من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





مهر 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

نوجوانان در دام نهنگ آبی ...

همین دوهفته پیش بود یک دختر بچه 15 ساله خودش را کشت! و این آخرین 15 -16 ساله هایی نیستند که خودکشی می کنند! این دخترکان سیه بخت گرفتار والدین غرب زده خود شده اند. مادره با دوتا دختر 10- 12 ساله اش آمده بود استخر ، مسئول استخر گوشی هاشون را گرفت و با تعجب گفت : سه نفری هرکدام با گوشی آمده اید!؟ خب با یک گوشی کافی بود که خبر بدهید تا دنبالتان بیایند! خب این کودکان و نوجوانان که هنوز دهانشا بوی شیر میده گوشی موبایل را می خواهند چه کنند!؟ نوجوانی که هیچ اطلاعی از بازی ها و نتایج آن ندارن شاید والدینشان هم بیخبر هستند ! با نوجوان همکاری هم می کنند تا آن بازی را دانلود کند و مشغول باشد ،بعد هم یک روز با جنازه فرزندشان که یا از پل خود را پرتاب کرده  ویا از پشت بام…

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%87%D9%86%DA%AF_%D8%A2%D8%A8%DB%8C_(%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C)

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-07-30] [ 06:49:00 ب.ظ ]

#چی_شد_طلبه_شدم ...


اون روزا با خودم درگیری ذهنی داشتم…نمیدونستم شروع کنم برای کنکور یا نه ولی این راخو ب می دونستم که اون چیزایی که من از زندگی می خوام توی دانشگاه به دست نمیان… از قضا چند روز بعد رفتیم مشهد… من همیشه عاشق حرم امام رضاعلیه السلام و خادمی توی حرم بودم… تو حس و حال معنوی و مذهبی مشهد و با دیدن خادمای امام رضا علیه السلام یه جرقه ای تو ذهنم خورد. طی مدتی که تو مشهد بودیم از آقا خواستم تو انتخاب راه زندگیم کمکم کنه…
یه روز مثل همیشه داشتم شبکه خبر نگاه می کردم.. یه خانومی داشت درمورد ثبت نام حوزه های علمیه خواهران حرف می زد … بابام گفت فاطمه چرا نمی روی حوزه؟ برای آینده ات چه برنامه ای داری؟ رفتم تو فکر…  از اینترنت درمورد حوزه و طلبه شدن تحقیق کردم… داشتم تصمیم میگرفتم برای ثبت نام که یه شب خواب دیدم تو حرم امام رضاعلیه السلام لباس خادمی پوشیدم و تو رواق امام خمینی(ره) ایستادم… دیگه تصمیمم رو گرفتم. صبح به بابام گفتم می خوام ثبت نام کنم… بابام خیلی استقبال کرد و موافق بود ولی مامانم به شدت مخالف بود دلیلش هم این بود که مردم چی میگن… میگن حتما درسش خوب نبوده … من واقعا درسم خوب بود معدلم همیشه بالای 18 بود و اگر کنکور می دادم حتما رشته های پیراپزشکی قبول می شدم اما خب با علاقه ای که به حوزه پیدا کرده بودم دیگه نمی تونستم به دانشگاه فکر کنم … مامانم تا آخرین لحظه مخالفت می کرد ولی وقتی برای ثبت نام آمدیم حوزه نظرش عوض شد…
و این شد که من طلبه شدم.

فاطمه جوادی طلبه پایه اول فاطمیه جلفا

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]

زیبایی حججی ...

بسم رب الشهدا والصدیقین
من المومنین رجال صدقواما عاهد والله علیه فمنهم من قضی نحبه منهم ینظروا ما بدلوا تبدیلا
از مومنین مردانی هستند که صادقانه به آنچه با خدای خویش عهد بسته بودند وفا کردند ،پس برخی از آنان شربت شهادت نوشیدند و برخی دیگر را انتظار هستند و تغییر رای و عهد نداند
بی شک شما هستید که یاد کربلا را در دلها زنده می کنید با دگر یاد بین النهرین را با فدای جان و مالتان زنده کردید مرحبا بر دلاوران مثل شما که به عهد خویش وفا کردید و از هر چیزی که گذشتن از آن سخت بود شما گذشتید و در صحنه کربلای این زمان رشادت حسینی و عباسی خود را نشان دادید.
برادر عزیز،محسن حججی در میان داعشیان کفار چه خوش درخشیدی و راه شهادت را هموار کردی ،امام حسین به وجود یاران مثل شما افتخار خواهد کرد، آری افتخار خواهد کرد که یاد اسلام را زنده نگه داشتید و کفار داعش را رو سیاه کردید انتقام خونین کربلا وسیلی مادرمان حضرت زهرا را گرفتید شماها سرچشمه عشق هستید و این عشق سرشار را از سرورتان به ارث بردید، عشق یعنی صبر هنگام سختی، عشق یعنی طاعت جان آفرین، رد خون سینه بر روی زمین.
شهید حججی و خیلی های دیگه زیبایی و جوانیشون را فدای خدا و اهل بیت کردند و حال نوبت من و توست که عمر خویبش را فدای اسلام کنیم.
از تنگای قطره ی هستی چو رستند رفتند و بر دریایی از معنا نشستند
زهرا عمرانی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1396-07-29] [ 03:20:00 ب.ظ ]

