من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 10
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 6
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

مادران عباس تربیت کنند! ...

عباس وفاداری به ولایت
برای جرعه‌ای آب

به خــط زده بود؛

تا شیــــرخواره‌ای را، از دوزخی که تــو ساخته بودی، رها کند….

کمین کردی،

دست راستش را انداختی؛

از پـــــا نیفتاد!

دست چپش را انداختی؛

نایســـــتاد!

آب مشکش را گرفتی،

آبــــــــــرویش ریخت…..

با عمــــود آهنیــــن،

دشت را محــــــــــراب کـــوفه ساختی؛

با ســـــــر از اسب فـــرود آمد؛

(راستی بدون دست چگونه سجده کرد از روی اسب؟!

انگار

او هم مثل پــــدر

در نمـــــــاز بود، که فرقش شکافت!)

باشد،

اصلا تــو راست می‌گویی؛

جـــنگ بــوده!

اما؛

به چشـــــــــــم‌هایش چـــرا تیـــــــــــر زدی؟!

نکند

تو هم فهمیدی

“عبـــــــــــاس”

شرم دارد به چشم‌های

“حســــــــــــــــــــــــــین”

نگاه کند….!

زهرا

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-01-20] [ 09:19:00 ب.ظ ]

عید سعید مهمانی خدا مبارک ...

 

عید است و دلم خانه ویرانه، بیا

                                          این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
                                             یک روز به مهمانی این خانه بیا
یا مهدی

موضوعات: اخبار, سروده های طلاب  لینک ثابت
[شنبه 1396-04-03] [ 09:45:00 ق.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم5 ...

 

 

اگر علی بود
خدا آن دم، آدم می سرشتش
گمان منظورش علی بود
یقین ابلیس هم سجده می کرد
اگر دستور سجده برعلی بود
زلیخا از جمالش محتضر بود
اگر یوسف جمالش چون علی بود
ثمود عاد را معبود حق بود
اگر آنها پیمبرشان علی بود
زقوم لوط فسقی بر نمی خواست
اگر آن قوم را رهبر علی بود
پسر از نوح ، سرپیچی نمی کرد
اگر جای پدر ، آنجا علی بود
یقین نمرود هم شیعه می گشت
اگر آن بت شکن آنجا علی بود
به فخر، نیل دنیا را آب می برد
اگر موسی به همراهش علی بود
مسیح هرگز به معراجش نمی رفت
که آن جا ، از شوق دیدار علی بود
محمد (ص)را رسالت سر نمی یافت
اگر مولا کسی غیر از علی بود
فلک هرگز وجودش را نمی یافت
اگر علت کسی غیر ازعلی بود
علی از پشت ضربت نمی خورد
چو در مسجدیکی یار علی بود
بشر را تا چه حدهیچ عقل و دل نیست
که برخی را فقط دشمن علی بود


مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-04-07] [ 05:33:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم8 ...

بگذاربه خیمه علی پر بزنم
بر فرق شکسته علی سربزنم
گر روز مجال رفتنم را ندهی
امشب شب احیا ست به سر بزنم
گویند:علی خفته به محراب چو گل
خواهم که نظر بر گل پرپر بزنم
داماد پیمبرم چرا پرپر شد
در حسرت او به سینه وسربزنم

رقیه رقمی

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
 [ 03:01:00 ب.ظ ]

دل نوشته های رمضانیم 7 ...

من طفل گدای شب شهر رمضانم
از روز و شب نوزدهم دلنگرانم
ای وای رسیده شب ایام شهادت
دشمن به علی و عملش کرده حسادت
دانم که علی باز شود کشته محراب
دردانه زهرای محمد گل بی خواب
باز آی بر مرغ شکسته دل فرقان
بنشین به بالینش و خوان آیه قرآن
معود در این شب گذر از کرخه ما کن
بر روح علی حاجت دلها تو روا کن
شب هم شب قدر است شفاکن تو شفاکن
بردرد به درمان تو دواکن تو دواکن
بگشای گره وزدا غصه ز سینه
باخیر دعایت برد از سینه ز کینه
باز آی که جان همه عالم به فدایت
لبیک بگویند خلایق به ندایت به ندایت
ای ساقی کوثر تو کجایی توکجایی
در شعر رقیه تو همایی تو همایی

رقیه رقمی

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
 [ 02:59:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 6 ...



