من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





دی 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

تعلیم و تزکیه در قرآن و تأثیر آن در روابط فرد و جامعه ...

 


تدوین و نگارش: ثریا احمدی       استاد راهنما: آقای اکبری

استاد داور: دکتر اسدی

چكيده

 

ارزش انسان و ظهور تمام حقیقت او وابسته به معرفت الهی و علم توحید است. انسان از همه موجودات برتر است و از کرامت ذاتی برخوردار می باشد و علم به موجودات جهان به ارزش حقیقی او نمی‌افزاید، مگر آنکه آن علم در راستای معرفت الله باشد. به عبارتی، باید به علمی برتر از این، دست یافت و آن علم به خدای متعال و معرفت الله است. بوسیله‌ی علم به خداشناسی و معرفت الله، تزکیه حاصل می شود، و تربیت صحیح به دست می آید.

انسان برای دستیابی به کمال حقیقی خویش باید مبدا فیض را که حقیقت‌ها از جانب او افاضه می‌شود. بشناسد تا آن را بهای نفس خود قرار دهد.

در اين تحقیق سعي برآن شده كه راه‌هاي تقرب به خدا، موانع راه، و برخي از شيوه ها و اصول تربيتي اسلام معرفي گردد، تا راهنمایی براي رهجويان باشد.

این تحقیق در چهار فصل تنظیم گردیده است:

فصل اول، كه فصل كليات و مفاهیم تحقیق مي‌باشد، و فصل دوم مشتمل است، برمفهوم‌شناسی تعليم و جايگاه آن در آيات و روايات، تزكيه نفس و آثار آن، عوامل تزكيه، انواع تربيت و رابطه تربيت با اخلاق و در فصل سوم كه فصل روش‌شناسي تعليم و تزكيه در تربيت فرد و جامعه می‌باشد به بررسی مطالبی چون انسان مسئول تربيت خویش، رابطه تعليم و تربيت، روشهاي تربيت و تزكيه نفس؛ از جمله انذاز و تبشير، موعظه، ياد مرگ، مراقبه و محاسبه نفس و.. می‌باشد، پرداخته شده است.

و نهایتاً در فصل چهارم به بررسی تقوا و آثار آن، هدف‌نهايي از تربيت، اخلاص و آثار و نشانه‌هاي آن، عوامل تربيتي اجتماعي، و آسیب شناسی روشهای تعلیم و تربیت اشاره شده‌است.

کلید واژه ها: تعلیم و تربیت، روش‌های تربیتی، آثار تعلیم و تربیت، موانع تعیلم و تزکیه،اقسام تربیت، انواع تزکیه، تربیت و نگاه قرآن؛

موضوعات: تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-10-23] [ 10:26:00 ق.ظ ]

اول چادرت را بده بعد میهنت ... ...

اول چادرت را بده بعد میهنت …

فرانتس فانون جامعه شناس و فیلسوف فرانسوی در کتاب خود در مورد استعمار الجزایر می نویسد :

هر چادری که دور انداخته می شود افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمار اگر ممنوع بود در برابر او می گشاید، پس از دیدن هر چهره بی حجابی، امیدهای حمله ور شدن استعمارگر، ده برابرمی گردد، هر چادری که می افتد ، هر بدنی که از فشار سنتی چادر رها می شود ، هر چهره ای که به نگاه جسور و نا آرام اشغالگر عرضه می گردد، به این معناست که الجزایری وجود خود را انکار می کند و هتک ناموس را از جانب استعمارگر پذیرفته است.

رویای رام کردن جامعه الجزایری به کمک زنان بی حجاب که شریک جرم اشغالگرند از مغز رجال سیاسی استعمارگر بیرون نرفته است.

وصیت نامه شهید عبدالله محمودی: و تو ای خواهر دینی ام، چادر سیاهی که تورا احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده تر است.

صدیقه علیزاده

موضوعات: فرهنگی, آموزنده  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-10-16] [ 07:19:00 ب.ظ ]

درد بی‌بصیرتی!!! ...

