌شوند. چرا گفتم شیعه چون هر پدر اهل سنت با انتخاب چهار همسر و هر کدام ده فرزند صاحب چهل فرزند می‌شود!

 مهمترین فایده‌ی امر به معروف و نهی از منکر شاید این باشد که گناه زشت بماند، خوبی خوبی بماند، جای معروف و منکر عوض نشود، اما با این مقدمه وارد بحثمان بشویم

ما چندتا ضرب المثل داریم، خیلی خوبه این‌ها را بین مردم ترویج کنید.ضرب المثل‌هایی که امر به معروف و نهی از منکر را در ناخودآگاه مردم تایید می‌کند یکیش این است که:می‌گویم سکوت نشانه رضایت است، واقعا وقتی شما یک گناهی را می‌بینید سکوت کنید، یعنی راضی هستید به انجام آن خطا، ضرب المثل قشنگی که داریم می‌گوید آقا:چو می‌بینی که نابینا و چاه است، اگر خاموش بنشینی(یا اگر دستش نمی‌گیری) گناه است واقعاً گناه است! وقتی می‌گویند کاهش جمعیت یک فاجعه است، از غیر متدین‌ها که با سگ و امثال آن زندگی می‌کنند که توقع نداریم، در افزایش جمعیت همکاری کنند. از مذهبی ها توقع داریم ، از قشر طلاب توقع داریم که به این معروف عمل کنند!!!

متاسفانه مسئولین فرهنگی مرکز مدیریت به قضیه توجه ندارد، طلاب را برای درس خواندن تهدید می‌کنند، و همکاری ندارد با ترساندن از اینکه سنوات می‌خوری و حذف واحد می‌شوی! در حالیکه می‌شناسم موسساتی را که تا آنجا که می‌توانند به طلبه فرصت می‌دهند تا هم به فرزند آوری برسد هم از درس نماند.

متاسفانه این مسئولین خودشان هم بخاطر تحصیل و دکتری که این روزها از کروناهم بدتر به جانشان افتاده است، حاضر نیستند فرزند بیشتر بیاورند.

با نماینده شهرمان صحبت می‌کردیم، پرسیدم برای زنان در مجلس چه کردی که خدا را خوش بیاید؟ حرف خوبی زد گفت: طرحی دادم که هرکسی که متاهل است و فرزند بیشتری دارد به او شغل بدهند. و هرکسی که  متاهل است و فرزند بیشتری دارد از یارانه برخوردار گردد.

پس لطفا زنده باشید، نمیرید قبل از اینکه بمیرید!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-07-28] [ 01:58:00 ب.ظ ]

کندن پوست مردم ...

اگر امر به معروف نکنید خداوند پوست تان را می کند

برای ورود به ماه ربیع اول  با روایتی از حضرت رسول اکرم شروع کنم. پیامبر خدا نشسته بودند، یک شاخه‌ی درختی به دست گرفته بودند و با تیغ، با شمشیرشون داشتن این شاخه‌ی درخت را می تراشیدند، صاف می‌کردندکه عصا بشود و عصایی درست کنند دستشان بگیرند؛ عده‌ای از اصحاب آنجا بودند، رسول خدا فرمودند: باید حتماً امر به معروف و نهی از منکر کنید، اگر نکردید، خدا پوستتان را می‌کَند!همانطور که من دارم پوست این چوب درخت را می‌کَنم که عصا بشود دستم بگیرم!

خدا نکند ما از کسانی باشیم که خدا به ما خشم بگیرد و پوست ما را بخواهد بِکَّنِد، البته این تعبیر، از ماست که بر ماست.

و حالا ما داریم کفاره کم کاری هایمان را می دهیم، و پوستمان با فشار کرونا کنده می‌شود.

از کتاب «المجازات النبوية» منتشر می کند.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيَلْحِيَنَّكُمُ اللَّهُ كَمَا لَحَيْتُ عَصَايَ هَذِهِ، لِعُودٍ فِي يَدِهِ.

المجازات النبوية (سید رضی) ص: 322

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-07-27] [ 01:45:00 ب.ظ ]

روضه پیامبر در حصر ...