دلتنگی هایم ...

بسمه تعالی
وقتی به خودم فکر می کنم من که قرار است تا بی نهایت باشم ،من که لحظه لحظه زندگی ام ترسیم روزهای ابدی من است هزار سوال سر راهم سبز می شود ، من باید جواب سوال هایم را از که بپرسم ، چگونه جواب سوال های مرا بدهند، سوال هایی که زندگی ام را وابسته به یافتن پاسخ هایش می بینم پاسخی که عین حق و حقیقت باشد. اما من که تو را نمی بینم تا سبد سوالاتم را به نزد تو آورم ، نکند راه را گم کنم من چقدر با اعمالم خودم را بد کرده ام حالا من ماندم و تنهایی و اعمال سیاهم.
جمعه ها را به راحتی پشت سر گذاشته ام بدون اینکه برای ظهور آقا دعا کنم .آقا شرمنده ام به خاطر غفلت هایم که نسبت به تو کرده ام و تو به خاطر اعمال من با دل خون گریه کرده ای. من در این مانده ام که جوابت را چگونه بدهم منصفانه بگویم؛ این حرف ها بهانه اند بازی و شیطنت است؛
هرگاه به دانسته هایم عمل کرده ام پاسخ نیازم را جوری گرفته ام من هرگاه پاسخم را را از زبان استاد، گاه از زبان کودکی در کوچه، و گاه از روزنامه پاره ای گرفتم .
سزای هر گناه من  هر نگاه خطای من ، هر قدم اشتباه من و هر اندیشه ی ناپاک من نه دوزخ ، نه محرومیت از سیب و باغ که بدتر ، یک قدم دور شدن از توست و من فرسنگ ها این سزا را دیدم و این باعث دوری من از تو شده است کاش لحظه هایم با تو پر می شد.
کبری تقی زاده

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1396-07-28] [ 08:07:00 ب.ظ ]

دلش...معجزه می خواهد....انسان ...

حتی وقتی …. باور ندارد….خدای معجزه اش را…..

اما باز ….دلش…معجزه می خواهد….انسان

بی آنکه…بداند….یا بخواهد بداند…..

که بدون باور….بزرگترین معجزه ها…نیز

اتفاقند…تنها “اتفاق”

حتی اگر…دلش…معجزه بخواهد….انسان

به قلم ح ر

موضوعات: فرهنگی, دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-07-26] [ 11:15:00 ق.ظ ]

سخنی با زنان در عاشورا ...

به نام حق
سخن مابازنان بی حجاب درایام عاشورا.
چادرمادرمن فاطمه،حرمت دارد
قاعده،رسم،شرایط دارد
شرط اول همه اش نیت توست…
نیت خودراپاک وخالص کن وخالصانه برای خدا قدم بردار،قدمی ازجنس مروارید…
باهمتی بلندوتصمیمی قاطع،الگوی خودراانتخاب کن.
الگوی توبایدبانویی همچون زهرا(س)باشد…
زهرایی که بانوی پاکی هابودوپاکیزگی ها..
بانوتوبایدپاکی وپاکیزگی راازیگانه بانوی دوعالم وسروربانوان جهان بیاموزی …
دامن خودراحفظ کنی ازهرپلیدی وناپاکی..
باشیطان افکارت مبارزه کنی وبه یادآوری بانوان عاشورا را…
بانونکندیادت برودپیام عاشورا را…
نانجیب هابرای کشیدن چادرزینب (س)می جنگیدند..
پس،بانویی که تاحالا بی حجاب بودی وپرسه می زدی درخیابان ها..
به یادبیاور…پیام شهیدان را،پیام عاشورا را..
بااصالت باشوبانجابت…
شهداباحجاب وعفاف تو آرام می شوند..
بدان چادرتو نه تنهاآرامش توست بلکه مایه ی آرامش شهداست…
به روح شهیدان قسمت میدهم ازاین به بعد چادر را سر کن…

عاطفه محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-07-25] [ 07:25:00 ب.ظ ]

“حدیث سربریده” ...


