من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 7
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

موضوع: عزت وذلت در آینه قرآن وروایات ...

تدوین ونگارش: بهناز درگاهی، استاد راهنما :جناب آقای بهمن اکبری

تاریخ دفاع:۱۳۸۷

چکیده

موضوع عزت وذلت دو خصوصیت از موضوعات اخلاقی است که همواره در زندگی انسانها ساری وجاری بوده است.قاعدتا باید در چنین موضوعی که راه گشای زندگی مطلوب از غیر مطلوب است بحث هایی به عمل آمده باشد تا انسانها با شناخت داشتن کافی در مورد این دو موضوع از خطرات ناشی از ذلت در امان بمانند .زیرا گاهی عملی که نتیجه اش ذلت است تا آنجایی است که زندگی با این حالت جز مردن نیست. با اینکه در تفاسیر قرآنی وروایات پیشوایان دینی بحث های فراوانی از این دوموضوع به عمل آمده لکن باز در این زمینه جای گفتگو است که بیان وتبیین آنها لازم به نظر می رسد.

ادامه »

موضوعات: تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
[چهارشنبه 1391-01-09] [ 12:48:00 ب.ظ ]

لغزش ناپذیری انبیاء و امامان(علیهم السلام) (بررسی دلایل عقلی و نقلی عصمت) ...


تدوین و نگارش: معصومه مردمی استاد راهنما: جناب آقاي بهمن اكبري

استاد داور: آقای اسدی

چکیده

عصمت و تحلیل مفهوم شناسی آن با توجّه به آموزه‌های دینی و توصیه‌های اکید قرآن کریم از اهمیّت و جایگاه ویژه‌ای در بعد اعتقادی انسان برخوردار است. بطوری که معرفت و شناخت این حوزه‌ی اعتقادی نیازمند پایه و اساسی است که حکمت خداوند را اثبات می‌کند. به این بیان که خداوند براساس حکمت خود، پیامبرانی را برای هدایت بشر فرستاده است. انجام این هدف با لغزش ناپذیری پیامبران چه در حوزه‌ی گفتاری و چه در حوزه‌ی رفتاری پیوند ناگسستنی دارد. اگر پیامبران خود لغزش‌پذیر باشند، این هدف تحقق نخواهد یافت و این نقض کردن غرض و هدف است که در مورد خداوند حکیم محال است. پس باید پیامبران از هر لغزشی به دور باشند. و این عصمت تفضّل و عنایتی است از جانب خداوند متعال به پیامبر و امام(علیه السلام) در جهت جلب اعتماد و اطمینان مردم در پذیرش وحی الهی و تبیین آن که در این مورد بین علمای فرق مختلف اسلامی (شیعه، معتزله، اشاعره) اختلاف نظر وجود دارد.

ادامه »

موضوعات: تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
 [ 10:18:58 ق.ظ ]

نفس از دیدگاه اندیشمندان اسلامی ...

تدوین و نگارش: وحیده مسیبی     استاد راهنما: آقای اکبری

استاد داور: دکتر اسدی

چکیده

در باب این که آیا انسان موجودی دو ساحتی است یعنی دارای ساحت جسم و روح است. دیدگاه­های متفاوتی ارائه شده است. گروهی معتقد به روح بوده و دارای دیدگاهی الهی هستند و گروهی هم معتقدند که روح وجود ندارد و انسان دارای همین جسم مادی بوده که با مردن از بین می رود. این گروه هم ماده­گراها یا ماتریالیست­ها هستند.

ادامه »

موضوعات: تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
 [ 09:45:43 ق.ظ ]

بررسی و مقایسه رویکردهای فرودویونک در باب منشاء دین و نقد آنها با نگرش قرآنی ...


تدوین و نگارش: رقیه عیوضی       استاد راهنما: آقای بهمن اکبری    استاد داور: دکتر اسدی

چکیده

امروزه بحث از دین و منشأ آن، یکی از مهمترین مباحث در حوزه دین پژوهی است. اندیشمندان حوزه های مختلف علوم نسبت به این مسأله نگرش های متفاوتی دارند و با رویکردهای علمی، روان شناختی و جامعه شناختی به تبیین منشأ دین پرداخته اند و همین امر سبب گشته که پرداختن به مسأله منشأ دین و علل گرایش به دین و دینداری در حوزه کلام جدید و دین پژوهی از اهمیت ویژه ای برخوردار شود.

ادامه »

موضوعات: تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
[سه شنبه 1391-01-08] [ 09:41:36 ب.ظ ]

موضوع: محبت اهل بیت علهیم السلام ...

 

تدوین نگارش: مهدیه حسن زاده، استاد راهنما: حجت الاسلام بهشتی نیا

استاد ناظر: دکتر اسدی

چکیده


محبت نیرویی است که انسان را به سوی محبوب سوق می دهد، پس از جنبه تربیتی وعملی ،محبت خوبان، انسان را به سوی خوبی ها الگوی بریر سوق داده وزمینه داده تبعیت عملی از آنان را فراهم می سازد .نتیجه دوستی ومحبت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وبه دنبال آن دوستی اهل بیت علیه السلام عصمت وطهارت که مزد رسالت است ،محبوب بودن در نزد خداست ومسلما خداوند ،کسی را دوست دارد که به فرمانهای الهی عمل نموده وتابع پیامبر خدا بوده واورا به عنوان الگوی عملی زندگی خود قرار دهد تا همچون او در پیشگاه خداوند، عزیز ومحترم گردد.

ادامه »

موضوعات: تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
 [ 08:56:00 ب.ظ ]

ساقیا آمدن عید مبارک بادت ...

میگویند سال نو دارد می آید. واقعا از حال و هوای مردم می شود فهمید یک خبرهایی قرار هست اتفاق بیفتد که همه مردم اینچنین دست بکار شده اند. حتماً باید این اتفاق خیلی عظیم و مهم باشد از کوچک و بزرگ، پیر و جوان، اینچنین در تلاطم و تلاش اند. واقعاً توجه کرده اید بعضی از مردم در این روزها اصلاً خستگی پذیر هم نیستند. انگار جنس مردم از فولاد و آهن است. نمی دانم شاید از غذاهای نیروزا و قرص های نیروزا استفاده می کنند. الله أعلم……

یک پیرزنی را دیدم که چند برابر وزن خودش، وسایل در قسمت های مختلف دستش به نحو شایسته جاسازی کرده بود و به طریق شگرفی آنها را حمل می کرد. انگار اصلاً از کهولت سن خود خبر نداشت. از پادرد و کمر درد و درد شانه هایش خبری نبود، پس واقعاً می توان ایمان آورد به اثر معجزه آسای نیروزاها.

اشتباه نکنیم این نیروزاها همان قرص های موجود در مغازه ها نیست چرا که آهن در برابر آنها چندین برابر سر خم کرده و اظهار عجز و ناتوانی کرده است. این نیروزاها همان اراده انسان هاست. همان نیرویی که انسان با بکار بردن و استفاده از آن می تواندتمام قله های سخت زندگی را فتح کند. آری همه انسان ها در برابر تغییر و تحول طبیعت، تصمیم هماهنگی گرفتند. نمی دانم کجا محل اجتماعشان بود، ولی میدانم در آنجا این حرف ها بینشان گفته شده. مگر می شود طبیعت که زیر پای من انسان قرار داده شده با همه جزئیاتش نو و تازه شود و جانی دوباره بگیرد. منٍ انسان، که اشرف مخلوقاتم از سبزة زیر پایم عقب بمانم، خیلی شخصیتم خدشه دار می شود، من از همه آفریده ها در مقام بالایی قرار دارم، پس منٍ انسان، هم …..

ولی ای کاش در آن جلسه ما انسان ها تصمیم های دیگری هم می گرفتیم. ای کاش اندکی آگاهانه فکر می کردیم و بعد دست بکار می شدیم. ای کاش تصمیم می گرفتیم که همچنان که غبار از ظاهرمان می زداییم، باطنمان را هم از غبار و کینه و کدورت و ….. پاک و مبرا کنیم. ای کاش این قانون تغییرناپذیر را با همه فرمول های ثابت شده اش باور می کردیم.

زندگی سخت است، اما من با عشق و توکل به خدا از آن سخت ترم.

شهباز

 

 

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1390-12-29] [ 09:00:00 ب.ظ ]

لبیک به ندای رهبر ...

باور دارم که رأی دادن مثل خون دادن شهید، جهاد در راه خداست. در این وانفسای روز مرگیها که زمین و زمان ما را به بی تفاوتی می خوانند، من و تو اما هستیم بر آن عهدی که با شهیدان و اماممان بسته ایم.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[چهارشنبه 1390-12-10] [ 10:46:16 ب.ظ ]

السَّلامُ عَلَی الحُسَینِ المَظلُومِ الشَّهیدِ ...

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرموده اند: در روز اربعین هنگامی که روز بلند شد زیارت می کنی و می گویی: سلام بر ولی خدا و حبیب او، سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده او، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آقایی که اسیر گرفتاریها بود و کشته اشک روان شد ………………… بر علیه آن حضرت شدند کسانی که دنیا فریبشان داده بود و بهره خود را در ازای بهایی ناچیز فروختند و آخرت خویش را به قیمت ناچیز حراج کردند. در چاه هوا و هوس فرو رفتند و تو و پیامبرت را به خشم آورده و مطیع بندگان شقی گردیدند؛ امام حسین علی السلام در مقابل آنان تن به ذلت نداد و با آنان جهاد کرد تا آنگاه که خونش را ریختند و اهل بیتش را به اسارت بردند.

 

خدایا آنان را لعنت کن به لعنتی پرمکافات و عذابشان کن به عذابی دردناک………..


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1390-10-24] [ 11:25:00 ق.ظ ]

ملکا ذکر تو گویم که پاکی و خدایی /نروم جز به همان ره که توام راه نمایی ...


 

چندی پیش در یک برنامه تلویزیونی سخنرانی پخش می­شد به این مضمون:

«چرا خدا را صدا می­کنیم؟ چرا ذکر می­گوییم؟ خب بریم پیشش؛ مثل وقتی که شخصی به جای اینکه معشوقه­اش را هی صدا بزند میره پیشش و دیگه هی صداش نمی کنه. پس ما هم به جای اینکه هی خدا رو صدا بزنیم بریم پیشش و حرفهامونو رودررو باهاش بزنیم.»

لازمه این سخن این است که ما خدا را با همین حواس جسمانی ببینیم. اما بسیار پرواضح است که خدا جسم نیست که جا و مکان داشته باشه تا ما به جای دعا کردن بریم پیشش. پس هر کس که چنین اعتقادی داشته باشد یا نمی­فهمد یا به خدا کفر می ورزد. حواس جسمانی فقط برای درک اشیاء مادی و جسمانی است.

اولاً خدا چیزی نیست که بتوان با حواس ظاهری آن را درک کرد. یعنی نمی توان او را با چشم دید زیرا چشم فقط اشیائی را که دارای ابعاد هستند می بیند و چیزی که دارای ابعاد است هم مادی است و هم محدود و خدا منزه از این هاست.

خدا را نمی توان با گوش شنید زیرا چیزی که با گوش شنیده شود صوت است و خدا صوت نیست. خداوند وقتی با پیامبر خود حضرت موسی سخن می گوید اشیائی مانند درخت را به صدا در می آورد تا او بشنود.

