من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 21
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

وحدت حوزه با کدام دانشگاه ...

وحدت حوزه دانشگاه کدام دانشجوآزاد

توی شهر کوچیک ما شش باب دانشگاه تاسیس کردند؛ چون منطقه آزاده، رشته هایی که تدریس می‌شه از جنس بازرگانی و مدیریت گمرک و گردشگری است. البته پزشکی هم داشت چون از جنس آزادش بود امام جمعه تحمل آزادی های بی قید و شرط دانشجو هایش را نکرد و دانشگاه رفت به همانجایی که آورده بودند.

رشته انسانی هم دارد مثل فقه و مبانی حقوق، که هر از چند گاهی دانشجویی به حوزه می‌آید و کتاب مکاسب فارسی می‌خواهد، آنهم فقط 10 صفحه از آن را می‌خواهد امتحان بدهد.

قرار شد در هفته وحدت حوزه و دانشگاه با مسئولین فرهنگی دانشگاه جلسه داشته باشیم تا برای این وحدت تلاشی کرده باشیم!چندیدن پیشنهاد را مطرح کردند که اولی آن این بود آنهم با گلایه که چرا شما حوزوی ها وحدت حوزه و دانشگاه را عمل نمی‌کنید.چرا نباید از دانشگاه برای تدریس به حوزه بیایند؛ پرسیدیم چه دروسی را دوست دارید در حوزه اجرا کنید؟ مسؤل که خود طلبه بود؛ گفت هر درسی. پرسیدم مثلا آمار، گمرک، حسابداری…کدام یک از این دروس !اگر استاد برای فقه استدلالی، فلسفه، منطق و ادبیات عرب یا تاریخ اسلام دارید به دیده منت پذیرا هستیم.

یکی دیگر از برنامه های ما دورهمی حوزه و دانشگاه بود. دعوت کردیم که دانشجویان محترم به حوزه بیایند و در جمع طلاب و مدیر هم چند کارشناس حوزوی دعوت کند تا احیانا به سوالاتی که در دورهمی به اذهان نفوذمی کند، پاسخی درخور بدهند.دانشجویان با پوشش های ویژه خود آمدند و دورهمی تشکیل شد.

عده‌ای از همان اول راهی بازار و گردش خیابانی شدند. گروهی هم که ماندند، نق زدند که ما می خواهیم با دانشجویان پسر و طلاب آقا دورهمی داشته باشیم!موقع رفتن گفتن اگر دورهمی با دانشجویان پسر بود می‌آییم.

دفعه بعد خودمان با تعدادی از طلاب و اساتید شب جمعه‌ای را که مصادف با میلاد بود، به خوابگاه رفتیم پذیرایی را هم خودمان تهیه کردیم .

خدا روز بد نده، چشمهایمان از تعجب گرد شده بود. محیطی که ما نشستیم یک سالن پذیرایی بود و کنار آن یک آشپز خانه‌ اپن قرار داشت. دانشجوها با شلوارک و یک تیشرت آستین حلقه و یقه باز پوشیده بودند با موهای افشان. گفتیم خب خانه خودشان است باید راحت باشند؛ عبور و مرور مردی دربین اینها سؤالی در ذهنمان بوجود آورد که این آقا پدر همه این دختران نیمه برهنه است! پرسیدیم که این مرد با شما چه نسبتی دارد ؟ پاسخ دادند که نگهبان ماست!
پرسیدیم شما با این پوشش در حضور نامحرم چگونه احساس راحتی می‌کنید؟ گفتند یک پیرمرد احساسی ندارد!

تنها یک دختر که چادر داشت به این وضع اعتراض داشت که باید همیشه چادر برسر در خوابگاه زندگی کنم!

خلاصه به نگهبان گفتیم ساعتی را از خوابگاه بیرون باش تا ما با دختران راحت باشیم. هنگامی که از خوابگاه خارج می‌شدیم آمد نزد من گفت: من باید از این دختران مثل چشمم مراقبت کنم! پرسیدم خودت دختر و همسر داری؟ گفت آری.پرسیدم اجازه می دهی مردان از دختر و همسرت مانند تو مراقبت کنند ؟ گفت نه اجازه نمی‌دهم.

برنامه دیگر، قرار شد من برای پرسش و پاسخ به دانشگاه بروم. رفتیم همه پسر و دختر در سالن آمفی تئاتر جمع بودند! بعداز کمی سخنرانی که دانشجو یعنی….سوالات آنها شروع شد. اگر دختری از این طرف سالن سؤال می کرد پسرس از آن سوی سالن به او متلک می‌پراند. بعضی سوالات خاص دختران بود که باید در حضور دختران بیان می‌شد . و سوال خاص پسران را هم باید در جمع خودشان بیان می‌کردیم. پیشنهاد دادم که جلسه مخصوص خودتان تشکیل بدهید  می‌آیم جواب می‌دهم . گفتند نه باید در حضور هر دوگروه پاسخ دهید!

یعنی از روزی که نام دانشگاه را آزاد گذاشتند، دانشجوها خود را از همه ارزش‌ها رها دانستند و این کار مانند ویروس در جامعه منتشر شد.خداوند باعث و بانی این روش را نبخشد. دانشگاهی که امام «ره» و مقام معظم رهبری مهندسی کرده بودند و شهدایی مانند مفتح و مطهری در این راه زحمت کشیدند و به شهادت رسیدند.

وقتی دانشگاه را لیبرال ها مهندسی کنند نتیجه اش غیر از این نمی‌شود. و دانشجویان متدین هم باید با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-09-28] [ 11:02:00 ق.ظ ]

یلدای منتظران ...

 

در شب یلدای انتظار دور هم نشسته‌ایم، اندوه دوری از مولا را با بغضی فرو خورده در گلو قورت می‌دهیم. چه شب طولانیی شد این انتظار!

باید چه کارها می‌کردیم که نکردیم، و این صبح طلوع نکرد.

چه بسیار کارها که باید می‌شد که نشد.

وقتی خجالت کشیدیم به خواهرمان بگوییم این رفتار تو در هندسه نظام نیست.

چه بسیار موقعیت ها ترسیدیم بگوییم آهای مسؤل عمل تو ضد ارزش‌های دین است.

و خیلی وقت‌ها دردفاع ازیک شبهه ناتوان بودیم.

ما حتی نتوانستیم خودمان را از آلایش‌های نفسانی پاک نماییم، وقتی همه چیز و کار را خراب کردیم.

بعد گفتیم باید دعا کنیم خودش بیاید همه چیز را درست کند

و در منیت مان باد کردیم، مانند حبابی شدیم که هر لحظه نزدیک است که منفجر شود.

در شب یلدای انتظار هیچ منتظری را ندیدیم!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-09-27] [ 08:38:00 ب.ظ ]

شب یلدای که گذشت ...

چه زود گذشت انگار همین دیروز بود، شب یلدا مصادف بود ایام محرم. عمرما هم همین گونه می گذرد و ما متوجه گذر عمر نمی‌شویم.شش سال از آن روز گذشته است، خیلی از پدر ها و مادرها آن روز در کنار ما بودند که امروز نیستند! بیایید تا هستیم قدر یکدیگر بدانیم.

شب یلدا
چند روزیه که به تو و آمدنت فکر می کنم،

باخودم میگم میلاد زمستون مبارک.

آه یلدا وای یلدا.

می دونم رسم تبریک گفتن با آه نیست!

ولی میخوام ازت خواهش کنم .

ای شب یلدا! ای تولد سرما وبرف! لطفا آهسته بیا !

درومحکم نزن!

هله هله نکن!

بی سرو صدا کنار کرسی گرم مادر بزرگ بنشین!
تو هم مثل ما چله نشین سیدشهدا باش.

توهم ببین رباب غصه دار است .

بنی هاشم داغدار است.

صدای العطش کودکان در گوش زمان پیچیده .

هنوز بدنهای بی کفن در هر گوشه مانده است ؛

توهم چله نشین چهلم امام حسین(علیه السلام) باش ؛

سیه پوش سالار دین باش پس آهسته قدم بردار و آهسته در بزن که همه عزادارند.

موسوی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:37:00 ب.ظ ]

تقویم یلداهایم ...

یلداهای منتظران مبارک باد

 

 

وقتی تقویم یلداهایم را ورق می‌زنم، در گذر زمان پر از شب‌های تاریک و خفقانی را به یاد می آورم.شب‌های یلدایی که دور کرسی می‌نشستیم و و صدای ضبط صوت را کم می‌کردیم که مبادا از جرز در به حیاط برسد و در کوچه کسی بشنود، و همان نیمه شب ساواک بریزد و مردان خانه را به جرم گوش دادن به سخنان امام خمینی به زندان ببرد.

شب‌های یلدایی که بچه‌ها از اخبار کوچه و محله می‌گفتند: پسر همسایه که سال اول دانشگاه می‌خواند، مدتی است که ناپدید شده است. شب یلدایی که شنیدم برادرم گفت: چند نفر دیده‌اند که چندیدن گونی از هلیکوپتر بالای دریاچه نمک به‌ دریاچه انداخته‌اند؛ که گویا جنازه جوانان مبارزی بوده که ساواک آن‌ها را زیر شکنجه کشته است.

شب‌یلدایی که دور کرسی اعلامیه‌های امام خمینی را رونویسی می‌کردیم و به در و دیوار کوچه‌ها می‌چسباندیم و با سرعت به خانه می‌تپیدیم، که مبادا پاسبان محله ما را رصد کند.خلاصه بیست دوسال یلداهایمان این شکلی گذشت.تازه سال 57 بهار آزادی رسید و خون شهیدان به ثمر نشست، که صدای غول جنگ صدام سقف خانه‌ها را روی کرسی‌ها خراب کرد و کودکان انار به دست از ترس به زیر کرسی پناه بردند و از همانجا به بهشت رهسپار شدند، تا از انار بهشتی سیراب شوند.

یلداهایی که به یاد رزمندگان در سنگر و هور در حال غواصی در آب‌های سرد کارون…گذشت.

از آن زمان همچنان یلداهایمان با ذکر حماسه‌های همسایگان مسلمان؛ نقل شب‌های طولانی است که یاد مبارزات مردان و زنان افغان و بحرین و یمن و فلسطین، سوریه و عراق می‌گذرد، و همچنان ادامه دارد.منتظر یلدایی شیرین هستم که شبش طولانی ترین شب شکرگزاری برای رسیدن به آمادگی مردم برای استقبال از صاحب عصر و زمان باشد. به امید یلدای‌هایی که زیر چتر ولایت بسوی ظهور…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:26:00 ب.ظ ]

پایان‌نامه‌ای که کتاب شد ...

پایان نامه نویسی کتاب
اندر خاطرات پژوهش
در پست های قبلی ماجرای طلبه شدنم را گفتم
خلاصه نوبت به پایان نامه رسید که باید می‌نوشتم. دنبال استاد راهنما می‌گشتم ،چون از قم دور بودم دسترسی به استاد برایم مشکل بود. چون مدیر بودم با مرحوم آقای سلطان محمدی که در معاونت پژوهش مرکز بود، آشنایی داشتم؛ از ایشان خواهش کردم استاد راهنما برایم معرفی کند. ایشان گفت خودم استاد مشاورت می‌شوم و از آقای دکتر مریجی ریاست دانشگاه باقر العلوم تقاضا می‌کنم تا استاد راهنمایت بشود. در باره موضوع پیشنهادی پرسید گفتم دغدغه ذهنی من تاثیر محیط بر اجتماع است. قرار شد من چند تا موضوع را پیشنهاد بدهم. خلاصه بعد از پذیرش موضوع از طرف جامعه‌الزهرا و طرح اجمالی، قرار شد طرح تفصیلی و مدارک استاد را بفرستم. مرحوم استاد سلطان محمدی گفت طرح تفصیلی را بفرست، می‌دهم استاد مریجی امضا می‌کند با مدارک می‌فرستم جامعه‌الزهرا.
بعد ماهم دست به قلم شدیم و نوشتیم و نوشتیم و استاد راهنماهم راهنمایی می‌کرد و با زحمات مرحوم سلطان محمدی در رد و بدل پایان نامه بودم، که کار تقریبا به اتمام می‌رسید که متاسفانه در سایت مرکز مدیریت، پیام تسلیت فوت مرحوم سلطان محمدی را دیدم!!!!
آه از نهادم برآمد، با اندوه بسیار به بخش تحصیلات تکمیلی جامعه‌الزهرا زنگ زدم و در باره تکلیف پایان نامه سوال کردم، مدیر بخش گفت: شما جز طرح اجمالی ثبت شده هیچ چیز دیگری در کامپیوتر ندارید!!
از تعجب فقط شاخ در نیاوردم! گفتم استاد راهنما آقای دکتر مریجی، پایان نامه، استاد مشاور آقای سلطان محمدی، گفت هیچ خبری از مطالبی که می‌گویی نیست!!! گفتم: آقای محترم شتر دیدی ندیدی، من از سر خیر پایان نامه نویسی هم گذشتم! مدتی به همین منوال گذشت. پیامکی از جامعه برایم آمد، مبنی بر اینکه طلبه محترم وقت شما برای نوشتن پایان نامه تمام می‌شود.
تلفن زدم جناب آقای محققیان پشت خط بود، گفتم می‌خواهم انصراف بدهم. پرسید چرا؟ ماجرا را توضیح دادم و گفتم قصد من از تحصیلات تکمیلی افزایش اطلاعات بود که کسب کردم و نوشتن پایان نامه هم که باعث دریافت بقیه اطلاعاتم بود کسب کردم، دنبال مدرک هم که نبوده‌ام؛ در نتیجه به هدفم رسیده‌ام.
ایشان گفت: این همه زحمت کشیده‌ای، شاید خواستی ادامه تحصیل بدهی، حیف است. گفتم: من از مرز ایران و جمهوری نخجوان با شما صحبت می‌کنم، با این همه مشغله کاری، تبلیغ، و اکنون هم در بستر استراحت از عمل جراحی دیسک کمر هستم! به چه کسی بگویم استاد راهنمایم شود و راه‌های رفته را دوباره شروع کنم!
خدا حفظشون کند گفت: من خودم استاد راهنمایت می‌شوم، طرح تفصیلی را به من ارسال کن، از روی همان پایان‌نامه که نوشته‌ای طرح تفصیلی را بنویس.
خلاصه سرتان را درد نیاورم، همان‌پایان نامه با کمی جابجایی فصول این دفعه تمام شد. خلاصه بگویم دفاع کردیم و رتبه عالی را هم دریافت نمودیم، چون موضوع بروز بود تبدیل به کتاب شد.این حادثه اتفاقی نبوده است بلکه رزقی بود که باید توسط مرحوم آقای سلطان محمدی حادث می شد. چون وقتی موضوع را به ایشان پیشنهاد دادم از اینکه منبعی برایش نمی یافتم مایوس بودم از انتخابم ، ایشان برایم منابع را معرفی می‌کرد. همین امر باعث دلگرمی بنده می‌شد برای نوشتن. بعدا فهمیدم که لازم نبوده دنبال استاد راهنما بگردم خود جامعه‌الزهرا استاد را معرفی می‌کرده است.
هنوز نمی دانم استاد سلطان محمدی مرحوم مطالب مرا به کجا داده بود، ولی احتمال می،دهم چون ایشان در پژوهش مرکز مدیریت فعالیت داشت اشتباها در آنجا ثبت کرده بوده است. و این باعث شده همیشه هروقت حرفی از پایان‌نامه به میان آید ذکر خیر و رحمت استاد هم در یاد باشد.
خدایش بیامرزد

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1398-09-23] [ 04:35:00 ب.ظ ]

با شهدای گمنام در قطار ...

با شلوار جین پاره به پهنا صورت برای شهدای گمنام اشک می ریخت

بعد از مدتها توی قطار ویژه خوهران بودم. دونفر خانم مانتویی از جنس شلوارجین با سوراخ روی شلوار! موهای زرد بیرون از شال مثلا. ناخن‌های بلند رنگی! وقتی آن دو را دیدم باخودم گفتم یعنی میشه با این‌ها ارتباط برقرار کرد؟

از چه راهی با چه جنس و ادبیاتی؟ راه طولانی باشه و در یک محیط کوچک وروبروی هم ساعت‌ها بیکار در سکوت نشستن سخته.

