من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





مرداد 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

اقتدا ی شهید باهنر به شهید رجایی ...

بعد از شهادت این دو یار غار که تولدشان هم در یک سال بود و کوچ شان به بهشت و عند ربهم یرزقون شان هم در یک زمان حادث گردید. موسس محترم ما در عالم رؤیا دیده بود این شهیدان بزرگوار اقامه نماز جماعت کرده اند و شهید باهنر به شهید رجایی اقتدا کرده است.
روحشان شاد

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-05-31] [ 07:50:00 ب.ظ ]

مسجد حضرت معصومه علیها سلام ...

 

اولین باری که به جلفا رفتم، در ورودی شهر چشمم دنبال مناره مسجدی می گشت!؟ از همسرم پرسیدم مسجد شهر کجاست؟ گفت یک مسجد دارد که داخل شهر است. گفتم اینجا یک شهر مرزی است باید نماد دینداری مردم در بدو ورود چشم نواز باشد نه اینکه مردم به دنبال مسجد در شهر بگردند!

از همسرم تقاضای ساختن یک مسجد در آن نقطه مورد نظر کردم، ایشان گفت اوقاف مسئول ساختن مساجد می باشد؛ باید  از آنها بخواهیم. و این اتفاق نیفتاد تا اینکه بنده به عنوان مدیر واحد آموزشی تربیتی جلفا انتخاب شدم و برای ساختمان حوزه از حضرت معصومه کمک خواستم و با کرامت بانوی کریمه اهل بیت همان زمینی که برای مسجد در نظر گرفته بودم برای حوزه انتخاب گردید. و سر انجام مسجد هم در همان نقطه توسط منطقه آزاد ساخته شد. لذا نامش مسجد حضرت معصومه گردید!

در ادامه فعالیت های مسجد با کانون فرهنگی مساجد تفاهم نامه امضاکردیم واین مسجد کانون فرهنگی هم دارد.

و اکنون در ورودی شهر مناره های فیروزه ای این مسجد چشم نواز مسافران است. ومهمتر از همه نمازگزاران این مسجد همه بانوان هستند.!!!

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 07:43:00 ب.ظ ]

مردی از نسل سیزده ساله ها ...

هنوز هیچ کس گام های تجاوز را معنا نکرده بود ،هیچ کلید ومفهومی برای جنگ نداشتند ،ایستادن در مقابل هم وکشتن یکدیگر را وحشیانه وغیر انسانی می پنداشتند ، قومی که در  یک بزنگاه ِهجوم در گیر متجاوز شدند…هنگامی که تانک ها می آمدند ،مادرم وخواهرانم مانده بودند.کجا می توانستند بروند جوان ها ومردان ، پیش از این ها رفته بودند…
حالا دیگر ستاره های زیادی در کهکشان آن سوی هستی می درخشیدند، ایثار وایستادگی وکشته شدن در راه خدا را باور می کردند.ما نیز باور داشتیم .چه آرامشی آن ها را درخود گرفته بود وما، پشت دیوارهای دل راه رهایی چنین آرامشی می پنداشتیم .تا این که یک شب پدر وبرادرانم به خواب من آمدند ، آن ها گفتند آرام نیستند و من فهمیده بودم تشویش آن ها بی دفاعی وطن وناموس آن هاست . من هنوز خیلی چیزها را نمی دانستم .با خود اندیشیدم تا کجا باید رفت وآموخت؟چند سال باید بگذرد تا من هم مثل پدر مرد بزرگ وگرم وسرد چشیده ای شوم؟ سیزده ساله ماندن را هیچ خوش نداشتم .لااقل در این گرما گرمی که وطن مردی می خواست.
در این اندیشه ها بودم که به یاد نارنجک ها افتادم .این تنها صلاح ما بود .اما یک نارنجک با یک غول آهنی چه خواهد کرد؟ هیچ!  و مثل برق از ذهنم گذشت که شکار یک تانک ، نارنجک های زیادی می خواهد  اما چطور؟چند نارنجک با یک نفر وآن یک نفر هیچ کس جزء خودم نیست .نارنجک ها را برداشتم .همه را به کمر بستم ودویدم بیرون از خانه .نگاهی به خانه انداختم .خواهران کوچکم را می دیدم که چون پرنده ای بی دفاع ،افتاده در قفس،پنجه های تیز درنده را می بینند.تانک از پیچ خیابان گذشت ، مادرم ، وطنم وهمه آن هایی که بی دفاع کشته خواهند شد .
سر ها را بالا بگیریدوراست قامت بایستید .فریاد بکشید ،فریاد که ذلت را نمی خواهید ، شمشیر ها را ببینید که چقدر آخته وتشنه خون هستند؟
انفجار، انفجاری در عین ناباوری ، او حسین بود .همان که سیزده سالگی را برنتابید ، هم او که هزار هزاران ساله شد ،ملک وملکوت را در یک لحظه پشت سر گذاشت .او بود که ثابت کرد تنها گذر سالیان سال گوهر وجود انسانی را صیقل نمی دهد .در محضر حق، زمان خالی از مفهوم است .حسین فهمیده این را از عاشورای حسینی فهمیده بود
                                                                                                    نویسنده:محمد رضا الوند
                                                                                                    جمع آوری وتهیه: خدیجه جوادی