 روضه در حصر بغض در گلو

مشغول زیارتنامه هستم.از پشت دیوار زیارت نامه می‌خوانم، دائم مکانم را تغییر می‌دهم؛ تا وهابی به من گیر ندهد .کوچه بنی‌هاشم است پرنده خیالم پر می‌کشد وارد خانه پیامبر می‌شوم . حضرت به دخترش نگاه می‌کند می‌فرماید: دخترم می‌شنوم صدای استغاثه تو را در حالیکه بین در و دیوار هستی، به چهره علی نگاه می‌کند، علی جان بعد از من، سینه‌های پر از کینه محاسن تو را با خون سرت خضاب می‌کند. حسنین وارد شدند خود را بروی سینه پیامبر انداختند. امیرالمومنین می‌خواهد آن‌ها را بلند کند؛ پیامبر می‌فرماید: علی جان بگذار بمانند. به صورت حسن دست کشید فرمود عزیزم با شمشیر به ران تو زخم می‌زنند و سجاده از زیر پایت می‌کشند، و تو حتی در خانه‌ات هم امنیت نداری، بعد گردن حسین را بوسید فرمود حسین تو را تشنه و گرسنه کنار نهر آب شهید می‌کنند. از خانه پیامبر صدای گریه می‌شنوم، پیامبر از دنیا رفته است؛ منتظر می‌شوم تا تشیع حضرت را مشاهده کنم اما خبری نیست. همه در سقیفه جمع شده‌اند. امیرالمومنین با سلمان و ابوذر… پیامبر را بدون تشیع دفن کردند. وهابی با ماشین مخصوص، بدون صدا، مثل ابن زیاد رسید بالای سرم، فریاد زد حاجی بلند شو، بلند می‌شوم تا در گوشه‌ای دیگر زیارت نامه را تمام کنم.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1399-07-25] [ 02:27:00 ب.ظ ]

غربت پیامبر ...

کوچه بنی هاشم

 در کنار مسجد النبی نشسته‌ام، از کوچه بنی‌هاشم از بیرون به نزدیک ترین نقطه از پشت دیوار روضه، اذن دخول می‌خوانم، چون می‌دانم که در داخل مسجد به این زودی‌ها اجازه زیارت نمی‌دهند.

هنوز هم پیامبر غریب است در این شهر، در مکه غریب اینجا غریب. به آسمان ابری و غم گرفته نگاه می‌کنم، می‌گویم پروردگارا غربت تاکی، اینجا نشسته‌ام حدود کوچه‌های بنی‌هاشم است. پیش خودم تصویر کوچه‌ها با دیوارهای کوتاه گلی می‌بینم، پیامر مهربانی‌ها را می‌بینم که در میان چند کودک بازی گوش اسیر شده است . پیامبر اعظم به آن‌ها سواری می‌دهد، وقت اذان شده صدای بلال ‌از مناره مسجد بگوش می‌رسد، ولی بچه‌های بازیگوش حاضر نیستند چنین همبازی محترم و دوست داشتنی را رها کنند.

ابوذر را می‌بینم که با نگرانی از ته کوچه نمایان می‌شود، و بدنبال پیامبر می‌گردد که چرا به مسجد نیامده است.

با دیدن رسول خدا تعجب می‌کند، یا رسول الله مردم همه منتظر اقامه نماز هستند و شما اینجا مشغول….

حضرت دم گوش ابوذر آهسته نجوا کرد، ابوذر دست درجیبش کرد، چند تا گردو درآورد، گفت بچه‌ها من این شتر شما را می‌خرم، می‌فروشید ، حواس بچه‌ها پرت شد و از تمرکز بر پیامبر منصرف شدند، چون ظهر شده بود گرسنه بودند، حاضر شدند معامله کنند. باصدای شرطه که حاجی پاشو برو، از کوچه بنی هاشم بیرون آمدم، و نقطه دیگری را انتخاب کردم و نشستم تا بقیه زیارت را بخوانم، صدای کودکانه حسن و حسین را شنیدم که با خوشحالی از مسجد دوان دوان به خانه برمی‌گشتند و هردو تلاش می‌کردند که زودتر به خانه برسند و موضوعاتی از دهان مبارک پیامبر شنیده بود برای مادر بگوید تا جایزه بگیرد.دوباره به زیارت مشغول می‌شوم .

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 01:59:00 ب.ظ ]

مرقد بی مزار ...

همدم مادر بی مزارم

حیران و سرگردان به طرف بقیع می‌روم تا بلکه از پشت نردها در پهنه‌ی بقیع مرقد امام حسن را جستجو کنم.