یکی با هندزفری توی گوشش موسیقی گوش می کرد ! تا اینکه از مراغه یه خانم مسن با کلی سوغاتی محلی از کشک گرفته تا روغن حیوانی و گردو…وارد کوپه شد. حرف از پا درد و مشکلات زد. رشته سخن را گرفتم از سفر اربعین، کمک خواستن از شهدای گمنام و موفق شدن در پیاده روی اربعین و در نهایت شفای درد زانوهایم گفتم. آنکه هنذ فری داشت از گوشش بیرون کشید و با دقت گوش می داد. نفر دوم که در حال مکالمه تلفنی بود، تلفنش تمام شد؛ گفت: از اول تعریف کن. با شنیدن ماجرای شهدا گمنام به پهنای صورت اشک می‌ریخت. و آن یکی می‌گفت مردم اگر بفهمند ماجرای حاجت دهی شهدای گمنام را می ریزند سر قبر شهدا!

وقتی خانم مسن که اهل نماز بود و تسبیح هزار دانه دشت، گفت: وقتی ذکر می گویم به خواننده های قدیمی مثل معین هم گوش می‌دهم! من گفتم: چرا ذکر صلواتت را با موسیقی فاسد می کنی؟ آن دیگری گفت: ما که به هیئت میرویم خانم جلسه ای می گوید: اگر موسیقی شنیدی و تو را به رقص نیاورد اشکالی ندارد!

نمیدانم این گروه افراد خودشان به خویش ظلم می‌کنند و رسانه‌ای جز ماهواره ندارند، یا ما کوتاهی کرده‌ایم و به اینها نزدیک نشدیم! درحالیکه قلب‌هایشان مملو از رقت قلب است.

خلاصه مشاوره و سوالات شروع شد. علی الحساب کتاب ابراهیم هادی را معرفی کردم که تهیه کند و بخواند. وقت خدا حافظی خیلی اظهار خوشحالی می‌کرد و شماره تلفنم را هم گرفت تا هروقت سوالی داشت بپرسد.

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-09-18] [ 06:59:00 ب.ظ ]

کاش دخترم مثل تو بود ...

                                                                   آرزو برای دخترم 

دخترم من هر وقت زندگی حضرت معصومه علیها السلام را می خواندم و می خوانم آرزو می کنم که

کاش تو هم قدم جای پای این بانو بزرگوار بگذاری!

هروقت به حرمش مشرف می شوم از بانو می خواهم نه تنها تو بلکه همه دخترای کشورم را کمک کنه تا

با حیا و تقوا رشد کنند  مایه شادی بانوی سپیده باشند.

دخترم حضر ت معصومه سلام الله علیها کاری کرده و قدم جای پای مادرش حضرت زهرا علیها سلام گذاشته که

امام موسی کاظم فرموده است هرکسی که آرزوی زیارت قبر گمشده فاطمه زهرا سلام الله علیها، در قم به زیارت

دخترم فاطمه معصومه برود .

دخترم هرچند که نمی توانی عین حضرت معصومه علیها السلام باشی ولی می توانی سایه ای از او باشی!

برایت از قرآن اوصاف دختر قرآنی را می نویسم!

کاش دخترم مثل او باشی.

اولین صفتی که برای یک دختر از منظر قران می توان عنوان کرد؛ باحیا و باعفت بودن اوست.حیا گاهی

رفتاری است و گاهی کلامی.

صفت حیای کلامی را در دختران حضرت شعیب علیه السلام می توان یافت.زمانی که موسی علیه السلام از آن ها درباره عدم آب دادن به گوسفندان شان سوال کرد آن ها در جواب به حداقل پاسخ ممکن اکتفا کردند و جالب این که جواب سوالی راکه موسی علیه السلام از آنها نپرسیده بود را هم دادند و آن هم این که پدر ما پیر است . و از این عبارت استفاده می شود که آن ها نخواستند پرسش و پاسخ به درازا بکشد

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-09-10] [ 09:19:00 ق.ظ ]

نماز جماعت صبح را شب خواندند ...

نماز های صبح گوناگون

حتما تاریخ را خوانده‌اید؟ ماجرای نماز جماعت خواندن ولید را هم خوانده‌اید؟

اگر نخوانده باشید در فیلم امام علی علیه السلام دیده‌اید، که ولید مست شراب در محراب کوفه بجای دورکعت نماز صبح چهار رکعت خواند!

ماجرای معاویه را هم خوانده‌اید که روز چهارشنبه نماز جمعه خواند!

این اموی‌ها می خواستند به حضرت علی علیه السلام ثابت کنند که با لشکر عظیمی از این افراد با مغزهای خاکستری به جنگ با ایشان می‍‌‌روند.

عمر عاص به معاویه دلداری می‌داد که نترس تازمانی که این احمق ها در جامعه هستند تو از علی شکست نمی خوری؟

حالا بعد هزار 400 اندی سال ماهم گرفتار چنین موجوداتی هستیم، مدعی پیروی از ولایت هستیم و می‌خواهیم زمینه ظهور را آماده کنیم.

در مسجدی برای فاتحه نشسته بودم که خانمی از من احکام پرسید، گفت: در مسجدمان دیشب نماز جماعت صبح به امامت امام جمعه خواندیم!

حالا نماز درست بود یا نه؟! من که گمان می کردم اشتباهی گفته است و یا من اشتباهی شنیده‌ام! پرسیدم یک بار دیگر مسئله را بگو!

بنده خدا دوباره گفت!! درست شنیده بودم! گفتم چرا؟ گفت: چون فیلم بردار آمده بود، و می خواست فیلم برداری کند و در تلویزیون نشان بدهند، چون صبح ها کسی به نماز نمی رود ناچارا بین مغرب و عشا خواندیم!

خیلی عجیب بود ما در زمانه ای زیستیم و زندگی می کنیم و جوانانی را دیدیم و می بینیم که در میدان های جنگ هم حاضر نشدند با آنها کسی مصاحبه کند و فیلمی از آن ها بگیرد. به عنوان مصداق شهید ابراهیم هادی در جبهه ها هیچ فیلم و مصاحبه ای ندارد، هرچه هست دوستان و کسانی که او را می شناختند گفته‌اند و دوجلد کتاب شده است.

چه روزگاری شده است: رفتند یاران…

بدتر از همه که مدیری بخواهد با دستور گرفتن از چنین شخصی مدارس علمیه را مدیریت کند!!!!

ما با چه کسانی برای ظهور آماده می شویم!!

#نماز_جماعت_صبح_درشب!!!

#نماز_چهار_رکعتی_صبح!!!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-09-07] [ 06:57:00 ب.ظ ]

امامی که هرگز حج نرفت ...

مجاهدت مضاعف انسان ۲۵۰ ساله در عصر امامت امام عسکری(ع)

امام عسکری(ع) در آستانه‏‌ی زمان انتقال از «عصر حضور» به «عصر غیبت»، به سه دلیل مجاهدت مضاعفی داشتند:

الف) مهم و حیاتی بودن این تغییر عصری از جوانب مختلف؛

ب) کوتاه بودن مدت زمان اجرای این کار، کوتاه‏ترین دوران امامت امامان، دوره امامت شش ساله‌‏ی امام عسکری(ع) است.

ج) شرایط حاد سیاسی و اِعمال اختناق شدید و کنترل کامل حکام طاغوت روی حضرت، تا آنجا که ایشان به خوبی می‏‌دیدند که حکومت بنی‏‌عباس برای یافتن حضرت مهدی موعود(ع) -که رسول اکرم(ص) به آمدنش و قیامش به قسط و عدل بشارت داده بود-، سعی وافری داشتند.

برنامه‌‏ریزی امام عسکری(ع) در خصوص مسائل مربوط به حضرت مهدی موعود(ع)

گام اوّل: بیان روایات بشارت دهنده به وجود مبارک حضرت مهدی(ع) قبل از ولادت فرخنده ایشان.

گام دوّم: خبردادن از ولادت آن حضرت و نشر این خبر بین شیعیان به صورت خاص البته بدون دیدن امام(ع).

گام سوم: شهادت گرفتن خواص و برخی از عوام بعد از ولادت و رؤیت شخص امام مهدی(ع).

گام چهارم: زمینه سازی برای دیدار با حضرت مهدی(ع) در طول پنج سال از سوی بعضی خواص شیعه.

گام پنجم: برنامه‌‏ریزی برای ارتباط با امام مهدی(ع) به واسطۀ وکیلان امام عسکری(ع)

گام ششم: بیانات و احادیثی که شیعیان را از آنچه که بعدا برایشان پیش می‌‏آید و آنچه را که در آینده برای امام غایب آن‏‌ها به وقوع خواهد پیوست آگاه می‌‏نمود.

گام هفتم: اجرایی نمودن سازوکار جایگزین سیستم رهبری امامان حاضر تا بتواند پاسخ‏گوی نیازهای شیعیان در طول غیبت باشد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:42:00 ب.ظ ]

آقازاده زنده بگور ...

 آقازاده زنده بگور

حضرت عبدالعظیم(ع)، ستاره‌‏ی درخشان امام‏زادگان انقلابی در بین امام‏زادگان انقلابی عصر ائمه(ع) شخصیت نام‏دار حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و به تعبیر رهبر معظم‏ انقلاب‏ «ستاره‏ای درخشان‏ از خاندان‏ پیامبر (ص)»(۰۵/ ۰۸/ ۱۳۷۳) است که به تصریح امام هادی(ع) «‏زیارت‏ مرقد مطهر حضرت‏ عبدالعظیم‏ به‏ مثابه‏ زیارت‏ مرقد حضرت‏ سیدالشهدا(ع) در کربلا است»(همان)- «لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیم عِندَكمُ لَكُنتَ كَمَن زارَ الحُسَینَ»(كامل الزیارات/ ۳۲۴)-‏. ویژگی‏‌های برجسته‏‌ی حضرت عبدالعظیم(ع)(۱) جایگاه علمی؛ امام هادى(ع) به حمّاد رازى فرمودند: («هرگاه در محل زندگی خود-شهرری- در كار دین به مشكلى دچار شدى، آن را از عبدالعظیم حسنى بپرس و سلام مرا به او برسان»إذا أشكَلَ عَلَیكَ شَى ءٌ مِن أمرِ دینِكَ بِناحِیَتِكَ، فَسَلْ عَن عَبدِ العَظیمِ بنِ عَبدِاللّه ِ الحَسَنِیِّ و اقرِئهُ مِنِّی السَّلامَ(مستدرك الوسائل/ ۱۷/ ۳۲۱))

ارتباط با امام زمان(ع)؛ جریان عرضه‏‌داشتن اعتقادات به امام هادی(ع)، ارتباط مستمر آن امام زمان خود تا آنجا که حضرت ایشان را چنین خطاب کردند: «یَا أبَاالقاسِمِ أنتَ وَلِیُّنا حَقا»(بحارالأنوار/ ۶۹/ ۲).

جهاد با طاغوت تا شهادت؛ سابقه مبارزاتی خاندان آن بزرگوار از یک سو، و شخصیت علمی و جهادی و ارتباط بسیار نزدیک حضرت عبدالعظیم(ع) با اهل‏بیت(ع) از سوی دیگر، موجب شدند که ایشان در سال‏‌های پایانی زندگی، تحت تعقیب حکومت وقت، قرار گیرد. از این رو، برای ادامه فعالیت‌‏ها با اشاره امام هادی(ع)، مخفیانه به ری هجرت نمود. با لحاظ پیشینه‏‌ی خانوادگی حضرت عبدالعظیم(ع) و قیام علویان در طبرستان، در صورتی که زمامداران فاسد بنی‏‌عباس از مخفیگاه ایشان در ری آگاه می‏‌شدند، قطعاً ایشان را به شهادت می‏‌رساندند، و این امر در اثر کثرت رفت و آمد شیعیان با ایشان در مدت حضورشان در ری، و اطلاع حکومت از محل استقرار ایشان اتفاق افتاد از این جهت در کتاب “الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة"- صفحه ۶۷- درباره حضرت عبدالعظیم(ع) آمده است: «وَ قُتِلَ بّالرِّی وَ مَشهَدُهُ بِهَا معروفٌ وَ مشهورٌ» و هم‏چنین در کتاب “المنتخب طریحی” آمده: «قِیلَ وَ مِمَّن دُفِنَ حَیَّاً مِنَ الطَّالِبینَ عَبدُ العَظِیمِ الحَسَنِی بِالرِّی»- گفته شده از جمله کسانی که از خاندان علی بن ابی طالب(ع) زنده به گور شده، عبدالعظیم حسنی(ع) در ری است-. به ویژه این‏که تشبیه زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) به زیارت امام حسین(ع) می‏تواند قرینه‌‏ای بر شهادت ایشان باشد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:40:00 ب.ظ ]

تفکر بسیج در گام دوم انقلاب ...

گام دوم انقلاب شرط اول بسیجی عمل کردن

ما در کجای گام دوم انقلاب ایستاده‌ایم؟ جزو پیشروان هستیم؟ یا جزو عقب‌مانده‌ها؟ یا خدای نخواسته زبانم لال، جزو آن دسته هستیم که در میان مدیران خود را جاکرده‌ایم و چوب لای چرخ پیشرفت حوزه‌ها می‌گذاریم؟!یا خدای نکرده طلبه‌ای نباشیم قلب نازنین امام عصر ارواحنا فداه را غمگین کنیم! یا برخلاف مسیر شهدا باشیم!

اگر چنین باشد خطرمان از آمریکا و صهیونیست‌ها هم بیشتر است!شرط اول در گام دوم بسیجی عمل کردن است.

بیایید با اکسیر بسیجی بودن، بسیجی شدن، بسیجی ماندن؛ خود را بیمه در گام دوم انقلاب کنیم. با جهادی فکر کردن و مایوس نبودن، انقلاب را برای رسیدن به قله‌های پیشرفت یاری کنیم. درس‌هایمان را هم بیسجی وار بخوانیم. سبک زندگی بسیجی باشد. دوستی هایمان بسیجی باشد.

«گام دوم انقلاب » تجدید مطلعی است خطاب رهبری به ملت ایران و به‌ویژه جوانان که به مثابه منشوری برای

«دومین مرحله‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن سازی » خواهد بود و «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی » را رقم خواهد زد.این گام دوم، انقلاب را «به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ ارواحنافداه هست » نزدیک خواهد کرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-09-04] [ 01:11:00 ب.ظ ]

فتنه‌های آخرالزمان ...

 فتنه اکبر فتنه امریکا

مقابله با فتنه؛ از نگاه امام سجاد علیه السلام دعای چهل و نهم صحیفه ی سجادیه، این دعا را که دعای ” عبور از فتنه‏ ها” نام نهاده‌‏ایم

الف. زمینه‌‏های بروز فتنه‏‌ها
۱. انحراف از هدایت الهی.که موجب جهالت و سرگشتگی و حیرت فرد و جامعه است.

۲. مقاومت در برابر هدایت و سخن حق ؛ که نتیجه دنیاخواهی و خودپرستی و منفعت طلبی است.

۳. ناشکری نعمات زیبا و بیکران الهی؛ چون رسالت و ولایت و حاکمیت دینی

۴. تزلزل و عهدشکنی ؛که نقطه آغاز بروز فتنه هاست.

ب. ویژگی‌های زمانه‌ی ظهور فتنه (تَقَحَّمتُ اَودِیَهَ الهلاک و حَلَلتُ شِعَابَ تَلَفِ و تَعَرَّضتُ فیها لِسَطَوَاتِکَ و بِحُلُولِها عُقُوباتِک )

۱. آمیختگی حق و باطل

۲. غبارآلودگی فضا

3. انسان‌ها به دام دشمن می‌‏افتند و هلاک می‏‌شوند

۴. در زمین خصم در مسیرهای پرآسیب و خطر قرار می‏گیرند

۵. مستوجب قهر و خشم و عقوبت می‏شوند

ج. شگردهای فتنه و دشمنی

۱. چه بسا دشمنی که شمشیر دشمنی‌‏اش را بر من برهنه کرده و لبه ی آن را برای من تیز کرده.

۲. با فریبکاری قصد من نموده است.وزهرهای مرگبارش را با آبِ خوردن من در آمیخته

۳. مرا در برابر تیرهای بی خطایش قرار داده است

۴. چشم نگاهبانش راهیچگاه از من برنداشته و نخفته است

۵. تصمیم دارد به من گزند برساند و زهر کینه ‏اش را در کامم فروریزد

۶. در کمین است مرا در آنچه هرگز بدان فکر نکرده ام گرفتار سازد

۷. در حالی که به من روی خوش نشان می‏دهد وچاپلوسی می‏‌کند ولی با چشمانی پر از کینه به من می‏‌نگرد..

۸. چه بسا حسودی که بهره مندی ام از نعمتها راه گلویش را گرفته و شدت خشم، چون استخوانی در گلوی او گیر کرده است:

الف: با نیش زبانش به من طعنه می‏زند.