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[جمعه 1395-05-29] [ 11:41:00 ب.ظ ]

محبت به اهل بیت یعنی مثل اویس ! ...

 

پیامبر مهربانی ها فرمود

« من مات علی حب آل محمد مات شهیداً»

کسی که با محبت محمد و آل محمد بمیرد شهید محسوب می شود1.

اویس قرنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را ندیده چنان در محبت رسول صلی الله علیه و آله خدا ذوب شده بود که وقتی شنید دندان مبارک ایشان در جنگ احد شکسته،  از کسی که خبر آورده بود پرسید :کدام دندان مبارک آن بزرگوار؟ گفت نمی دانم .سپس اویس با سنگ دندان خود را شکست و گفت : «الخلیل موافق لخلیله» دوست باید با دوست خود موافق باشد.

واعظ سبزواری در کتاب «انسان» خود می نویسد: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله شنید اویس دندان خود را شکسته ،فرمود: هرکس دندانش درد کند دستش را به همان محل درد بگذارد و سوره حمد را بخواند و ثواب آن را به روح اویس قرنی نثار کند، آن درد انشالله برطرف خواهد شد.2

1.جامع الخبار ،ص 473

2 رمضانی، محمد،سی مجلس، ص 202

 

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-05-28] [ 07:37:00 ب.ظ ]

کرامت های حضرت معصومه ...


درد شدیدی در ناحیه پاشنه ام مرا به شدت آزار می داد.


به هر دکتری مراجعه کردم گفتند که شما گرفتار خار پاشنه شدی و باید با عمل جراحی استخوان اضافه

برداشته شود.

با توجه به این که قبلا چندین بار عمل جراحی در اعضای دیگر بدن زیر تیغ رفته بودم، دیگر تحمل این جراحی

نداشتم

رفتم حرم حضرت معصومه بعد زیارت نشستم روبروی ضریح صدای درخواست دونفر دعا کننده را شنیدم، که نحوه

صفحات: 1 · 2

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-05-17] [ 04:59:00 ب.ظ ]

اولویت در تربیت وظیفه کیست؟ ...

الف) حضرت نوح و پسرش کنعان:

اولین صفتی که برای یک پدر قرانی می توان عنوان نمود این است که تا آخرین لحظه به فکر نجات معنوی فرزندش باشد هرچند فرزندش کافر باشد: … وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ …: نوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد … هود42

دومین صفتی که برای پدر قرانی می توان عنوان نمود داشتن مسئولیت در قبال سرنوشت فرزند خود است.َا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا…: اى پسرك من با ما سوار شو. هود 42

 سومین صفت خطاب محبت آمیز نسبت به فرزند است: يَا بُنَيَّ….. ای پسرک من هود 42

چهارمین صفت پدر قرانی این است که باید نسبت به دوستان فرزندش حساس باشد: لاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ …. با كافران مباشهود 42

پنجمین صفت این است که پدر قرانی تنها به فکر خانه سالم برای فرزندش نیست بلکه باید محیط زندگی سالمی هم ایجاد کند. با این توضیح که جامعه ی زمان نوح علیه السلام یک محیط کفر آلودی بود که به فرزند نوح هم سرایت کرد.

حال آن که محیط خانه ی او سالم بود.قابل توجه پدران امروز جامعه ی ما که شاید محیط خانه شان سالم باشد اما محیط جامعه گاهی فاقد سلامتی لازم است لذا باید بیشتر مراقب فرزندان بود. : لاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ …. با كافران مباشهود 42

پدر قرانی هیچ گاه وظیفه ی پدری خود را فراموش نمی کند هرچند فرزندش وظیفه ی فرزندی را فراموش کند: فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي: گفت پروردگارا پسرم از كسان من است. هود 45

معیار های مکتبی در پدر قرانی، حاکم بر پیوند های خانوادگیست: يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ…اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست هود 46

پدر قرانی از این که عواطف پدری در مورد فرزند ناصالحش بر اوغلبه کند، به خدا پناه می برد. رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ:پروردگارا من به تو پناه مى‏ برم.هود.