به هرحال خدا با هیچیک از حواس ظاهری ادراک نمی شود. اما آنچه با این حواس ادراک می شود و نیز خود این حواس از آیات و نشانه های خداست. یعنی نشانه آن است که خالق و مدبری حکیم و دانا و توانا هست که این حواس را مطابق با نیاز جانداری مثل انسان برای او آفریده است.

نمی گوییم خدا به هیچ وجه برای انسان قابل درک نیست بلکه می گوییم اولاً باید کانال و درگاه معرفتی مناسب برای درک خدا را درست انتخاب کرد و سپس در درک درست او تلاش کرد. اما باید توجه داشت که هرکس تا حدودی می تواند خدا را درک کند. زیرا درک خداوند متعال به میزان صفا و لطافت و پاکی روح و عقل انسان بستگی دارد.

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[سه شنبه 1390-10-20] [ 11:43:46 ب.ظ ]

چاه مشکلات ...

کشاورزی الاغ پیری داشت. یک روز الاغ از سر اتفاق، به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هرچه سعی کرد، نتوانست الاغ را بیرون بکشد. پس برای اینکه الاغ بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند، چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی، باعث عذابش نشود. مردم با سطل، روی الاغ خاک می ریختند، اما الاغ، هر بار خاک های روی بدنش را می نکاند و زیر پایش می ریخت و هر چه خاک زیر پایش بالاتر می آمد، سعی می کرد روی خاکها بایستد.

روستاییان، همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن، تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستاییان از چاه بیرون آمد.

مشکلات مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم؛ یا زنده به گور می شویم یا اینکه از این مشکلات همچون سکویی برای پیشرفت، استفاده می کنیم.

 

 

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[سه شنبه 1390-09-29] [ 10:55:53 ق.ظ ]

حجاب نماد دین ماست ...

 


می گفت: از مجلس عزاداری امام حسین (ع) برمی گشتیم، همه خانمها باچشمانی پف کرده و اشک آلود آمدند نشستند تو ماشین.

چند تا خانم با وضع بسیار نامناسب(بدحجاب و آرایش کرده) سوار ماشین شدن. نتونستم تحمل کنم؛ برگشتم نصیحتشون کردم. اون خانمهایی هم که گفتم با چشمانی اشک آلود و …، برگشتند گفتند: آخه چیکارشون داری؟ مگه اونا رو با شما تو یه قبر می ذارن؟ خیلی ناراحت شدم.

امام حسین علیه السلام:

«مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد. (اگر برای تغییر این وضعیت) مومن مشتاق دیدار پروردگارش باشد ( و جان خود را فدا کند) شایسته است.»

حیات الحسین، ج 2، ص 264.

یکی از انگیزه های امام حسین از قیام، امر به معروف و نهی از منکر بود.

حجاب نماد دين ماست که براى حفظ و پاکدامنى زن و نيز حفظ جامعه از آلودگي‌هاى اخلاقي تشريع شده است. علاوه بر سایر دلائل، نهضت عاشورا براى احياى ارزش‌هاى ديني بود. امام حسين (ع) و زينب کبرى و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خويش، يادآور اين گوهر ناب گشتند. اما متأسفانه اکنون بیشتر زنان سعی دارند، به جای اینکه زينب کبرى و خاندان امام حسين (ع) را الگوى حجاب و عفاف خود بدانند و از آنان پیروی کنند، از الگوی غرب پیروی می کنند. اما نمی دانم، خبر دارند از زنان غرب که به زبان خود اعتراف به خوشبختی ظاهری میکنند؟

به گمان بعضیها، زن غربی در نهایت خوشبختی زندگی می کند و اینها هم اگر به خوشبختی زنان غربی برسند، باید مثل آنها بپوشند و زندگی کنند.

زنان غربی اعلام می کنند: ما امروز به عنوان زن آمریکایی می توانیم برهنه باشیم، می توانیم………..؛ اما در هیچ زمانی به اندازه امروز بدبخت نبودیم. آنها برهنگی را دشمن خود می دانند، در حالی که بعضی زنان جامعه ما برهنگی را افتخار برای خود می دانند و برای رسیدن به آن به هر کاری حاضرند دست بزنند.

یکی از مهمترین وظایف طلبه ها شناساندن جایگاه زن غربی است.

حتما نامه زن آمریکایی به زن غربی را شنیده اید؛

 

 

تقدیم به خواهر مسلمانم:


موضوع حمله اسرائیل به لبنان مورد توجه خانواده های آمریکایی قرار گرفته است و درباره آن بحث می کنند.

من به چشم خود تجاوز صهیونیست ها به لبنان را دیدم. اما چیزهای دیگری هم دیدم: من، تو (زن لبنانی) را دیدم، که به همراه فرزندان خود برای زندگی تلاش می کنی. لباسهای ساده شما را که در عین سادگی نشان دهنده حجب و حیا و عفت شماست قابل مشاهده بود.

زیبایی شما برای من نمایان بوده. اما نه فقط زیبایی ظاهری، که زیبایی درونی تان را می دیدم! با دیدن شما یک احساس قوی به من دست داد. احساس رشک به شما…

من از تجربه وحشتناک و جنایت های جنگی علیه مردم لبنان احساس خوبی ندارم. این مردم مورد حمله کسانی قرار گرفتند که با ما نیز دشمنی دارند. متأسفم که نمی توانم به این مردم کمک کنم اما قدرت، زیبایی، نجابت و مهمتر از همه خوشحالی شما را تحسین می کنم.

آری این قدرت ایمان شماست که باعث شده تا در زیر بمباران بی امان صهیونیستها از ما زنان آمریکایی شاداب تر باشید! چرا که شما هنوز با طبیعت زنانه

خود زندگی می کنید. زندگی که برای زنان ساخته شده است. من هم تا دهه 1960 به آن نوع زندگی عادت داشتم تا اینکه بمباران همان دشمن ما را نشانه رفت. اما این بمباران متفاوت بود. ما هدف حملات مهماتی قرار گرفتیم که آغشته به فساد اخلاقی بودند. آنها اخلاق و عفت ما را نشانه رفته بودند، اما این حمله بسیار نامحسوس بود!

صهیونیستها به ما از هالیوود حمله کردند؛ اما نه با هواپیماهای جنگنده و یا تانک های دست ساخته خودمان، بلکه با رسانه ها و مطبوعات و سینما.. این را بگویم که بطور حتم پس از اینکه زیرساختهای کشورتان را منهدم کردند، شما را نیز به این شیوه مورد حمله قرار خواهند داد.

من هیچ دلم نمی خواهد این اتفاق برای شما بیافتد، چون در این صورت شما نیز همچون ما احساس پوچی و حقارت خواهید کرد. اما اگر به سخنان آنان که قبل از شما این احساس حقارت را تجربه کرده اند گوش فرا دهید، می توانید از آن وضعیت در امان بمانید. همه تولیدات هالیوود بسته هایی از دروغ و تحریف واقعیت هاست. تولید کنندگان محصولات هالیوود، رفتارهای سکسی را به عنوان رفتارها و سرگرمی های بی ضرر نشان می دهند؛ چون می خواهند بافت اخلاقی جوامع را از بین برده و بدین طریق برنامه های سمی و زهرآلود خود را در آن جوامع پیاده کنند.

خواهش می کنم زهر آنها را نخورید. چون این زهر، پادزهری ندارد.

یکبار اگر آن را خوردید، گرچه ممکن است التیام پیدا کنید اما شما دیگر آن آدم سابق نیستید. پس هر چه می توانید از آن دوری کنید.

آنها سعی خواهند کرد شما را از طریق برنامه های تلویزیونی و ویدیوئی اغوا کنند. درظاهر، ما زنان آمریکایی را خوشبخت و خرسند نشان خواهند داد، که از پوشیدن لباسهایی همچون زنان فاحشه، و نداشتن خانواده و… به خود می بالیم. اما باور کنید بیشتر ما از این نوع زندگی ناخرسندیم. میلیونها نفر از ما مصرف کنندگان دائمی داروهای ضد افسردگی هستیم. از شغلهایمان متنفریم. شبها به روی مردانی که به ما اظهار علاقه کرده و پس از بهره بردن حریصانه، ما را به حال خود رها می کنند، فریاد می کشیم. اما آنها هیچ اهمیتی به ما نمی دهند.

صهیونیستها می خواهند خانواده های شما را از هم بپاشند و شما را به داشتن فرزندان کمتر متقاعد کنند. آنها خانواده را به عنوان بردگی، مادری را به عنوان اسباب مصیبت و آفت؛ پاکی و نجابت را به عنوان عقب ماندگی و… معرفی می کنند. آنها از تو می خواهند تا خود را هرچه ارزانتر بفروشی و ایمان و عقیده خود را فراموش کنی. آنها شبیه مار خوش خط و خالی اند که حوا را با سیب فریب می دهند. اما فریب آنها را نخور و سیب را گاز نزن.


من شما را همچون گوهرهای گرانبها، طلاهای خالص یا مرواریدهای ارزشمند می نگرم که در کتاب مقدس از آنها سخن رفته است. همه زنان مرواریدهای ارزشمند هستند اما برخی از ما در ارزش مرواریدمان تردید کرده و آن را بسیار ارزان و در واقع به هیچ فروختیم!

ادامه »

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[پنجشنبه 1390-09-10] [ 11:43:27 ب.ظ ]

أین الطّالب بدم المقتول بکربلا ...

 

 

محرم در راه است، آه ای دلم آماده ای؟

 

از چشم ابر آسمان، خون می چکد چشم ترم آماده ای؟

 

زینب به میدان خلافت می رود، پای دلم آماده ای؟

 

آه زینب برده هوش آسمان، بهر همراهی دخت بوتراب آماده ای؟

 

ظرف آب خالی اندر دست زهرای سه ساله است، پر آبش کنید.

 

چشم او اندر غم عمش ابوالفضل اشکبار است، پاکش کنید.

 

آه ای علی اکبر، کجایی، خواهرت غمگین شده است. ضربه ی دست زمان، بر صورتش سنگین شده است. یاد تو بر سینه اش، زخمی شده است. ناز تو بر گونه اش اشکی شده است.

 

پس کجایی ای عموی قافله؟ قوت قلب حسین و فاطمه. خیمه ها در انتظار مشک توست.

 

با خبر باش، بال ملائک فرش پای اسب توست. ریشه قلب حسین، قامت رعنای توست.

 

پس بیا ای منجی شهر بلا، با آب نه، با دست و با پایت بیا.

 

اکنون دگر، خون خدا بر صحنه ی خون می رود. دخترش بر پای اسبش با چشم پرخون می رود.

 

خیمه ها بر دست و بر پا می زنند. زان خبر دارند بر خیمه آتش می زنند.

 

یا حسین، اندکی صبر کن، من هم بیایم سوی تو.

 

بار سفر را بسته ام تا پا نهم بر کوی تو.

 

جان پاک فاطمه درکم بکن، در نخستین شام قبرم ترکم مکن.

 

أدرکنی یا ثار الله

به قلم مصطفی زاده

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1390-09-04] [ 11:56:00 ب.ظ ]

دست های کوچک دعا ...