اینجا بقیع است مزار چهار امام معصوم بدون سنگ قبر، تنها با پاره سنگی که بر بالای قبر گذاشتند، زنان حق ورود به بقیع را ندارند، طبق احکام وهابیت اگر زنی سر قبر مردان برود، مرد مرده می‌تواند اندام او را عریان ببیند، از پشت نرده‌ها به دور دست نگاه می‌کنم تا مزار غریب چهار امام غریب را در زادگاهشان نظاره کنم، از همان جا به امام رضای غریب خودمان سلام می‌کنم می گویم آقاجان شما غریب هستید یا اجداد مطهرتان در وطن خود چنین غریب هستند. در مدینه یک بغض گلوگیر دائمی در گلو داری و اشکی که بهانه می‌خواهد تا ببارد.

زیارت جامعه را شروع می‌کنم، فاصله بقیع تا مسجد النبی را می‌بینم، کوچه‌ی بنی هاشم شلوغ است تعدادی اندک، تابوت را بر دوش دارند و تصمیم دارند تا کنار مدفن پیامبر دفن کنند، اجازه نمی‌دهند، این نوه پیامبر امام حسن علیه السلام است، چه کسی اولی تر از او که در کنار جد بزرگوارش باشد.

تیر ها در کمان می‌رود، شروع به تیر باران کردن تابوت می‌کنند، امام حسین علیه السلام دستور می‌دهد برویم بقیع، از این همه غربت اشک بر پهنای صورتم جاری می‌شود، صفحه دعا را با دستمال خشک می‌کنم، همان جا دورکعکت نماز زیارت می‌خوانم، ایستاده بدون رکوع و تشهد که مبادا شرطه ها بفهمند وبجار نرده های مشبک دیوار سیمانی بکشند!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-07-24] [ 03:01:00 ب.ظ ]

صلح امام حسن ...

الگوی روش امام حسن مجتبی علیه‌السلام در تبیین چرایی صلح؛
•امام خامنه‌‏ای در تبیین دوران سخت امامت امام مجتبی علیه‌السلام می‏‌فرماید: «بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مکررا گفته‌‏ام که، چیزى که امام حسن مجتبى علیه‏‌السلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود والا همه‏‌ى مردم که بى‏‌دین نبودند؛ تحلیل سیاسى نداشتند»(۱۲/۰۸/۱۳۷۲).
با توجه به اسناد و روایات، ضعف تحلیل سیاسی تنها قبل از وقوع صلح نبود و این آسیب اجتماعی بعد از صلح نیز خود را نشان می‏‌داد از این رو امام مجتبی علیه‌السلام هم قبل از انعقاد صلح و هم بعد از آن، در روشنگری و بصیرت‏ بخشی به آحاد جامعه اهتمام داشت.
از استدلالات شخصیت مبارک امام مجتبی علیه‌السلام برای تبیین چرایی انعقاد صلح با معاویه نیز به خوبی متوجه می‏‌شویم که حضرت درصدد تقویت تحلیل سیاسی جامعه بوده‏‌اند. بطور مثال آن حضرت، فرایند صلح را با دو پدیده‏‌ی تاریخی تشبیه نموده‎‏اند؛ یکی از این پدیده‌‏ها، مربوط به قرآن و دیگری مربوط به سنت نبوی(ص) است.

* تمثیل اول
در تمثیل اول، امام بعد از تصریح به این‏که جامعه‏‌ی امروز، نمی‏‌تواند به درستی این واقعه را تحلیل نماید(مَا تَدْرُونَ‏ مَا عَمِلْتُ!(الاحتجاج/ ج۲/ ص۲۸۹)) و بعد از اشاره به نکته که: «به‏‌خدا قسم آنچه انجام دادم براى شیعیانم بهتر و نیكوتر از هر چیزى است كه خورشید بر آن طلوع و غروب مى‏‌كند»(وَ اللَّهِ الَّذِی عَمِلْتُ خَیْرٌ لِشِیعَتِی مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ، اقدام خود را شبیه اقدامات حضرت خضرعلیه‌السلام دانستند: «آیا آن داستان را از یاد برده‌‏اید که حضرت خضرعلیه‌السلام وقتی کشتی را سوراخ کرد و دیوار را بر پای داشت و تعمیر کرد و پسر را کشت، این کار او باعث شد که موسی بن عمران علیه‏‌السلام بر او خشم گیرد، چراکه حکمت آن را نمی‏‌دانست، در حالی که این کار نزد خدا عین حکمت و صواب بود؟»(أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ السَّفِینَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ كَانَ ذَلِكَ سَخَطاً لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ إِذْ خَفِیَ عَلَیْهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِی ذَلِكَ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ حِكْمَةً وَ صَوَاباً؟
خضر گر در بحر کشتی را شکست
صد درستی در شکست خضر هست