رامیان - حیدری

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
 [ 04:17:00 ب.ظ ]

وظیفه همسر م در تربیت .... ...




ب ) اوصاف پدر قرانی با مبنا قرار دادن ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام

یکی از اوصاف پدر قرآنی آن است که از خداوند درخواست فرزند صالح می کند« رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِين . سوره صافات آیه 100

توضح این که: در این ایه حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند درخواست فرزند صالح می کند و نکته ی جالب این است که خداوند در سوره انبیاء آیه 105 می فرماید بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد:« وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُون: و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد »

به عبارت دیگر حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند می خواهد به او فرزندی عطا کند که صلاحیت وراثت زمین را داشته باشد.با توجه به این نکته می توان استنباط کرد که صفت دیگر پدر قرآنی آن است که برای فرزندش آرزو های بلندی را در نظر می گیرد اما این آرزو ها از نوع خیالی نیست بلکه با لحاظ شرایط آن چنین آرزوهای می کند.این آروز شاید به ظاهر خیالی باشد- همان حاکمیت بر زمین- ولی فراموش نکنیم که این قاعده ی الهی است که صالحین بر زمین حکمرانی خوهند کرد.

قابل توجه پدران جامعه ی ما که گاهی برای فرزندنشان آرزوهای خیالی واهی در سردارند که امکان دسترسی به آن آرزوها نه تنها غیر ممکن است بلکه برای فرزندانشان شرایط لازم جهت نیل به آنها مهیا نیست.

صفت بعدی پدر قرانی این است که به فرزندش به عنوان هدیه ی الهی می نگرد« الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ …. سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد.ابراهیم آیه 39

لازم به ذکر است که اگر انسان از کسی هدیه بگیرد متناسب با جایگاه هدیه دهنده با هدیه اش برخورد خواهد کرد. به طور مثال اگر انسان از فرماندار شهر هدیه بگیرد یک نوع برخورد خواهد کرد ولی اگر این فرد از دست رئیس جمهور همان هدیه را بگیرد نوع برخوردش قطعا فرق خواهد کرد.مرتبه هدیه دهنده هر قدر بالاتر برود رفتار گیرنده هدیه هم متناسب با ان جایگاه متغیر خواهد بود.مسئولیت انسان هم متناسب با ارزش هدیه ای که دریافت کرده فرق میکند.

فرزند هرچند هدیه الهی است اما انسان در قبال آن مسئولیت سنگینی به عهده دارد که عبارت است ازتعلیم و تربیت درست فرزند. اگر انسان این مسئولیت را به درستی ایفا نکند خداوند همان نعمت فرزند را به نقمت تبدیل خواهد کرد.

و شاید بتوان گفت مشکل اصلی خانواده های امروزی ما همین مسئله است .

ان شالله در پست فرزند قرانی توضیح بیشتری درارتباط دو سویه ی پدر و فرزند خواهیم نوشت.

صفت دیگر پدر قرانی ناامید نشدن از رحمت الهی در مورد فرزند دار شدن است « الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء: سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد به راستى پروردگار من شنونده دعاست »ابراهیم آیه 39

همانطور که در آیه مشخص است حضرت ابراهیم علیه السلام در سن پیری صاحب فرزند شدند « عَلَى الْكِبَرِ» با اینکه سنشان بالا بود اما همچنان به درگاه خداوند دعا می کردند. آری کسی که در چنین سنی از رحمت الهی ناامید نباشد حقش است که خداوند به او فرزندی مانند حضرت اسماعیل و اسحاق عطا کند.

قابل توجه پدرانی که به هر دلیل صاحب فرزند نمی شوند! برای چنین افرادی حضرت ابراهیم علیه السلام بهترین الگو است. البته به این شرط که ابراهیم وار به سوی خدا روی آورند. یعنی مانند برخی از مسلمان نماها نباشند که در خوشی عبد شیطانند اما در ناخوشی عبد خدا!

رامیان - حیدری

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-05-11] [ 08:56:00 ب.ظ ]

به جای ازدواج با یه دختر دوست شو! ...

پشت خط یه خانومی بود، وقت مشاوره می خواست.