حججی,حججی نبود…اگرکربلانبود…
یااباعبدالله الحسین روحی لک الفداه
توچه سرّی هستی هرکه تورا دارد خدادارد.
توکدامین نقطه ی وصلی که درامتدادعشقی.
توکدامین بزرگراه شهادتی.
محسن ‘وحسین’
باتفاوت “م “و “ی”
اوسرجدا امامش سرجدا هردو حسن را دارند هردومظلومند.
خودمانیم محسن چه شوقی داشته به شهیدکربلا چه شوقی داشته به اسارت دریک زمین شبیه عاشورا.
اوبه اسارت کشید دلبستگی هایش را تابرسد به حقیقت ومقام والای شهادت.
چقدرلحظه ی اسارتش برایم آشناست چقدراین صحنه خلاصه شده ی عصرعاشوراست…امام سرجدا رامیبینم باآغوشی بازبه استقبال یکی ازیارانش امده.میگویم محسن چرا انقدرباصلابت مینگرد وغمی نداارد..خم به ابراونش هم نمی آید میدانی چرا؟چون امامش راباور داردباعلم یقین.
چه صحنه ی ناگریزوماندگاری شد.. “حق"درمقابل باطل,!
توچه بودی محسن.که اینچنین یادوخاطره عاشورا رادرقلبها زنده کردی و"هیهات من الذلّه"را به یزیدیان زمان تفسیرنمودی.
درودبربصیرتت.
یادت فراموش نمی شود تاعاشورا عاشوراست.
(کدام مرد اسیرچنین به بنددشمن اینچنین نگاه باصلابتی دارد؟/غلامی حسین وزینب به مادادند.خوشاهرآنکه به ایشان ارادتی دارد )
زهرامحمدی 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-07-23] [ 12:17:00 ب.ظ ]

بازبان ساده تبلیغ کنیم ...

قرآن تبلیغ ساده کاربردی

 

جزءبیست وپنجم سوره دخان آیه 58
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
در حقيقت [قرآن] را بر زبان تو آسان گردانيديم اميد كه پند پذيرند
یکی از راه های ارتباط با مردم و جذب ایشان ساده گویی است.

از قلبنگویی برای نشان دادن برتری علمی وداری کنیم.

همینکه آیه ای از قرآن را با لحن زیبا تلاوت کنیم و بعد معنای آن را  با زبانی ساده بیان کنیم و در همین راستا یک حدیث هم بخوانیم ومعنای آن را بگوییم و آن را بصورت کاربردی درآوریم ، باعث می شود که افراد جذب اخلاقیات قرآن شوند.

مثلا درباره آیه ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر ، نماز انسان را از کارهای زشت باز می دارد! و در ادامه کاربرد آن در زندگی وبهرمندی ازاین حدیث که اگر می خواهی بدانی که خداوند ازتو راضی هست یانه؟! پس بدان اگر موفق به خواندن نماز شدی بدان که این خواست ورضایت اوبوده است. واگر کار گناهی مرتکب شدی خداوند از تو راضی نیست.و چون هر روز پنج مرتبه تکرار می شود و این تفکر که نمازی که می خوانم خدا مرا وادار کرده است. این تشویق موتور محرکی است برای پیشرفت در خوبی ها!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1396-07-21] [ 10:47:00 ق.ظ ]

#چی_شد_طلبه_شدم ...


پنج ساله بودم،که با توصیه مدیر مدرسه محله که با مادرم دوست بود ، ثبت نام شدم.سال 1339 بود. مادرم بدون اطلاع پدر که مخالف مدرسه رفتن دختر به مدارس زمان طاغوت بود، در فاصله زمانی که پدر در تبلیغ بود، به صورت مستمع آزاد به مدرسه فرستاد.همکلاسی هایم از من بزرگتر بودن!! از هشت سال تا دوازده سال!!هرروز قبل از شروع کلاس دختری با دامن کوتاه و جورابی تا مچ پا، بالای ایوان ترانه می خواند و همه از آموزگاران و دانش آموزان باید گوش می دادن! اون زمان باید یقه سفیدی به گردن گره می زدیم و روبان سفید هم سرروی سرمان می زدیم این علامت دانش آموزیمان بود و هرکسی با هر لباسی به مدرسه می رفت!!!
البته من از سن پنجسالگی با چادر به مدرسه می رفتم و مدیر به مادرم قول داده بود که هنگام حضور بازرسان، اجازه می دهم که دخترت چادر سر کنه.