* تمثیل دوم
در تمثیل دوم، حضرت با استناد به سیره‌‏ی نبوی صلی الله علیه و آله فرمودند: «علت صلح من با معاویه، همان علت صلح رسول‏‌خدا صلی الله علیه و آله با بنى ضمره و بنى اشجع و با اهل مكّه هنگام برگشت از حدیبیّه است با این تفاوت که آن‏ها به‏نصّ‏ قرآن كافر بودند و معاویه و اصحابش به مقتضاى تأویل قرآن كافر مى‏باشند»(عِلَّةُ مُصَالَحَتِی‏ لِمُعَاوِیَةَ عِلَّةُ مُصَالَحَةِ رَسُولِ اللَّهِ لِبَنِی ضَمْرَةَ وَ بَنِی أَشْجَعَ وَ لِأَهْلِ مَكَّةَ حِینَ انْصَرَفَ مِنَ الْحُدَیْبِیَةِ، أُولَئِكَ كُفَّارٌ بِالتَّنْزِیلِ وَ مُعَاوِیَةُ وَ أَصْحَابُهُ كُفَّارٌ بِالتَّأْوِیل(علل الشرایع/ ج۱/ ص۲۱۱))

* روشی قاعده‏‌مند در تحلیل سیاسی
این روش استدلالی حضرت مجتبی علیه‌السلام – استناد به تاریخ- می‏‌تواند الگو و قاعده‏ای باشد برای فنّ تحلیل سیاسی و بصیرت ‏افزایی برای افراد. این روش از آن جهت قاعده‌‏مند است که امیرالمؤمنین علیه‌السلام تصریح دارند: «اوضاع روزگار برای آیندگان همان‏گونه جریان دارد که برای گذشتگان جریان داشته است؛ امور عالم شبیه یکدیگرند»(إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِین(نهج‏البلاغه/ خطبه۱۵۷)؛ إِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ
از این رو می‏بینیم رهبر بصیر و حکیم انقلاب نیز از این روش قاعده‏مند به کرات استفاده کرده و می‏‌کنند؛ که به چند نمونه اشاره می‏‌نماییم:

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:36:00 ب.ظ ]

نقشه هایم برای اربعین ...

تعمیر سیار شیرالات موکب ها

برای اربعین چه نقشه‌هایی داشتم، همه نقش برآب شد. توی خیلی از موکب‌ها شیر‌های آب روشویی‌ها خراب بود، آبش شُرشُر می‌رفت؛ باعث می‌شد شیر آب توالت قطع بشه.

این اتفاق توی بیشتر موکب‌ها وجود داشت. می‌گفتم کاش این همه موکب‌هایی که برای تعمیر در مسیر وجود داره، چندتا موکب سیار توی مسیر به موکب‌ها سرکشی کنند مثل یدک کش‌هایی که توی جاده‌های ایران، برای تعمیر ماشین های خراب امکانات می‌دهند، شیر‌های آبی که خراب شده را درست کنند. وقتی شیر آب خراب بود، آب منبع هم تمام می‌شد، هم میزبان و هم زائر به مشکل بر می‌خورد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-07-17] [ 11:03:00 ق.ظ ]

کودکان شهید در دست قاتل ...

دوطفلان مسلم

پیرزن به دشت رفته بود، دو کودک را دید که هراسان به سوی او می آیند.پیرزن پرسید فرزندانم در این دشت چه می کنید؟

آن دو گفتند:ای مادر به ما پناه بده فردا خواهیم رفت. پیرزن پرسید شما کیستید و از کجا می آیید؟ گفتند:ما از زندان ابن زیاد گریخته ایم.ما از اهل پیامبر تو، فرزند مسلم بن عقیل هستیم.زن به آنها احترام گذاشت و آنها را در خانه اش پناه داد. اما نگران داماد قسی القلبش بود که اگر بفهمد آنها تحویل خواهد داد. نیمه شب داماد مست به خانه آمد، و صدای نفس های دوکودک را شنید و آنها را شناخت که برای سرشان دوهزار درهم جایزه می دهند.کودکان را دستگیر کرد و برد کنار فرات تا آنها را به قتل برساند.