ب: با نسبت دادن عیب‏های خود به من، مرا متهم می‏سازد.

ج: آبرویم را آماج تهمت قرار می‏دهد.

د: با خدعه و نیرنگ به من هجوم می‏آورد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-08-30] [ 02:24:00 ب.ظ ]

برقرار باد اینترنت ملی ...

 

خودمان را باورکنیم

همیشه شنیده بودم که با هر سختی یک افق تازه ای بروی انسان باز می شود، ولی با این سرعت باور نمی کردم پنجره باز شود، و قدر تولید ملی را حس کنم. توفیق اجباری شد که پارسی جو را افتتاح کنم؛ باید به جوانان مومن نخبه کشورمان اعتماد کنیم همانطور که در هشت سال دفاع مقدس اعتماد کردیم .  و در سایر بحران‌ها با اعتماد به جوانان دلگرم بودیم و باشیم. باید همانگونه رهبر عزیزمان فرموده است چشم به بیرون از مرزها نداشته باشیم .و از شبکه ملی اطلاعات استفاده کنم.«اِنَ مع العسر یسرا» از این تاریخ به بعد هرگز از اینترت خارجی Google استفاده نخواهم کرد تا نابودی استکبار جهانی.

این که دیگران به اندرز های مقام رهبری عمل می کنند، خیلی خوب است اما وقتی رهبری این توصیه را به مسئولین کرد، پوتین این حرف را شنید و  در روسیه اینترنت ملی درست کرد و گوگل را قطع کرد این که مسئولین ما اینترنت ملی را نمی پسندند بخاطر این است که نگاهشان به بیرون است.ولی تا استقبال عمومی از اینترنت ملی نشود مسئولین بی کفایت مثل وزیر ارتباطات به فکر تقویت نمی افتد.افسوس که دیگران بیانات رهبری استفاده می کنند مسئولین دولت نامیدی و بی تدبیری منتنظر خارجی هاست!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-08-28] [ 05:39:00 ب.ظ ]

نان و کتاب ...

آشتی با کتاب

اولین مخلوق پروردگار قلم بود پس به او دستور داد بنویس! و آنگاه نگاشت آنچه را تا ابد انجام خواهد شد.

این قلم استعاره از صاحب فکری است که پس از مطالعه می نویسد، از معارف قرآن و حدیث برای سبک زندگی مطلوب؛ همین نوشته ها است که تا قیامت ماندگار می ماند.

و اولین دستور به پیامبر رحمت خواندن بود، راستی این خواندن و نوشتن چیست که خداوند تمدن ساز از بشر خواسته است.

آن همه سفارشات در پی توصیف قلم برای نویسندگان که پیامبر مهربان، می فرماید: آوای قلم یکی سه چیزی است که پرده های حجاب را می درد و به پیشگاه با عظمت خداوند می رسد.یعنی صاحب قلم به پیشگاه خدا می رود نه اینکه قلم خودش به تنهایی.

 این همه سفارشات رهبر معظم انقلاب برای خواندن کتاب، نشان از یک حقیقت بزرگی است که در پس خواندن و نوشتن برای یک ملت و رساندن به فرهنگی با ثبات منجر می شود.آیا این یک فریضه برای ما نیست، که کتاب بخوانیم.

تا جاییکه نان و کتاب دو مقوله برای سلامت جسم و روح جامعه معرفی شده است.در دنیای امروز، مردم ما از جهت فکر گرسنه اند، بر همین اساس ذهن ها گرفتار فقر نداری است، در حالیکه از جهت سیری نان شکم ها بیمار است؛ این بیماری پرخوری کار را به جایی رسانده که میلیون‌ها تومان هزینه برای بیرون کشیدن چربی های اضافه از شکم پرداخت می شود؛ قفسه های دکور منازل به جای کتاب پر از  ظروف که خاک گرفته اند و یکی از دل مشغولی بانوان، گرد گیری از آن ها است.

باید کتاب را در سبد روزانه خود قرار دهیم، همانگونه که برنج و گوشت و غلات و…را جزو آن میدانیم. باید بخشی از جهیزیه دختران را کتاب در نظر بگیریم، سوغاتی هایمان را از جنس کتاب کنیم. به کودکان برای تشویق کارهای خوبشان جایزه ای از جنس کتاب اهدا کنیم.بیایید با کتاب آشتی کنیم، و از گرسنگی و فقر فکری خود را نجات دهیم؛ آنگاه است که با خودمان آشتی کرده ایم.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-08-24] [ 06:37:00 ق.ظ ]

روز تبسم هستی ...

یا رسول الله مددی

آخرین پیامبر الهى حضرت محمد مصطفى(ص)، در۱۷ربیع‏ الاوّل از پدرى به نام «عبدالله بن عبدالمطلب» و مادرى به نام «آمنه بنت وهب» دیده به جهان گشود و با انوار و جمال منوّرش، جهان تیره و تاریك، به‏ ویژه عربستان فرو رفته در جاهلیت را روشن گردانید تا انوار قدسیه هدایت و سعادتش را بر بندگان خداوند پرتو افشاند و با اكمال عقل و اتمام مكارم اخلاق، بشریت را به مراتب عالى قرب الهى و بندگى به‏ عنوان اشرف مخلوقات كامیاب نماید.

این مولود مبارك در حالى قدم به این دنیا نهاد كه پدر بزرگوارش هفت ماه قبل از ولادت او از دنیا رفته بود. آمنه مادر گرامى رسول خدا(ص)، كه به تقوا، عفت و پاكیزگى در میان بانوان قریش معروف بود، نیز پس از تولد نور دیده‏ اش، چندان در این دنیاى فانى زندگى نكرد و دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال، پس از میلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از یثرب، در مكانى به نام «ابوا» بدرود حیات گفت و در همان مكان مدفون شد.

رسول خدا(ص) پس از تولد، در كفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سید قریش مكه، قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شیردادن محمد(ص)، در آغاز وى را به «ثویبه»، آزاد شده ابولهب سپرد ولى پس از مدتى وى را به «حلیمه» دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار كرد. حلیمه، در ظاهر اگرچه دایه وى بود، ولى در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادرى كرد.

پیامبر اسلام (ص) از دوران كودكى داراى دو نام بود. یكى «محمّد» كه جد بزرگوارش عبدالمطلب، براى وى برگزید و دیگرى «احمد» كه مادر ارجمندش آمنه، آن ‏را انتخاب كرده بود. عبدالمطلب نیز در ۸ سالگى وى درگذشت و سرپرستى محمد(ص) بر عهده عمویش ابوطالب گذارده شد.

ابوطالب در سرپرستى برادرزاده ‏اش از هیچ كوششى فروگذار نكرد. در سفرى تجارتى به شام او را با خود همراه برد و هم در این سفر، راهبى بحیرا نام، نشانه ‏هاى پیامبرى را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.

نوزادى كه تولدش با معجزات همراه بود

این مولود آسمانى كه قرار است مبعوث به امر رسالت الهى شود، اگرچه در آینده بزرگترین معجزه خود را آشكار خواهد نمود، اما از همان ابتداى تولد او، خداوند معجزاتى را بیشتر و عجیب ‏تر از اتفاقات رخ داده در زمان دیگر انبیا(ع) آشكار نمود، تا نشان از حادثه ‏اى عظیم در عالم خلقت باشد و این نشانه‏ ها مقدمه‏ اى براى پذیرش دعوت او گردد و مردم با این معجزات و امور خارق‏ العاده آماده پذیرش امانت مهم الهى شوند. به‏ همین ‏دلیل به این امور یعنى به معجزاتى كه قبل و هنگام تولد هر پیغمبرى اتفاق مى ‏افتد «اِرهاص» مى‏ گویند.

مهم‏ترین ارهاصاتى كه قبل از تولد و هم‏چنین هنگام تولد پیامبر عظیم-الشان اسلام(ص) اتفاق افتاد، در روایات اسلامى نقل شده است.

صبح روزى كه حضرت محمد مصطفى(ص) متولّد شد، همه بت ‏هاى عالم بر زمین افتادند. در آن روز ایوان كسرى یعنى پادشاه عجم لرزید و ۱۴كنگره آن افتاد؛ دریاچه ساوه كه سال‏ها آن‏را مى‏پرستیدند فرو رفت و خشك شد؛ وادى سماوه كه سال‏ها كسى آب در آن ندیده بود آب در آن‏جارى شد؛ آتشكده فارس كه هزارسال خاموش نشده بود در آن شب خاموش د شد؛ طاق كسرى از میانش شكست و دو قطعه شد؛ نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید تا این‏كه به مشرق رسید؛ در آن صبح، تخت همه پادشاهان وقت، سرنگون شده بود؛ همه پادشاهان وقت، لال شده بودند و نمى‏توانستند سخن بگویند. در آن روز، علم كاهنان از بین رفت و سِحر ساحران باطل شد.

از حضرت آمنه(ع) در مورد لحظات تولد فرزند خویش نقل است كه فرمود: «والله كه چون پسرم متولد شد، دست‏هایش را بر زمین گذاشت و سر به‏سوى آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس از او نورى ساطع شد كه همه‏چیز را روشن كرد و به‏سبب آن نور، قصرهاى شام را دیدم و در میان آن روشنى، صدائى شنیدم كه مى ‏گفت: بهترین مردم را به دنیا آوردى، پس او را «محمّد» نام كن.»

از امام صادق(ع) در مورد اثرات این ولادت باشكوه نقل است كه فرمود: «ابلیس تا هفت آسمان بالا مى‏رفت و مسائل غیبى را گوش مى ‏داد و اخبار آسمان‏ ها را مى ‏شنید، وقتى حضرت عیسى(ع) متولد شد او را از سه آسمان منع كردند و (بعد از آن) تا چهار آسمان بالا مى‏رفت و چون حضرت رسول اكرم(ص) متولد شد او را از همه آسمان‏ها منع كردند و شیاطین را با تیرهاى شهاب از درهاى آسمان‏ها راندند.»

هم‏چنین از حضرت امیرالمؤمنین على(ع) روایت شده است كه فرمود: «چون آن حضرت متولّد شد بت‏ها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید كه: «جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا»؛ جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخى و درختى خندید و آنچه در آسمان‏ها و زمین‏ها بود تسبیح خدا گفتند و شیطان گریخت و مى‏گفت: بهترین امّت‏ ها و بهترین خلایق و گرامى‏ترین بندگان و بزرگترین عالمیان محمّد(ص) است.»

با این معجزات الهى حقیقت این آیات قرآن كریم كه درباره دلیل ارسال آخرین فرستاده خداوند است از همان ابتدا آشكار مى‏شود: «وَ داعِیًا إِلَى اللّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجًا مُنیرًا.» (احزاب/۴۶)؛ «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافّةً لِلنّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لكِنّ أَكْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ» (سبأ/۲۸)

تاریخ انبیا

 

موضوعات: فرهنگی, تاریخ  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-08-21] [ 10:11:00 ق.ظ ]

تعامل پیامبر با کودکان ...

بازی با کودکان

در کنار مسجد النبی نشسته ام، از بیرون به نزدیک ترین نقطه از پشت دیوار روضه، اذن دخول می خوانم، چون می دانم که در داخل مسجد به این زودی ها اجازه زیارت نمی دهند.چون آخرین گروهی که با اجاز ه سعودی ها می توانند به زیارت بروند ایرانی ها هستند. یعنی اگر از اول هم در صف منتظر باشی باید آخرین صف باشی!

هنوز هم پیامبر صلی اله علیه و آله غریب است در این شهر، در مکه غریب اینجا غریب. به آسمان ابری و غم گرفته نگاه می کنم، می گویم پروردگارا غربت تاکی، اینجا نشسته‌ام حدود کوچه های بنی هاشم است. پیش خودم تصویر کوچه ها را با دیوار های کوتاه گلی می بینم، پیامر مهربانی ها را می بینم که در میان چند کودک بازی گوش اسیر شده است. پیامبر اعظم به آن ها سواری می دهد، وقت اذان شده صدای بلال ‌از مناره مسجد بگوش می رسد، ولی بچه های بازیگوش حاضر نیستند چنین همبازی محترم و دوست داشتنی را رها کنند.

ابوذر را می بینم که با نگرانی از ته کوچه نمایان می شود، و بدنبال پیامبر می گردد که چرا به مسجد نیامده است.

با دیدن رسول خدا تعجب می کند، یا رسول الله مردم همه منتظر اقامه نماز هستند و شما اینجا مشغول….

حضرت دم گوش ابوذر آهسته نجوا کرد، ابوذر دست در جیبش کرد، چند تا گردو در آورد، گفت: بچه ها من این شتر شما را می خرم، می فروشید ، هواس بچه ها پرت شد و از تمرکز بر پیامبر منصرف شدند، چون ظهر شده بود گرسنه بودند، حاضر شدند معامله کنند. باصدای شرطه که حاجی پاشو برو، از کوچه بنی هاشم بیرون آمدم، و نقطه دیگری را انتخاب کردم و نشستم تا بقیه زیارت را بخوانم، صدای کودکانه حسن و حسین را شنیدم که با خوشحالی از مسجد دوان دوان به خانه برمی گشتند و هردو تلاش می کردند که زودتر به خانه برسند و موضوعاتی از دهان مبارک پیامبر شنیده بود برای مادر بگوید تا جایزه بگیرد.دوباره به زیارت مشغول می شوم .

دو رکعت نماز برای تحیت مسجد می خوانم، خدای من، پیامبر از خانه اش بیرون آمده به در خانه فاطمه می رسد، کنجکاو می شوم که با دخترش چکار دارد، پیامبر می ایستد، آیه تطهیر را می خواند و روانه مسجد می شود.

به در باب علی می رسم، عهد کرده ام فقط از باب علی وارد شوم، خانمی را می بینم که تلاش می کند از داخل صندوق امانات انارش را بردارد، نمی تواند، به کمکش می روم، می گوید نمی گذارند خوراکی به داخل ببرم، شب را در مسجد می مانم، با تلاشی کوچک انارش را به او می دهم، و بعد از بازرسی خانم شرطه وارد می شوم که پشت سرم خانم انار به دست وارد می شود، می گوید پشت شما پنهان شدم تا مرا نبیند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-08-20] [ 12:02:00 ب.ظ ]

نان مسلمانیمان از برکت دین محمد است ...

ربیع هفته وحدت ظهور زیست در  سایه ولایت فقیه

نق می زد انقلاب کردیم چه شد؟ فساد اقتصادی، تلاش برای بی حجابی، فقر و نداری یک عده، مرفه شدن طبقه دولتی ها با حقوق نجومی!

پرسیدم: این همه اعتراض به ولایت فقیه و ایراد به جمهوری اسلامی داری، چراهایی که در ذهنت شب و روز مشغول شخم زدن ذهنت شده است که چرا رهبر فلان شخص را عزل نمی کند و جلوی فلان فساد را نمی گیر؛ از تاریخ اسلام و زمان رسول الله و حکومت امیرالمومنین صلوات الله علیهما چقدر اطلاع داری؟

 از مقام حضرت ختمی مرتبت که این روزها در تبرک ولادت ایشان هستیم و نان مسلمانیمان را از برکت دینی است که برایمان آورده و ارتزاق می کنیم، مگر در زمان ولایتش همه چیز بر وفق مراد بود!

مگر نه اینکه سه تن از اصحابش فتنه شقه کردن مسلمانان را به عهده داشتند. بعد از90 روز از رحلت یا به نقلی شهادتش، پاره تنش را به شهادت رساندند.مگر در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله همه مرفه بودند!

و اما در حکومت مولای مظلوم، امیرالمومنین علیه السلام، مگر به زنا کار حد نمی زدند و دست دزد قطع نمی شد و استاندار تخلف نمی کرد، مگر حضرت برای فقرا در گوشه خرابه ها و خانه های یتیم نان و خرما نمی‌برد . اکنون در این دوره کمیته امداد و سایر مراکز خدماتی برای همین کار وضع شده است، چون دایره خدمات رسانی گسترده شده است فقط یک شهر نیست مانند کوفه یا مدینه.

و خود پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما اولا تر از دستوراتی بودند که از طرف خداوند بر مومنین صادر می کردند.

یک روز حکمی را که مناسب آن روز بود می فرمودند و روز دیگر حکم تغییر می کرد؛ که احکام ثانویه می شد. در تمامی احکام از جنگ گرفته تا صلح، شکست یا پیروزی، مذاکره یا ترک آن، سفر یا حضر همه و همه برای مومنین تکلیف آور بود.