من در آن سن می فهمیدم ترانه خوانی آن دختر کار زشتی است ولی به علت علاقه زیادی که به مدرسه رفتن داشتم هیچوقت از این موضوع با مادرم حرفی نزدم.البته کسی هم در باره مدرسه ازم چیزی نمی پرسید! تا اینکه پدر از مسافرت تبلیغی برگشت و متوجه مدرسه رفتنم شد اجازه نداد.برم،دلیلش هم پرورش بی دینی مدارس بود .از مدرسه به مکتب خانه منتقل شدم بعد از مدتی پدر متوجه شد که معلم مکتب خانه هم نمی تواند قرآن بیاموزد،بنابراین قرار شد نزد پدر درس بخوانم.باید اول قرآن را فرا می گرفتم بعد دروس دیگر را آموزش می دیدم. بعد از قرآن، کتاب جامع المقدمات را شروع کردم در حالیکه هشت ساله بودم!ولی من به شدت به کتاب های ابتدایی که در مدارس رواج داشت علاقه داشتم.؛به عکس ها و مطالب آسان برای یادگیری مثل «سارا انار دارد و آن مرد در باران آمد»و از موضوعاتی مثل مفرد و صیغه و عین الفعل . مفتوح و …چیزی نمی فهمیدم و جرات پرسیدن آن را هم نداشتم که مفتوح یعنی چه؟!
و همیشه در درونم این حس مرا آزار می داد که حتما کند ذهنم !
شنیده بودم که بانو امین در اصفهان برای دختران متدین مدرسه ای تاسیس کرده است، همیشه در دعاهای کودکانه ام از خدا می خواستم که مراجع عظام هم در قم مدرسه ای برای دخترای خانواده های مذهبی تاسیس کنند تا منهم به مدرسه برم.
تا اینکه به سن دهسالگی رسیدم در جلسات هفتگی محلمان شرکت کردم و قرار شد هفته ای یک روز نزد خانم نور الحاجیه درس صرف و نحو آقای انصاری را بخوانیم . وقتی کتاب را مطالعه کردم، از خوشحالی می خواستم پرواز کنم، چون فهمیدم فتحه ،کسره و ضمه همان زبر، زیر و پیشی بود که به آن_َ____ِ_____ُ_می گفتن!!

با شناختن اسم این سه علامت به صرف و نحو علاقمند شدم. درس را ادامه دادم تا سن 16 سالگی آخرین استادم سرکار خانم زهره صفاتی بود.با تولد اولین فرزند درسم تعطیل شد.تا اینکه انقلاب شکوه مند اسلامی پیروز شد.. با دو فرزند تصمیم گرفتم درس خواندن را به صورت کلاسیک ادامه بدم. برای این هدف به مکتب توحید ،آن زمان که بعدها جامعه الزهرا نام گرفت، مراجعه کردم. گفتن باید گواهی دیپلم داشته باشی،با شنیدن این حرف آه از نهادم برآمد!
من حتی گواهی اول ابتدایی هم نداشتم!!!!مدتی گذشت تا اینکه شنیدم یکی از همدوره ای های مکتب خانه، که با هم بودیم در کلاسهای نهضت که آن زمان تازه تاسیس شده بود درس می خونه. دوباره علاقه به خواندن در وجودم شعله ور شد.به اداره آموزش و پرورش مراجعه کردم، گفتم می خوام در پایه سوم راهنمایی ثبت نام کنم و امتحان بدهم. مسئول آموزش گفت :باید از پنجم ابتدایی شروع کنی.
گفت :که به کلاسهای نهضت سواد آموزی مراجعه کنم تا بوسیله مربی نهضت برای امتحانات نهایی معرفی شوم..فردای آن روز رفتم دنبال مدارسی که کلاس نهضت دارن. .خلاصه بعد از چند روزپیدا کردم.رفتم دفتر ، آدرس ته سالن را داد! دیدم بیست نفر روی زمین نشسته اند و خانم معلم هم در حال درس دادنه. گفتم اومدم ثبت نام کنم؛ خانم معلم گفت :برو تو اون کلاس ثبت نام کن. فهمیدم که فرستاده دنبال نخود سیاه. رفتم به کلاسی که اشاره کرده بود، اجازه گرفتم برای ثبت نام، گفت ای بابا بعد از چهار ماه آمدی ثبت نام!من برای این ها چهار ماه زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدن.گفتم شما اجازه بده دو سه روز بیام اگر خوشتون نیومد میرم.،اصلا یادم نبود بگم مبتدی نیستم ،.خانم معلم قبول کرد. با کودکم رفتم کنار خانمها روی زمین نشستم؛کلاسشون نیمکت نداشت!خانم معلم گفت: آماده بشید برای امتحان علوم.به خانم ها گفتم:یه خودکار و برگه بدید امتحان بدم.با این حرف ،پچ پچ خانمها شروع شد، این نیومده میخواد امتحان بده!خلاصه راضی شدن یه خودکار سبز با یه ورق که از دفتر کنده شده بود بهم داد وقتی ورقه امتحان را گرفت و خطم را دید گفت از همین امروز میتونی ثبت نام می شوی ، بعد از یکهفته کلاس را به من سپرد و خودش دنبال کارهاش می رفت و من شده بودم معلم. خلاصه بعد از اینکه گواهی کلاس پنجم را گرفتم تا سال چهارم دبیرستان در رشته تجربی به صورت متفرقه خواندم ، بدون معلم . سال 1372 درجامعه الزهرا شرکت کردم تا سطح سه را تمام کردم.و هم زمان دانشگاه را در رشته ادبیات فارسی تا کارشناسی خواندم. در طول طلبگی و دانشجویی بچه داری خانه داری تبلیغ، مدیریت حوزه؛تدریس ، همه را به نحو احسن پیش بردم، فرزندانم که اول دوتا بود به چهار تا رساندم سه نفرشان طلبه شدند دونفرشان از دخترها در رشته فلسفه سطح سه را تمام کردند و پسرم هم در رشته فقه و اصول و علوم سیاسی تحصیل کرد و اکنون استاد حوزه ودانشگاه است. و اینهاهمه از لطف پروردگارم بود.

