من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اسفند 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 10
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 6
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

زهرا چون به گل پرپر شده ...

تورا در کوچه های بی کسی چه ها گذشت
تو را پشت در سوخته چه ها گذشت
وقتی که سقط شد محسنت تو را چه ها گذشت

در سوگ پدر دگر نماند قرار
زهرا برفت و علی تنها ماند دگر
در غریبانه ترین کوچه های آشنا جای پای زهراست.

در شهر بی وفایی علی تنها ماند.
 زهرا چون به گل پرپر شده

در پی حق اش شده .
ناکسین شهر مدینه ریختند

بر سر علی و فاطمه

بی تاب شدند طفلان فاطمه.
سیلی به بانو زدند درندگان مدینه

مرگ بر عدو که در پی تبو ک و سلطنت
دریدند اهالی آیه تطهیر را
به آتش کشاندند خانه معرفت را

در این هنگام آه زهرا ستون های عرش الهی را به لرزه درآورد.
سالیان سال است که زهرا برفت و شیعه سینه سوخته در فراقش می گرید .
بافته شد به هم دین و سیاست در آن روز نفس گیر گیتی .
شب است و آسمان می گرید و علی با دیدن پهلو ی شکسته و صورت جای دست مانده و میخ بر سینه همچو ابر بهاری می گرید.
با همه ی این ها اسلام زنده است نفس می کشد، ولی طاغوت هنو ز در پی مقصد شومش است.
زهرا نعمت الهی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-12-03] [ 06:10:00 ب.ظ ]

تنها ماند علی ...


این روزها همه جا حرف در کوچه افتادن توست ،حرف ناله ها و گریه بی پرده ی توست،چه شده است ای فاطمه؟ باز اندوهگینی چرا؟
گریه بر سر داری از که محزونی باز از زمین یا آسمان یا از دشمنان دینت باز،باز شب اندوهگین فرا رسید شب غصه و آه و ناله فاطمه فرا رسید چه شده است یا رسول الله حلقه غم بستند بر خانه ی دخترت چرا؟چرا کوچه ها تاریک است و ستاره ای نمی درخشد؟ آیا باز فاطمه اندوهگین شده است؟ آری صدیقه کبری، نگین خاتم پیامبر بر آسمان پر کشید جانم فدایت ای فاطمه! چرا دنیا با تو خوشی نکرد بشکند دستی که به روی بانوی هستی ز حسد سیلی زد, روبروی چشم مجنون سیلی به لیلی زد.
یا فاطمه اگر شوق رفتن داری علی با که تسلی جوید بچه های بی مادرت از که گرما گیرد، آغوش از آنها مگیر. دنیا بی تو سرد است.  اگر می روی برو ولی دعایت بر پسر عمویت یادت نرود.

تنها ماند علی باز غم بر دوش گرفت

در نبود تو بوی جدایی را گرفت

سینه را نالان کنم از این همه زخم تو

باز چشم را گریان کنم از قطره ی اشک تو

باز میرسد وقت فراق آه که چه سخت است این جدایی

می کنم باز آه و ناله باز جدایی و جدایی…
عاشقان ناله کنید بر دخت پیمبر که اوست شه بانوی دو عالم, هر که پی او به شوقی رود می رسد آخر به وصال دلش…
کبری تقی زاده

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]