سلام عالمیان بر تو ای نگاره عشق
سلام تو بر همه دلداده های مکتب عشق
به زیر بار محنت و ظلم جور زمان
شبانه زمزه های همه یا علی یا عشق
تو او که لبان پیمبر معطر به نام اوست
تو او که زهرا همه عمر دلداده اوست
تو آن یگانه فتی در جمود نامردی
تو آنکه دل غریب شیعه در امانت اوست
همیشه که بود میان ظلمت شب
روی بسته، ذکر یا خدا بر لب
نان و خرما به دوش می رفت
بر در خانه یتیم عرب
علی بدون تو نخلستان غریبی کرد
بدون تو چاه هم گریه زاری کرد
بدون حیدر کرار، شیر خدا
کوفه تمام عمر عزاداری کرد
مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[جمعه 1395-04-04] [ 10:38:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 4 ...

ای قافله برخیز که هنگام اذان است

از این ره تاریک هزاران گذران است

برخیز و بزن تیر به اهریمن ودشمن

بگذار بترسند که تیرت به کمان است

در پشت در معشوق آواره و غمگینم

بگذار بگریم من در حالت مسکینم

شور و سحری دارد عشق دگری دارد

باز آی به سوی من این رشته سری دارد

دوست می دارم در این خیمه نگهبانی کنم

اشک چشمم را برای یار قربانی کنم

رقیه رقمی دانش آموخته سطح دو

 

موضوعات: سروده های طلاب, دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-03-19] [ 11:42:00 ب.ظ ]

تورا می ستایم ...

 

به نام خداوند بخشنده مهربان
همان خالق انس وجن وجهان
بگو اوست الله واحد و ناز
خداوند رحمان و هم بی نیاز
نزاییده و زاییده هم نیست او
ندارد همانند پس کیست او؟

شعر  سوره توحید

از رقیه رقمی طلبه

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-03-16] [ 04:41:00 ب.ظ ]

به خال لب آن دوست گرفتار شدند ...

 

پیامبر اکرم (ص): المُومِنُ مِرآتُ المُومِن.
شعر زیر برگرفته از مضمون حدیث فوق است در راستای اهمیت نقش امر به معروف و نهی از منکر در زندگی اجتماعی
شهر آینه ها
شهری از آینه ها روی زمین روزی بود

بر نتابید به زیبایی آن چشم حسود
در دل شهر، محبت قدم بر می داشت

روی هر آینه ای بذر نصیحت می کاشت
که اگر ذره ای از شب به رخی می افتاد

به یقین مومن دیگر خبرش را می داد
ولی از بخت بد آرام ،غروبی سر زد

مهربانی و صفا از دل آدم پرزد
همه ی شهر به یک خواب زمستانی رفت

دست تقدیر سراغ می شیطانی رفت
جام این آینه ها پر ز هوسرانی کرد

همه ی شهر به بزم کینه ،مهمانی کرد
به شبیخون به دل آینه ها چنگ زدو

هر چه معروف در آن بود به آن سنگ زدو
همه رفتند کناری و گذشتنداز آن آیه

خشکیدونزد هیچ کسی آب بر آن
آیه این بود که چون آینه باشید

به هم نگذارید بگیرد دلتان گرد ز هم
ولی این آیه ی معروف تمسخر شده بود

دل آدم فقط از واژه ی خود پر شده بود
قبل آن رسم بر این بود به هم دُربدهند

گر پلیدی به کسی بود تذکر بدهند
صحبت عادی این آینه ها غیبت شد

هر کس از غیر نصیبش باده ی غفلت شد
عفت از واژه ی خود، شرم به دامن بردو

غیرت از درد ،به کنج قفسی پژمردو
امر معروف،دگر خاک شد

از حیله ی خواب نهی منکر، شد آن،

گم شده ی نهر سراب
چهره ی آینه ها را علف هرز گرفت و

زمین زین هم ظلمت، به خود لرز گرفت
ولی از پشت همین ابر سیاهی،

خورشید پرتو افکنده به هر آینه ای می تابید
یک تلنگر زدو مردم همه بیدار شدند

و به خال لب آن دوست گرفتار شدند
که تواتر خبری آمده از غیب چنین می شود

زنده به قائم، همه ی آیه ی دین
ولی تا آن گل نرگس رخ خود باز کند

مومن از خویش عمل را باید آغاز کند


سولماز مساوات

 

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[شنبه 1395-03-08] [ 07:36:00 ق.ظ ]

دیر برای همه چیز ...