نتیجه اینکه با وجود تخلفات مسلمین در حاکمیت معصوم، کسی حق نداشت بگوید پیامبر و یا امیرالمومنین صلوات الله علیهما نباید حکومت می کردند.

اکنون هم در زمان ولایت نائب امام عصر هستیم با همه تکالیفی که اگر در عصر پیامبر اعظم یا عصر حاکمیت مولا امیر المومنین علیه السلام بودیم بدون هیچ فرقی.امروز دستور ترک مذاکره است، فردا روز جنگ است، امروز باید برای افزایش جمعیت فرزند آوری داشت، واجب است و باید مطیع بود.

خداوند در دوره انتظار و غیبت امام عصر «عج»، بشریت را در آزمون بزرگ قرار داده است.که بشر اگر در این دوره و آزمون موفق عمل کند، یعنی که زمان کنار رفتن پرده غیبت رسیده است.

چون با ظهور حضرت ولی عصر دیگر حاکمیت این معصوم مانند حاکمیت اجداد طاهرینش نیست. چرا که آن بزرگواران با اینکه قدرت استفاده از علم لدنی را داشتند که باطن انسان‌ها را ببینند و آشکار کنند؛ ولی برای اینکه الگویی باشند تا مومنین بتوانند با پیروی از آن حکومت برای خود در زمان غیبت با سرپرستی ولایت فقیه در سایه او تمرین ولایت پذیری داشته باشند تا آمادگی برای حکومت پایانی عصر معصوم را در خود به منصه ظهور برسانند.

در عصر ظهور امام عصر از قدرتی که  خدا داده است باطن انسان را می بیند و آشکار می کند. لذا اجازه نمی دهد افرادی که دورو و منافق هستند بر سر کاره ها بمانند. و این گونه می شود که حکومت صالحین  بر روی زمین اجرا می شود. و همگان برای تهذیب نفس باید تلاش کنند تا بتوانند در آن روز با سپید رو یی و روشن ضمیر در حضورش حاضر شوند.

بنابر این امروز شرعا و عرفا و عقلا کسی حق ندارد بگوید نباید انقلاب می‌شد یا اینکه ولایت فقیه نباید چنین دستوری میداد!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:37:00 ق.ظ ]

موعظه با طعم خدا با پیامبر مهربان ...

 

پیامبر مهربانی ها از هر روشی برای آموختن دین و اخلاق استفاده می کرد تا این بندگان نا آگاه را آگاهی دهد،گاهی با عمل،گاهی و با زبان رفتار بیان می‌کرد و گاهی با لفظ می فرمود وگاهی عملا با  نشان دادن که چگونه گناهان کوچک وقتی بسیار می‌گردد، آتش بزرگی رابوجود می آورد.
پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله در سفری تصمیم گرفت تا به یاران خود خطر انبوه شدن گناهان کوچک را نمایش دهد.لذا در بیابانی بدون آب و علفی اتراق کردند، دستور داد تا برای تهیه آتش همه هیزم جمع آوری نمایند .یاران گفتند در این بیابان هیزم وجود ندارد!حضرت فرمود بروید خارهای بیابان را جمع نمایید.در نهایت تل عظیمی از خارها درست شد، حضرت صلی الله علیه و آله دستور داد تا آتش بزنند، آتش شعله کشید؛ و حرارت سوزانی را بوجود آورد.آنگاه حضرت صلی الله علیه و آله فرمود:«تَجتَمِعُ الّذُنوُب!ثُمَّ قالَ:اِیاّکُم وَ المُحَرّات مِن الُّذنُوب»گناهان نیز این گونه جمع می‌شوند!بنابراین از گناهان صغیره نیز بپرهیزید. در سیره نبوی و معصومین علیهم السلام از این روش‌ها بسیار استفاده شده است.

و در سیره نبوی و معصومین علیهم السلام از این روش ها بسیار استفاده شده است،آنجا که حسنین علیها السلام نحوه وضوی صحیح را به مردی که وضویش اشتباه بود آموزش دادند. این بزرگوار به نزد شخصی که وضویش باطل بود رفتند و از او تقاضا کردند تا با توجه به وضوی آن دو بگوید ،وضوی کدام ی!ک صحیح است!

در زمان خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، عقیل از حضرت تقاضای دریافت بیشتری از بیت المال داشت که حضرت با چسباندن آهن داغ به دست او حرارت آتش سوزان جهنم را به تصویر کشید. این مثلها در وفهم بسیاری از مفاهیم را آسان می سازد ،اگر این مثلها با زبان موعظه بیان می شد اینگونه تاثیر نداشت که صورت عملی آن تاثیر گذار است ؛این گونه تصویر سازی عملی هم برای عقیل درس آموز شد وهم برای تمامی انسانها در همه عصرها آموزشی است.

(مکارم شیرازی، مثالهای زیبای قرآن، ص15-16)

.(نهج البلاغه، خطبه 224»

منبع از کتاب نقش هنر، نویسنده محمدی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-08-19] [ 05:10:00 ب.ظ ]

آماده برای ظهور ...

زندگی پس اظهور

 نکند یک وقت منتظر حضرت مهدی باشیم هی عجل لولیک الفرج بگوییم، وقتی فرج رسید و ظهور شد؛ ما نتوانیم عدالت امام زمان را تحمل کنیم.
امام که هدفش شایسته سالاریه بگوید آقا تو که تا حالا مدیرکل بودی باید بروی رفتگر خیابان شوی!
قبول داری ؟ این کار و انجام میدهی؟
عجله بی معرفت خطر ناک است، می شود عین همان بلایی که سر امام علی آوردند.
از فساد خلیفه به تنگ آمدند و کشتنش بعد آمدند دست علی را بزور گرفتند که باید تو خلیفه بشوی!
عدل علی را هم تحمل نکردند او را هم شهید کردند.
خدای نکرده ما هم ممکن است مرتکب همین مصیبت شویم منتها این بار بازمان مولا علی فرق دارد.
این بار شمشیر امام زمان آماده است دیگر مثل حضرت علی صبر نمی کند و یا مثل امام حسین قرار نیست بشود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-08-17] [ 08:07:00 ب.ظ ]

امام حسن عسکری موفق ترین امام ...

 

امام عسکری موفق ترین

امام حسن عسکری(ع)، خاتِمِ حرکت انسان ۲۵۰ ساله ویژگی‏‌های امام عسکری(ع) در ساحت نظریه انسان ۲۵۰ ساله*
ویژگی(۱): کوتاه‏ترین دوران امامت در ائمه اطهار(ع)دروان امامت شش‏ ساله ‌‏ی امام عسکری علیه ‏السلام با این‏که کوتاه‏ترین دوران‏ها بود ولی بسیار با مشقت و در عین‏ حال با برکت سپری گشت؛ به ویژه این‏که حضرت عسکری علیه ‏السلام خاتِم و پایان‏ دهنده ‏ی حرکت ۲۵۰ ساله ائمه اطهار(ع) بودند و «یك روزِ مجاهدت ائمه(ع) به قدر سال‏ها اثر می‏‌گذاشت؛ یك روز از زندگی مبارك ایشان مثل جماعتی كه سال‏ها كار كنند، در جامعه اثر می‏‌گذاشت. این بزرگواران، دین را همین‏طور حفظ كردند، و الّا دینی كه در رأسش متوكل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحیی‏ بن‏ اكثم كه با آن‏ كه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یكِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها از بین می‌‏رفت و تمام می‌‏شد. این مجاهدت و تلاش ائمه(ع)، قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ كرد؛ این خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا است»(۳۰/ ۰۵/ ۱۳۸۳).*

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-08-15] [ 12:03:00 ب.ظ ]

وقتی مدیر سوراخ دعا را گم کند ...

 

مدیران به بصیرت

وقتی مدیر سوراخ دعا را گم می‌کند قورباغه ابوعطا می خواند. روز13 آبان طلاب در راهپیمایی شهر جلفا شرکت کردند. بعد از پایان راهپیمایی طلاب باید مسیر طولانی را پیاده طی می‌کردند تا به مدرسه برسند و به سرویس برسند ،.

از طرفی صدای سخنران، چون سیستم صدا رسانی هم خوب نبوده و به گوش نمی‌رسیده است. تازه وقت نماز شده بود، باید نماز اول وقت را اقامه می‌کردند.

خلاصه  بعد از ساعت اداری، مدیر استانی سراسیمه به مدیر زنگ می زند، که خبر رسیده که شما تا پایان سخنرانی آقای س. س در میدان نمانده‌اید!

وقتی مدیر مدرسه به من زنگ زد خیلی تاسف خوردم از اینکه چنین شخصی مدیر استان شده است. ایشان اصلا سوراخ دعا را گم کرده است!

صاحب نظران ادعا دارندکه چند احتمال وجود دارد:

یک_احتمالا آقای س .س  در حین سخنرانی با دوربین در میان جمعیت طلاب را زیر نظر داشته است!

دو_ آقای س. س جاسوسی  از جواسیس رجال یا از نسوان در میان جمعیت دارد که اخبار  راهپیمایی را به او می رسانند، که اگر این چنین باشد مخاطب فرمایش حضرت علی علیه السلام قرار می گیرند، که فرمود: یا اشباه الرجال و اگر از نسوان باشد مخاطب این فرمایش حضرت قرار می گیرند، که فرمود: به سخن عده‌ای از زنان که ناقص العقل عمل نکنید. یا اینکه ما چون در مرز هستیم از جواسیس ک گ ب اطلاعات دریافت کرده‌اند!!!!

باید به مدیر محترم عرض کنیم، اولا حق ندارد در راهپیمایی طلاب دخالت کند، هدف اصلی انزجار از آمریکا بوده است که انجام شده است نه تایید سخنران! اصلا فراموش کرده هدف مرگ بر آمریکا بوده است.

مشکلات از آن جا ناشی می‌شود که عده‌ای که نه انقلاب را دیده‌اند و نه جنگ را،  نه سختی‌های انقلاب و پیش از آن را؛ به همین راحتی بدون هیچ هزینه‌ای سر سفره انقلاب نشسته‌اند، کاری هم بلد نیستند، فقط بلدند به جان نهادهای ارزشی بیفتند  و چنگول بر ساحت نهاد های انقلابی بکشند!همان کاری را انجام دهند که پروژه دشمن است یعنی سرباز بی‌جیره مواجب دشمن هستند!!!

دوم این آقا که این همه دقت دارد چرا به وظیفه اصلی خودش که مدیریت کارهایی، است که مرکز به او سپرده  انجام وظیفه نمی‌کند، ولی مبصر آقای س. س شده است!!! یعنی این گروه از مسئولین به بیانیه گام دوم انقلاب برعکس عمل می‌کنند. بیانیه گام دوم یعنی مسئولین کاری نکنند که مردم از انقلاب دلزده شوند، و از گذشتگان عبرت بگیرند و تجربه بیاموزند. بعضی وقت ها بعضی ضرب المثلها مثل یک حدیث در ذهن انسان تداعی می‌شود. “مثل یس خواندن به …..”

سوم حقوقی که از بیت المال می‌گیرد، باز خوردش چیست؟

پیامبر اکرم(ص) فرمود :

کسی که متولی امور ده نفر شود، باید اندیشه چهل نفر را داشته باشد و کسی که مسئولیت اداره چهل نفر را بر عهده می‌گیرد، باید عقل و اندیشه چهارصد نفر را دارا باشد.

و جای تاسف است که نامبرده مسئولیت حوزه‌های علمیه خواهران استان آذربایجان شرقی را به عهده دارد، به نظر می‌رسد مدیر خوبی برای اجرای سوءنیت هاست.خدا به فریادش برسد در روز قیامت.این‌ها همان مدیرهایی هستند که در قیامت دست بسته وارد محشر می‌شوند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-08-14] [ 05:03:00 ب.ظ ]

عصرتربیت مرجعیت ...

امام عسکری

امام عسکری(ع)، خاتِم و پایان‏ دهنده‏‌ی حرکت انسان ۲۵۰ ساله است و می‌‏بایست جامعه‏‌ی اسلامی را برای شروع مرحله‌‏ی دوم عصر تأویل یعنی “عصر زعامت و مرجعیت” و مدیریت نواب عام بر جامعه‏‌ی اسلامی، آماده نمایند. از این رو امام عسکری(ع) برای استمرار و عدم وقفه در دوره‏‌ی چهارم انسان ۲۵۰ ساله(دوران تلاش سازنده‏ی بلند مدت برای ایجاد حکومت الهی)، برنامه‌‏ای راهبردی -که امروزه “مدیریتِ‌‏آینده” نامیده می‏‌شود و از پیشرفته‌‏ترین انواع مدیریت‏‌هاست-، را طراحی و اجرا فرمود؛ و آن “نظریه ولایت فقیه” بود.
الگوی زعامت، مرجعیت و مدیریت نواب عام بر جامعه‏‌ی اسلامی و به عبارتی دیگر پایه‏‌ ریزی نظریه‏‌ی ولایت فقیه، هرچند از زمان ائمه پیشین(ع) مطرح و جنبه‏‌ی علمی یافته بود- مثل مقبوله‏‌ی عمربن‏ حنظله از امام صادق(ع) - اما در زمانه‏‌ی امام عسکری(ع) هم جنبه‌‏ای عملی‏‌تر از قبل یافت(نک: به حدیث «فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ…»(الاحتجاج/ ج۱/ ص۴۵۸))؛ و شیعه به برکت این مدیریت ‏آینده‏‌ی حضرت عسکری(ع)، نه تنها توانست در عصر غیبت، از خطر سقوط و انحطاط نجات یابد بلکه روزبه‏‌روز به حیات بالنده و قدرت خود افزوده است و این مهم به برکت شبکه مدیریت نواب عام (فقهاء) بر جامعه‏‌ی اسلامی که امروز پیشینه‏‌ای یازده قرنی دارد و از جناب ابن‏‌قولویه قمّی – که به تعبیر شاخص‏‌ترین عالم رجالی (مرحوم نجاشی): «هر زیبایی و علم و فقهی که مردم با آن وصف گردند، ابن قولویه برتر و فوق آن است» (و كلُّ ما یوصف به الناس من جمیل و ثقة و فقه فهو فوقه(رجال النجاشی/ ص۱۲۳)- تا امام خامنه‌‏ای حفظه‌‏الله‌‏تعالی امتداد داشته است، میسر بوده است.

راهبرد خدمت برای تحقق قدرت اسلام کلان‏‌ترین راهبرد جمهوری اسلامی ایران•امام خمینی(ره) در آستانه‏‌ی اولین نیمه‏‌ی شعبانِ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۸ فرمودند: «ما همه انتظار فرج داریم، و باید در این انتظار خدمت بكنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است، و ما باید كوشش كنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بكند، و مقدمات ظهور ان‏شاءالله تهیه بشود»(صحیفه امام/ ج۸/ ص۳۷۴).این فرمایش، حاوی گُزاره‏‌ی راهبردی (استراتژیک) «خدمت در انتظار» است که گویای رویکرد کلان انقلاب اسلامی و «آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی ارواحنافداه است»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-08-13] [ 09:57:00 ب.ظ ]

مرگ آمریکا در ایران ...

 

روزی که آمرکا در ایران مرد

نقش ۱۳ آبان در تبدیل شعار مرگ بر آمریكا به شعور
۱- پیوند روز دانش آموز با روز ملى مبارزه با استكبار جهانى سبب پیشتازى جوانگرایى در عرصه آمریكا ستیزى و استكبار ستیزى شده است. جنایات آمریكا و استمرار آن تا ۱۳ آبان امسال كه از سوى رئیس جمهور این كشور موعد شروع دور جدید تحریم‏ هاى نفتى تعیین گردیده سبب شده تا شعار مرگ بر آمریكا به شعورى ضد آمریكایى نه در ایران بلكه سراسر جهان تبدیل شود.


۲- شعار مرگ بر آمریكا واكنش ملت ایران به رفتارهاى خصمانه این كشور در ایران باز مى‏ گردد كه با فلسفه انقلاب اسلامى نیز همخوانى داشت. لذا در بیان ریشه‏ هاى شكل‏ گیرى این شعار مى ‏توان به ماهیت سلطه ستیزى، استكبار ستیزى، برائت از مستكبران و مشركان، دشمن‏ شناسى و بصیرت ملت ایران، سابقه آمریكا در كودتاى ۲۸ مرداد ۳۲، حمایت از رژیم پهلوى، تلاش براى مقابله با قیام ملت ایران و تحمیل جنگ و تحریم ‏هاى اقتصادى اشاره كرد.