قرار شد بیاد دفتر، موعد مقرر آمدند، مادر با پسرش آمده بود! من متعجب شده بودم! چون همیشه برای خانوم ها مشاوره می دادم.

اما حالا جنس مُراجع تغییر کرده بود! پذیرفتم، وارد گفتگو شدیم. پرسیدم مشکل چیه؟ مادرش گفت: پسرم میگه همسر می خوام،

با خوشحالی گفتم: به به چه پسر خوبی آفرین! مادرخانومی گفت: خانوم این چه حرفیه! من آوردمش پیش شما تا بهش نصیحت کنی که از ازدواج منصرف بشه!

پرسیدم چرا؟! گفت نه شغل داره نه سربازی رفته.

پرسیدم چندتا دختر داری ؟!گفت دوتا. گفتم یه عروس بگیر تا دخترات بشه سه تا! به دختری که انتخاب می کنی بگو تا زمانی که پسرم دستش تو جیبش بره مثل دخترای من با ما زندگی کن.

آقای پسر گفت: اصلا نیازی به خرجی دادن بابام نیست! بابام چند دهنه مغازه داره و چند تا حیاط داره!

یه مغازه با دو دستگاه کامپیوتربه من بده من خودم کار کامپیوتری راه می اندازم.

مادر خانومی گفت :پیشنهادمن اینه که پسرم فعلا با یه دختر دوست بشه و نیازش را برطرف کنه، هروقت رفت سربازی و شاغل شد و خونه خرید براش همسری که می خوام انتخاب می کنم.

درحالیکه چشام گرد شده بود، با تعجب گفتم شما برای اینکه برای پسرت هزینه نکنی، او را به آتش جهنم روانه می کنی!؟

وقتی فرزند دار می شدی ، فکر نکردی که پسرت همانطور که شیر می خواد ،غذا می خواد، لباس می خواد، به سن بلوغ می رسد وهمسر می خواد.

یا باید فرزندت را طوری تربیت می کردی که بتواند غریزه جنسی اش را کنترل کند وتا زمانی که به استقلال برسد صبوری کند و تقوا را رعایت کند.

 

موضوعات: آموزشی  لینک ثابت
 [ 04:11:00 ب.ظ ]

قرآن دختر مسلمان را معرفی می کند ...

 



اولین صفتی که برای یک دختر از منظر قران می توان عنوان کرد؛ باحیا و باعفت بودن اوست.حیا گاهی رفتاری است و گاهی کلامی.

صفت حیای کلامی را در دختران حضرت شعیب علیه السلام میتوان یافت.زمانی که موسی علیه السلام از آن ها درباره عدم آب دادن به گوسفندانشان سوال کرد آن ها در جواب به حداقل پاسخ ممکن اکتفا کردند و جالب این که جواب سوالی راکه موسی علیه السلام از آنها نپرسیده بود را هم دادند و آن هم این که پدر ما پیر است . و از این عبارت استفاده می شود که آن ها نخواستند پرسش و پاسخ به درازا بکشد لذا مختصر و مفید علت موجه بودن حضور خود را نیز بیان کردند:« وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِير: و چون به آب مدين رسيد گروهى از مردم را بر آن يافت كه دامهاى خود را آب مى‏دادند و پشت‏سرشان دو زن را يافت كه گوسفندان خود را دور مى‏كردند موسی گفت منظورتان از اين كار چيست گفتند ما به گوسفندان خود آب نمى‏ دهيم تا شبانان همگى گوسفندانشان رابرگردانند و پدر ما پيرى سالخورده است» 23 قصص

اما مصداق بارز حیای رفتاری، باز هم دختر حضرت شعیب علیه السلام است به نحوی که قران این بعد را به صورت آشکارتر عنوان کرده است: «فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء… پس يكى از آن دو زن در حالى كه به آزرم گام بر مى‏داشت نزد وى آمد…» دختری که اینچنین حیا را رعایت کند لیاقت همسری موسی علیه السلام را پیدا میکند.