بسم الله الرحمن الرحیم

فواید احترام به قبور

 از گذشته های دور و هزاران سال پیش، مردم جهان به امواتشون احترام می کردند.
1- فایده احترام به گذشتگان؛ نشانه کرامت و عزت انسان است، و سبب تشویق جوانان و پیمودن راه آنهاست.
2- درس عبرت گرفتن از قبور خاموش و گویا است!!!به تعبیر امیرالمومنین(ع)مردگان بهترین واعظانند.
3- تسلی خاطر بازماندگان است.
4- حفظ میراث فرهنگی هر قوم ملت است، به خصوص آرامگاه شهدا و علما و بزرگان هرملتی فرهنگ کهن و غنی آن ملت را حفظ می کند.
5- قبور پیشوایان معصوم بزرگ دین، مقامی است برای تقاضای شفاعت از خداوند متعال با توبه و انابه اثر معنوی در تربیت نفوس دارد.

 —————————————————

پ. بی بصیرتی وهابیون نسبت به مقام شهید بزرگوار حجربن عدی!!!

خدایا شاکریم از اینکه قبر فاطمه ات (س) مخفی است.

رامیان

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-10-08] [ 03:18:00 ب.ظ ]

امان از بی بصیرتی... ...

 

رهبر انقلاب اسلامی، بصیرت ملت و آگاهی جوانان را کُند کننده تیغهای دشمن دانستند و افزودند: اگر بصیرت نباشد، انسان حتی با نیت خوب، ممکن است گمراه شود و در راه بد قدم بگذارد. 

__________________________________________________________

پ ن

به جایی میرسه که نمی فهمه دچار تناقضات فکری شده!!

یه روز میگه من حق دارم حتی به رهبرم هم انتقاد کنم !!!

چرا ؟؟ چون که سرنوشت من بدست اوناس!!!

اما وقتی یکی پیدا میشه که از سخن نابجای رئیس جمهور انتقاد میکنه حتی تحمل شنیدنش را هم نداره !!!

اینجا دیگه سرنوشت طرف دست او نبوده وحق نداره که انتقاد کنه!!!

-بی بصیرتی که میگن همینه این با دو خط سوادی که داره حتی نمی تونه تدبیر منزل رو انجام بده میخواد منتقد باشه!!!!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 03:10:00 ب.ظ ]

تنها راه نجات ازافتادن درچاه بی بصیرتی ...

 

راه برون رفت و دوری از این آسیب ها عبارتند از:

1.بصیرت و آگاهی از فریب کاری دشمنان.
2. فهم درست برنامه های رسانه ای استکبار جهانی که با انگیزه شوم ایجاد انحراف در فکر و سبک زندگی فردی و اجتماعی ، بویژه نگاه معنوی و سیاسی تهیه و پخش می شود.
3. پناه بردن به خدا ، قران، معنویت و هدایت های اولیا الهی.

4. خصوصا با داشتن رهبری دانا و دشمن شناس و هشدارهای روشن و بدون ابهام برای هیچ کس جای اما و اگر نمی ماند.

«بعضيها آدمهاي مقدس مآب و متدين و اهل عبادت و اهل زهد بودند و در کتابها اسمشان در شمار عباد و زهاد و اخلاقيون و آدمهاي حسابي ثبت شده است؛ اما اشتباه مي کردند؛ اشتباهي به عظمت اشتباه جبهه ي حق با باطل . بزرگترين اشتباهها اين است. اشتبهاههاي کوچک، قابل بخشش است. آن اشتباهي که قابل بخشش نيست، اين است که کسي جبهه حق را با جبهه ي باطل اشتباه کند و نتواند آن را بشناسد .»

منبع:حديث ولايت، جلد چهارم، ص 138-
«در تاریخ اسلام، انسان چیزهای عجیبی از این قبیل می‌بیند. همین «عمروبن‌عبید» عابدِ زاهدِ معروف، کسی است که خلیفه‌ی عباسی درباره‌ی او اظهار ارادت می‌کرد و می‌گفت: «کلّکم یمشی روید کلّکم یطلب صید غیر عمروبن‌عبید»؛ یعنی حساب «عمروبن‌عبید»، از دیگر مدعیان تقوا و زهد جداست! شما اگر همین «عمروبن‌عبید» و «محمّدبن‌شهاب‌زهری» و امثال آنها را نگاه کنید، می‌بینید که آنها در زمان خودشان، از جمله‌ی دردسرهای بزرگ جریان حق بودند. می‌رفتند با حضور خودشان، جبهه‌ی باطل را تقویت می‌کردند و جناح حق - یعنی جناح اهل‌بیت پیامبر - را تنها و مظلوم می‌گذاشتند و بر اثر همین ندانستن، دست دشمن را روی اینها دراز می‌کردند.»
سخنرانی در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سی‌ام ماه مبارک رمضان) - 1369/02/06


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:55:00 ب.ظ ]

حتی کرامت هم برای بی بصیرتان بی اثر است ...