۳- شعار مرگ بر آمریكا از همان ابتداى طرح آن مخالفانى هم داشته است كه برخى با آن‏ها برداشت ‏هاى انحرافى از مباحث دینى و اخلاقى نظیر لزوم عدم تعیین مصداق براى استكبار و یا پرهیز مومنان از نفرین و لعن همراه بوده است اما تبارشناسى مخالفان نشان مى ‏دهد این مخالفت‏ هایى كه از سوى جبهه ملى، نهضت آزادى، برخى تكنوكرات ‏ها به بهانه تنش زدایى، و جریان تجدید نظر به ‏دلیل تسلیم پذیرى در مقابل قدرت آمریكا داراى پشتوانه اعتقادى و حتى برنامه ‏ریزى براى بازگرداندن آمریكا به كشور صورت ‏گرفته و مى ‏گیرد.


۴- شعار مرگ بر آمریكا بنابه دلایل عقلى و نقلى زیادى باید استمرار داشته باشد از جمله آن‏كه؛ كینه توزى آمریكا علیه كشورمان در قالب ‏هاى مختلف جنگ رسانه اى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى ادامه دارد، ایادى آمریكا در ایران و سراسر جهان براى كاهش نفرت عمومى از این كشور هزینه مى‏ كنند، این شعار به باور امام راحل(ره) داراى اثر وضعى و تأثیر عملى است، حذف شعار آمریكا با هدف دفاع از این كشور و وادار كردن مردم به توبه در نگاه به آمریكا باشد، امروز شعار مرگ بر آمریكا ملت ایران فراگیر و جهانى شده و تا تغییر راهبردها و سیاست‏ هاى غلط آمریكا باید ادامه یابد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:48:00 ق.ظ ]

مرگ بر آمریکا در قرآن ...

مرگ بر آمریکا

جزءبیست ونهم سوره مدثرآیه19 -21

إنه فكر و قدر
فقتل كيف قدر
ثم قتل كيف قدر
- او (براى مبارزه با قرآن ) انديشه كرد و مطلب را آماده ساخت .
 مرگ بر او باد چگونه (براى مبارزه با حق ) مطلب را آماده كرد.
 - باز هم مرگ بر او چگونه مطلب (و نقشه شيطانى خود را) آماده نمود.

پ ن

چرا به دیگران توهین می کنیم؟!شما چه جور مسلمانی هستید و ادعای جهانی سازی با کلید واژه انتظار دارید؟!

پرسیدم کدام توهین؟

گفت: مرگ بر آمریکا!

گفتم :این سخن ما نیست بلکه سخن خداوند است!با تعجب گفت شما ادعا دارید که خدا گفته مرگ بر آمریکا بگویید!

گفتم بله! گفت:با کدام دلیل؟

گفتم:کلمه مرگ بر آمریکایی که امام خمینی (ره) در دوره معاصر در دائره المعارف جهان بوجود آورد ،ریشه قرآنی دارد که از سوره مدثر گرفته شده است.

 

موضوعات: فرهنگی, باز آفرینی محتوای دینی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-08-12] [ 08:39:00 ب.ظ ]

مرگ بر آمریکا ممنوعه ...

مرگ بر آمریکا شعار تاقیامت 

در دوران اصلاحات قرار بود روز راهپیمایی سیزده آبان طلاب حوزه ما پرچم آمریکا را آتش بزنند.
در حالیکه از طرف فرمانداری اطلاع رسانی کرده بودند، نباید شعار مرگ برآمریکا بگویید و سوزاندن پرچم هم ممنوع است.
طلبه مدرسه پرچم آمریکا را آماده کرده بود با گبریت و نفت در میدان شهر منتظر رسیدن جمعیت بود که معاون فرمانداری با ماشین مدل بالای فرمانداری رسید و گفت با اجازه چه کسی این کار را می کنی؟

طلبه انقلابی گفت ما برای آتش زدن پرچم آمریکا از رهبرمان اجازه گرفته ایم. معاون فرماندار سرافکنده بازگشت.

مرگ بر آمریکا جمله ای است که تقریبا عمری به اندازه انقلاب شکوه مند ایران دارد.
این واژه مقدس را امام خمینی «ره» وارد دائره المعارف جهان کرد.
مرگ بر آمریکا جمله جامع الاطراف است، که شامل همه کسانی که با انقلاب اسلامی، ولایت زاویه دارند می شود. این افراد زاویه دار در هر قشر و پوسته و لباس وجود دارند. مثل مراجع سکولار، نمایندگان و مسئولینی که چشمشان به غرب است.
خلاصه معانی بسیاری را در خود دارد.
واژه هایی چون مرگ بر منافق، مرگ برسازشکار، مرگ بر غربزده، مرگ بر لیبرال، مرگ بر فتنه گر، مرگ بر ضد انقلاب، برای همین در طول این چهل سال انقلاب ما با این گونه افراد بسیار روبرو شده ایم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:06:00 ب.ظ ]

گره کور گذرنامه قطع رحم بود ...

 

اربعین ورضایت پدر

قرار بود خانوادگی برای زیارت اربعین بروند. همه آماده بودند جز یک نفر، همگی منتظر آمدن پستچی و تحویل گذرنامه بودند ولی خبری نشد. وقت کم بود، همه فامیل از شهرستان آمده بودند قم و منتظر همین یک نفر مانده بودند. همه کوله پشتی ها آماده بود. آن شخص آمد جلوی همه کوله پشتیش را انداخت یک گوشه و با بغضی که در گلو داشت و با چشم‌های سرخ شده از گریه، گفت: شما بروید منتظر من نشوید.

کسی که مسئولیت گروه را به عهده داشت و قرار بود با همکاری او به زیارت اربعین بروند، بعد از نماز صبح با خود فکر کرد، خدایا مشکل این زائر چیست، که کارش برای رفتن درست نمی شود. این بنده خدا که هرماه در خانه اش روضه امام حسین می گیرد؛ اگر مشکل او با دست من حل می شود به من یک علامتی نشان دهید تا حل کنم که بتواند به زیارت برود.

بعد از صبحانه که روز جمعه بود، به همسرش گفت: برویم خانه پدرت خداحافظی کنیم، آن شخص بدون پاسپورت که خواهر همسرش می‌شد گفت: بسلامت .پرسید: مگر شما به خانه پدرت نمی آیی بیا باهم برویم. شوهرش پاسخ داد: نه او با پدرش قهر هست! گفتم: گره کارتو این بوده که زیارت قسمتت نمی شد. بیا بروم. او را هم به خانه پدرش بردم و دست پدر را بوسید، از خانه پدرخانم آمدیم بیرون. پرسیدم:پاسپورت را کجا داده ای برویم بگیریم گفت: امروز جمعه است و تعطیل. گفتم: باشد برویم. رفتیم به همانجایی که قرار بود پاسپورت را تحویل بگیرد با تعجب دیدیم که تعطیل نیست از مسئول مربوطه پرسیدم گذرنامه این خانم چرا نیامده است در لیست نگاه کرد گفت صادر شده است ولی دست ما نیست در اداره پست است. پرسیدم: اداره پست باز است؟ گفت: بله رفتم اداره پست، گفتم گذر نامه خانم ع.م را بدهید از روی میز برداشت و داد دستم بدون اینکه بگوید کارت شناسایی یا شناسنامه اش را نشان دهید، در حالیکه صفی از مردم بودند که باید کارت ملی را نشان می دادند تا گذرنامه را تحویل بگیرند.همگی باهم مسافر اربعین شدیم. گره گذرنامه او به خاطر قطع رحم با پدرش بود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-08-10] [ 10:27:00 ق.ظ ]

روز های مبارک ربیع ...

بهار مدرسه

آیا این که بعضی از افراد در شب اول ربیع الاول، شبانه به مسجد می روند و آرزو و دعا می کنند، بدعت در دین نیست؟ آیا سند روایی دارد؟ آیا این حدیث که هر کس به من بشارت ماه ربیع را بدهد من او را به بهشت مژده خواهم داد، از پیغمبر اکرم (ص) است؟
ماه ربیع الاول بهار ماه‌ها است. با حلول این ماه، ماه پر از حزن و اندوه صفر که ماه مصیبت های بزرگ اهل بیت رسول خدا (ص) بود به پایان رسیده است. اوج مصيبت ماه صفر در دهه سوم آن است. با اربعين شروع مي شود و به ايام رحلت حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (ص) و شهادت سبط اكبرش، حضرت امام حسن مجتبي (ع) و غروب خورشيد طوس، حضرت علي بن موسي الرضا (ع) ختم مي شود. و از طرف دیگر در اين ماه ميلاد رسول خدا (ص) که رحمة للعالمین است، واقع شده است و مي‌توان ادعا كرد از اول آفرينش زمين رحمتي مانند آن بر زمين فرود نيامده است؛ زيرا برتري اين رحمت بر ساير رحمت هاي الهي مانند برتري رسول خدا بر ساير مخلوقات است[1].
اول ربیع الاول به نقل منابع تاریخی روز هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه است[2] هم از این جهت و هم از جهت این که مولودهای با برکتی در آن واقع شده است بسیار مبارک و میمون است.
سید بن طاووس در کتاب الاقبال در فضیلت این ماه جملاتی آورده است و از اتفاقات مبارک این ماه، هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه و سلامت ایشان از نیرنگ دشمنان برای قتل ایشان در شب لیلة المبیت را بر شمرده است و نماز شکر را به نشانه شکر گذاری از خدا در این روز مناسب می داند و از قول شیخ مفید نقل کرده است که روزۀ این روز به دلیل موفقیت پیامبر(ص) و نجات ایشان از دست دشمنان مستحب است و در نهایت دعایی برای این روز نقل کرده اند.[3]
مرحوم جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب المراقبات نوشته است: “اين ماه همانگونه كه از اسم آن پيداست بهار ماه‏ها است، بجهت اين كه آثار رحمت خداوند در آن هويداست. در اين ماه ذخاير بركات خداوند و نورهاى زيبای او بر زمين فرود آمده است؛ زيرا ميلاد رسول خدا (ص) و سلّم در اين ماه است و مى‏توان ادعا كرد از اول آفرينش زمين رحمتى مانند آن بر زمين فرود نيامده است … بر مسلمان مراقب واجب است با تمام تلاش خود در شكرگزارى اين نعمت بزرگ كوشش و سعى كند…"[4].
شیخ عباس قمی نیز در مفاتیح در اعمال ماه ربیع الاول آورده است: “روز اول علما گفته‏ اند مستحب است كه براى تشكر نعمت سلامتى رسول خدا (ص) و أمير المؤمنين (ع) روزه بدارند و زيارت آن دو بزرگوار در اين روز مناسب است".‏[5]
در کتب ادعیه و روایات چیز دیگری در اعمال شب و روز اول ماه ربیع الاول، غیر از آنچه که بیان گردید، یافت نشد، اما عدم وجود روایت در بارۀ اعمال خیر و مستحبات در منابع دینی، دلیل بر بدعت بودن انجام آنها نیست؛ زیرا انجام همۀ کارهای خیر از جمله حضور در مسجد، عبادت، دعا و مناجات با خدا در هر زمان مستحب و پسندیده است و انجام آنها با قصد قربت و به امید ثواب هیچ اشکالی ندارد، اما در صورتی که به دروغ عمل خاصی (هر چند پسندیده را) به دین نسبت دهند بدعت و حرام خواهد بود؛ زیرا بدعت در دین و شرع به معنای ” نسبت دادن چيزي به دين در حالي که در واقع جزء دين و شريعت نيست".
اما در مورد مژده بهشت دادن پیامبر به کسی که بشارت ماه ربیع را بدهد، ما در منابع شیعی حدیثی در این باره پیدا نکردیم.
بله صاحب تفسیر روح البیان حدیثی نقل می کند که: “کسی که مرا به اتمام ماه صفر بشارت دهد او را به بهشت بشارت می دهم"[6] و شاید این حدیث همان معنای مورد نظر را می رساند.
پی نوشتها:
[1]. ملكي تبريزي(ره)، ميرزا جواد آقا ، المراقبات.
[2].مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 55، ص367، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال 1404ه ق.
[3]. علی بن موسی بن طاووس، الاقبال بالاعمال، ج 3، ص 105، (المکتبة الإعلانات الإسلامیة)دفتر تبلیغات اسلامی، 1377 ه ش.
[4].ملکی تبریزی، جواد، محدث بندر ریگی، ابراهیم، ترجمه المراقبات ص 65، انتشارات اخلاق، سال 1376ه ش.
[5].قمی ، عباس، مفاتیح الجنان ص 295، اسوه.
[6] “من بشرنى بخروج الصفر بشرته بالجنة"، حقى بروسوى، اسماعيل، تفسير روح البيان، ج ‏4، ص 325، دار الفكر، بيروت.

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-08-08] [ 02:01:00 ب.ظ ]

بهای یک باور ...

 

بهای یک باور

درحال نماز بود که همزمان با صدایی محکم و لرزش ساختمان را احساس کرد. سلام نماز را داد، دختر دوساله اش را دید که نقش زمین شده است. به همین راحتی در کنارش مشغول بازی بود که می خواست بپرد که خورد زمین، چه زمین خوردنی خانه لرزید.

دخترک نفس نمی کشید، خواست به او تنفس مصنوعی او را به هوش آورد، چون سرماخورده بود بینی اش پر بود و راهش بسته. از راه دهان خواست نفس بدهد دندانش کلید شده بود.

همینطور کودک در بغلش بود مانده بود حیران چه کند، یاد سخنرانی دیروزش افتاد که برای حاضران می گفت:« که مالک هیچ چیزمان نیستیم و تنها خداست که مالک هم چیز است

با خود فکر می کرد یعنی خدا می خواهد به من نشان دهد که حرفی که زدی به آن ایمان داشتی که می گفتی؟!

پسرش که تازه پیش دبستانی می رود با تعجب به خواهر بی جانش نگاه می کرد و هاج واج مانده بود.

در یک لحظه بچه با یک نفس عمیق بازگشت ولی بی رمق و رنگش همچون مهتاب  سفید شده بود. پلکهایش را بزحمت باز کرد و دوباره بست.بعد از لحظاتی کودک بلند شد و بازیگوشی خودش را شروع کرد.

و باور کرد که او مالک همه چیز است و انسان ملک خداست!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-08-06] [ 06:30:00 ب.ظ ]

زیارت حضرت از راه دور ...


 

مرحوم «علاّمه مجلسى» از «شیخ مفید» و «شهید اوّل» و «سیّد بن طاووس» نقل مى کند که روایت شده: امام صادق علیه السلام در روز میلاد رسول اکرم صلى الله علیه وآله امیرمؤمنان علیه السلام را به این زیارت، زیارت کرد و آن را به محمّد بن مسلم ثقفى تعلیم داد و فرمود: وقتى به محلّ دفن امیر مؤمنان علیه السلام رسیدى براى زیارت، غسل کن و پاکیزه ترین لباس خود را بپوش و با بوى خوش، خودت را معطّر ساز و با سکینه و وقار حرکت کن، وقتى به در حرم مطهّر رسیدى رو به قبله بایست و سى بار تکبیر بگو وزیارت را بخوان السلام علی رسول الله…..
ممکن است برخی برای این نکته پرسشی داشته باشند که چرا روز میلاد پیامبرصلی الله علی و آله زیارت امیرالمومنین علیه السلام سفارش شده است؟ نطیر همین سفارش در مبعث هم مطرح شده است.
اکنون پاسخ سوالها
الف)پیامبر اعظم صلى الله علیه وآله خود فرمودند «انا مدینه العلم و علی بابها »این نکته را به به اذهان متبادر می کند که برای رسیدن به محضر رسول خدا صلى الله علیه وآله باید از دروازه توجه به مولا علی علیه السلام وارد شد
ب) ارتباط دوسویه این دو بزرگوار و اتحاد این دو نور چنان در هم آمیخته شده است که مانند یک روح و جان در دو بدن هستند،بر همین اساس در روز مباهله پیامبر بزرگوارصلى الله علیه وآله از علی علیه السلام با عبارت «انفسنا» یاد کرده است.لذا لازمه چنین اتحادی زیارت کردن یکی زیارت دیگری می باشد.
ج)وسومین نکته که از ذهن ناقص بنده تراوش کرده است ،این است که بدون شناخت علی علیه السلام، دین پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ناشناخته می ماند.بنابراین باید اول به زیارت او شتافت .
چطور که در زمان حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله ،عربی بادیه نشین از ندیدن رسول خدا صلى الله علیه و آله به ایشان گلایه کرد و گفت : مسیر طولانی مدینه را طی می کنم و از محضر علی علیه السلام استفاده می برم ولی از دیدن شما محروم هستم.رسول خداصلى الله علیه و آله فرمود: زیارت علی علیه السلام زیارت من است و هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس با علی دشمنی کند با من دشمنی کرده است. بعد فرمود: این مطلب را از طرف من به قومت برسان هرکس به زیارت علی آید به زیارت من آمده است و من و جبرئیل ومومنان صالح روز قیامت به او پاداش خواهیم داد
مفاتیح نوین ص301 -309

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-08-05] [ 02:40:00 ب.ظ ]

پیامبر متمدن و خوش پوش ...