ان الانسان لفی خسر
دیر برای همه چیز
در سراسیمه ی گردونه مرگ
در عجل گاه زمان
در غروب گل پژمرده عمر
در سقوط دل نیلوفر روح
من عجولانه می گردم
نیمه راهیست گنگ و بی مفهوم
دره هایی مبهم تا صعود پر پرواز کلاغ
راه هایی بی راه سر هر راه سنجاقک خوف
دشت هایی پر از آواز غبار
وصنم های خیال
من در این بهبوههبی سر وته
وبه دنبال گران گمشده ام
بی دلیل پای می کوبم
رقص بایک جام، پر از افسانهی ابلیس غرور
وکمر بسته به شال شب عمر
همچنان می گردم زیرخرطوم عبور
روی هفت تاقچه ارض و سماء
بیخ دیوار کج قوم یهود
باز می گردم، از پس بی راهی دستهایم خالیست
خالی از فرصت یک لحظه حضور
وچه دیر است برای همه چیز
حتی برای آه کشیده به حال خویش
مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-02-27] [ 07:22:00 ب.ظ ]

"می دانم که می آید" ...



“می دانم که می آید”

می دانم که می آیی با کوله باری از افق بی کران دشت

با دامنی پر از بو ته های سرنوشت

با راز گلهای رازقی

امواج خروشان رود، آنروز

در وصف آن یار بی مثال، سجده می کنند

دریاست که ناز و کرشمه اش را خریده است

خورشید، می کند کسوف در سایه سار وفای آن نازنین طلوع

جنگل، به احترام فرزند فاطمه قیام می کند

وچه زیباست رکوع سرو وقنوت کاج

وقتی که پا می گذارد، بر جاده ها ی گره خورده زمین

دردلم ولوله ای، همهمه ای

یا که نه شور و شعف

من نمی دانم چیست؟!

این احساس عجیب

لیک شیرین است

خود تصور کن

پای هر پنجره ای قاصدکی می روید

توی هر گلدانی غنچه ای می شکفد

آن زمان می شکند

آه آن بلبل در بند قفس

شیشه ی عمر قفس ساز حریص

کودک ظلم وجفا

پای دیوار عدالت

وبا می گیرد

وچه زیباست دمیدن در صور

با خود می گویم

که شروع کردی باز

بنشینی یکجا، هی بگویی شاید، کاش

کاری کن

مگر او مهمان نیست، آماده بشو

آخر چه کنم، با یک دنیا پر از افکار پلید

زورم برسد یک کاسه ی آب، پای گلدان ریزم

یا که تکه نانی، از وسط پیاده رو بردارم

یا که دیگر

لانه مورچه ها را له نکنم

با نهیب ، به خود می گویم

بلبلی از قفس آزاد بکن، دست درویشی نان ده

یا که یک آبنبات، دست یک طفل یتیم

یک آبنبات؟؟!!

ارزان نیست؟؟!!

آبنبات ارزان است

شادی آن دل کوچک، دل آن طفل یتیم ارزان نیست

می توانی گرهی باز کنی، نخی سوزن بکنی

قاصدک را به هوا فوت کنی

قاصدک خوش خبر است

قاصدک ، مثل سجاده ی مادر نرم است

مادرم می گوید:گل زیباست، شاخه اش را نشکن

نشکن؛دل خوبان ، زیباست

مادرم ساکت شد

چند لحظه وبعد

- دل آن منجی عالم که دگر هیچ، گر آن را شکنی…

نداد بغض مجالش وگریست

دل من سوخت، قلبم آتش بگرفت، بغضم ترکید

آن شب تا صبح، مهمان سینه ی دیوار شدم

من شکستم؟؟؟!!! حتما!

شاخه گل نه، آن یکی را گویم، دل اسطوره ی عدل

من چقدر بد هستم!!!