  بعد از صلح امام حسن علیه السلام با معاویه ، هردو در نخیله بودند. معاویه گفت: ای ابا محمد گفته اند که رسول خدا خرما را اندازه گیری می کرد و از مقدار آن خبر می داد، آیا توهم می توانی خبر دهی؟! امام علیه السلام فرمود: پیامبر خدا با پیمانه تعیین می کرد و من با عدد تعیین می کنم، آنگاه فرمود در این درخت چهار هزار و چهار عدد خرما است. وقتی خرما هارا چیدند و شمردند چهار هزارو سه عدد بود که معاویه خوشحال شد و خواست کذب ادعای امام را جار بزند . امام علیه السلام فرمود یکی از خرماهارا عبدالله بن عامر در دست دارد. بعد امام علیه السلام به معاویه گفت می خواهی از کارهایی که در آینده مرتکب می شوی خبر دهم؟! به خدا قسم در آینده زیاد بن ابیه را که فرزند نامشروع پدرت می باشد برای خود برادر می خوانی و حجربن عدی را به شهادت می رسانی و سرهای بریده از شهرها به سوی تو می آورند بعدا معاویه تمام این زشت کاری هارا مرتکب شد.1

پيامد نشناختن دشمن و دشمنى‏ها:

بايد دشمنى‏ها را شناخت. مشكل ما اين است. اين‏كه بنده مسأله بصيرت را براى خواص تكرار مى‏كنم، به خاطر اين است. گاهى اوقات غفلت مى‏شود از دشمنى‏هايى كه با اساس دارد مى‏شود؛ اين‏ها را حمل مى‏كنند به مسائل جزيى. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همين معنا را داشتيم. در صدر مشروطه هم علماى بزرگى بودند - كه من اسم نمى‏آورم؛ همه مى‏شناسيد، معروفند - كه اين‏ها نديدند توطئه‏اى را كه آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفكرانى كه تحت تأثير غرب بودند، مغلوب تفكرات غرب بودند، طراحى مى‏كردند؛ توجه نكردند كه حرفهايى كه اين‏ها دارند در مجلس شوراى ملى آن زمان مى‏زنند يا در مطبوعاتشان مى‏نويسند، مبارزه با اسلام است، اين را توجه نكردند، مماشات كردند. نتيجه اين شد كه كسى كه مى‏دانست و مى‏فهميد - مثل مرحوم شيخ فضل‏الله نورى - جلوى چشم آن‏ها به دار زده شد و اين‏ها حساسيتى پيدا نكردند. بعد خود آن‏هايى هم كه به اين حساسيت اهميت و بها نداده بودند، بعد از شيخ فضل‏الله مورد تعرض و تطاول و تهتك آن‏ها قرار گرفتند و سيلى آن‏ها را خوردند؛ بعضى جانشان را از دست دادند، بعضى آبرويشان را از دست دادند. اين اشتباهى است كه آنجا انجام گرفت؛ اين اشتباه را ما نبايد انجام بدهيم.( 8/8/1384)

_________________________________________________________________

پ ن

یه روز برای کودک سه ساله ماجرای کرامت معصومین علیه السلام را می خواندم، ماجرا از این قرار بود که امام معصوم با یارانش از بیابانی عبور می کردند. هنگام نماز شد، یاران برای وضو به جستجوی آب رفتند و دست خالی برگشتند . امام علیه السلام با عصایش بر سنگ زد و از ان آب جاری گشت.

کودک پرسید :چرا امام تیمم نکرد؟! گفتم برای اینکه یارانش به امامت او ایمان بیاورند.کودک گفت چه یاران عجیبی بودن بادیدن امام معصوم به او ایمان نداشتند و من که امام ها را ندیده ام می دانم که آنها از طرف خداوند ماموریت داشتند.

1معجزات معصومین ص172

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-10-07] [ 04:09:00 ب.ظ ]