دومین صفت دختر قرانی سواستفاده نکردن از جایگاه خانوادگی و تکیه بر توانمندی های خود است. توضیح این که دختران حضرت شعیب علیه السلام هرچند جزئی از خاندان نبوت بودند ولی در آب دادن گوسفندان نه بخاطر موقعیتشان خود را مقدم بر دیگران دانستند و نه از دیگران درخواست کمک کردند:« وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ… چون به آب مدين رسيد گروهى از مردم را بر آن يافت كه دام هاى خود را آب مى‏دادند و پشت‏سرشان دو زن را يافت…»

 سومین صفت دختر قرانی حضور فعال در فعالیت های اجتماعی است البته حضوری متناسب با شرایط زمانی و مکانی.آب دادن به گوسفندان کار مردانه است ولی در جایی که این امکان برای مرد خانه فراهم نباشد، دختر خانه می تواند این کار را انجام دهد ولی به محض این که شرایط تغییر کرد و ضرورت سابق از بین رفت، مسئولیت را به مرد خانه واگذار می کند.

لذا زمانی که دختران حضرت شعیب علیه السلام فهمیدند که حضرت موسی علیه السلام می تواند این مسئولیت را به عهده گیرد، به پدر خود پیشنهاد کردند او را به عنوان اجیر استخدام کند «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ : يكى از آن دو دختر گفت اى پدر او را استخدام كن چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مى‏كنى هم نيرومند و هم در خور اعتماد است»26 قصص

بدیهی است بحث آب دادن به حیوانات، از باب نمونه است لذا سایر فعالیت های اجتماعی در زمان های مختلف برای بانوان تابع قاعده مذکور است.

گفتنی است مطالبی که در این پست عنوان شد شرایط اجتماعی دختر و عروس قرانی را از منظر قران بیان می کند لذا اگر نام این پست را دختر و یا عروس قرانی بگذاریم خالی از تناسب نیست.

رامیان- حیدری

موضوعات: آموزشی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-05-07] [ 10:19:00 ق.ظ ]

این روش ازدواج آسان شاید ... ...

این روش ازدواج آسان را شاید هرکسی تحمل نمی کند!! همین طور که در بین اقوام  خودمان هم حاضر نیستند انجام دهند لذا سن پسرانشان از 35 هم گذشته مجرد مانده است در حالیکه امکانات زندگی شان از ماهم بهتر بوده داست!

بزرگواری نسبت به ازدواج آسانی که برای فرزندم رقم زدم معترض است و آن را مصداق ازدواج آسان نمی داند. درست است ازدواج آسان شامل بخش های دیگر زندگی هم می شود که من از آنها نام نبردم. تنها از تجربه ای که داشتم عمل کردم نوشتم ، حتما در جایگاه تئوری خیلی چیزها می شود گفت؛ از سخن تا عمل از زمین تا آسمان فاصله است.

مثلا آن چیز های که مربوط به ما که خانواده پسر بودیم می شد. یکی از مسائل مهم ازدواج جهیزیه است. که جهیزیه را خودمان تهیه کردیم گفتیم فراهم کردن وسایل منزل از وظایف مرد است که در طول زمان برعکس شده است. برای خرید وسایل عروس خودمان به اندازه ای که در توانمان بود خرید کردیم،  برای سیسمونی خودمان وسایل را آماده کردیم،  حتی برای زایمان خودم در بیمارستان حاضر شدم وبعد از زایمان هم تا مدتی که بتواند از نوزاد مراقبت کند در کنار زائو بودم ، وقتی کاملا سرحال شدند به منزل خودشان رفتند.پس در کارهاییکه به ما مربوط می شد در ازدواج را آسان گرفتیم.

مهریه را هم متوسط  در نظر گرفتیم.

خواننده بزرگوار گفته اگر برای دختران خودت هم خواستگار بیاید با همین روش ؛ دختر می دهی ؟

اگر کارهایی که من انجام دادم طرف مقابل هم انجام دهد حتما دختر می دهم ! یعنی مخارج زندگی زوج و وسایل زندگیشان را فراهم کند. واطمینان دهد که همانند دختر خودش از او حمایت می کند.

البته من هیچ وقت از خواستگاران دخترانم نپرسیدم شاغل هستند یانه و هزینه زندگی شان را ازکجا تامین می کنند.

منزل دارند یانه! فقط از تقوای دینی و شخصیت و اصالت شان تحقیق کردم!

ومهریه را 14 سکه تعیین کردیم ومراسم جشن نخواستیم ولی داماد ها خودشان برگزاری مراسم را خواستند آنهم در حد متوسط  و ساده ؛  دخترها هم طلبه بودند به شرطی مراسم را پذیرفتند که کارهای فرهنگی انجام دهند.لذا برای مراسم بروشور هایی با احادیثی که مبنی بر حرام بودن رقص در برابر زنان و نواختن موسیقی و آرایش بانوان در معرض نامحرم بود؛ به میهمانان داده شد و علاوه بر آن خانم مداحی برای شعر خوانی در مدح اهل بیت و در کنار آن برای عروس دعوت شد.  وبرای خرید دختر هاهم ما دخالت نکردیم ونگفتیم چی بخرید چی نخرید؛ اصلاچیزهایی که بخرند در خانه خودشان مصرف می شود، بنابراین دخالت نکردیم، در ضمن دامادهای ما در مراسم زنانه شرکت نمی کنند.