ارزش طلبگی, بچه داری, تربیت فرزند بهتر, درس دینی, کاردر منزل

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 09:00:00 ق.ظ ]

چادر مادرم ... ...

بانو یادت نرود پیام عاشوراییان ،پیام شهدا…همانان که خونشان رابرای حفظ سیاهی چادر من و تو ریختن…
همان شهدایی که می گفتند:استعمارازسیاهی چادرتومی ترسد تا سرخی خون من…
همان حججی هایی که سرشان را برای حفظ سیاهی چادرمن تو معامله کردند…
حجاب همان چادری بود که پشت در خانه سوخت ولی از سر حضرت زهرا(س)نیافتاد…
خواهرم چادرما،حجاب مایادگاری ازهمان چادرسوخته است،همان چادری که درصحرای کربلابرای پایین انداختنش له له می زدند…
دارم ازحجابی برایت می گویم که برای از میان بردنش جنگی به عنوان جنگ نرم آغاز گشته و با سلاحی همچون ماهواره واردعمل شده اند…که نتیجه اش بستگی به غیرت وشرف ماست..
اصلالت زن مسلمان عفت اوست که حجاب مهمترین رکن آن است…

آرمون

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-07-20] [ 04:02:00 ب.ظ ]

زنان کوچه و بازار ...


محرم همان ماهی است که اهل بیت ما جان خود را بخاطر حفظ اسلام از دست دادند… در عجبم که بعد از چندین قرن از زنانی که لباس نو پوشیده و ارایش میکنند و به نیت عزاداری به بیرون می روند و به کشته شدن حسین و عباس نگاه میکنند آیا فکر نمیکنند که برای چه آمده اند؟ برای چه کسی آمده اند؟ آیا اگر عزاداری فرزندان خود بود همانگونه میرفتند که در عاشورا می روند؟
امام ما بخاطر ما جان خود را از دست دادند و آنوقت زنان بی حجاب آرایش کرده و لباس نو میپوشند و به شهید شدن حسین مینگرند واقعا شرم نمیکنند از مادر سادات حضرت زهرا که برای عزاداری جگر گوشه زهرا چنین می آیند؟ اگر جگر گوشه های خود نیز چنین شهید میشد همان گونه میرفتند که در عاشورا میروند؟

یوسف زاده

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-07-16] [ 10:11:00 ب.ظ ]

زنان کوچه و بازار ...


محرم همان ماهی است که اهل بیت ما جان خود را بخاطر حفظ اسلام از دست دادند… در عجبم که بعد از چندین قرن از زنانی که لباس نو پوشیده و ارایش میکنند و به نیت عزاداری به بیرون می روند و به کشته شدن حسین و عباس نگاه میکنند آیا فکر نمیکنند که برای چه آمده اند؟ برای چه کسی آمده اند؟ آیا اگر عزاداری فرزندان خود بود همانگونه میرفتند که در عاشورا می روند؟
امام ما بخاطر ما جان خود را از دست دادند و آنوقت زنان بی حجاب آرایش کرده و لباس نو میپوشند و به شهید شدن حسین مینگرند واقعا شرم نمیکنند از مادر سادات حضرت زهرا که برای عزاداری جگر گوشه زهرا چنین می آیند؟ اگر جگر گوشه های خود نیز چنین شهید میشد همان گونه میرفتند که در عاشورا میروند؟

یوسف زاده

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:11:00 ب.ظ ]

سخن ما با زنان کوچه بازار درعاشورا ...