 

خدایا از تو می­خواهم  

 همه مریض ها را شفا بدهی. تخت بیمارستانها خالی شود و ما همیشه سالم باشیم. امام زمان زودتر ظهور کند. همه بچه ها در درسهایشان موفق باشند و همیشه سایه پدر و مادر بر سر ما باشد.

سبا کوچولو

 ——————————————————————————–  

خدایا از تو می­خواهم

تمام مریض هایی که در بیمارستان ها هستند را شفا دهی و مرا از سایه پدر و مادر و دیگر فامیل کم نکن و در درسهایم مرا موفق کن. در کارها به من کمک کن. خدایا من از همه بیشتر تو را دوست دارم، نومیدم نکن. بگیر دستم را. خدایا وقتی ما سوم می خواندیم تو به ما نماز و روزه را واجب کردی. من به این حرف تو گوش می­دهم و هیچوقت از حرفهایت سرپیچی نمی­کنم. فقط از تو می­خواهم تو هم به من کمک کنی تا آخر عمرم ناامید نشوم. بهترین دوست من خداست، چون در همه کارها به من کمک می­کند.

شقایق کوچولو 

——————————————————————————–  

خدایا از تو می­خواهم

همه پدر و مادرها را سالم نگه داری. خانم نماز و همه همکاران مدرسه به خوبی زندگی کنند. همه مسلمانان را به مشهد مقدس و بخصوص برای ما که خیلی دلمان برای امام رضا (ع) تنگ شده قسمت کند. آمین یا رب العالمین

پرنیا کوچولو

——————————————————————————

خدایا از تو می­خواهم

امام زمان زودتر ظهور کند. پدر و مادرم سالم بمانند و برادر کوچکم زودتر بزرگ شود تا بتواند دوست خوبی برای من باشد.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:39:00 ب.ظ ]

پنهان پیدا ...

نامه ای از یک سرباز به قطب عالم امکان امام زمان (عج)

گیرنده: حضرت بقیه الله الأعظم، حجه بن الحسن العسگری علیه السلام

فرستنده: گم گشته راه دوست      که نگاهش همیشه در پی اوست

السّلام علیک یا ابا صالح المهدی

مولای خوبان، سلام.

عمری ست به امید شنیدن ندایی که پاسخگوی سلامم باشد، نفس می کشم. امید زندگیم جوابم نمی دهی؟

کوله باری از گله بر دوش گرفته ام و راهی کویت شده ام.

آرامش دو عالم، آرامشم ببخش از این همه دل آشوبی. دریای گناهانم تلاطم گرفته است و طوفان چتر نجاتم را دریده است. جان رسیدن به ساحل را ندارم. منجی دو عالم، کشتی نجاتم باش و با نگاهت مرا به ساحل آرامشم هدایت کن.

خود، آگاهم که لایق نگاهت نیستم، ولی صد شکر که اسم سربازیت را به جان خریده ام.

و تو ای هستی دو عالم، خود برگه عبورم داده ای و در خیمه ات را به رویم گشوده ای. پس منت گذار و نگاهم را پاسخگو باش.

سرور خوبان! وجدانم را بیدار کن تا دریابم که تویی تنها امیدم.

و دریابم که در این دنیای بی کسی، تنها کسم تویی و روشنایی راهم از آفتاب وجود تو سرچشمه می گیرد.

یوسف زهرا! گله دارم از دل بیمارم. دلی که هزاران بار با یاد تو تقدسش بخشیده ام. اما، چه کنم که باز به خانه نخستین باز گشته است. شیطان درونم امانم را بریده است، تو را به جان مادرت زهرا، با نگاهت چشمانم را ایمن بساز و با دعایت زنجیر دنیا از پایم باز کن.

و تو ای پنهان پیدا! کاش می دانستم پرتو نگاهت را از کدامین روزنه می توانم دریابم. دیرگاهی ست، ندبه را شفیع آدینه قرار داده ایم، تا شاید برسد آنروزی که شنوای ندای دلنشین «أنا المهدی» باشیم.

جلا و نور بقیع! بیا و خورشید دل ما باش.

تنها ندای درونم «اللهم عجّل لِوَلِیّکَ الفرج» است و تنها آرزویم دیدار روی تو.

گل نرگس! بیا و با آمدنت قرار دل بی قرارم باش، غم هجرانت امیدم بریده است، بیا و امید دل ناامیدم باش.

                                                                                                  مصطفی زاده

موضوعات: متن ادبی  لینک ثابت
[یکشنبه 1390-08-08] [ 08:20:55 ب.ظ ]

خبر ...

جمعی از  طلاب حوزه علمیه فاطمیه در پیاده روی که به مناسبت هفته تربیت بدنی برگزار شد، شرکت جستند.

 

موضوعات: نوروز, اخبار  لینک ثابت
[سه شنبه 1390-08-03] [ 05:07:00 ب.ظ ]

رسالت طلبه ...

مهمترین رسالت طلبه ها: سربازی امام زمان(عج) به نحوی که مولا از او راضی باشد.

دومین رسالت طلبه ها: روشن کردن و آگاه ساختن کسانی که با آنها سرو کار دارند.

سومین رسالت طلبه ها: حفظ آبروی اسلام و نظام. (طلبه باید کاری کند که باعث سربلندی اسلام گردد.)

چهارمین رسالت طلبه ها: برخورد با افراد منحرف از اهل علم

 پنجمین رسالت طلبه ها: تهذیب اخلاق و کسب علم

ششمین رسالت طلبه ها: کسب تقوی و دیانت

هفتمین رسالت طلبه ها: قناعت، شجاعت، صبر و زهد

هشتمین رسالت طلبه ها: ساده زیستی طلبه (مثل زندگی ائمه اطهار)

نهمین ربالت طلبه ها: هنر، صداقت و تعهد (مثل حضرت امام خمینی که هر سه را داشت.)

 دهمین رسالت طلبه ها: پرهیز از تجمل و تشریفات

یازدهمین رسالت طلبه ها: ارتباط با مردم و ارتباط با خودشان (طلاب با طلاب)

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 04:32:49 ب.ظ ]

السَّلامُ عَلَیک یَا عَلِیِّ بنِ مُوسَی الرِّضَا ...

                                                          

در شهر ضریح آفتاب

    مگذار مرا در این هیاهو، آقا

     تنها و غریب و سر به زانو آقا

    ای کاش ضمانت دلم را بکنی

    تکرار قشنگ بچه آهو، آقا    

    ولادت باسعادت غریب الغربا،

معین الضعفا،علی بن موسی الرضا

مبارک باد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1390-07-16] [ 09:16:00 ب.ظ ]

انتظار ...

انتظار ، تنها به معنای آمادگی برای پذیرش ظهور نیست؛

بلکه علاوه بر آن، در اندیشه آن بودن و آرزو داشتن آن را نیز می طلبد.

ممکن است بسیاری از افراد آمادگی و امکانات برای پذیرایی از مهمان را داشته باشند

ولی از کسی دعوت نکرده و در انتظار آمدن میهمان نباشند.

 این گونه افراد را تنها به خاطر آمادگی داشتن برای پذیرایی،

نمی توان منتظر میهمان دانست؛ زیرا نه منتظر آمدن میهمان هستند

و نه از نیامدن آن، ناراحت می شوند.

با این بیان روشن می شود که در خودسازی و تهذیب نفس،

 بدون توجه به مساله انتظار و فرا رسیدن روزگاری که سراسر

جهان از وجود ظلم و ستم پاکسازی می شود، کمبود وجود دارد؛

زیرا کسی که این گونه است یکی از وظایف بزرگ خود را که انتظار داشتن 

برای پاکسازی جهانی و حرکت به سوی آن مقصد است، به دست فراموشی سپرده است.

کسی منتظر ظهور امام زمان ارواحنا فداه می باشد که علاوه بر اعتقاد، 

امید و انتظار درک آن زمان را داشته باشد و براساس انتظار و امید، عمل نماید.

برگرفته از کتاب:صحیفه مهدیه

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1390-07-09] [ 11:56:08 ق.ظ ]

سالار آلاله ها ...

سالار آلاله ها

باز روحم عشق عاشورا گرفت                                      

  نینوا در کربلا ماوا گرفت

عطر یاد کربلا بی تاب کرد                                    

 شور نام یار در دل جا گرفت

بوی آب و بوی خون را جان شدم                          

  آنچه  اندر وهم ناید آن شدم

بوی سیب قتلگاه یار  را                                       

 بی صبوری نغمه جانان شدم

یاد آوردم زلال آب را                            

  کودکان تشنه و بی تاب  را

یاد لبهای عطش زا کرده ام                                                   

             یاد اصغر ،یاد در ناب را

نغمه خوان شد روح بی پروای من                                    

                خسته جان شد جان پر غوغای من

یاد و ذکر یاد حسین(ع)بی تاب کرد                                          

           بر همه عالم رسد آوای من

ای جهان را سمبل ایثار ها                                   

   ای  تو سر مشق همه بیدار ها

ای تو الگوی تمام عاشقان                                     

 ای تو جان ودیده دلدارها

یا حسین ای سرور  و سالار من                                 

  ای تمام عشق و شور وزار من

عشق و شور ما همه  از شور تو است                                      

   تو چه کردی با دل بیدار من

 یاحسین تو سمبل آزادگان                                        

درس و مشق و الگوی دلدادگان

هر رهائی با قیامت ناب شد                           

               ای ره و را ه همه آزادگان

نام آزادی زتو حرمت گرفت                                                

عشق و شور از عشق تو قدرت گرفت

خون جمله شاهدان روزگار                                                                            

            از جلای خون تو قوت گرفت 

               پرچم آزادگی افراشتی                                                                                                    بندهای بردگی برداشتی

آنهمه دادی فدایی در رهش                                                     

      داغ یک آخ بر دررل خصم کاشتی

ای همه عالم فدای راه تو                                             

   اشک های عاشقان بر آه تو

تو چه کردی عالمی بر شور تو است                                                   

       جان جمله عارفان دلخواه تو

ای همه خوبی به عز  نام تو است                                        

              نردبان آسمان بر بام تو است

هر نیازی را تو پاسخ میدهی                                              

              هر کرامت را نشان اکرام تو است

دست ما در ماندگان گیر  یاحسین                                     

                           حال ما دلخستگان گیر یا حسین

نغمه های ما همه از شور تو است                                                      

                  جان ما دلبستگان گیر یاحسین

درس آزادی تو بر  ما داده ای                                                            

        نعمت و شادی تو بر ما داده ای

راه جنگ و صلح و فریاد وقیام                                               

             آب و آبادی تو بر ما داده ای

 دشتی در مانده را آباد کن                                                       

          نفس در بند مانده را آزاد کن

هر اسیری را رها از بند کن                                                  

       جان هر درمانده را دلشاد کن

منبع:فرهنگ سخنان امام حسین(ع)نوشته محمد دشتی

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1388-10-05] [ 06:34:20 ب.ظ ]

این الطالب بدم المقتول بکربلا ...

این الطالب بدم المقتول بکربلا

و محرم می آید تا حرمت ها شکسته  نشوند

سپاه نور با پرچم توحید رهسپار می شود ، کاروانی

سرشار از اطاعت و لبریز از ارادت بر قلب سیاه تاریخ می تازد، چاره چیست؟

وقتی که از معروف نهی می کنند و به منکر دستور می رانند

کاروان سبز  امامت به راه می افتد ، از مدینه تا مکه،

 از مکه تا منی و از منی تا کربلا، او همه را با خود می برد،

هم مکه را و هم منی را، آسمان تاریک است، نه ماهی ،

نه ستاره ای، پشت کوههای  سلما، شبح مرگ سایه به سایه

 این کاروان به کمین نشسته است


و ناگهان این  کربلاست باید

ایستاده فرود آمد،باید ماند و جاودانه شد،

 اینجا باید آب را آموزد اینجاست که آب باید آبرو داری کند.