کودکان مسلم به مرد قاتل گفتند مارا به ابن زیاد تحویل بده تا او حکم کند.مرد قاتل آن دو را به قتل رساند. و سرهای بریده را نزد ابن زیاد برد.ابن زیاد گفت: کودکان از تو چه خواهشی کردند؟ مردک قاتل گفت: کودکان گفتند مارا به ابن زیاد تحویل بده تا او برما حکم کند و هنگام مرگ خواستند که نماز بخوانند و بعد از نماز از خدا خواستند تا بین آنها و من حکم کند.ابن زیاد گفت: اگر آنهارا به من می سپردی به تو چهار هزار درهم جایزه می دادم. تا به جدشان عبدالله بن جعفر منت بگذارم.بعد دستور داد تا سرش را جدا کنند.

منبع:مقتل جامع سید الشهدا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-07-16] [ 09:54:00 ب.ظ ]

ادب حضور در اربعین ...

کرونا کفاره اسراف در سفر اربعین

برات سفر اربعین آمد و رفتیم سفر اما، حسینی نبودیم! کربلایی نبودیم! رفتارهایی که مورد تائید میزبان نبود، انجام دادیم. خواستیم به یک مستحب عمل کنیم، اما مرتکب حرام شدیم! همینکه موکب پذیرایی می دیدیم، سریع  مثل جت فانتوم در صف قرار می گرفتیم.  و هر کدام غذا به اندازه چند نفر  می‌گرفتیم، وقتی از صف جدا می‌شدیم، تازه متوجه می‌شدیم، نفرات گروه هم همان غذا را دریافت کرده‌اند! این کار باعث می‌شد که به بقیه زوار در صف غذا نرسد! درحالیکه همراهشان بچه‌ها‌ی کوچک که گرسنه بودند بدون غذا باید در صف دیگری منتظر می‌شدند!

کسانی که چند بسته غذا گرفته بودند؛ 20 متر آن طرفتر به موکبی می‌رسیدند که غذایشان به نظر اینها چرب تر بود، همه غذایی که داشتند را کنار خیابان می‌گذاشتند دوباره در صف غذای کباب می‌ایستادند!

وقتی از نعمتی که خداوند ارزانی داشته با عدالت استفاده نشود، تنها خودش می‌تواند جلوی این کار را بگیرد! تنبیهی می‌کند که چشم جهانیان را با تمام پیشرفت صنعتی کور می‌کند!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-07-13] [ 10:27:00 ق.ظ ]

اربعین آرزوها ...

اربعین است آرزویم

چه زود گذشت، سال گذشته همین روزها بود، برای رفتن به سفر اربعین آماده می‌شدم.

سالها بود که در آرزوی چنین سفری روز شماری کرده بودم، منتها به علت بیماری دیسک کمر از پیاده روی ممنوع بودم. در این اواخرزانو درد و فشاری در کتف هم به آن اضافه شده بود. نمی‌توانستم بی خیال سفر اربعین شوم. طبق معمول دست به دامن شهدای گمنام شدم. با شهدا قراردادی را عهد بستم! که شهدا کمک کنند بدون هیچ گونه دردی موفق به سفر اربعین بروم در کربلا زیارت عاشورا با صد سلام به نیت شهدای گمنام بخوانم.

برای سالهای بعد هم عهد بستم که موفق به سفر اربعین شوم به هر کوله پشتی بنری با قطع A4 چاپ کنم به هر زائری بدهم که شهر کربلا و نجف شهر عشق است آن را از خانه خود تمیزتر نگاه داریم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-07-09] [ 02:49:00 ب.ظ ]

نسل کشی با عقیم سازی مخفیانه پزشکان ...

 دکتر لبافhttps://www.aparat.com/v/bK7Nj

دکتر لبافhttps://www.mehrnews.com/news

امام خمینی «ره»یک فرمول راهگشا دادند؛ فرمودند هروقت دشمن از کار شما تعریف کرد و خوشحال شد بدانید که به سود دشمنان کار کرده اید!