آنروز ، سر امتحان تقلب کردم

فردایش، پسر همسایه ی مان را گویم، به من چشمک زد

خوشم آمد کمکی

یا که دیروزش آن بد گویی چه بود، پشت سر شهلاکردم

من چقدر بد هستم!

حرف بس است، باید عملی کرد همان حرفها را

من که خوب می دانم

می دانم می آید

با کوله باری از افق بی کران دشت

وچه زیباست صدایش که بگوید

“انا المهدی”

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[جمعه 1395-02-24] [ 05:12:00 ب.ظ ]

تنها ترین ستاره اقبال من تویی» (ای رسول خوبیها) ...

 

تنها ترین ستاره اقبال من تویی»
ای منتهای عالَمِ امکان مُمکِنات
ای پنجمین طپشِ نبض هر سرشت
تو مرد عقل و عمل ، فخرِ کائنات
ای بیکرانه ترین رازِ سرنوشت
بر سیل آبِ وحشی و بی ر حم روزگار
آن تکیه گاهِ امین، نوحِ من تویی
در فصلها ی بی بهارِ زندگی
رنگین ترین ترانۀ آفاق من تویی
با هجمه های این شیاطینِ حق ستیز
بنّای کعبه معبودِ من تویی
و زداغ سیلِ «ism»*های گُنگِ قرن
آن صاحبِ ید بیَضایِ من تویی
در بین این سرابِ بزرگِ مُردگان
آن خوش ترین دَمِ مسیحایِ من تویی
در آسمانِ جهالتِ مُدرنِ ما
تنها ترین ستاره اِقبالِ من تویی

————————–
*ایسم؛مانند:فمنیسم،کمونیسم

مهجده انتظاری

 

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-02-14] [ 04:29:00 ب.ظ ]

شعرک ناقصی، راجع به پدر مادر توست ...

 

 

گفته ام یک دو سه خط شعر که در باور توست
شعرک ناقصی، راجع به پدر مادر توست
خوب می دانی خودت، صحت و سرزندگیت
از سر خیر دعای پدر و مادر توست
آن بلاهایی که از بیخ وجودت رد شد
همه از لطف وجود پدر و مادر توست
نرویم دور، همین عمر که کردی تا حال
همه پاداش حمایت ز پدر مادر توست
هر کجا خورد به بن بست تلاشت در خیر
چاره ی کار محبت به پدر مادر توست
نیت خویش بکن پاک و مصفا چه بسا
طاعت حق، در اکرام پدر مادر توست

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[جمعه 1395-01-27] [ 06:23:00 ق.ظ ]

پشت دریا شهری است ...

 

پشت دریا شهری است
قایقی خواهم ساخت خواهم راند،
تا لب دروازه درد
تا خود شب
که دهان پر ز گل خشک ورمها دارد
و جسد بر کف دریایی پر از تاریکی
می روم تا به نسیم بدهم یک سبد پر ز هراس کال را
بکشم خط سفیدی که پر از عشق و صفا باشد و بس
روی دیوار عبور
بکنم از سر شور
دور تا دور سکوت
خنده و قهقه های سبز رنگ
آبدار آبدار
می روم تا به افق سر بزنم

و بگویم با او رمز خورشید کسوف کرده را
بزنم نقش بر این کوزه بی رنگ سحر
نقش مهر و ماه
نقش آن پیر زنی که دم هر فجر و غروب
به زنان ته آبادی عرفان و سلوک آبنباتی می داد
می روم تا به سراب دریا،پند دهم، خفتن را و چگونه مردن
پشت دریا شهری است
قایقی خواهم ساخت
خواهم راند تا خود شب
این بار باسلامی پر رنگ با سلامی پر راز
مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-01-16] [ 05:54:00 ب.ظ ]

سلام بی بی جان ...

وقتي كه چشم به سمت نگاه تو باز مي شود

باران اشك به شوق تو آغاز مي شود

دل بسته آستان قدسي توام

كه در هواي تو سمت پرواز مي شود

نور كرامت از آستان تو مي ريزد

درياب دلي كه سراپا نياز مي شود

امسال به زير چتر مهر تو هستم بانو

خوش حال آن نفس كه با تو دمساز مي شود

زهرا پيربالايي

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[شنبه 1395-01-07] [ 08:56:00 ب.ظ ]

عصریک جمعه ی دلگیردلم گفت ... ...