 اینجا باید پیاده نمود بیت و عتیق را ،سعی و صفا را ، حل و حرم را،

اینجا باید احرام بست ، اینجا باید گذاشت و گذشت،

اینجا میقات خداست، اینجا باید برای قربانی شدن

سبقت گرفت، اینجا معراج خداست. اینجا آغاز و پایان،

نه اینجا هست پایا ن و آغاز. اینجا باید سر نیزه ها

 را بلند کرد و بند ها را در بند نمود. اینجا باید دید

 آنچه را باید دید، دیدنی ها را باید به چشم زینب دید،

اینجاست که باید ابدی شد و آن زمان عید اضحای آل هاشم

فرا خواهد رسید، دل آسمان خواهد تپید. و

زمین بر خود خواهد  لرزید و ناگاه این کشته ی فتاده به هامون حسین توست.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[جمعه 1388-10-04] [ 12:50:23 ق.ظ ]

سلام ...

سلام
بزودی آپ میشویم!

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1388-07-13] [ 10:18:39 ق.ظ ]

یک دسته گل تقدیم به همه کسانی که مارا با نظرات خود یاری می کنند ...

یک دسته گل تقدیم به همه کسانی که با نظرات خود ما را در هرچه پربار تر کردن وبلاگ مدرسه مان یاری می کنند .

منتظر نظرات شما هستیم .

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-26] [ 01:42:00 ق.ظ ]

ادامه مبحث روند فرقه گرایی ...

ادامه مبحث روند فرقه گرایی


این شخص با ریاکاری های خود ،توانست مدیران زیادی را مجذوب خود سازد وی شدیدا !در حلقه مدیران تاثیر گذاشته بوده و عموم آنان را شیفته و محسور خود ساخته است تا جایی که اقدامات تروریستی برخی از مدیران بدون هیچ چشمداشتی و صرفا برای رضایت قطب شکل گرفته است .
این فرقه با نادیده گرفتن برخی احکام شرعی مانند اکثر فرقه های به ظاهر معنوی ، مسیر انحرافی خود را گذرانده و آرام آرام ، پس از تحکیم پایه های قطب در فرقه و القای این نظریه که قطب بر مدیران ولایت داشته و به امام زمان (عج) متصل است به اوج انحراف نزدیک شده و در نهایت با اقدامات قتل و ترور ، چهره واقعی خود را نمایان ساخت . گفته می شود که قطب فرقه و برخی از مدیران وی ، به آمریکا پناهنده شده و ارتباطاتی با سرویس های امنیت و جاسوسی این کشور ها برقرار کرده اند و هم اکنون پرونده آن ها در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام عاملیت در قتل در حال پیگیری است .

ادامه »

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 01:33:00 ق.ظ ]

كتابخواني ...

 

             

آیت الله خامنه ای:

امروز کتاب خوانی وعلم آموزی نه تنها یک وظیفه ملی که یک وظیفه دینی است.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[پنجشنبه 1386-08-24] [ 01:31:44 ق.ظ ]

«باز هم آدم ز گندم سیر شد» ...


«باز هم آدم ز گندم سیر شد»
 

باز هم رنگین کـــــــــــمان بی حال بود                                              قصه های زندگیمان کــــــــال بـــــــود
باز راه مــــــــــــــرد مان در فال بـــــود                                                جای جای راهمــــان گودال بـــــــــود
باز ما بودیم و جانی باخــــــــــــــــــــته                                            کاخهایی با جهالت با تکبــر ساختـــــــه
باز آوای چکـــــاوک را شکستـــه فاخته                                      اسبهای دل شده وحشــی و تا شب تاخته
باز هــــــــم آدم ز گنــــــدم سیر شـــد                                           خوابهای خستــه با تقدیر تعبیر شـــــــــد
باز هــــــم جامی ز مـــی لبریز شـــــــد                                              زیــــر پاهـــــــا از کثافت لیز شـــــــــد
باز هــــم شاهیـــــــن دل تا مرگ رفـت                                            جنس دلهامان ز خاری سنــــــگ سخت
باز چشــــــــم یاقیان بستــــــــه به تخت                                            پایـــــه های دین و ایــــمان لخت  لخت
باز هــــــــم عشقها از واقعیت گم شـدند                                         آبهای نهرهای آسمانی کـــــم شــــــدند
باز هیزمهای خشک و تر همه قاطی شدند                                        ضجه های روح در تن باز طولانی شـدند
باز هم چشم ها مان سوی دیگر مات شـد                                      در خیال و فکرمان عشق کاذب یافت شد
باز هم دیوارهای هرزگی پرداخت شــــد                                             خود بدیدم بچه خوب محله لات شــــد   
باز هم رویای آیینه شکســـــــــــــــــت                                             گرگ هاری دست پر چین ها نشســـــت
باز پر شد دل ز خواهشهای پســـــــــــت                                          رفت عشق واقعی در دور دشــــــــــــت    
باز چنگی بهر رقصی ساز کــــــــــــــرد                                              چشم ها مان بهر بارش ناز کــــــــــــرد
باز دلهامان هوای عشق کــــــــــــــــــرد                                                 بهر تعجیل فرج آواز کـــــــــــــــــرد 

             
                                                      "مهجده انتظاری طلبه مدرسه علمیه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: فرهنگی, شعر  لینک ثابت
[سه شنبه 1386-08-22] [ 01:42:32 ق.ظ ]

حرم امام رئوف ...

 

حرم دوست

امام رضا(ع) برای توجه دادن شیعیان به مقام شامخ حضرت معصومه (س) می فرمایند : « هر کس او را زیارت کند بهشت از آن اوست».

فضلی که عنایت شده از باری تعالی برای کشور عشق و ایمان این است که صحیفه هدایت روز به روز ورق زمان را دور می زند آری در گوشه ای از کشور عشق نیز نماد هدایت چهره خود را برای زمان می گشاید . این نماد اکنون در محمل آراسته با گنبد طلایی و مناره های سر به فلک کشیده نظاره گر زائران اهل بیت است. کسی که صاحب قلبی نقش بسته از عشق برادر بود، در پی نقش قلبش «امام رضا(ع)» قدم به این خاک نهاد و با رهروان هم دینش مصائب این مسیر را به جان کشید و برای لقای چهره نورانی برادر دست از جان شست.
آری امروز ، روز میلاد پرتوی از نور نبوی است که با قدوم خود رنگ و جلای دیگری به صفحات تیره و تار زندگی بشریت بخشید. خوشا به حال کبوتران محمل نشین این گنبد که هر روز گرداگرد این محمل را طواف می کنند و بهشت را برخود واجب کرده اند .امیدی که به کشور عشق از این صاحب هدایت رسیده همان علمای وارسته از هر گناهی است که دفتر هدایت اهل بیت را برای ما بازگو کنند. به امید آن روزی که از پیروان واقعی این صحیفه هدایت شویم.

                                                         نویسنده: معصومه مردمی طلبه مدرسه علمیه فاطمیه هادیشهر


*******************************************

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1386-08-20] [ 02:46:00 ق.ظ ]

به کجا چنین شتابان ...

در این دنیا گروه های زیادی با گرایش های مختلف زندگی می کنند ولی « حضرت عباسی » دین اسلام و مذهب شیعه چیز دیگری است و نعمت خیلی بزرگی که ما هر چه قدر هم شکر گزار آن باشیم کم است . ولی شیعه واقعی بودن سخت و خیانت به مسلمان و شیعه خیلی سخت تر چون او راه حق را برگزیده ، خیانت به مردمی که در راه خدا قیام کرده اند و در راه خدا خون داده اند خیلی تاوان سختی در پی دارد مثل ماجرای طبس که خداوند از طریق امدادهای غیبی دشمنان این ملت را که برای نابودی آن نقشه کشیده بودند در هم کوبید .  نمی دانم چطور بعضی ها دلشان می آید نوکری طاغوت را بکنند و به مردم خود خیانت. مگر چند سال زنده هستند و به اصطلاح زندگی می کنند هفتاد سال یا هشتاد یا نود ، زیاد هم که شود صد یا صد و خورده ای ، به جای اینکه به مردم خود صادقانه خدمت کنند با هم خون های خود از در دشمنی وارد می شوند به فرزندان خود نیز خیانت می کنند به خاطر چه چیزی ؟ فقط به خاطر اینکه نوکری خود را ثابت کنند ! یا به شیطان درون یا به شیطان بیرون ، شیطان درون می گوید برو ثروتمند شو و برو قدرت را به دست بگیر حالا گیریم رئیس جمهور هم شدی آخرش نصیبت یک وجب خاک سرد و خاموش است .
در هر کشوری گروه ها و حزب هایی هستند در کشور ما هم ، همچنین ولی آیا نباید این گروه ها برای ارتقای مردم خود تلاش کنند ؟ آیا نباید برای اتحاد جامعه اسلامی تلاش کنند ؟ به جای اینکه مانند منافقین تفرقه در صفوف مسلمانان بیندازند آیا نباید به فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی عمل کنند و در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی ، اتحاد را سرمشق زندگی و برنامه های آینده خود قرار دهند ؟ .

اصلا اگر ما حزب و گروه نخواهیم چه کسی را باید ببینیم ، این حزب و گروه ها مانند ناخن هستند در بدن اجتماع اگر چه ناخن برای بدن و انجام کارها لازم است ولی وقتی دراز می شوند و زیر آن ها میکروب جمع می شود موجب بیماری می شوند و باید آن ها را برید تا بدن سلامتی خود را از دست ندهد حزب و گروهی هم که برخلاف شرع و عرف اسلامی عمل کند و کارش لاشخوری باشد و خون مردم را در شیشه کند و همچنین برخلاف قوانین اسلامی عمل کند در این صورت از نظر خدا و به تبع آن مردم محکوم به فنا است ، این مردم انقلاب نکرده اند که حالا یک عده از خدا بی خبر پشت پرده ی حزب و گروهی به آن ها خیانت کنند به این آقایان عرض می کنیم اگر بخواهید برخلاف اسلام و قرآن عمل کنید البته اسلام محمدی نه اسلام من در آوردی خودتان ، مطمئن باشید در امان نخواهید بود چون خدا پشت و پناه این ملت است ، دست رنج این مردم را می خورید و بعد خیانت می کنید ، نمک خوردن و نمکدان شکستن ! روزی خیلی ها همین کار را با مردم کردند اما سزای آن را دیدند هر کس هم که در سر فکر خیانت به این ملت پاک را داشته باشد باید به عاقبت شوم آن هم راضی باشد این سری از انسان ها مانند خانواده بانو چویی در سریال جواهری در قصر هستند آیا آن ها با آن همه چاپلوسی ماندند ؟ در کشور ما هم خانواده های چویی زیاد است اما آن ها هم روزی نابود خواهند شد کم کم چهره بانو چویی ها و اطرافیانش دارد روشن می شود و همین روزهاست که عده ای مانند بنی صدر با لباس زنانه یا در چمدان ها از کشور ها خارج شود و یک عمر در حسرت خاک سرزمین خود بسوزند و در آخر هم رو سیاه در خاک غربت به گور سپرده شوند پس بهتر است قبل از این که کار از کار بگذرد دست از خیانت بردارند . 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-19] [ 01:06:25 ق.ظ ]

چه غریبانه شکست ...