:
این روزها همه جا سخن از شور حسینی است اما من میخواهم از شعور حسینی بگویم از معرفت و شناخت…
قیام امام حسین علیه السلام سه اصل داشت … اصل اول مقدس بودن این نهضت است که منظور و هدف آن شخصی نبود… اصل دوم قیام امام حسین با یک بینش عمیق توام بود… اصل سوم اینکه این نهضت برقی بود که در ظلمت کامل درخشید و ندایی بود که سکوت ها را شکست …
عاشورا برای زنان جامعه من درسهای زیادی دارد و الگوی عاشورایی ما حضرت زینب سلام الله علیها است حتی در روضه ها می شنویم که حضرت ابالفضل علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیهامی گویند ما جان خود را میدهیم ولی حاضر نیستیم حجاب زنان ما از بین برود… امروز در کشور اسلامی ما زنان بد حجاب جلوه بدی به جامعه داده اند اما این زنان در قلب خود محبت به اهل بیت و امام حسین علیه السلام را دارند… اینان معتقدند تنها دل پاک باشد کافی است اما آیا فراموش کرده اند که قیام امام عاشورا ، جنگ هشت سال دفاع مقدس و حضور مدافعان حرم در جبهه جنگ با تکفیر بخاطر این است که از ناموس کشور اسلام محافظت شود… عزاداری امام حسین علیه السلام حرمت دارد و باید این حرمت حفظ شود …
باید چاره ای اندیشید…
و این وظیفه به عهده ما طلبه هاست.

جوادی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1396-07-15] [ 05:06:00 ب.ظ ]

یعنی که خدا هم عزادار حسین است… ...

 

دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است؟

چون قبله ی دل پیکر صد چاک حسین است…

دانی که چرا چوب شود قسمت آتش؟

بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است…

دانی که چرا آب فراتست گل آلود؟

شرمنده زلعل لب عطشان حسین است…

دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش؟

یعنی که خدا هم عزادار حسین است…

 #لبیک_یا_حسین

عزای حسینی تسلیت

زهرا محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-07-09] [ 07:47:00 ب.ظ ]

شوخی رزمندگان هم شبیه عاشوریان ...

شوخی شهیدان

رضا دادپور، رزمنده گردان بهداری لشکر 25 کربلا بیان می‌کند: بذله‌گویی و شوخی‌های علیرضا کوهستانی نظیر نداشت، طوری که آن شوخی‌ها هیچ‌وقت از ذهن آدم پاک نمی‌شود، یک روز ما در فاو نشسته بودیم، در همان اورژانس خط اول، با علیرضا چای می‌خوردیم، یک لحظه هر دوی‎مان متوجه شدیم که یک مگس روی لبه لیوان چای علیرضا نشست، همین طور خیره به مگس بودیم، مگس روی لبه لیوان راه رفت و راه رفت تا این که یک‌دفعه مثل این که سُر خورده باشد، افتاد توی لیوان علیرضا، علیرضا هم برگشت و گفت: «ببین نگاه کن! می‌رود روی جنازه عراقی‌ها می‌نشیند و غسلش را می‌آید توی لیوان چای ما می‌کند.»

  صبح عاشورا بریر بر خلاف همیشه بسیار بذله‌گو و شوخ شده بود. نقل شده او در صبح عاشورا با عبدالرحمن بن عبد رب انصاری مزاح و شوخی می‌کرد. عبدالرحمن به او اشکال گرفت که این ساعت، زمان شوخی و بذله گویی نیست. بریر در پاسخ گفت:«‌ای برادر! اقوام و خویشان من می‌دانند که زمانی که جوان بوده‌ام اهل بذله گویی نبوده‌ام، چه رسد به زمان پیری و کهولت سن. اما من واقفم به آن چه که به زودی ملاقاتش خواهیم کرد. به خدا سوگند، تنها فاصله ما و حورالعین، حمله این قوم با آن شمشیرهایشان است، چقدر مایلم که آن زمان هم اکنون باشد».

 

 

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1396-07-08] [ 08:57:00 ب.ظ ]

جاماندگی از انقلاب Ashoora ...

عاسورا عبرت

اگر خواص انقلاب  که واقعا انقلابی نیستند و ریاکاذانه بر سر کار آمده اند و برای پست و مقام خود را انقلابی معرفی کرده اند کار را بدست گیرند ، به فکر دنیا طلبی و زیاده خواهی و پرورش آقا زادگان خود باشند. دیگر عدالتی در جامعه نخواهد بود و این نشان از عدم روح عبودیت است ، وقتی هویت روسای جامعه با این شکل در ذهن مردم عوام ترسیم شد . جامعه تهی می شود ، زیرا الناس علی دین ملوکهم،دیگر ارزشها رنگ می بازند. وهر روز شاهد بی تقوا شدن مردم بیشتری خواهیم بود!