 

در آن اوضاع و احوالی که خیلی‌ها رنگ آب را نمی‌دیدند لباسش همیشه سفید و تمیز بود.

ساده بود، حتی انگار چند جایش را هم وصله زده بود. ولی…همه می‌دانستند پیامبر صلی الله علیه و آله از هر چه بگذرد از عطر نمی‌گذرد.

حتی برخی می‌گفتند رسول خداصلی الله علیه و آله بیش از آنچه خرج نان خانه‌اش می‌کند عطر می‌خرد.

دوستان و نزدیکانش وقتی از سفر برمی‌گشتند برایش عطر می‌آوردند.

آخر از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده بودند که می‌گفت: من از عطر و نماز لذت می‌برم.


از هر کوچه‌ای رد می‌شد انگار بهار از آن عبور کرده بود. در و دیوار بوی گل می‌داد؛ عطر پیامبرصلی الله علیه و آله .


شمیم عطرش زودتر از خودش همه را از آمدنش با خبر می‌کرد. البته نه زودتر از سلامش.

از دور به همه سلام می‌کرد.ـ پیامبرصلی الله علیه و آله چه عطر خوبی دارد. عطر گل محمدی.مرتب موهایش را شانه می‌کرد.

کنار حوض آب ایستاده بود و گل روی خودش را مرتب می‌کرد. دست مبارکش را نم‌دار می‌کرد و به موهای نرمش می‌کشید و با انگشتانش شانه می‌کرد موهایش را.
یکی از اصحاب که انگار حوصله‌اش سر رفته بود گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چه قدر به ظاهر خودتان عنایت دارید؟ و او که مثل بهار لطیف و مهربان بود گفت: این حق برادران دینی توست که تو را آراسته ببینند.می‌خواست بگوید تو حق نداری برادر دینی‌ات را آزرده کنی. چه با حرف چه با رفتار و چه با ظاهر ژولیده‌ات.

به همه می‌گفت حتماً هفته‌ای یکبار خود را شستشو دهید و اگر با نیت غسل کنید برایتان عبادت هم حساب می‌شود. می‌گفت مؤمن نباید ژولیده و پریشان باشد. خودش هم هیچ‌گاه غسل جمعه را فراموش نمی‌کرد.

ناخن‌هایش همیشه کوتاه و سفید بود.کسی به حضرت عطر تعارف کرد. حضرت قبول کرد و خود را معطر ساخت و می‌فرمود: بویش خوش و حملش آسان است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله گاهی به موهایش روغن هم می‌زد. اول سر مبارکش و بعد محاسنش را با روغن تزئین می‌فرمود.
پیامبری که از همه شیک‌ پوش‌ های امروزی شیک‌پوش‌تر بود، حتی در جنگ لباس سفید و سبزی می‌پوشید که سبزی لباس بر سفیدی چهره رسول الله صلی الله علیه و آله غلبه می‌کرد. البته خیلی در قید قیمت لباسش نبود و گاهی عبا، گاهی جبه و گاهی پیراهن سفید می‌پوشید.اصلاً بیش‌تر لباس‌هایش سفید بود.


وقتی حرف می‌زند مبهوت می‌شوی به زیبایی کلمات و مهربانی صدایش دل بسپاری یا چهره نورانیش یا آن دندان‌ های مرواریدی سفید و مرتبی که چهره او را زیباتر کرده. شنیده‌ ام هر روز و موقع نماز دندان‌ هایش را مسواک می‌زند. می‌فرمود با دهان خوش‌بو با خدا صحبت کنید.

تا دستش را نمی‌شست، دست به غذا نمی‌زد. شب قبل از خواب چشمان زیبایش را سرمه می‌کشید. می‌فرمود سرمه نور دیده را افزون می‌کند.


وقتی می‌خواستند به مسافرت بروند همه وسائل‌ شان را کنترل می‌کردند. غذا، ظرف، آب کافی… زین اسب هم سالم باشد.
راستی، راه طولانی است نعل اسب هم باید عوض شود تا زبان‌بسته در بیابان‌ اذیت نشود.همه سر قرار آمدند و پیامبرصلی الله علیه و آله هم اسباب سفر را آماده کرده بود. با یک بسته اضافه:آینه، سرمه‌دان، شانه، مسواک و قیچی.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند، پیامبرصلی الله علیه و آله پس از نماز عشا، ظرف آب و مسواکش را طلب می‌کرد تا روی آن را بپوشانند و کنار بسترش بگذارند. مسواکش از چوب اراک بود.
حضرت صلی الله علیه و آله نیمه شب که برای نماز شب برمی‌خواست اول مسواک می‌زد و بعد وضو می‌گرفت.
فقط این‌ها نبود، با آن‌همه مقام، با بردگان و غلامان هم‌سفره می‌شد. حسرت پیش سلام شدن به دل دوستانش مانده بود.
اگر یکی از مسلمانان بیمار می‌شد به عیادتش می‌رفت.ناراحت هم که می‌شد، اخم نمی‌کرد بچه‌ها را دوست داشت. و دل نازک بود مثل…، مثل… مثل هیچ‌کس. او فقط مثل خودش بود.

او پیامبر همه خوب‌ها و خوبی‌ها و شیک‌پوش‌ها بود.
محمد بهمنی

www.Bahejab.com

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-08-03] [ 11:04:00 ب.ظ ]

زندگی به سبک امام رضا ...

.


معرفى و شناساندن جايگاه ارزشمند و متعالى علمى و اجتماعى امام به جامعه اسلامى‏ از جمله اقدامات مؤثر حضرت رضاعلیه السلام شناساندن حقيقت امامت و تبيين نيازمندى جامعه به‏ وجود مقدس علمى و معنوى او براى جامعه مسلمين است.
ايشان در برهه ‏هاى مختلف امامت خود با اقدامات مختلفى همچون مناظره و نيز در توصيه‏ ها و بيانات خود
همواره ابعاد مختلفى از امامت خويش و ثمرات وجودى آن براى جامعه اسلامى را نمايان مى نمودند.
آن حضرت در توصيف جايگاه امام معصوم و مقام والا و ملكوتى او به شيعيان خود درس معرفت و امام ‏شناسى را آموختند.
چنان‏ كه دراين ‏باره مى ‏فرمايند: «امامت منزلتش والاتر، شأنش بزرگ‏تر، مقامش عالى تر، مرتبه‏ اش بلندتر و ژرفايش عميق ‏تر از آن است كه عقل‏ ها به آن برسد و انديشه‏ ها آن ‏را دريابند. امام همانند خورشيد فروزانى است كه خود در كرانه افق و دور از دسترس و چشم ‏انداز است. و نورش سراسر هستى را فراگرفته است. امام همان ماه تابان چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره رهنما در ظلمت شب‏ها براى رهگذر شهرها و كويرها و گرداب بر تلاطم درياهاست.» (درحريم طوس، ص‏234)
علاوه بر اين در عرصه مبارزه با دستگاه تبليغاتى مأمون كه سعى داشت مقام علمى و معنوى امامت را با ترتيب دادن جلسات مناظره دچار خدشه كند، امام رضا علیه السلام از اين فرصت براى شناساندن جايگاه علمى خود به همگان بهترين بهره را بردند.
امام علیه السلام در اين جلسات با هر يك از دانشمندان، با زبان خود و از كتاب خود آنان، بر بطلان نظريه آن‏ها و حقانيت اسلام و صداقت حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله استدلال نمود.
تا آن ‏جا كه همگان در برابر حضرت سر تعظيم فرود آورده، بر بطلان نظريه خويش و صحت سخنان امام رضا علیه السلام اعتراف نمودند و بعضى همانند عمران صائبى كه مشرك و در علم كلام و فن خطابه متبحّر و متخصّص بود به حقانيت اسلام اعتراف مى‏ كردند و در همان مجلس اسلام مى ‏آوردند. (در حريم طوس، ص‏206)
هم ‏چنين درزمينه پاسخ به شبهات در مسأله امامت، آن حضرت اقدامات اساسى انجام دادند كه گوياى علم
نامحدود ايشان بود.
در اين زمينه محمد بن عيسى يقطينى اظهار داشته است: «وقتى مردم، در مسأله امامت امام رضا علیه السلام اختلاف پيدا كردند من كه مسؤل جمع‏ آورى پرسش‏ هاى مردم و پاسخ ‏هاى آن حضرت بودم، پانزده هزار مسأله گرد آوردم كه از حضرت سؤال شده بود و وى به تك ‏تك آن‏ها پاسخ فرموده بودند.»
(سرچشمه ‏هاى نور امام رضا(ع)، ص‏92)
اين مرتبه علمى به‏ اندازه‏اى شهرت يافت كه لقب «عالم آل محمدصلی الله علیه و آله» را بر ايشان نهادند.
چنان ‏كه ابراهيم بن عباس در رابطه با گستردگى علم امام رضا علیه السلام نقل مى‏ كند كه: «هرگز نديدم از امام رضا علیه السلام چيزى را بپرسند كه آن حضرت نداند.

و عالم ‏تر از او نسبت به زمان خودش نديدم، و مأمون همواره آن حضرت را با سؤال‏ هاى مختلف امتحان مى‏ كرد و آن بزرگوار جواب مى‏ فرمود، در عين اين‏ كه جواب‏ هاى آن حضرت برگرفته از قرآن بود.

قرآن ‏را در هر سه روز يك ‏بار ختم مى‏ كرد، و مى‏ فرمود: اگر بخواهم كمتر از سه روز يك ختم قرآن بخوانم مى‏ توانم. لكن به هيچ آيه ‏اى مرور نمى‏ كنم مگر آن‏ كه در آن فكر مى‏ كنم و اين ‏كه چه وقت و درباره چه چيز نازل‏ شده است. لذا قرآن‏ را در سه روز ختم مى‏ كنم.» (بحارالانوار، ج 49، ص‏90)

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]

رعایت شئونات موکب داران ...

شئونات وسنتهای موکبداری

قبل از سفر اربعین صدا سیما تبلیغات مفیدی برای شرکت کنندگان منتشر می کرد. یکی از نکته های مفید و مهم رعایت کردن شان موکب داران  و دومین نکته مجادله نکردن با موکب داران بود.

که نکته کارسازی بود، با توجه به این مطلب که مردم عراق به ایرانی به عنوان یک الگو نگاه می کنند.

ولی متاسفانه در مرز خسروی بسته های بهداشتی به مسافران اهدا می شد که در بروشوری مستحبات سفر اربعین را یاد آوشده بود، که یکی حنا گذاشتن بود.

در حالیکه مردم ایران هم در دوماه محرم و صفر به حرمت امام حسین حنا نمی گذارند. این از سنت های دیرین شیعان ایرانی است. با این تفاوت در  بین سایر شیعیان کشورهای دیگر، حنا گذاشتن را در این دوماه حرام می دانند.در حالیکه یکی از نکته های که در اصول فقه می خوانیم، برای استنباط احکام، سیره عقلا است. یعنی روش های که در میان مردم سنت شده است و ریشه آن در روش عقلا عمل می شده است باید حفظ شود.

وقتی می دیدند که ایرانی حنا گذاشته است به شدت تعجب می کردند و معترض بودند که ایرانی چرا این اشتباه را مرتکب شده است. خیلی بد می شد نه وقت داشتیم و نه زبان می دانستیم تا برای اثبات حرام نبودن آن را توضیح دهیم.

وقتی در یک موکب به علت همکاری با آنها صمیمیت زیبایی فراهم شد، زبان موکب دار به شکایت باز شد که شمای ایرانی که بسیار خوب هستید چرا اجازه داده اید همراهتان حنا بگذارد. یعنی ایرانی حرام را حلال می داند!

خلاصه این فتنه را ندانستیم که از کجا در فرهنگ ایرانی وارد کردند تا از زیبایی اربعین بکاهد و ایرانی را از چشم عراقی و سایر ملل بیندازد.گاه می گفتند طب سنتی این توصیه را کرده است، هر چه بود خیلی شرمندگی داشت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]

کربلا شهر عشق ...

زباله های زوار اربعین

کاش هر نفر زائر اربعین با این شعار که شهر ما خانه ماست، قدم در این سفر عاشقانه بگذارد؛ و شعاری این گونه( کربلا شهر عشق را تمیز نگه داریم) پشت کوله پشتی خود بنر کند. واقعا برای زوار اربعین شرم آور است که به زیارت سلطان عشاق می رود و به موکب، کوچه و خیابان و بیابان رحم نمی کند. و می شود کَلِ بر مردم که دین اسلام چنین افرادی را بسیار نکوهش کرده است. یعنی میزبان به او آب و نوشیدنی  می دهد و مهمان می خورد و می نوشد و زباله کنار رختخواب خود یا زیر پتو می گذارد و می رود! در خیابانهای شهر گروههای حشد شعبی و جوانان جهادی دائم زباله ها را جمع می کنند و چند دقیقه طول نمی کشد که انبوه زباله جای آن را می گیرد. شرم آور است در کنار کیسه زباله نشسته است ولی لیوان چای را به خیابان می اندازد. اگر از موکب دار، و مردم خوب عراق خجالت نمی کشیم از صاحبان اصلی شهر های زیارتی عراق که مرقد شش امام معصوم علیهم السلام هستند خجالت بکشیم. اگر عمری باشد و سال آینده اربعین قسمت شود بروم شعار (کربلا شهر عشق را تمیز نگه داریم )می نویسم و در مرز به کوله پشتی های زوار نصب می کنم.پیشنهاد شما کوثرنتی های عزیز در حل این معضل چیست؟

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-07-30] [ 11:23:00 ق.ظ ]

مزد سقا ...

مشک آب سقا

وقتی می رفتیم حرم امام علی علیه السلام، از کنار یک مغازه رد شدیم که چشمش به چند تا مشک افتاد که برای فروش روی ویترین بود؛ گفت: دیشب همسرم مشک بدوش سقا شده بود. از قیمت مشک پرسید: مغازه دار گفت: 250000هزار تومان.

برای شوهرش تعریف کرد، و تعبیرخوابش را خواست. شوهرش گفت: دیشب 250000 تومان به مرد موکب دار دادم تا برای زوار اربعین آب آشامیدنی بخرد. تعجب کردم که چقدر زود مزد سقایی زوار را گرفته است. و فهمیدم که چرا موکب داران عراقی با آن همه تنگ دستی این گونه به زوار اربعین رسیدگی می کنند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ق.ظ ]

برات اربعین رسید ...

 

سرانجام موعد دعوت رسید، برات اربعین بعد از چندین سال به دستم رسید. سالها پیش نذر کرده بودم که بعد عمل دیسک کمر بتوانم در پیاده روی شرکت کنم.

با کمک امام حسین و به حق کمرش که هنگام شهادت عباس علمدارش فرمود: عباس کمرم شکست، امیدوارم که قوتی به قدمهایم بدهد تا ستون به ستون به نیت شهدا که آرزوی رفتن به کربلا داشتن بروم.

به نیت همه دوستان کوثرنتی که قسمت شان نشده است، نایب الزیاره همه هستم.

در کربلا روضه برپاست

حسین منتظر ماست

برات روضه رسیده

اربعین روز تجمع ماست

(فلک زده) مست این دعوت

مهیای سفر کربلاست

التماس دعا و حلالیت دارم .

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-07-18] [ 09:48:00 ق.ظ ]

دل شکسته یک مادر منتظر ...