 

 

چراعشق به انسان نرسیدست

چراآب به گلدان نرسیدست

هنوزم که هنوزاست غم عشق به پایان نرسیدست

بگویدبنویسد که هنوزم که هنوزاست

چرایوسف گمگشته به کنعان نرسیدست

وچراکلبه احزان به گلستان نرسیدست

عصراین جمعه ی دلگیر

وجودتوکناردل هربی دل آشفته شودحس

توکجایی گل نرگس

طلبه

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-12-20] [ 03:26:00 ب.ظ ]

زنگ خطر ...


عار و ننگ است که قرآن لب این طاقچه ها خاک بگیرد
و سرانجام بدونِ خبر ما دلمان را خس و خاشاک بگیرد
یه کمی بیشتر از صورت و اندام به جان و دل خود رس
که مبادا چشمِ روح و تنمان را مد و پوشاک بگیرد
بی تعارف چقدر وقت برا خواندن قرآن می گذاری
و چقدر وقت که حرف تو مجازا بیش از این لایک بگیرد
ترسم این غفلت ما کار دهد دستِ دلمان
کشور و جامعه مان را مرضی سخت خطرناک بگیرد
به خودت گیر سخن را که نگیری بد نیست
بدهی کس، ز تو عکس، با سرِ در لاک بگیرد

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-12-16] [ 09:03:00 ق.ظ ]

کی آید؟ ...

الهی منجی انسان كی آید

شراب هستی انسان كی آید

كه تنها من نیم آدم سراید

قرار و صبر و آرامم كی آید

صمیمانه حقیقت را بگویم

امید غربت شامم كی آید ؟

 

                                                                                                                       احمدی

موضوعات: شعر, سروده های طلاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-12-13] [ 11:10:00 ق.ظ ]

با یاد تو ... ...


از قطرات بارش لحظه هایم گرفته

تا امواج اقیانوس خیالم را از یاد تو پر می کنم

و کنار آتشفشان قلبم زیر بارش گدازه های درد

خانه ای به وسعت اندیشه ات می سازم

و با یاد تو زندگی می کنم

کوه ورم کرده ی دلم را به شوق دیدنت مرحم می گذارم

و هر شب فانوس خیس چشمانم را برمی دارم

و در فضای کوچه های بارانی احساس دنبال تو می گردم

تا کهکشان آرامش چشمانت ستاره ی صبری برای تسلای دلم بچینم

و از صبر تو بسوزم

ای ماه روی من اگر چشمم به دیدار تو افتد

تنها سرمایه ی تنهاییم را به بهای سلام بی بهایت می فروشم

و در هر دو جهان به این سود گزاف می بالم

»زهرا پیربالایی«

 

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ق.ظ ]

«چه غریبانه شکست»Sheikh Nimr ...

شکست، همان بغض جـاودانـه شـکسـت

بـلور ارغـوانی حس هـر بهـانه شکست
به هرآن دلی که عشق را تا ابد می فهمید
غمی به وسعت بی کران هرترانه نشست
شکست عمق احساس جاده های غریب قرار
حضور فصل شیشه ای آب وآدینه شکست
میان صفای کوچه های بی رنگ ومبهم دشت
دری زنهیب غبار غربت وحسرت بست
شکست کینه های کهنه نیست از هست
گذاشت سر به بیابان غم هرعاقل ومست
گسیخت پل نیلوفری میان آسمان وزمین
نوای هق هق باران ،چه غریبانه شکست
شکست شیشه ی عمر هر چه بود ونبود
هر آنچه نبض دلش، عاشقانه بود شکست
شکست،آن بغض جاودانه شکست
دل غریب و پراز داغ شیعه شکست

 

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-10-13] [ 12:29:00 ق.ظ ]

نديده عالم به غير "مرد" از اين آل ...


اين قافيه براي نشاندن آسمان تنگ است
آن دل ك دل نسپارد به آسمان سنگ است
پنج خورشيد در اين افق به امتداد خدا
يكي يكي طلوع كرد و اينك به لطف خدا
سپيد گلي دگر گلستان زهرا داد
شكفته گلي كه بوي حسين زهرا داد
سبوي سينه اش از حلم حسن مالامال
نديده عالم به غير “مرد” از اين آل
گلي ك مكتب شيعه ز فيضش آباد است
به وقت نيايش شبيه سجاد است
ميان بحث عدو از ذكاوتش بدر است
عجيب نيست شاگرد مكتب پدر است

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-10-06] [ 05:13:00 ب.ظ ]

«عشق غریب» ...