نمونه های بسیاری را می شناسم که از اول انقلاب با پوشش چادر معلمی می کرد و در زمان دولت اصلاحات چادر را کنار گذاشت، وقتی علت را پرسیدن گفت در اداره به خانم های بی چادر بیشتر حرمت می گذارند!

اول اینکه این خانم فلسفه چادر را نشناخته بود و نگاهش به چادر و حجاب توحیدی نبوده و.

دوم اینکه مسئولان بی تقوا و با رفتار ضد دینی او را به بی تقوایی تشویق کردند.

این گونه بی تقوایی ها در تمام سطوح زندگی تک تک افراد جامعه اثر گذار است.

در بعضی از شدت بیشتری و بعضی دیگر کمتر اثر می گذارد.یکی می شود ریگی و قاتل همشهریانش و سر می برد و آن یکی با گرفتن حقوق نجومی از بیت المال و بخشیدن پست و مقام به هزار فامیل خود همان راه را می رود که خلیفه سوم رفت.

کربلا هم همین گزینه ها را داشت. بعد از رسول خدا دیگرانی که تازه وارد اسلام شده بودند وقتی مسئولان دنیا دوست را دیدند گمان کردن که اسلام و دین همان است که آنها عمل می کنند.و شد آنچه که نباید می شد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:17:00 ب.ظ ]

پیوند عاشورا با انتظار ...

عاشورا انتظار انتقام خون حسین

1-امام حسین علیه السلام به فرزندش امام سجادعلیه السلام فرمود: «ای  فرزندم! به خدا سوگند خون من از جوشش نخواهد افتاد تا آن كه خداوند مهدی(عج) را برانگیزد و انتقام خونم را بگیرد.»

-2در دعای ندبه و شـــرح میزان غم وهجران حضرت  مهدی موعود(عج)، از میان صدها شـــهید از عترت پیامبرصلی الله علیه و آله، تنها از شـــهید كربلا (امام حسین علیه السلام نام برده می شود.

3-شعار قیام جهانی حضرت امام مهدی(عج) و یارانش،یا لثارات الحسین علیه السلام» خواهد بود. « -بیش از دویست روایت، به این مسأله اشاره دارند كه حضرت ولی عصر(عج)، فرزند و از نسل امام حسین علیه السلام است و خود این نكته، گویای رمز عمیق این ارتباط است.

4پیامبر عزیزاســـلام صلی الله علیه وآله به حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها فرمود: «قســـم به خدایی كه جز او معبودی نیست، مهدی این امت كه عیسی بن مریم، پشت سر او نماز می خواند، از ما می باشد.» و آن گاه با دست مبارک بر شـــانه امام حسین علیه السلام زد و سه مرتبه فرمود: «او از حسین علیه السلام است.»

-5هم چنین آن حضرت، به ســـلمان و ام سلمه فرمود:  «مهدی(عج) از فرزندان حســـین علیه السلام است، پس خوشا به حال آن كه از دوستان حسین علیه السلام باشد كه به خدا قسم، شیعیان و پیروان او در روز قیامت رستگارند.» امام علی علیه السلام نیز خطاب به امام حسین علیه السلام می فرمایند: «ای حســـین نهمین فرزند تو، كسی است كه بر اســـاس حق قیام می كند، دیـــن را ظاهر و حاكم می نماید و عدالت را گسترش می دهد.» آن گاه كه امام حسین علیه السلام از ایشان می پرسد: «آیا این امر واقع خواهد شد؟» ادامه می دهند: «آری قسم به خدایـــی كه محمد(ص) را به پیامبری برگزید و او نیز مرا بر همه آدمیان مبعوث كرد لیكن این امر، بعد از غیبت و دوره حیرت خواهد بود.»

-6در آیـــات و روایات متعـــددی، حضرت مهدی(عج)  به عنوان انتقام گیرنده قیام عاشورا و خون به ناحق ریخته شده امام حســـین علیه السلام، معرفی شده است كه این مســـأله به وضوح رابطه تنگاتنگ انقلاب امام عصر(عج) را با ماجرای كربلا بیان می كند. به عنوان مثال، در تفسیر آیه «و من قتل مظلوما فقد ، جعلنا لوليه سلطانا…»؛ روایاتی از پیامبراعظم صلی الله علیه و آله حضرت امام علی علیه السلام و امام محمد باقرعلیه السلام نقل شـــده است كه مقتول را امام حســـین علیه السلام و ولی او را امام قائم(عج)، معرفی كرده اند. هم چنین امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، فرشتگان نالیدند و گریستند و گفتند: خدایا! آیا قاتلین فرزند پیامبر و برگزیده ات را به حال خود وا می گذاری؟ پس خداوند، سایه امام قائم(عج) را بر آنان نمایاند و فرمود: به وسیله این قائم از ظالمین و قاتلین حسین(علیه السلام) انتقام می گیرم.»