 مادر شهید

آه… از کجا برایتان بگویم…از چشم‌های زیبایش…که همچون شبی پرستاره می درخشید…و یا از قد رعنایش…که هیچ وقت از تمایش سیر نمی‌شوم…حیف که عکسش را اینجا ندارم تا نشانتان دهم…مطمئنم در همان یک نگاه شیفته اش می‌شدید…البته نمی دانم از آن زمانی که دیده بودمش چقدر تغییر کرده…بلاخره روزگار است دیگر… بالا و پایین دارد…تلخ و شیرین دارد…شاید دست روزگار کمی موی سپید به موهای سیاهش اضافه کرده باشد…البته مطمئنم با آن چند تار موی سپید جذاب تر هم شده است…بگذارید بیاید…حتما نشانتان می دهمش…فقط شاید کمی طول بکشد؛ شاید چند روز…یا چند هفته…دقیقا یادم نیست آخرین باری که دیدمش کدام روز هفته بود…اما خوب یادم است یک لباس سبز پوشیده بود…آه برایش بمیرم…با یک پارچه ی سفید دستش را به گردنش آویزان کرده بود…قربانش بروم برایش سفره حضرت علی اکبر نذر کرده ام…سالم بیاد برای من کافی است….حتی اگر تمام موهای سرش سپید شده باشد.

اشکالی ندارد فقط بیاید…همین هفته گذشته اتاقش را عین دسته گل کردم…گفتم درست نیست بیاید و ببیند وسایلش خاک گرفته‌اند…فقط من که نیستم. دل هیچ مادری تاب دیدن اتاق خاک گرفته پسرش را ندارد…ضمنا…بین خودمان بماند…برایش نقشه ها دارم…این‌بار که بیاید دامادش نکنم اسمم را عوض می کنم…اما چه بگویم…دست روی دلم نگذارید که خون….تقریبا تمام دخترانی که برایش نشان کرده بودم الان هرکدام برای خود خانه و زندگی دارند….اما اشکالی ندارد…دختر که قحط نیست…چیزی که زیاد است دختر خوب است….اما این بار به بتول خانوم چیزی نمی گویم…چون آخرین بار که از بتول خانوم نام و نشانی دختر می گرفتم پوز خندی زد و گفت: هنوز هم ول کن معامله نیستی؟! بر فرض هم علی اکبرت برگردد، برای خودش پیرمردی شده است دیگر!!! با این حرفش آتشم زد…مگر قرار است تک پسر من برنگردد؟!!!

اصلا به او چه ربطی دارد، علی اکبر من برگشتنی پیر است یا جوان؟!!!! یک علی اکبر من به پنج پسر او می ارزد!

آن وقتی که پسر های او دنبال دخترهای محل سوت می زدند و متلک می پراندند.علی اکبر من قربانش شوم…آن زمان فقط هجده سال داشت…رفت و از ناموس و کشورش دفاع کند!

بر فرض که وقتی بیاید همه موهایش سپید شده باشد…چه اشکالی دارد قد رشیدش که آب نمی رود!!…حالا شاید کمی خم شده باشد…اما باز اشکالی ندارد…، چشمهایش!!!…چشمهایش که همچنان باز می درخشند…من مطمئنم!

سه روز تا نوروز باقی نمانده…با امسال می‌شود سی دو سال…. سی دوسال که چیزی نیست….شده تا پنجاه سال دیگر هم منتظرش می مانم….اصلا تا آخر عمرم… گفتم که برایش سفره حضرت علی اکبر نذر کرده ام…

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-07-17] [ 11:15:00 ب.ظ ]

روز جهانی کودک مبارک ...

روز جهانی کودک

روز 16 مهر روز کودک است که برای  حمایت و تربیت کودکان معرفی شده‌ است. کشورها و سازمان‌های بین‌المللی،  یک روز را به‌ عنوان روز کودک اعلام کرده‌اند و آن روز را جشن می‌گیرند.
یونیسف اعلام کرده است که فقط با پرداخت پنج دلار برای هر کودک می‌توان جان ۹۰ درصد از کودکانی را که سالانه می‌میرند، نجات داد و برای بهبود زندگی کودکان جهان سوم، کافی است که فقط مبلغ ۶ هفته بودجهٔ تسلیحاتی جهان هزینه شود.
وظیفهٔ یونیسف، مراقبت از کودکان و آماده کردن نیازهای اولیهٔ آنان در سال‌های ابتدایی زندگی، و تشویق والدین به تعلیم فرزندان است.
در مقدمهٔ کنوانسیون حقوق کودک آمده‌ است: «کودک باید در فضایی سرشار از خوشبختی، محبت و تفاهم بزرگ شود.»

این مقدمه ای بود از تلاش جامعه بین الملل، حالا به هر اسم و نامی که معروف است. شاید بعضی ها بگویند در گذشته ای دور - و شاید همین حالا هم در میان فرقه های گمنام،- کودکان را در برابر بتهایشان قربانی می کردند؛ و یا در جاهلیت عربستان دختر کشی مرسوم بوده است، بنابراین لازم است جامعه بین الملل قانونی را برای کودکان تدوین کند.
  ولی اکنون وضعیت کودکان چگونه است؟ آیا کسانی که دم از تمدن و قانون  میزنند، روزی را به نام کودک در تقویم ها ثبت می کنند، برای بهبود زندکی کودکان چه می کنند؟
مثلا این گزارش سی‎ان‎ان است که در باره تجاوز مسئولان کلیسا که عهده دار نگهداری کودکان بی سرپرست هستند، داده است. «اسامی ۵۰ نفر از مقام‌های کلیسا از جمله کشیش‎هایی که متهم به آزار و اذیت جنسی کودکان در ماه ژوئن بودند، زمانی اسامی متهمان منتشر شد که کلیسای کاتولیک در راس رسوایی جنسی جهانی قرار داشت.»
در جنگهایی که آمریکا بر کشورها تحمیل می کند، بیشترین کشته ها کودکان هستند.کودکان فلسطین، یمن، ویتنام و… اینها کودک نیستند، شامل قوانین و کمک های یونیسف نمی شوند.
از خودمان بگوییم،  آنها که به دین ما نیستند، ما بیشترین سفارش را در باره کودکان در معارف اسلامی داریم.
امام صادق علیه السلام از قول رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «اکثروا الولد، أکاثر بکم الأمم غداً» فرزندان خود را زیاد کنید تا فردا به واسطه (کثرت) شما بر دیگر امم افتخار نمایم.»*
مادران شیعه ما را چه شده است که با یک اشاره مامای غربالگر تصمیم به ختم باداری می گیرد و فرزند بی نوا را تنها با یک فرضیه بی در و پیکر که همان رؤسای یونیسف چی ها تدوینش کرده اند به گور می فرستد!
مادرانی که گرفتار شخصیت کاذب شده اند، با اشتغال در ادارات، کارمندشدن و… غیره کودک را از همان نوزادی به آغوش دایه‌های نا مهربانتر از خود می سپارند، این کودکان در روز جهانی کودک؛ کجای این قانون هستند!؟

فقط به جشن تولدی با هزینه گزاف، که اصلا کودک در آن سهمی ندارد، دل خود را خوش می کند؛ که تجملات زندگیش را در تابلوی چشم و همچشمی  نمایش دهد.وقتی به فرزند آوری سفارش می کنی آه از نهادش بلند می شود که مخارج سنگین است از عهده آن بر نمی آییم.

در حالیکه این افراد از نظر قرآن بی خردند.قرآن در سوره انعام نیز به این مساله اشاره کرده و کشتن فرزندان را تقبیح نموده است.قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ أَوْلاَدَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاء عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿۱۴۰﴾كسانى كه از روى بى ‏خردى و نادانى فرزندان خود را كشته ‏اند و آنچه را خدا روزيشان كرده بود از راه افترا به خدا حرام شمرده‏ اند سخت زيان كردند آنان به راستى گمراه شده و هدايت نيافته‏ اند.

امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند: “«یُرْخی الصّبیُّ سَبْعاً و یُؤَدَّبُ سبْعاً وَ یُسْتخدمُ سَبْعاً.» کودک در هفت سال اول زندگی آزاد گذارده می شود( آموزش نمی دهیم) و در هفت سال دوم به آن ادب آموزش داده می‌شود و در هفت سال سوم باید مطیع والدین باشد .

بهترین و کامل ترین قانون در قرآن و سیره معصومین علیهم السلام برای حمایت و تربیت کودک بیان شده است، حتی از جهت اقتصادی هم کودک مستقل است، طبق فتوای مراجع، پدر و مادر بدون اذن کودک نمی توانند در عیدی کودک تصرف کنند.*

 *اجوبة الاستفتائات، سؤال ۱۷۴۹
مالکیت هدایای تولد نوزاد

سؤال: آیا هدایایی‌که با متولّد شدن نوزاد، اقوام و خویشاوندان، جهت تبریک می‌آورند، پدر و مادر می توانند تصرف کنند، یا متعلّق به نوزاد است؟
جواب: تابع نیت اهداکننده است؛ اگر به والدین فرزند هدیه بدهند، متعلّق به آنان است؛ و اگر به فرزند اهداء نمایند، و تحویل ولیِّ او دهند، مِلک فرزند است.

با این اوضاع روز جهانی کودک را چگونه برای کودکان مبارک کنیم؟

البته شخصیت های بزرگی چون چمران، در لبنان مسئولیت ایتام آن خطه می شود.«  وقتی چمران یتیم‌خانه‌ای در لبنان دایر کرد به خانمش می‌گوید از این به بعد غذایی را می‌خوریم که این یتیم‌ها می‌خورند. همسر لبنانی شهید چمران تعریف می‌کند یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود. مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید آیا بچه‌ها هم از همین غذا خوردند؟ گفتم نه بچه‌ها غذای یتیم‌خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچّه‌ها بخورند. به او گفتم حالا که بچّه‌ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می‌کنید این دفعه این غذا را بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت بچّه‌ها خوابند، خدای بچه‌ها که بیدار است.»

چمران ویتیم نوازی

* من لا یحضر الفقیه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-07-16] [ 05:53:00 ب.ظ ]

کودکان و نوجوانان اسیر کربلا ...

مردان زنان در اسارت یزید

آمار کودکان و مردان و زنان اسیر و بازماندگان کربلا

بررسی در منابع کهن نشان می دهد، مردان در زمان اسارت بیشترشان در یا در سنین کودکی یا نوجوانی بوده اند، که از حادثه کربلا جان سالم به دربرده اند.

1-امام سجاد علیه السلام

2-امام باقر علیه السلام

3-عمربن حسین بن علی بن ابی طالب

4- محمد بن حسین بن علی

5-زیدبن حسن بن علی بن ابی طالب

6- عمربن حسن بن علی بن ابی طالب

7- محمدبن عمربن حسن بن علی بن ابی طالب

8- 9 دوفرزند جعفربن ابی طالب

10- عبدالله بن عباس بن علی علیه السلام

11- قاسم بن عبدالله بن جعفر

12- قاسم بن محمدبن جعفر

13- محمداصغر بن عقیل

14- عقبه بن سمعان،غلام رباب

15-مسلم بن رباح، غلام امیرالمومنین علیه السلام

17- علی بن عثمان مغربی

از زنان 9نفر در اسارت بودند

ا-4 دختران امیرالمومنین علیه السلام، زینب (کبری) فاطمه ام کلثوم وام حسن

5-6 دختران امام حسین  علیه السلام فاطمه وسکینه

7-رباب همسر امام

8- ام محمد(فاطمه دختر امام حسن  علیه السلام همسر امام سجاد  علیه السلام و مادر امام باقر علیه السلام)

9-کنیزان حضرت زینب علیها السلام

منبع: مقتل جامع سید الشهدا

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-07-14] [ 06:24:00 ب.ظ ]

شبیه خوانی اجنه برای نقش رقیه ...

 

روز تاسوعا بود، قرار بود شبیه خوان ها در میدان ده شبیه خوانی حضرت عباس را اجرا کنند.همگی رفته بودیم به میدان ده.کنار جمعیت  جایی پیدا کردم و همانجا روی زمین نشستم، رحیمه توی بغلم نشست و شبیه خوانی شروع شد و من همراه شبیخوان ها به کربلا کشیده شده بودم، صدای گریه جمعیت بلند شده بود.
 شبیخوانی به آخرهاش رسیده بود که متوجه شدم رحیمه نیست ،کی از بغلم رفته بود یادم نیامد! دنبال رحیمه گشتم از هرکسی پرسیدم رحیمه را ندیده بود!؟ گفتم حتما رفته  است خانه، آنجا هم نبود.رفتم خانه همسایه ،آنجاهم نبود.

برادرهاش را فرستادم خانه فامیل بپرسند؛  کم کم خبر گم شدن رحیمه توی ده پیچید.و همه مسئولیت پیدا کردن رحیمه را به عهده گرفتند.از باغ ها گرفته تا چاه ها و تنور ها و تمام زاغه ها راگشتند ولی اثری از رحیمه سه ساله نبود!!
دست آخر به روستاهای اطراف رفتند، و از بلندگوی مساجد خبر گمشدن را به مردم اطلاع دادند.کم کم همه آن هایی که  برای پیدا کردن رحیمه رفته بودند آمدند، فامیل هم آمده بودند، صدای گریه من و خواهرای رحیمه بلند شد و بقیه هم شروع کردند به خواندن لالایی برای رقیه امام حسین، یک مراسم رسمی عزاداری شده بود. و به جمعیت  هم افزوده می شد دیگر داخل اتاق ها جا نبود، حیاط هم پر شده بود!
دم دمای غروب بود که از کوچه صدای یا حسین بلند شد و به خانه نزدیک می شد.جمعیت زن ها همه  یا حسین گویان به طرف کوچه دویدند. آقایی که رحیمه را پیدا کرده بود، گفت امروز نوبت آبیاری مزرعه ام بود، رفتم به طرف اتاقک داخل مزرعه تا بیل را بردارم که راه آب را باز کنم که دیدم دخترکوچولویی توی اتاقک خوابیده  ترسیدم اگر

بیدارش کنم بترسد؛  برگشتم دخترم را آوردم و با کمک او بیدارش کردیم، نشست و کف پا هاش را نشان داد دیدم پر از تیغه.
خبر گم شدن کودک را از مسجد شنیده بودم.مردهای ده همه گفتند آن روستا راه جاده ای طولانی است راه کوتاه آن  بیراهه ای است  که رحیمه از آن راه رفته یک راه خطرناک و پر از دره و تپه است که محال این بچه بتواند برود.

یک هفته طول کشید تا خارهایی که در پای رحیمه بود خارج کنیم.خلاصه  مطمئن شدیم که رحیمه سه ساله دنبال دسته عزاداری اجنه رفته بوده!!!

__________________________

پ.ن

همیشه شنیده بودم که روز عاشورا همه موجودات عزادری می کنند ، هر چند که ما نمی بینیم؛ ولی نمی دانستم شبیه خوانی هم دارند تا برای گم شدن حضرت رقیه و فرو رفتن خارمغیلان به پاهای کوچکش گریه کنند !!!

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1398-07-12] [ 03:50:00 ب.ظ ]

مادر بزرگ نامهربان ...

نوزاد بی گناه

پرستار کودک را آورد، از مادربزرگ زائو خواست تا کمک کند که نوزاد از سینه مادرش شیر بخورد. نوزاد که خیلی گرسنه بود، با ولع بسیار سینه مادر را می مکید. همین که پرستار از اتاق بیرون رفت، مادر بزرگ،  سینه مادر را از دهان کودک به زور بیرون کشید.

سینه خالی بدون شیر خود را به دهان کودک گذاشت! کودک با هر مک که به سینه مادر بزرگ نامهربان پیرش میزد، گریه می کرد و شاکی بود از سینه بی شیر  که عطر سینه مادرش را نداشت.شب تا صبح نوزاد گریه کرد، مادربزرگ اجازه شیر خوردن به نوه کوچولو نداد.و با هربار گریه نوزاد گفت: «غلط می کنی که شیر می خواهی، وقتی رسیدیم به ده تو را توی طویله می اندازم!»

آن شب را به تلخی گذراندیم، زائویی که من همراهش بودم با بغض در گلو گفت: «برو دختر کوچولو را بیار تا به او شیر بدهم.» مادربزرگ ها همیشه مهربان هستند. ولی او می خواست نوزاد را زنده زنده به گور کند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:32:00 ق.ظ ]

حسین با این عمامه بسیار زیبا بود ...

عمامه امام حسین

مردک ملعون در جنگ با امام حسین علیه السلام شرکت کرده بود، هنگامه غارت عمامه مبارک امام را به غارت برد.

از جنگ که برگشت، به زن گفت: برایم آب گرم درست کن تا خودم را از گرد و غبار جنگ بشویم.

زن هم همه چیز را آماده کرد. مردک ملعون که نامش جابر ازدی بود؛ از حمام بیرون آمد لباس پوشید رفت جلوی آینه، با خودش فکر می کرد که حسین با این عمامه بسیار زیبا بود.