نوه ای که دارم هم بر همین منوال  ازدواج کرد . البته من که عروس را به خانه بردم پسر دیگری در خانه نبود

که نامحرم باشد. اگر پسر دیگری داشتم حتما روش دیگری انتخاب می کردم.

_________________________________

پ ن

ازدواج آسان

http://blog101.kowsarblog.ir/?p=165627&more=1&c=1&tb=1&pb=1

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-05-06] [ 03:21:00 ب.ظ ]

غرور شما باعث علاقه ما شده ...

 

به عروس خانم گفتم ناقلا چه جوری آقای داماد را توی تور انداختی و شکارش کردی حتما با هم دانشگاهی هستید؟!

گفت: نه اتفاقا از هم دانشگاهی هایم خواستگار داشتم و پرسش من از همه آنها این بود که چرا من را انتخاب کردید؟

ادامه »

موضوعات: باز آفرینی محتوای دینی  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-05-05] [ 04:30:00 ب.ظ ]

کرامت حضرت معصومه به تاسیس ...

 

 

سال 78 بود که مدیر شدم تو یه خونه کوچک با یه اطاق و یه حال و با12  نفر طلبه که باقیمانده ازسال های گوناگون گذشته بودند.برای این که مدرسه رسمی باشه از طرف مرکز گفتند باید یه قطعه زمین بنام حوزه با سندش بفرستی تا ما مجوز پذیرش بدیم.

ماهم که نه هزینه خرید زمین داشتیم و نه خیری که بخواهد زمین اهدا کند.

منطقه هم نقطه صفر مرزی بود، با مشکلات خاص خودش!!!

وقتی به موسس محترم گفتم همانطور که در شهر قبلی شما اقدام به ساختن دانشسرای تربیت معلم کردید

؛برای حوزه هم دراین شهر یک ساختمان بسازید،ایشان گفتند در آن شهر خیرین همکاری زیادی داشتند، و در

اینجا  چنین زمینه ای رو نمی بینم.

نا امید نشدم، تصمیم گرفتم از حضرت معصومه درخواست کنم.

تو یکی ازسفرها که رفتم قم ،با نامه سربرگ دار و مهر مدرسه به صورت رسمی برای حضرت معصومه نامه

نوشتم!

بعد از احترامات خاص معصومین،نوشتم(خانم جان ما می خواهیم به نام مادرتون حضرت زهرا علیها سلام مدرسه ای تاسیس کنیم ،باید سند زمین را به مرکز بفرستیم ؛منهم تو اون شهر غریبم،اصلا خودت من را از قم به اون شهرفرستادی، برا ی همین امکان خدمت گزاری رو برام فراهم کن تا بتونیم شیعه های جدتون رو

آماده کنیم.

نامه رو مهر زدم و با امضا به داخل ضریح انداختم.وقتی که از قم برگشتم، موسس گفت شما در قم چه کارکردید؟از اون روزی که شما رفتید من پیگیر زمین برای حوزه هستم!!!

به موسس محترم گفته بودم:اولا زمین رایگان باشد ،اگر پولی باشد برای ساخت ساز هزینه می کنیم،

دوم زمین معارض   نداشته باشد، زمین های بزرگ همه مشکل وارث داشتند،سوم مکان مدرسه باید در ورودی شهر جلوی چشم باشد، چون حوزه ها تبلیغات شون کمه،چهارم مکان مدرسه اشراف نداشته باشد…

شورای شهر زمینی به مساحت 70 هزار متر دراختیار حوزه گذاشت.و مدرسه در سال 89 افتتاح شد.

اکنون فضای سبز مدرسه 3000 درخت میوه دارد.مسجد دارد.ساختمان 6 واحده برای اسکان اساتید دارد.

در طول تابستان پذیرای مهمانان وگردشگران از مرکز حوزه های علمیه خواهران و برادران می باشد.

و در طول ماهای اردیبهشت میزبان اردوهای طلاب  و بسیجیان می باشد.

همه این الطاف از ناحیه بانوی کریمه اهل بیت می باشد.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-05-04] [ 04:33:00 ب.ظ ]