شکســت همان بغض جاودانه شکســــــــت
                                          بــــلور ارغوانی حس هر بهانه شکســــــــت
به هر آن دلی که عشق را تا ابـــــد می فهمید
                                      غمی به وســـــعت بی کران هر ترانه نشسـت
شکســت عمق احساس جاده های غریب قرار
                                         حضور فصل شیشه ای آب و آدینه شکـــست 
میان صفای کوچه های بی رنگ و مبهم دشت 
                                           دری زنهیب غبار غربت و حسرت بســــــــت 
شکست کینه های کهنه نیست از هســــــــت
                                       گذاشت سر به بیابان غم هر عاقل و مســـــت
گســــــیخت پل نیلوفری میان آسمان و زمین 
                                        نوای هق هق باران چه غریبانه شکســــــــت 
شکست شیشه عمر هر چه بود و نبــــــــــود 
                                        هر آن چه نبض دلش عاشقانه بود شکســــت
شکســت آن بغض جاودانه شکســـــــــــت
                                           دل غریب و پـر از داغ شیــــــعه شکســـــت


                    "مهجده انتظاری طلبه مدرسه فاطمیه هادیشهر"

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[چهارشنبه 1386-08-16] [ 03:19:52 ق.ظ ]

اماما اگر نبود وجود نازنینت ...

اماما اگر نبود وجود نازنینت برای ما می خشکید چشمه احادیث ز وجود زمان ما

 
تو میوه گلستان باقر العلوم وام فروه ای ،تو  بانی مکتب انسانیت و چراغ نورانی علم اندیشه همه مخصوصا مسلمانان و شیعیان هستی که بدون تو طی طرائق علم در جاده های تاریک جهل سخت می شود،
اگر تو نبودی جایی به نام خیمه گاه امام زمان وجود نداشت که در آن طالبان علم شاگردی تو را کنند واز طلای نایاب برگیرند و آن را به دیگران برسانند
تو بحر بی کران علمی که آن را از اقیانوس علم خدا به ارث برده ای وچندین هزار تشنگان علم از دریای عصمت جرعه ای نوشیده اند وآن را به صورت کتاب ارزشمند به نسل های آینده انتقال دادند،
امام من وای بر کسانی که باعث خاموش گشتن تو شدند و مکتب انسانیت را بدون معلم گذاشتند.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1386-08-14] [ 07:07:11 ب.ظ ]

13 آبان ماه یوم الله ...

امام خمینی  : تسخیر لانه جاسوسی انقلابی بزرگتر از انقلاب اول ایران بود .

برگزاری موفقیت آمیز انتخابات و مشارکت گسترده مردم امید های آمریکا را در سرنگونی نظام اسلامی در ایران بر باد داد .آمریکا و اروپا نه تنها خواست مشروع ملت ایران را در استرداد شاه و اموال و داراییهای بلوکه شده ایران (بالغ بر 23 میلیارد ریال ) نادیده گرفتند علاوه بر آن امکاناتی وسیع در اختیار فراریان شاه قرار دادند تا علیه نظام اسلامی تشکیلاتی را سازماندهی کنند.تحریکات و دشمنی های کاخ سفید علیه ملت ایران از یک طرف و مهمتر این که اعلان نشدن خبر ملاقات آقای بازرگان با برژینسکی ( مشاور امنیت ملی کاخ سفید در الجزیره)  جرقه ای بر تسخیر لانه جاسوسی آمریکا شد.
نیروهای مسلمان دانشگاهی به سبب عوامل فوق  تحریک و در روز 13 آبان ماه گروهی از دانشجویان با نام  « دانشجویان مسلمان پیرو خط امام » سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردند . در پی این پیروزی دانشجویان به اسناد غیر قابل خدشه دست پیدا کردند.این اسناد پرده از دخالت های آمریکا در ایران و سایر کشورها برداشتند و همچنین اسامی عوامل و رابط ها  و جاسوس های آمریکا و انواع وشیوه های جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا کرد .
یک روز بعد از این واقعه دولت موقت آقای بازرگان با مطرح کردن استعفا خواست امام خمینی را تحت فشار قرار دهد تا امام خمینی دانشجویان را برای تخلیه محل اشغال شده فرمان دهد اما امام خمینی استعفا را پذیرفت. در نتیجه فرصت برای حاکمیت نیروهای انقلابی و کوتاه کردن دست محافظه کاران را  از دست نداد.

                                           نویسنده: خدیجه اکبری و ثریا احمدی از طلاب مدرسه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1386-08-13] [ 12:28:00 ق.ظ ]

میدانم که می آیی ...

یدانم که می آیی
میدانم که می آیی
                     باکوله باری از افق بی کران دشت
                                                              با دامنی پر از بوته های سرنوشت
                                                                                                        با راز گلهای رازقی
امواج خروشان رود آن روز
                                  در وصف آن یار بی مثال سجده می کنند
                                                                              دریاست که ناز کرشمه اش را خریده است
خورشید می کند کسوف
                                  در زیر سایه سار آن نازنین طلوع
جنگل به احترام فرزند فاطمه
                                    قیام می کند
                                                 و چه زیباست رکوع سرو و قنوت کاج
وقتی که پا می گذارد، بر جاده های گره خورده زمین
دردلم ولوله ای ، همهمه ای
                               یا نه که شور وشعف
                                                          من نمیدانم چیست ؟
                                                                                  این احساس عجیب 
                                                                                                          لیک شیرین است
خود تصور کن
                    پای هر پنجره ای قاصدکی می روید
                                                                   توی هر گلدانی غنچه ای می شکفد
آن زمان می شکند
                    آه آن بلبل در بند قفس
                                                   شیشه عمر قفس ساز حریص


کودک ظلم و جفا
                    پای دیوار عدالت
                                                وبا می گیرد
                                                            وچه زیباست دمیدن در صور
با خودم می گویم
                             که شروع کردی باز
     بنشینی ، یکجا هی بگویی شاید ، کاش
                                                          کاری کن
                                                                     مگراو مهمان نیست ،آماده بشو
آخر چه کنم ، با یک دنیا پر از افکا ر پلید
                                             زورم برسد
                                                  یک کاسه آب، پای گلدان ریزم
                                                                              یا که تکه نانی ،از وسط پیاده رو بردارم
یا که دیگر لانه مورچه ها را له نکنم
با نهیب به خود می گویم
                            بلبلی از قفس آزاد بکن
                                                       ، دست درویشی نان ده
                                                                               یا که یک آبنبات ،
                                                                                                       دست یک طفل یتیم
                                               یک آبنبات ؟؟!!
                                                                     ارزان نیست ؟؟!!
آبنبات ارزان است
                          شادی آن دل کوچک ،
                                                     دل آن طفل یتیم ارزان نیست
 می توانی گرهی باز کنی ، نخی سوزن بکنی
قاصدک را به هوا فوت کنی
                                 قاصدک خوش خبر است
 قاصدک، مثل سجاده مادر نرم است
مادرم می گوید: گل زیباست ، شاخه اش را نشکن 
                                                                   نشکن ؛دل خوبان ،زیباست
مادرم ساکت شد
                   چند لحظه و بعد
                               ـ دل آن منجی عالم که دگر هیچ ، گر آن را شکنی …
                                                                                                نداد بغض مجالش و گریست
دل من سوخت ، قلبم آتش بگرفت ، بغضم ترکید
                                                             آن شب تا صبح ، مهمان سینه دیوار شدم
من شکستم ؟؟؟ !!!حتماَ !
شاخه گل نه ،آن یکی را گویم ، دل اسطوره عدل
من چه قدر بد هستم!!!
                 آنروز سر امتحان تقلب کردم
                                              فردایش ، فرهاد ، پسر همسایه ی مان را گویم
به من چشمک زد
                   خوشم آمد کمکی
یا که دیروزش
                آن بدگویی چه بود پشت سر شهلا کردم
                                                                   من چقدر بد هستم !
حرف بس است ، باید عملی کرد همان حرفها را
                                                               من که خوب می دانم
                                                                                      می دانم که می آید
 با کوله باری از افق بی کران دشت
                                             و چه زیباست صدایش که بگوید :انا المهدی

سراینده: مهجده انتظاری طلبه مدرسه علمیه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-12] [ 02:32:39 ق.ظ ]

خيال خام ...

 « خيال خام»


سرکوچه هاي  باراني شهر
                                 خيار مي فروشم
                                                   خيار کال
در انتهاي شب
                  در روبروي آخرين پاساژ بي رمق
عابران مي گذرند
                            با نگاهي که به هم اندازند
                                                              با سکوتي که پر از
                                                                                طعنه هاي «نزده» يا

«زده » است
در ميان اين همه عابر
 من خودم هستم و خيارهايم
                                  با چراغي
                                          که در همين نزديکيست
 گاهگاهي از ميان فهم شب
                                       يک سر سوزن نور
                                                       روي من مي پاشد
يک خيار مي افتد
                       مي غلتد تا لب جوي
                                            جوي پر از لاي وگل است
 دل من مي لرزد                                                                       
                             نکند امشب
                                                  سرمايه ام از دست رود
مردي از نزديکي من رد مي شد                                        
   شهررا در چهره او مي ديدم
نيم نگاهي به من انداخت و رفت
                                                    و به دنبالش
 شبحي از سر يک کوچه گذشت
بي صدا به راه مي افتم
 زير لب به خود مي گويم
                                   عابران من خيار دارم
پيرمردي از دور مي آيد
                با لباسي بي جان
 نه عصايي در دست
                             و نه يک بغض زمانه بر دوش
تنها بر لب ،
            خنده اي دارد بي رنگ
             به شيريني قند خيس خورده اي درخاک
پيرمرد ،خيار خريد از من
    يک خيار زرد و پژمرده، بعد از کنارم بگذشت
حس نکردم
                     نه حضورش ، نه عبورش
 پير مرد ، سايه نداشت
 دل من آه کشيد
                           نکند امشب خيار هم نفروشم
 باز هم امشب
               گاري در دست
 سر کوچه هاي باراني شهر، مي گردم
 نصف گاري خاليست
                                     کاسبي جور شدست


در کوچه های بارانی  خیال  می فروشم خیال خام
              ديگراز امشب
  سر کوچه هاي باراني شهر
                              خيال مي فروشم خيال خام
                                              
                                                                                         

                                                              "مهجده انتظاري"طلبه مدرسه علمیه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 01:47:16 ق.ظ ]

سودای دل ...