برای کاهش جمعیت در ایران از طرف خارجی ها بیشترین جوایز را اهدا کردند با تشکرات فراوان؟!

پزشکان سوگند می خورند که راز دار بیمار خود باشند وبه او خیانت نکنند!!!

بعد از سه دهه نسل کشی و عقیم کردن زنان، حالا خانم دکتر لباف اعتراف می‌کند که به ما گفته بودند، در دوره تخصصی رزیدنتی مخفیانه زنانی که دومین یا سومین زایمان را داشت او را عقیم کنید. فقط با یک خراش به تخمدان زن برای همیشه عقیم می‌شود. این یک راهکار بود. راهکار بعدی با تشویق به بستن لوله های زنان و مردان با این حیله که چرا می‌خواهی قرص بخوری یا دستگاه ضد بارداری استفاده کنی! بعد بستن هروقت خواستی دوباره با عمل جراحی راه بچه دارشدن را برای تو باز می‌کنیم.  وحقه دیگر هرگز از سرطان زا بودن قرص های ضد بارداری چیزی به کسی نگفتند! با این توجیه که اگر بگوییم ضرر دارد دچار استرس می شوند، وقتی قرار است قرص ضد بارداری بخورند!

پ ن

حالا منتظر باشیم که بعد دو دهه دیگر خواهند گفت که به غربال گران هم سفارش مخفیانه شده بود که بگویید نوزاد تان ناقص است تا حذف شود!!!

چقدر زنان بینوایی که با سرطان از دنیا رفتند، چون قرص زد بارداری خورده بودند!!

تنها کاری وزارت بهداشت درحق زنان  ومردان ایرانی کرد که رایگان بود نسل کشی بود، حتی یک ریال هم بابت قرص ودیگر روشهای عقیم سازی از مردم نخواستند، چرا چون از خارج برایشان هزینه را می فرستادند.

خانم دکتر لباف هم خیلی دیر افشا کرد، وقتی که دیگر راه بازگشتی نیست! باید همان زمان خودرا به دفتر مراجع تقلید می رساند و باورش را بیان می کرد!!!

زمانی که به ما سیم خاردار برای دفاع نمی دادند اما برای قرص های ضد بارداری می دادنند!!!!

مومن نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-07-08] [ 09:38:00 ق.ظ ]

اخراج مبلغ از دوره ...

سالهای گذشته طلبه‌ای داشتم، که خانواده علیه‌السلامی نداشت، با اشک و گریه و تمنا و خواهش که او را پذیرش کنیم. با مشاوره با پذیرش مرکز او را پذیرفتیم . اعتقاد مرکز هم بر این بود که وقتی داوطلب علاقه زیادی دارد به گذشته او کاری نداشته باشید. بامثال من را قانع کرد که در صدر اسلام همه مسلمانان علیه‌السلام نبودند!

طلبه خیلی فعال و با درخشش تلاش کرد؛ تا جائیکه همسرش که او هم خیلی علیه‌السلام نبود از اینکه خانمش نماز شب می‌خواند برخود می‌بالید. برای دختر کلاس اولیش چادر دوخته بود و تحقیق پایانیش با موضوع تربیت فرزند دختر بود! بعد از فارغ التحصیلی به عنوان مبلغ موفق در مدارس فعالیت داشت. یک روز مادر دانش آموزی به سفارش کرد که خانم فلانی را بفرستید به مدرسه‌ای که دخترم آنجاست؛ چون بعد از آشنایی با خانم فلانی خیلی عوض شده است.

تا اینکه از طرف مرکز برای مبلغان دوره گذاشتند. این طلبه ما با یکی دیگر از دوستانش که او هم خانواده‌اش مانند این طلبه بود.برای دوره به مرکز دعوت شدند. زمان دوره در فصل زمستان بود. هردوی این‌ها بچه کوچک داشتند. از آذربایجان تقریبا 15 ساعت طول کشید تا به قم رسیدند. وقتی برای پذیرش به اردوگاه فاطمه الزهرای مرکز  رفتند، مسئول پذیرش به آن‌ها گفت: چرا با بچه آمدید؟ شما نمی‌توانید در کلاس شرکت کنید! این خانم مسئول اصلا فکر نکرد که اینها از کجا آمده‌اند؟! این دو مبلغ بلافاصله برگشتند ترمینال با همان اتوبوسی که آمده بودند به هادی شهر برگشتند!!! چون هردو برخلاف میل پدر و مادرشان درس طلبگی خوانده بودند، همیشه از طرف آنها تحقیر می‌شدند. لذا مجبور بودند شرایط سنگینی را تحمل کنند! با این کار مسئول دروه، وقتی برگشتند به طلبگی و همه آرمان‌های آن پشت کردند! چادر را از سر برداشتند و در کوچه خیابان با بی حیایی گشتند! وقتی به آنها اعترض شد که چرا این کار را کردید؟!گفتند: کار ما از خانم طلبه ای که در مرکز میزبان بود و مارا در آن سرما بعد از دعوت، بیرون کرد بدتر نیست!