 

ومردمند که می آیند فوج فوج                          
با دلی پراز عشق امید وصفا                         

همه بگذشته از جاده پر فهم وخشوع          
هم غریبند وهم زائر آن عشق غریب             

 همگی آمده اند دق الباب کنند                
 درب این خانه نور           

تا شود باز به روشان در میخانه دل                    
 وچه این صاحب دل عمق صفاست                           
                      
عمق بخشندگی ولطف و وفا           
او همانست که محراب غمش                  
 شده حک برلب ژرفای وجود  

 مردمان زائران را می گویم
 همگی یکرنگند آخر مهر وخضوع     

عاشقان حرفند
عاشقان خود نورند
همشان شیرین چون آه سکوت

همشان توی قنوت
می چینند انار بهشتی ز ریه
همان خط حضور

دلهاشان پر درد
 پر است راز ونیاز
 سوز وگداز

 بغض است که در گردنه سرخ گلو
 گاه گاهی به کمین می شیند
 وآنچه سرازیر می شود
  اشک است
 

آری ، آنجا
 همانی که غریبان، غریبانه روند نزد غریب
 خانه معرفت است
  خانه معرفت است         

                                                             مهجده انتظاری

 

موضوعات: شعر, سروده های طلاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-09-19] [ 10:00:00 ق.ظ ]

به بهانه مزار غریب در محاصره سفیانیان ...


شکست، همان بغض جـاودانـه شـکسـت

بـلور ارغـوانی حس هـر بهـانه شکست

به هرآن دلی که عشق را تا ابد می فهمید 

غمی به وسعت بی کران هرترانه نشست

شکست عمق احساس جاده های غریب قرار

حضور فصل شیشه ای آب و آدینه شکست

میان صفای کوچه های بی رنگ و مبهم دشت

دری زنهیب غبار غربت و حسرت بست

صفحات: 1 · 2 · 3

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[جمعه 1394-05-16] [ 10:33:00 ق.ظ ]

عباس کجایی؟ زینب آهی کشید و رفت ...

 

یک قافله سر، یک به یک پر کشید و رفت
زینب بر آن گلو به وداع دست کشید و رفت
نامحرمان همه بر گرد دختران خندان
عباس کجایی؟ زینب آهی کشید و رفت
گرتو نبودی رباب جان می داد
وقتی که کاروان بدون علی صف کشید و رفت
خوب شد لحظه آخر کنارش بودی
وقتی سه ساله داغ پدر چشید و رفت
این قوم دخت علی را نشناخته هنوز
با خطبه خود بر یزیدیان خط کشید و رفت

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[چهارشنبه 1393-07-30] [ 06:31:00 ب.ظ ]

انتظار... ...

تمام نمی شود
تمام نمی شود روزهای سخت انتظار
هر روز طولانی تر از دیروز
چشیده ام طعم تلخ انتظار را
ولی منتظر تو بودن
شیرین تر از شیرین است
اما حیف که دشت دلم
پامال سواران خزان است
ربیعی می باید
تا این دل خون دیده را
از این خریف سرد نجات بخشد
ای آفتاب پشت ابر
تا کی پنهان خواهی ماند
سایه ها
با آواز های خاموشی
پیش می آیند
هراسانم
پیش از این که دیده ام
روشنی را ببیند
خاک دیده ام را بنگرد
ای روشنی بخش ظلمت
با تمام وجود
منتظر آفتابم

م-حاجی سلطانی

موضوعات: متن ادبی, سروده های طلاب  لینک ثابت
[شنبه 1393-01-02] [ 07:57:00 ب.ظ ]

پدر جای تو خالی ...