« سودای دل »

اینجا کنون نفس ، تنفس نمی کند
در دانه های صبر ،  تامل نمی کند
در کار مرگ واخورده ی دل
                                       فلسفه ایست
اینجا نبود ، از وجود ، شـــکوه می کند
در بن بست جاده های گره خورده هوس
                                                        فهم است
                                                                که با تضرع تمنا نمی کند
اینجا صداست در بند سکوت می شنوی ؟؟!!
چندیست یا کریم دل ، آوا نمــی کند
دیگر مسبب قحط عدالت غریبه نیست
                                                  ترس است
                                                              که از غریبه پروا نمی کند
غیرت ، شرف ، حیا را به غارت کجا برند ؟!
                                                        مگذار!!!
                                                                 این سیاه دلان نجابت خرند
اینک شکایت کجا برم
                            آشنا کجاست
                                                اینجا که لیلی به مجنون وفا نمی کند
دل خسته ام!!!
           دل خسته ام از این همه درندگی و درد
                                                             عمریست عشق
                                                                             جز نام تو سودا نمی کند
                                                                 
                                                                                                "مهجده انتظاری"

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[چهارشنبه 1386-08-09] [ 01:31:34 ق.ظ ]

وهابیت ...

                                            وهابیت  در نگاه مقام معظم رهبری

قسمتی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیه الله خامنه ای :
آمریکا وهابیت را علیه وحدت مسلمین تجهیز کرده است مردم را به دست هایی که امروز وحدت را می شکنند ،توجه بدهید.با مردم هم صریح حرف بزنید.امروز آن دستی که آمریکا علیه وحدت تجهیز کرده ، عبارت از همین دست پلید وهابیت است.این را صریح به مردم بیان

کنید ،پرده پوشی نکنید از اول ، وهابیت را برای ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهی - مثل اسراییل- در بین جامعه ی مسلمان ها به

وجود آوردند . همچنان که اسراییل را برای اینکه پایگاهی علیه اسلام درست کنند ، به وجود آوردند ، حکومت وهابیت و این رؤسای نجد را

به وجود آوردند تا داخل جامعه ی اسلامی ، مرکز امنی داشته باشند که به خودشان وابسته باشند و می بینید هم که وابسته اند . 


الان این سلاطینی که در بقعه ی اسلام وهابی هستند ، از اینکه به وابستگی و رفاقت و طرفداری خودشان از سیاست های دشمنان

اسلام - یعنی آمریکا- تصریح کنند ، ابایی ندارند و آن را پوشیده نمی دارند . اگر کسی بگوید شما با آمریکا مخالفید ، بدشان می آید !

اگر کسی بگوید شما با آمریکا موافق و هم دستید ، بدشان نمی آید ! این ، درست یک میزان و ملاک و معیار است . شما باید مسلمان و

حاکم اسلامی واقعی را هم از اینجا بشناسید .


آن که با دشمنان اسلام دشمن است ، او در خط اسلام است و آنکه با دشمنان اسلام دوست می باشد و مباهی به این دوستی است ،

او در خط کفر است . دوستی او به معنای اینکه منافع او را در حد ” اشدٌرعایه” رعایت کند ، است . وقتی که در کشور و شهر او بگویند :

«مرگ بر آمریکا » ، او بدش بیاید ! یک وقت مردم خودش می گویند : « مرگ بر آمریکا » ، که ممکن است آمریکاییها بگویند چرا مردم خودت

این شعار را می دهند ؟ اما یک وقت ، میهمانان یا مسافرانی از جای دیگر به اینجا آمده اند و می گویند : « مرگ بر آمریکا » ؛ تو چرا سینه

سپر می کنی ؟! این نیست ، مگر همکاری و همراهی شدید با دشمن خدا و اسلام . این ، همان ریشه ی وهابیت است که امروز ثمره ی

پلید و خبیثه ی خودش را نشان می دهد.

وهابیت وتفرقه
 اندیشمندان اهل سنت از دیر باز ،نگاهی نقادانه به فرهنگ و معارف شیعی داشته اند و همواره سوالات و شبهاتی را مطرح کرده اند .این

رویکرد با ظهور وهابیت در شبه جزیره عربستان روند وسیع تر و شدیدتری به خود گرفته است و پس از پیروزی انقلاب پر شکوه اسلامی

ایران این هجمه با روش های مدرن و با استفاده از رسانه های عمومی مانند اینترنت و ماهواره در سطحی وسیع گسترش یافته است.


این تهاجم در سالهای اخیر گسترش چشمگیری داشته است به گونه ای که همه گروه ها ،از مردم عادی تا اساتید ،دانشجویان، دانش

آموزان و حتی روحانیون کاروان های حج را هم در برگرفته است.


با این که این شبهات ،غالبا از افتراء و دروغ و یا جهل و نادانی سرچشمه گرفته است،ولی از مسئولیت اساتید و دانش پژوهان در پاسخ

گویی به آن کاسته نمی شود.
زیرا مخالفان مکتب اهل بیت ،هرگز تصور نمی کردند که فرهنگ غنی شیعه بتواند ملت ایران را این چنین به صحنه بیاورد که با دست خالی

، ولی با قلبی آکنده از ایمان و عشق به اسلام ،طومار حکومت تا دندان مسلح را – با آن همه حمایت های بی دریغ شرق و غرب- برای

همیشه در هم بپیچد و به جای آن ،حکومت اسلامی بر پایه فقه شیعه تاسیس نماید.


به همین جهت ،مخالفان مکتب اهل بیت ، وقتی که با گسترش فرهنگ تشیع ،موقعیت خود را در خطر می بینند، با تالیف کتاب های ضد

شیعی مملو از تهمت و کذب ، سعی در مخدوش کردن چهره نورانی مذهب شیعه را در سطح جهانی دارند.
                                                                                                                     ادامه دارد…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:10:00 ق.ظ ]

مناسبت هفته ...

« هفته بسیج دانش آموزی مبارک باد »

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:36:44 ق.ظ ]

روزگار خوش ...

ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد         یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد

ای   منتظر   غمگین مشو   قدری  تحمل   بیشتر         گردی به  پا شد در  افق  گویی سواری می رسد

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[سه شنبه 1386-08-08] [ 01:13:29 ق.ظ ]

راهبردهای کلان واقدامات دولت نهم در راستای توسعه همه جانبه جمهوری اسلامی ایران ...

راهبردهای کلان واقدامات دولت نهم در راستای توسعه همه جانبه جمهوری اسلامی ایران

1. مبارزه با فساد اقتصادی و توسعه خصایص اخلاقی
حسب دستور مقام معظم رهبری ،ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی با هدف جلوگیری از فساد در مجموعه دستگاه های نظام با مسئولیت هر سه قوه (مجریه ،مقننه ،قضائیه)در سال 1380 تشکیل شد .سران قوا در اولین جلسه ستاد پس از تشکیل دولت جدید در سال 1384 ،تشکیل شورای هماهنگی ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در سطح عالی متشکل از 12 عضو (از هر سه قوه سه نفر بعلاوه معاونین اول قوا) و با ریاست معاون اول قوه مجریه را تصویب نمودند. از ابتدای سال 1385 تا کنون 28 جلسه ستاد اصلی و 29 جلسه کار گروه کارشناسی ستاد تشکیل شده است.
اصلی ترین برنامه شورا ،بررسی و تجزیه و تحلیل کلیه نظرات دستگاه های مختلف در خصوص گلوگاه های فساد آور در قوانین ،مقررات،دستورالعمل ها ،برنامه ها و مراحل اجرایی آن ها در هر سه قوه است.
از اهم اقدامات ستاد می توان به پیگیری جهت عملیاتی نمودن ماده 151 قانون تجارت ،اصلاح ماده 188 آیین دادرسی کیفری در خصوص اعلام اسامی محکومین قطعی در رابطه با فساد اقتصادی ،تدویین آییین نامه و بخشنامه هایی جهت افزایش نظارت بر سیستم حسابداری و حسابرسی کشور، تهیه لوایح منع مداخله و رسیدگی به دارایی مقامات ،ایجاد زیر ساخت های اطلاعاتی در خصوص مناقصات و معاملات دولتی و مانند آن اشاره نمود.
عزم دولت جدید در خصوص مبارزه با فساد اقتصادی در کلیه اعضای کابینه و بدنه دولت تجلی یافته است. به نوعی که منش و رفتار رئیس محترم جمهور و اعضای کابینه خود به نوعی است که عرصه را بر مفسدان اقتصادی و رانت خواران تنگ نموده است ولی با این وجود،بخشنامه های متعدد درون دستگاهی به منظور نظارت بیشتر بر فعالیت شرکت ها از طریق مجامع عمومی ،بکارگیری نیروهای متعهد و مومن در مناصب دولتی،رفع تبعیض های ناروا در مناسبات اداری و جلوگیری از تبعیض در پرداخت حقوق و مزایا و نیز آیین نامه های مختلفی در دولت و کمسیون ها به تصویب رسیده است.
2. توسعه فرهنگی
تا پایان سال جاری بیش از یک صد پروژه فرهنگی در کشور به بهره برداری می رسد.
تکمیل نزدیک به 200 پروژه فرهنگی شامل کتابخانه ،مجتمع فرهنگی ، تالار و… که از دوره های گذشته نیمه کاره رها شده بود ،در اولویت کار وزارت ارشاد اسلامی قرار گرفته و تا پایان امسال تمامی این پروژه ها به بهره برداری خواهند رسید.پیشرفت پروژه های فرهنگی به حدی است که تحسین منتقدان را نیز بعضا در پی داشته است.در زمینه تولید فیلم ،ساخت سینما،چاپ کتاب و مطبوعات و مقایسه کمی و کیفی آن با دولت های گذشته ،اگر چه تا نقطه آرمانی فاصله داریم اما در مقایسه با دوره های گذشته پیشرفت های خوبی داشته ایم.
برخی از پیشرفت های فرهنگی و ارنباطی عبارتند از:
• مستند سازی آثار منقول و غیر منقول تاریخی :1255594 اثر منقول و4568 اثر غیر منقول
• تعامل وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری با حوزه علمیه قم و پژوهشگاه های علوم انسانی-دینی
• افزایش ضریب نفوذ کاربران اینترنت
• ارتباط دهی به 3400 نقطه روستایی فاقد ارتباط
• اجرای طرح توسعه فنآوری و ساخت ماهواره های تحقیقاتی –عملیاتی
• تشکیل و راه اندازی کمیسیون فرهنگی تربیت بدنی و ورزش شورای عالی انقلابی فرهنگی
• افزایش اعتبارات عمرانی در زمینه ورزشی به میزان 400 در صد نسبت به سال 1384
• حصار کشی مناطق زیست محیطی در 20 استان
• انتشار گزارش و خبر در زمینه مسائل داخلی و بین الملل جمعا به تعداد 531 هزار خبر که نسبت به سال 84 ،معادل 24درصد رشد داشته است.
از اقدامات ارزشمند صورت گرفته در بخش تربیت بدنی  می توان به 4 برابر شدن اعتبارات عمرانی این بخش در سال 1385 نسبت به سال 1384 عنوان نمود
از دیگر موارد می توان به اختصاص 950 میلیارد ریال برای طرح و ویژه ورزش روستایی که برای نخستین بار در کشور اجرا می شود، و نیز اختصاص 800 میلیاردريال برای احداث اماکن ورزشی اشاره نمود، در این مدت 400 پروژه از اعتبارات استانی و ملی آغاز شده و750  پروژه افتتاح گردید.
در طی دو سال بیش از 12000 کلاس جدید ساخته شده و حداقل 14200 کلاس بازسازی و مقاوم سازی شده است .گسترش فضا های آموزشی در مناطق محروم و عشایری به حدی که دفاتر یونیسف و کشورهای افریقایی با هزینه خود برای الگو برداری از نحوه مدیریت و برنامه ریزی دولت وهمچنین بازدید از موفقیت های به دست آمده آموزش و پرورش عشایر ایران آمدند. در بخش فن آوری اطلاعات و ارتباطات ضریب نفوذ تلفن به میزان 5/2 برابر افزایش داشته است و دولت نهم در راستای راحتی مردم در زمینه ارتباطی تلاش های بسیار نموده است .