به زن گفت: بیا مرا با این عمامه تماشا کن، دیگر مرا نخواهی شناخت.زن با شنیدن نام حسین و عمامه او دلش هری ریخت. با خود گفت: عمامه حسین نزد تو چه می کند؟

زن منتظر عمامه گذاشتن شوهر بود، همینکه عمامه را بر سر گذاشت؛ نعره ای کشید، و آینه را بسوی زن پرتاب کرد.

زن سر را کنار نکشیده بود صورتش پاره شده بود،از ترس به حیاط دوید.ولی دیگر فایده ای نداشت، مردک ملعون دیوانه شده بود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-07-11] [ 09:56:00 ق.ظ ]

درهمهایی که سنگ شد ...

اسیران کربلا

در مسیر اسارت اهل بیت، بانوان بسیار زجر کشیدند.داغ از دست دادن مردان و فرزندان و برادران بس نبود، سر مقدس شهدا را بالای نیزه جلوی کجاوه بانوان حرکت می دادند. ام ‌کلثوم مبلغی به مامور حمل سر شهدا داد و التماس کرد که سر مطهر امام را جلو تر ببر تا نامحرمان کمتر زنان اهل بیت را ببینند. مامور درهم ها را گرفت و سر مقدس را جلوتر برد . فردای آن روز با خوشحالی به عیالش گفت: وعده ای که داده بودم، امروز انجام می دهم.بیا برویم بازار. زن با خوشحالی گفت: همان خلخالی که توی بازار نشان داده بودم؛ برایم می خری؟ به بازار رسیدند، خلخال ها را خرید، وقتی کیسه درهم ها را باز کرد، دستانش داخل کیسه دنبال درهم می گشت که متوجه شد همه درهم ها سنگ شده است! بروی یک طرف سنگ نوشته شده است، ولا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون مپندار که که خدا از کردار ستمکاران غافل است.( ابراهیم 42) و در طرف دیگر نوشته شده بود، و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون، ستمکاران بزودی خواهند دانست که به چه مکانی باز می گردند»(شعرا 227)

منبع :مقتل جامع سید الشهدا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-07-10] [ 06:14:00 ب.ظ ]

زیر هر سنگی خون تازه بود ...

 

شهادت خون حسین

امام صادق علیه السلام می فرماید:هنگامیکه هشام بن عبد الملک امام باقر علیه السلام را به شام فراخوانده بود، روزی از ایشان پرسید که مردم نواحی مختلف، چگونه از قتل امیرالمومنین علیه السلام آگاه شدند. آن حضرت فرمود:

در شب شهادت علی علیه السلام تا طلوع فجر، هیچ سنگی از روی زمین برنداشتند، جز اینکه زیر آن خون تازه وجود داشت. این وضعیت در شب شهادت هارون برادر حضرت موسی علیه السلام و یوشع بن نون و شمعون بن حمون صفا ودر شب بالا رفتن حضرت عیسی علیه السلام به آسمان و شب پس از شهادت حسین بن علی علیه السلام نیز اتفاق افتاده است.

با شنیدن این سخنان چهره هشام از خشم دگرگون شد و از امام پیمان گرفت که تا او زنده است، این روایت را برای کسی نگوید.

منبع: مقتل جامع سید الشهدا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-07-09] [ 02:17:00 ب.ظ ]

جوشش خون تازه زیر سنگ ...

 

جوشش خون زیر سنگ

مرد شامی با خانواده اش برای رسیدگی به مزرعه رفت، خودش مشغول آبیاری کرت هایش شد. متوجه شد که خون در کرت جاری شده است. با تعجب به سرچشمه رفت که ببیند حیوانی را ذبح کرده اند، چیزی نیافت.در  تلاطم این فکر بود که خون از کجا وارد آب شده است که صدا جیغ و فریاد دخترش را شنید؛ که دوان دوان بسوی پدر می آمد. در حال که ترسیده بود، گفت :پدر آنجا زیر سنگ خون بود، خون تازه!

پدر کرت را رها کرد. دوید به طرف جایی که دخترش نشان داد. خون تازه را دید که از زمین می جوشید.

وحشت تمام وجودش را فراگرفته بود. مزرعه را رها کرد، به شهر برگشت. از کنار بازار برده فروشان عبور می کرد، شنید که می گویند حسین بن علی را کشتند!

فهمید که لکه ننگ امام کشی بنامشان رقم خورد، و تا پایان تاریخ  ملعون هستند.

ابن قولویه در روایتی، سخن فردی از اهالی شام را گزارش کرده است:« به خدا سوگند ما اهالی بیت المقدس  واطراف و نواحی آن، شام قتل امام حسین علیه السلام را چنین شناختم که هر سنگ و کلوخی را برمی داشتیم، زیر آن خون تازه بود. منبع : مقتل جامع سید الشهدا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-07-07] [ 10:16:00 ق.ظ ]

اینروزها دلم کمی....کمی نه! ...

 

اینروزها دلم کمی….کمی نه!!

 بسیار زیاد…طوفان میخواهد!

طوفان با طعم منطق!

…بیاید و هرچه بی منطقست و بی منطقی…برچیند ببرد!?

…نمیدانم چرا بعضی ها با منطق مشکل دارن

.. تا اسمش میاید یاد افلاطون و ارسطو میافتند

یاد مسائلی خشک و بی روح!

….چه تهمت ناروایی

اصلا تو

تو که با منطق میانه نداری

میدانی منطق چیست!؟

د نمی دانی دیگر!

….میدانستی ک حال و روزت این نبود

منطق ینی بلد باشی فکر کنی

درست فکر کنی!!!

 
طعمی از این بهتر سراغ داری!؟

ح-ر

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-07-03] [ 03:06:00 ب.ظ ]

درخت ام معبد خون گریست ...

درخت خونبار

رسول خدا در مسیر سفر هجرت به مدینه، به خیمه ام معبد رسید.

ام معبد از رسول خدا پذیرایی کرد. چیزی نداشت جز یک بز لاغر بی شیر و یک درخت تمشک وحشی با تیغ های بسیار و بدون میوه.رسول صلی الله علیه و آله خدا هنگام وضو آب وضویش را پای آن درخت ریخت.

به برکت عبور حضرت از کنار خیمه ام معبد، بز ام معبد دارای شیر فراوانی شد.

که همه مهمانان ام معبد که در اطراف پیامبر بودند از شیر خوردند.

درخت خشکیده خارهایش ریخت، و ریشه اش قوی شد و برگ وبارش زیاد شد و میوه های خوشبویی به بار آورد.

درخت ام معبد در دل بیابان خشک، برای رهگذران مایه برکت  و شفای بیماران بود.حتی گوسفندان و شترانی که از برگ آن می خوردند، چاق و پرشیر می شدند.

کم کم اسم آن درخت شد “مبارکه". تا اینکه یک روز مردم آن ناحیه با تعجب متوجه شدند که میوه هایش ریخت و برگهایش زرد شد.مدتی بعد مردم شنیدند که  در همان روز رسول خدا رسول صلی الله علیه و آله رحلت کرده است.

از آن پس، درخت ام معبد کمتر بار داد ودیگر میوه هایش خوش طعمی قبل را نداشت.

درخت سی سال به همان وضع ماند، تا آنکه روزی دیدند، دوباره خارها روییده و می وهایش ریخته، زرد و افسرده شده است. به دنبال آن خبر شهادت امیرالمومنین علیه السلام را شنیدند.

سالها گذشت تا اینکه مردم دیدند از ساقه درخت، خون تازه جاری شده  و برگ های آن نیز، مثل گوشتی که از آن خونابه جاری باشد، خونین شده است. مردم متوجه اتفاق عظیمی شدند که رخ داده است.

ناگهان در اوایل شب، صدای ناله ای از درخت شنیدند که این بیت را زمزمه می کرد.«ای فرزند نبی و ای فرزند وصی. وای کسی که باقی مانده سروران بزرگواری بود!» رفته رفته صدای ناله نامفهوم شد. بعد از این قضیه خبر شهادن امام حسین علیه السلام به گوش مردم آن ناحیه رسید. و آن درخت کاملا خشکید و اثری از آن باقی نماند. منبع: مقتل جامع سید الشهدا

موضوعات: فرهنگی, دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-07-02] [ 08:25:00 ب.ظ ]

دست موکب دار ببوس ...

بانوی موکب گردان اربعین

تجربه نگاری اربعین

به موکبی رسیدند، که کارگردانش خانم سالمندی بود، که همسر شهید بود. همسرش توسط داعشی های ملعون به شهادت رسیده بود.

این خانم با داشتن هشت تا فرزند، در خانه های مردم کلفتی می کرد، و هزینه خود و فرزندانش را تهیه می کرد.

او یک سوم درآمدش را برای زائران اربعین هزینه می کرد!

باید در سفر اربعین دست موکب گردان را بوسید، و به تغذیه ای که هدیه می کند به عنوان تبرکی نگاه کرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-07-01] [ 10:06:00 ق.ظ ]

فرش جهیزه زیر قدم زائر ...

اربعین تجربه نگاری

تجربه نگاری اربعین

جسم ها از ایستادن توی صف خیلی خسته شده بودند ولی دلها شاد بود، که یک تریلی از راه رسید. انتظار شیرینی بود، وقتی بالا رفتند از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورند؛ تریلی مثل اتاق بود. فرش زیبایی کف تریلی انداخته بود. از راننده پرسیدند چرا این فرش نو را کف ماشین انداخته ‌ای ؟گفت: من سه روز است که داماد شده ‌ام، امروز اولین روز شروع کارم است. توی خانه دنبال یک چیزی برای کف ماشین می گشتم، همسرم این فرش جهیزیه اش را داد و گفت دوست دارم، اول زیر پای زائر اربعین امام حسین علیه السلام  متبرک باشد تا من بتوانم فرزندانم را روی آن بزرگ کنم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-06-31] [ 10:58:00 ب.ظ ]

ولادیمیر مسیحی از قرآن می گوید ...

قرآن هدیه پوتین به مقام رهبری 

*  روزی که امام خمینی «ره»  نامه معروف و تاریخی  به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و توجه  به پرهیز از تکیه به غرب هشدار داد .11 دی 1367 امام خمینی در شرایطی از صدای شکسته شدن استخوان‌های مارکسیسم سخن به میان آورد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه و یکی از قدرت‌های برتر جهان برقرار بود، جنگ سرد هنوز خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدائی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و مقدرات مردم در جمهوری‌های این کشور، هنوز برقرار بود.

نامه تاریخی امام خمینی (س) توسط هیأت منتخب ایشان مرکب از آیت الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرحوم خانم مرضیه حدیده چی دباغ، 13دی 1367در مسکو به گورباچف تحویل داده شد. هیچ کس باور نمی کرد که این نامه نتیجه بدهد! و چه زود پیشگویی آن امام بزرگ روشن شد. ما عوام و خواص همیشه عجول هستیم، منتظر نتایج وعده های خداوند نمی مانیم!

* وقتی که پوتین هدیه اش برای رهبری قرآن بود، شاید در نگاه اول تقدیم قرآن از طرف یک مقام مسیحی مذهب به یک مقام مسلمان جلب نظر کند و حداکثر نگاه توأم با احترام مقامات روسی به دین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران را به ذهن متبادر نماید؛ اما با یک تحلیل کوتاه می‌توانیم به جنبه‌های دیگری از هدیه مقام ارشد روسی به رهبر انقلاب پی ببریم.از جهاتی شاید هوشمندانه‌ترین انتخاب پوتین و یا مشاورانش برای دیدار با مقام معظم رهبری بوده است.وقتی ‌که غرب و غول‌های رسانه‌ای‌اش درصدد معرفی اسلام به‌عنوان یک دین خشن که خروجی کتاب مقدسش، گروه‌هایی مانند القاعده، داعش، طالبان، بوکو حرام و… هستند، رئیس‌جمهور روسیه با تقدیم قرآن درواقع نگاه غربی‌ها به دین اسلام و قرآن را به چالش کشیده است، صدالبته وجود جمعیت قابل‌توجه مسلمانان در فدراسیون روسیه و در جمهوری‌های خودمختار این فدراسیون شامل داغستان، تارتارستان، اینگوش، چچن و… در نگاه رئیس‌جمهور فدراسیون روسیه بی‌تأثیر نبوده است.

*  نتیجه این سوغاتی مقدس، در سخنان پوتین  در پنجمین نشست سه جانبه ایران – ترکیه – روسیه در آنکارا با صدور بیانیه‌‏ای مشترک از سوی روسای جمهور سه کشور مشخص می شود.  این نشست علاوه بر موضوع سوریه ، حاشیه هایی داشت که می‏‌توان حتی آن را پررنگ تر از متن دانست.

* ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه در بخشی از کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود با سران ایران و ترکیه با استناد به آیه‏‌ای از قرآن کریم، به تحولات یمن نیز پرداخت. «ولادیمیر پوتین» در نشست آنکارا بحران یمن را فاجعه انسانی توصیف کرد و حل آن را از طریق گفت ‏وگو معرفی کرد.

* ولادیمیر پوتین اظهار داشت:« از آنجا که در ترکیه کشوری با اکثریت مسلمان حضور دارم نمی توانم به آیه‌‏ای از قرآن کریم اشاره نکنم که در آن گفته شده است، رحمت خداوند را به یاد بیاورید، شما زمانی دشمن یکدیگر بودید». « خداوند قلوب شما را سازش داد و شما را برادر یکدیگر کرد.»* رئیس جمهور روسیه با بیان اینکه فکر می‏کنم با توجه به این(آیه) باید اقدام کرد، افزود:« در رابطه با عربستان باید گفت که در قرآن بر غیرقابل قبول بودن خشونت به غیر از دفاع از خاندان تاکید شده است.»

* کشورهایی مانند بحرین، امارات و عربستان دستورات قرآن کریم مبنی بر برادری و اخوت و عدم کشتن مسلمانان دیگر را نادیده گرفته اند و در حال به شهادت رساندن مسلمانانی از بحرین، سوریه و یمن هستند. عربستان و امارات تنها در یمن بیش از ۶۱ هزار غیر نظامی و ۸ هزار کودک را به شهادت رسانده اند.

* در واقع برخی از کشورهای اسلامی در حالی به دنبال کشتار دیگر مسلمان هستند که قرآن کریم به عنوان قانون اساسی برای همه مسلمانان، تکلیف همه مسلمانان را تعیین کرده و چارچوب‏‌های رفتاری را مشخص کرده است.

* در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) آمده است: الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لایَظْلِمُهُ، وَ لایَخْذُلُهُ، وَ لایُسَلِّمُهُ: «مسلمان، برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمی کند، دست از یاریش بر نمی دارد، و او را در برابر حوادث تنها نمی گذارد».

* با این همه تاکیدات اسلام بر برادری و اخوت بین مسلمانان و عدم ظلم به دیگر مسلمانان باز عربستان، امارات و بحرین باید این توصیه و دستورات قرآن کریم را از یک رئیس جمهور مسیحی بشنوند. این مسئله بسیار تاسف آور است.

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:02:00 ق.ظ ]

نردبانی از جنس نور ...

جنگ دفاع خود باوری دشمن ترسانی

* جنگ تحمیلی هشت ساله علیه مردم ایران، اگرچه هزینه‌‏های انسانی و مادی عظیمی را بر ملت ایران تحمیل كرد، اما بركات زیادی را نیز برای ملت ایران و جهان اسلام به همراه داشت كه گوشه‌ای از آن به شرح زیر است.
۱- دفاع مردم ما تنها دفاع از خاك نبود، بلكه دفاع از اصول و آرمان‌‏ها و ارزش‌‏های اسلام و انقلاب و در یك كلام انجام تكلیف الهی بود.

2- تأمین امنیت پایدار برای كشور ایران در برابر تهدیدات مختلف نظامی، امنیتی و حتی سیاسی و اقتصادی دشمنان ،یکی از دستاوردهای مهم مقاومت مردم ایران بود.


۳- قدرت و ظرفیت زایندگی مقاومت مردم ایران را این روزها در عرصه‏‌های مبارزه نیروهای جبهه مقاومت در میدان‏‌های عراق، لبنان، سوریه، یمن و … به روشنی می‏‌توان دید.


۴- اجماع جبهه استكبار علیه نظام اسلامی و تحریم ایران در همه ابعاد سبب شد از همان روزهای آغازین دفاع، تلاش برای خودكفایی و رفتن به سمت تولید تجهیزات مورد نیاز به بخشی از راهبرد نظام اسلامی تبدیل شود.


۶- دفاع مقدس ظرفیت و قابلیت عظیم مدیریت منحصر به فرد نظام دینی،یعنی «ولایت فقیه» را آشکار کرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:42:00 ق.ظ ]