پ ن

ظرفیت انسان‌ها متفاوت است، همان خانم مسئول اگر یک بار مدیر بالا دستی اش او را از مرکز بیرون کند، چه بسا رویه‌ای بر ضد نظام انتخاب کند!!!

اگر من رفتار زشت و زننده معاون امور حوزه‌ها را در سال گذشته ندیده بودم، متوجه رنجش روحیه این دو طلبه جوان نمی‌شدم! شاید اگر من در خانواده چند پشت روحانیت بزرگ نشده بودم و مثل آن‌ها بودم معلوم نبود اکنون چه رفتاری داشتم و اعتقادم نسبت به روحانیت چگونه می‌شد!!!

گاهی بعضی از معاونت های  مرکز کار دشمن را انجام می دهند!!!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1399-07-05] [ 10:53:00 ق.ظ ]

شهادت دوباره شهیدان ...

شهیدی که دوباره شهید شد

رهبر ما آن طفل دوازده ساله‏اى است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد  (صحيفه امام ج‏14 ص  73 - پيام حضرت امام خمینی به ملت ايران و مسلمانان جهان در 22 بهمن 1359)

پ ن

یک روزی بود که دشمن بعثی با همکاری رئیس جمهور خائنی چون بنی صدر، به کشورحمله کرد. شیرینی پیروزی انقلاب بر کام مردم زجر کشید از دست طاغوتی چون شاه ملعون را تاخ کرد. جوان دوازده ساله ای به نام محمد حسین فهمیده از درس بازی های کودکانه دست کشید راهی جبهه شد، در گیرودار جنگ متوجه شد که تانگ دشمن بطرف رزمنده ها در حرکت است. رزمنده ها هیچ سلاحی برای منهدم کردنتانگ نداشتند. او با بستن نارنجک هایش بدور کمر خود را زیر تانگ انداخت و رزمنده گان را از کشته شدن نجات داد.

در لحظه شهادت حتما زبان حال شهید فهمیده سخنان حضرت قاسم بوده است، مرگ را احلی من العسل می دانسته.

بعد چهل سال کسانی که با خون دادن شهدا بر مسند پست های مهم تکیه زدند، و از آرامش و امنیتی که رهاورد خون شهدا بود استفاده کردند!کم کم نشئه قدرت به کامشان مستی داد، دوباره به جان پیکر شهدا افتادند. اول نامشان را از سردر کوچه ها که سردر دل افراد محله بود پاره کردند. بعد افتادند به جان پیکر آنها و با لودر تندیسشان را قتل عام کردند! در جلفا شهردار و شورای شهر، این قاتلان بدمست، تندیس محمد حسین فهمیده که پنجه بر وجدان منافقانه شان می کشید، چون  نمی توانستند مانند او کار کنند!با آن سن کم خود توانسته بود کار مهمی انجام دهد که دشمن نتوانست حتی یک وجب از خاک مقدس ایران را بگیرد. با لودر از بیخ کنند!

بنابراین تندیسی را با نام عباس میرزا با احترام در میدان ورودی جلفا گذاشتند تا هروقت اورا می بینند دچار وجدان درد نشوند.چون عباس میرزا با بی عرضگی سه استان شمالی آذربایجان را به روسیه تزاری واگذار کرده است! با نماد کردن باقیمانده طاغوتیان خود را بیشتر شبیه آنها می‌بینند.

از همه اینها زشت تر سکوت مسئولین شهر جلفا از بالاترین تا پائین ترین شان لب دوختندو مهر نفاق بردهانشان زدند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-07-02] [ 09:31:00 ق.ظ ]