منبع:جزوه خلاصه گزارش عملکرد 2 ساله دولت ،تهیه و تدوین حوزه مشاوران جوان ریاست جمهوری

 

 

موضوعات: فرهنگی, مباحث فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:01:00 ق.ظ ]

کوچه های دلتنگی ...

 

سال ها بود که درِ دلتنگی کوچه مان را بسته بودیم . نمی دانم در آن روز شوم کدام همسایه بود که با صدای تق تق در آن را گشود و صدای غم و ناله در کوچه مان پیچید . کودک صداقت مان که تازه داشت راه می افتاد زیر چرخ های ماشین له شد و پیرمرد دوستی مان عمرش به آخر رسید و در بستر مرگش با چشمانی بسته و لبی خندان این جهان را بدرود گفت . نونهال رفاقت مان با تمام مهربانی اش با دشمنی همراه شد و میان مردم ما کینه و نفرت را پخش کرد مثل آش نذری که آن روز ها میان در و همسایه پخش می کردیم . یا همه در یک خانه جمع می شدیم و با هم می خواندیم … یادم نمی آید چه می خواندیم .
آن سال ها دیگر تمام شد . با همه آن خوشی هایش . با صدای خروس همسایه از خواب بیدار می شدیم و با صدای جیرجیرک های توی باغ همسایه به خواب می رفتیم . ولی حالا از آن باغ و جیرجیرک ها و حتی از آن خروس که همه او را خوش خوان صدا می زدیم خبری نیست و به جای آن باغ ، خانه هایی است به مانند کندوان زنبور عسل و شاید هم کوچکتر از آن . به جای قوقولی قوقوی خروس ، تیک تاک ساعت . دیگر حتی جیرجیرک ها هم از این محل رفته اند . سال ها است که دیگر همدیگر را ندیده ایم شاید هم دیده ایم هنگام گذر از کنار یکدیگر و همدیگر را نشناخته ایم شاید سر به زیر انداخته بودیم و شاید همرا به گوش داشتیم  و کلاس می گذاشتیم .
دیگر سلام ها هم زیر لب هامان خشک شده یادمان نمی آید آخرین بار کی بود که باهم زیر درختی که نامش را گذاشته بودیم چنار دوستی ، نشسته بودیم و می خندیدیم . کاش آن روز ها به هم قول می دادیم که دگر باره کی و کجا همدیگر را ببینیم .
                                                                                                نویسنده : وحیده مسیبی طلبه پایه دوم 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:59:55 ق.ظ ]

یک پیام از زبان طلبه ...

می خواهم از زبان یک نفر با شما حرف بزنم ! شما واژه سرباز را می شناسید، وقتی از آن سخن به میان می آید ناخود آگاه سربازان ارتش و خدمت سربازی به ذهن می آید اما من می خواهم از سرباز دیگری برایتان حرف بزنم .سربازی که در اوج نقطه بیم  قرار دارد.اگر مسیر را درست طی کند و رسالت خود را درست انجام دهد جهانی را رهسپار رستگاری وسعادت می کند وگرنه برعکس …
من یک طلبه ام در آغاز با نام خدای بی همتای هستی که توفیق بودن در میان رهروان راستین خود را به من عطا کرد وبا سلام  و صلوات بر امام مظلومان عالم حضرت مهدی موعود که من بی مقدار را در وادی سربازان عاشق خویش پذیرفت ومرا به میدان رزم علیه شیطان نفس راه داد. یادم می آید قبلا ها (قبل طلبگی) همیشه که او را از ته دل صدا می کردم زود به کمکم می آمد حالا که مرا در خانه خود راه داده بیشتر مطمئن می شوم که او هرگز از احوال من و تو بی خبر نیست .
از وقتی به خانه تو پا نهاده ام دیگر آن فرد گذشته نیستم ، دنیایی دیگر پیش چشمانم باز شده که قبلا آن را نداشتم ولی همیشه آرزوی آن را داشتم ، دنیایی که محور در آن فقط خداست وهمین بس است ، انسان های آن هم، خدایی هستند ومهم تر از آن ، این که در خانه تو که ولی خدا هستی به سر می برم چه توفیق عظیمی است در خانه مهدی بودن و از نان و نمک او خوردن ولی به شرط نشکستن نمکدان .نمی دانم من که لیاقت نداشتم وندارم  ولی حتما پدر ومادرم کار نیکی انجام داده اند که من توفیق آمدن به خانه تو را پیدا کردم. از زبان می آید و می رود وقتی به این مهم فکر می کنم می خواهم از خوشحالی بال درآورم چون به آرزوی دیرین خود دست یافته ام ، حالا فرصتی یافته ام که نور وجودی خویش را به مبدا بی کران نور پیوند دهم ، وای  که چقدر با خدا بودن شیرین است ، خدای به آن عظمت ، خدای سریع الرضا که اگر یک قدم با اخلاص به سویش بروی او ده قدم به سویت می آید البته هر جایی می توان با اخلاص زندگی کرد، اما خانه تو یک امتیار بیشتر دارد، نه یک امتیاز بلکه هزاران امتیاز .اول این که با تو بیشتر آشنا  شدم ،در ابتدا تو را اینقدر نمی شناختم اما اکنون به حمد الله تو رابیشتر می شناسم ،هر لحظه حضورت را حس می کنم ،آری تو به خانه ات سر می زنی .
دیگر  امتیاز خانه تو آشنا شدن با انسان های صالحی است  که سعی  در به کمال رسیدن دارند وصرف بودن در کنار چنین انسان هایی واقعا نعمت بزرگی است .
آقا جان تنها یک غم بزرگ سراپای وجودمان را مملو از درد ورنج کرده وآن دوری وفراق توست ، می دانم هر گناه من جوان مانند سیلی بر صورت توست پس سعی می کنم از گناه دوری کنم .
از خدا می خواهم مرا از لحاظ انسانی چنان بالا ببرد که روزی همنشین تو باشم مولایم !
ما طلبه ها ریزه خوران سفره تو هستیم ،ان گونه که بزرگان گفته اند :طلبه ها مانند پیامبران کوچک هستند. اگر هر کدام به وظایف خود به خوبی عمل کنند رسالت خود را انجام داده اند وگرنه …پس من به تو قول می دهم که در درجه اول از گناه دوری کنم وبعد با ایمان وعمل صالح خود ، قدمی در اصلاح جامعه خود بردارم تا مدیون نباشم .
از وقتی طلبه شده ام احساس می کنم شانه هایم در اثر این مسئولیت سنگین شده اند اما به همان درجه شیرینی وحلاوت خاص دارد .
آقا جانم به امید آن لحظه ای که خداوند بزرگ برات حضورتان را امضا کند ان شا الله .

                                                                                                                نویسنده: بستی نویدی

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 12:12:00 ق.ظ ]

تو بیا باور من ...

   باغ انگور به جان می کارم                         
  تا دلم محفل زیبا باشد
  از لطافت به حیات تا تو را خوش آید
 که بمانی با من
نیمه شب آب زنم باغ دلم را هر روز
تا طراوت  باشد
در وجودم همه نور
چون که آن یک نظر لطف که بر من داری
همه ارزانی این حس دل است
سرورم ،روح حیات
زندگی را می سازم
بی تو با آب دلم
پس تو کی می آیی؟
روح من خسته شده از همه دشت
دل من با همه هستی خود
به تو می اندیشد
به تو که پنجره دشت خدا
با حضورت زیباست
تشنه بارانم
جان من می سوزد
با همه آب دلم
چون که بی تو تنهاست
در شب وحشت دلهای سیاه
تو بیا باور من باش د ر این لحظه تردید به خود
و همه هستی من را
به نگاهی بفروش                                                      « لیلا الماسپور

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[یکشنبه 1386-08-06] [ 02:03:27 ق.ظ ]

محمل دل شکستگان دوست ...

                                                       
   شکوفه های کشور عشق یعنی ایمان ،رنگ خود را باخته اند .در حقیقت صبح عشاق ، مروارید های صبح گاهی نیز مانده اند .سکوت در کشور عشق مانند کبوتران بال بسته منتظر آزادی از حبس است آری این سکوت برای دل شکستگان ِ از عشق ِ عدالت معنا و مفهومی آشکار دارد.سربازان سرزمین سکوت در تب وتاب سخنِ عدالت از منجی عدالت اند. می خواهند با آبشار حیات (قیام عدالت ) دل های سوخته از آتش بی عدالتی ها را تسلی بخشند .می خواهند شب های ظلمانی حق کشی ها را با خورشید عدالت مثل بهشت نورانی تصور کنند.در  کشور عشق صاحبان ایمان منتظر میهمانی ویژه اند که برای یک بارهم که شده صدای قدم های او را بشنوند و بوی خوش عدالت را از دستان مبارک او استشمام  کنند. چه کند آن کس که او بی خانمان است اما معبری است که او را به صحنه حقایق عدالت می برد .امید است که خادمان کشور عشق با قلبی سلیم جاده های عدالت را برای منتظران دوست توصیف کنند وقانع کننده منتظران باشند تا وصولشان به حقیقت سهل باشد.

                                                                                                                    نویسنده: معصومه مردمی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 01:54:00 ق.ظ ]

خواستیم ثواب کنیم که... !!! ...