پدر جای تو خالی

پسر شدیم و بدون پدر بزرگ شدیم

وباهزار غم و دردسر بزرگ شدیم

و جنگ بود و آوارگی و دربه دری

سفر رسید و ما با سفر بزرگ شدیم

پدر همیشه سفربود مثل اینکه نبود

و ما بدون پدر با خطر بزرگ شدیم

پدر قطار قشنگش قطار رفتن بود

و ما به شوق سفر بود اگربزرگ شدیم

پدر رسید و ما از قطار جا ماندیم

پلاکش آمد و ما با خبر بزرگ شدیم

قطار پوکه ی خالی و زیرسیگاری

چقد جای تو خالی پدر، بزرگ شدیم!

که ما بزرگ نبودیم این شکوه تو بود

به چشم مردم دنیا اگر بزرگ شدیم….

صدیقه علیزاده

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-08-12] [ 07:21:00 ب.ظ ]

مولای سر بریده ...

 

ای قـدسیان بگریید ، بــا اشک هـای دیــده          بـر پیکــر غــریب و بــر آن ســر بــریــده

قـــران نـــاطــق مــا کــردنــد،تکــه تکــه          یک تکه اش به صحرا،یک تکه اش به نیزه

آغوش داغدارش رنگین زخون پاک است          شـایــد کـه خـون اصغـر یـا اکبـرش چکیـده

بر خـواهرش بگـویید رخت عـزا بپـوشـد          عــزم سفــر کنـــد او، بـــا قــامـت خــمیــده

در کربلای عشاق زینب تو کوه صبـــری          بـا اینکــه تیــر غـــم ها ،قلب تـو را دریــده

آرام کـن تــو زینب آن مــادران بــی تاب          آه ربــاب و لیــــلا تــا عــرشـیــان رسیــــده

بـر نـور چشـم مـولا،سکینــه ی عـفـیـفـه           گـو بعـد از ایـن بخـواند، در مـاتمش قصیـده

در کـربـلا رهـا کـن تـن های بـی کفن را          راهــی کـوفـه شـو کـه وقت وداع رسـیــــده

بــا ســاربان بـگـو تـو،آهستـه تـر بـرانـد           چــون اهــل بیـت مــولا درد و بـلا کشـیـــد

در گوشـه ی خرابـه غسلش بده، کفن کن    جســم رقیــه ی پـاک ، مظلــومـه ی شهیــده

با خطبــه هـا بیـان کـن پیغــام کـربـلا را           بــر غــافــلان شــامـی ، کـه کـربـلا نــدیــده

بازا دوباره از شام، بــر کـربلا گـذر کن           بنـگر کـه خــون مــولا، در کــربـلا دمـیــده

سقــای کربلا را در گوشـه ای نظــر کن           بنـگر کــه روح پـاکـش ، از دام تــن رهیـده

در مـاتـم حسینت خـون از فلـک چکیــده          یــا بــادهای تـاریـک ، در آسـمـــان وزیـــده

ای چشم ها شما را حق است خون ببارید          وقتی که در عزایـش ، خـون از فلک چکیده

سر دادن و تن دادن ، زیبا ترین بلاهاست          وقتـی کـه مـرغ دل هـا ، سـوی خــدا پریـده

شایستــه است ما هم،رنگ خـدا بگیـریـم           وقتی حسیـن زهـراست ،«مولای سربریده»

                                                                    زهرا پیربالایی طلبه  پایه ی 5

 

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1391-10-07] [ 08:55:00 ق.ظ ]

«شبی به رنگ هزاران صبح» ...

«شبی به رنگ هزاران صبح»
نازل کردیم قرآن را
در شبی زبهترین شبها
درک تو از شب قدر مقداراست
شب قدر بهتراز هزارن ماه است
فرشتگان وروح در این شب
برای تقدیر هر امری
اذن نزول می گیرند
زدرگاه خالق هستی
شب قدر است شب رحمت ولطف
لبریز، لبریزتا طلوع صبح
                                                 مهجده انتظاری

 

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1391-05-10] [ 12:32:00 ب.ظ ]

یک سبد ریحانه ...


«يک سبد ريحانه»

مي‌گويند باز باران
                       با ترانه
                                با يک نگاه عاشقانه
                                                      دنيا غريب و آشناست
                                                                               اي باغ گلهاي ترانه
سخت است
              ولي مي‌چينم از باغ دلت
                                           يک سبد ريحانه
                                                            از نرگس چشمانم

نويسنده: ثريا احمدي

موضوعات: شعر, سروده های طلاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1386-08-01] [ 02:42:00 ق.ظ ]