  
 (این خاطره واقعی دو طلبه پایه اول ناشی  است)
ساعت 12 و 30 دقیقه است . مریم و نرگس ریاکار پچ پچ می کنند . مریم ! ببین ، فردا اکثر بچه ها به خانه می روند بیا این گرد و خاک کفش ها را بگیریم تا وقتی به شهرهاشان می روند مردم آن ها را با گرد و خاک کفشهایشان نشناسند         
نرگس: باشه من حاضرم . 
مریم و نرگس ساعت 1 نصف شب واکس و پارافین و دستمال کاغذی و … حاضر می کنند برای کفش های بیچاره ، و منتظر نشسته اند تا بچه ها بخوابند . امان از دست این پایه دوم ها . خدا بگم این امتحان موجزشان را چه کند ، برای یک امتحان ساده تا صبح بیدار بودند!
 یکی می خوابید یکی بیدار می شد. حالا ساعت 2 است. مریم و نرگس کنار کفش ها نشسته اند و چراغ را خاموش کرده اند و خیلی بی سر و صدا مشغول واکس زدن کفش ها هستند ، یک دفعه صدایی آمد . مریم یواشکی پرده را بالا زد که ببیند چه صدایی است که در این هنگام فریده را دید که بسیار ترسیده و از ترس مثل درخت چنار میخ شده است . از پشت پرده بیرون آمدیم  و از فریده قول گرفتیم  که به کسی حرفی نزند و دوباره به مقر اصلی برگشتیم و در تاریکی تند و سریع مشغول کار شدیم.
ساعت 3 است . نصف کارمان تمام شده است که صدایی از  خوابگاه توجه ما را به خود جلب کرد.ساکت شدیم تا کسی متوجه ما نشود و با زحمت تمام خنده مان را خفه کردیم به طوری که سرخ سرخ شدیم . لحظاتی بعد که مریم می خواست از اوضاع سر دربیاورد پرده را کنار زد و ناگهان حکیمه شلوغ را دید که در کنار در خوابگاه ایستاده و به سمت پرده خیره خیره نگاه می کند و سپس بی هیچ پرسشی ، بدون سر و صدا بالا رفت ولی نگو که حکیمه از قضیه سر در آورده و رفته بالا اتفاقا هم زینب را دیده و آن چه دیده بود را گزارش داده و تصمیم گرفتند بعد از نیم ساعت به پایین آمده نتیجه کار را بعد رفتن ما ببینند .
 و اما ما که از کار کردن در تاریکی کلافه شده بودیم چراغ را روشن کردیم تا مشغول کار شویم ، ناگهان متوجه شدیم کفش های نوی هاله ی حساس را که نباید واکس از دو متری اش رد می شد را واکس زده ایم آن هم نه این که به کفش واکس زدیم بلکه انگاری واکس را قالب کفش گرفتیم . بگذریم از این که فردا صبح چه بلای خانمان سوزی قرار است هاله بر سرمان بیاورد.
بعد از نیم ساعت صدای پایی از راه پله ها آمد . نرگس پرید سریع چراغ را خاموش کرد تا  کسی متوجه مان نشود و این بار تصمیم گرفته بودیم هیچ صدایی نکنیم و به آن طرف   پرده سرک نکشیم . در تاریکی تمام نرگس تپل با دو تا از کفش ها در دستش چمباتمه زد به طوری که فرقی با مجسمه نداشتیم حتی نفسمان را حبس کرده بودیم تا کسی متوجه ما نشود . یک دفعه متوجه شدیم کسی به سمت پرده می آید . وای خدا ! چشمتان روز بد نبیند همین که حکیمه پرده را کنار زد و چشمش به ما افتاد دیدن همان و جیغ کشیدنش همان . زینب که از پشت سر حکیمه می آمد با جیغ حکیمه ترسید و او هم در جیغ کشیدن حکیمه را یاری کرد . زلزله صدا به خوابگاه رفت . ولی متاسفانه یا خوشبختانه کسی از خواب بیدار نشد . البته دیگر نیازی به بیدار شدن آن ها نبود چون که فریده ، حکیمه و زینب از قضیه باخبر شده بودند و کمی نامردی از طرف آنها برای لو رفتن قضیه واکس زدن کفش ها علی الخصوص کفش های مفتضح شده هاله کافی بود .
حکیمه مانند میت نقش بر زمین شده بود ما هم که خودمان را گم کرده بودیم با نمکدانی در دست بر سر آن ها نازل شدیم و مثل این که سوزنمان گیر کرده باشد مدام به آن ها می گفتیم نمک بخورید ، نمک ! (بعدا برای خودمان هم سوال شد که کِی به آشپز خانه رفتیم و نمک آوردیم !!!) .
زینب از شدت ترس به گریه افتاده بود . بالاخره با هزار بدبختی و نمک و نمکدان اوضاع را آرام کردیم . کمی بعد مریم جمع وحشت زده را به خوردن تخمه دعوت کرد . آرام آرام که خواب از سر مان پرید نطقمان باز شد ، حکیمه گفت : نمی دانید که چه حالی شدم ، وقتی نرگس را دیدم هر چیزی که فکرش را بکنید  به ذهنم رسید الا این که شاید این موجود چمباتمه زده انسی باشد . دقایقی بعد دو وحشت زده و دو ایثار گر از اتفاقات افتاده آن قدر خندیدند که همه دل درد گرفتند . چندی بعد هر چهار نفر با هم به مقر رفتند و با همکاری هم کار ایثار را به پایان رساندند.
اما چه ایثاری شد !، آن از شب ، که گیر کنجکاوی بچه ها افتادیم و ایثار مان کَمَکی له شد؛ و آن هم از فردا صبح بکه ا لعن و نفرین های هاله که کفش هایش را پژمرده می دید ایثارمان پژمرد.


 نویسنده: خدیجه جوادی طلبه پایه سوم  

 

موضوعات: داستان, خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-05] [ 09:26:00 ق.ظ ]

مناسبت روز ...

احیای کاپیتولاسیون


قانون ننگین کاپیتولاسیون ، با مصونیت قضایی خارجیان که در سال 1297 لغو شده بود از مهر ماه 1343 در حق مستشاران وتبعه آمریکا در ایران بار دیگر احیا گردید و لایحه ای که این مورد توسط منصور به مجلس برده شد با تصویب نمایندگان رسمیت یافت .تصویب این قانون ننگین و استعماری بار دیگر موجب جوش و خروش امام (ره) شد که دوباره به صحنه مبارزه قدم گذاشته و علیه آن موضع گیری بسیار شدیدی نمود .در روز 4 آبان 1343 که با بیستم جمادی الثانی 1384 وسال روز تولد حضرت زهرا و تولد امام خمینی (ره) مصادف شده بود ،امام خمینی خطاب به اجتماع عظیمی از مردم که در منزل ایشان گرد آمده بودند ،سخنرانی آتشینِ قاطع و کوبنده ای ایراد کردند که در تاریخ این کشور برای همیشه به یاد خواهد ماند.در این سخنرانی با لایحه مصونیت قضایی آمریکائیان به عنوان عامل سلطه بیگانه بر کشور به شدت برخورد و مخالفت شده و به همه علما، مراجع ، روحانیون و عموم مردم نسبت به خطر از دست رفتن حیثیت اسلام و استقلال و شرف کشور هشدار و اعلام خطر داده شده بود.
امام خمینی (ره) علاوه بر این سخنرانی اعلامیه ای نیز علیه لایحه کاپیتولاسیون صادر فرمود که به شکل اعجاب آمیزی در همان روز در سراسر کشور در تعداد بسیار زیادی منتشر شد و همگان از متن آن مطلع گردیدند.
پس از این اعتراضات رژیم شاه که از تکرار واقعه 15 خرداد در هراس بود تصمیم به بازداشت مجدد امام گرفت و این بار به جای زندانی کردن به تبعید معظم له به خارج از کشور رو آورد .لذا نیمه شب 13 آبان ماه 1342 امام را در منزلشان دستگیر کرده و در همان زمان به ترکیه تبعید نمود.فردای آن روز اعلامیه ساواک به این  شرح از رادیو شنیده شد:… طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه ی آقای خمینی و تحریکات مشار الیه بر علیه منافع ملت ، امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد؛ لذا در تاریخ 13 آبان ماه سال 1343 از ایران تبعید گردید «سازمان اطلاعات وامنی کشور»…                                                                                            

                                                                                                         جمع آوری مطلب: مهناز وظایف

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[پنجشنبه 1386-08-03] [ 11:12:18 ب.ظ ]

حياط‌مان: به گوش باشيد!! ...

حياط‌مان مثل آدم‌هاي ديلاق دراز به دراز گوشه خزينه* بي‌حال افتاده است. طويله دام‌ها درست صدرنشين حياط است و خانه مسکوني ما هم کنار آن است، انگار طويله به خانه و حياط  فخر فروشي مي‌کند که اي خانه ! با اين که تو جايگاه انسان‌ها هستي ولي من بالاتر از تو هستم و مانند انسان هاي بي لياقت که صدر نشين کارهاي مهم دولتي مي شوند، من هم بالا نشين هستم .در کنار طويله و  درست روبروي اطاق محل نگهداري گوسفندان قرار دارد ،آن ها بي ادعا هستند و بعضي از آن ها خيلي مرا حرص مي دهند.به خاطر اين که مانند انسانهايي که مقام هاي مهم را ميدزدند آن ها هم با سرشان در اطاق را باز مي کنند و داخل مي آيند و خراب کاري مي کنند .
   قابل ذکر است که اطاق هاي مسکوني ما همه روبه قبله يعني طرف جنوب هست و طويله و جايگاه گوسفندان پشت به قبله .
   از زاويه ديگر که به حياط نظر کني، هتل بره ها و گوسفندان  و گاو ها درست پشت سر هم رديف شده اند .در هر سه آن ها باز است و انگار پلکاني را به نمايش مي گذارند.
   درست رو به قبله منزل مسکوني مان قرار دارد که يک دست سرويس و يک خانه جديد بزرگ با سالن پذيرايي که  تازه ساخته ايم .چون انشاء الله کار هاي خير زيادي در پيش داريم .پدرم مکه مي رود ،دختر هاي مان شوهر مي کنند ، يک پسر باقي مانده راهم  زن مي دهيم و جشن هاي همه آن ها را در اين اطاق بر پا مي کنيم .بعد از خانه بزرگ، حياط ديگر کمي از دست آجر و سنگ رها مي شود مانند انساني که مي خواهد خود را از دست متعلقات زندگي رها کند، محيطي باز به خود مي گيرد تا اين سر حياط که در غرب آن و انتهايش حمام و اطاق تنور دستشويي قرار دارد. البته انبار کاه و در بزرگ حياط هم همان جا است.
   يادم مي آيد سالهاي دبيرستان در اطاق تنور ، بر سر تنور مادر مي نشستم  و درس مي خواندم چه قدر هم حال مي داد! از جمله درس تاريخ که خيلي آن را دوست دارم .ان شا الله مي خواهم بعد از اتمام دروس حوزه وارد دانشگاه شوم و در رشته تاريخ ادامه تحصيل دهم.
   همسايه هاي مان از طرف شمال خانه ؛ خاله ام ،از طرف جنوب خانه عمو يم ،از طرف غرب برادر بزرگم و از طرف شرق خانه پسر عمو يم هستند . يکي از برادرانم ساکن روستاي ديگري است.البته او با رضايت خود روستاي ما را ترک نکرد بلکه با تهاجم فرهنگي خانواده زنش روبرو شد ودر نهايت با چشماني اشک بار ديار پدري خود را  وداع گفت.
نکته اخلاقي اين شرح حال!: اين که زير بار زور نرويم وبا تهاجم فرهنگي مقابله کنيم !!!!!!

* خزينه: نام روستايي در شهرستان مياندواب .                                                                           

پديد آورنده اثر: بستي نو يدي خزينه انبار قديم واقع در شهرستان مياندواب استان آ.غربي ،طلبه مدرسه علميه فاطميه هادي شهر

موضوعات: داستان, خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1386-08-02] [ 02:48:00 ق.ظ ]

كلامي از رسول اكرم (ص) ...

رسول اکرم (ص) :

    بنده هر چه در عبادت ضعیف باشد با اخلاق نیک خود در آخرت به درجات بزرگ ومنزل های والا دست می یابد.                                                                                     المحجه البیضا ج5 0 ص93

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:58:04 ق.ظ ]

یک سبد ریحانه ...


«يک سبد ريحانه»

مي‌گويند باز باران
                       با ترانه
                                با يک نگاه عاشقانه
                                                      دنيا غريب و آشناست
                                                                               اي باغ گلهاي ترانه
سخت است
              ولي مي‌چينم از باغ دلت
                                           يک سبد ريحانه
                                                            از نرگس چشمانم

نويسنده: ثريا احمدي

موضوعات: شعر, سروده های طلاب  لینک ثابت
[سه شنبه 1386-08-01] [ 02:42:00 ق.ظ ]