7-توصیه و ســـفارش به زیارت حضـــرت اباعبدالله  الحسین علیه السلام در شب میلاد امام عصر(عج)، افضل اعمال آن شـــب و موجب آمرزش گناهان و ثواب فراوان می باشد و این، خود، پیوند دیگری میان این دو امام بزرگوار است.

8-طبق احادیث وارده، قیام حضرت مهدی(عج) در سال فرد  (مانند قیام عاشـــورا كه درسال61 ه ق واقع شد) و در روز عاشـــورا اتفاق خواهد افتاد؛ چنان كه امام باقرعلیه السلام فرموده اند: «گویا می بینم امام قائم(عج) در روز عاشورا قیام نموده و بین ركن و مقام ایستاده و » جبرئیل اعلام می كند: البيعة لله

9-گویاتر از همه در پیوســـتگی این دو رخداد عظیم  بی نظیـــر تاریخ، كلام مولایمان حضرت ولی عصر (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) اســـت كه بعد از ظهور، بین ركن و مقام می ایســـتد و ندا می دهد: «ای جهانیان! آگاه باشید و بدانید كه من امام قائم و شمشـــیر انتقام گیرنده هستم. ای اهل عالم! آگاه باشـــید كه جدم حســـین(ع) را تشنه كام كشتند و عریان روی زمین افكندند.» -

10در زمـــان رجعت كه پس از ظهور امام عصر(عج) به  وقوع خواهد پیوســـت و اعتقاد به آن، جزء عقاید مسلم دینی شیعه اســـت، امام حسین علیه السلام، نخستین امامی خواهد بود كه به دنیا باز می گردد و هم ایشان خواهند بود كه امام قائم(عج) را غسل و كفن نموده و به خاک می سپارد. شـــواهد مذكور و موارد متعدد دیگر، گویای پیوند و ارتباط عمیق میان قیام عاشوراو قیام جهانی حضرت مهدی(عج) اســـت كه توجه به این حقیقت، رسالت و مسؤولیت منتظران را در دوران غیبت، تبیین می كند و یاران و اصحاب وفادار و فداكار امام حســـین علیه السلام را به عنوان الگوی حســـینی بودن و زینبی ماندن، به منتظـــران واقعی معرفی می كند تا مبادا از ولایت و امام زمان خود باز بمانند و درشـــب تاریک و غیبت طولانی آن خورشید عالم تاب، گرفتار گرداب گناه و توطئه های شـــیاطین درون و بیرون شوند چراكه حضرت امام مهدی(عج) درزمان قیام، یارانی پاكباز، مخلص، خدایی و عاشورایی را می طلبند.

یارانی چون شـــهیدان مدافع حرم، همچون شهید حججی هـــا كه حتی در غربـــت و چنگ یزیدیان زمان، رســـاترین و عاشقانه ترین لبیک را به فرمان سیدالشهدا(علیه السلام) - در صبحدم عاشورا كه در ضمن خطبه ای فرمود : «عليکم بالصبر و الجهاد»، برشما باد به ایســـتادگی و مقاومت و جهاد و پیكار بی امان - گفتند و راست قامت و استوار در مقابل بدسیرتان حرامی جلوه ای از رشادت و شجاعت عاشورایی را به رخ جهانیان كشیدند و باری دیگر «موت فی عز خير من حيات فی ذل» را تفســـیر نمودند؛ راهشان پرنور و پررهرو باد.

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[جمعه 1396-07-07] [ 08:12:00 ق.ظ ]

َچند اشتباه در باره عاشورا ...

?4 اشتباه رایج در روایت وقایع عاشورا?

??استاد شهید مرتضی مطهری??

❶?اشتباه اول:
➖اوج عزاداری امام حسین(ع) ده روز اول ماه محرم الحرام است. بین سخنرانان و مداحان، مشهور است که هر شب را به یکی از شهدای کربلا اختصاص دهند؛ مثلاً شب سوم برای حضرت رقیه و شب هفتم را برای حضرت علی اصغر(ع) سوگواری می کنند و تاسوعا را نیز به حضرت عباس(ع) اختصاص می دهند. همین قرار داد بین مداحان و منبری ها باعث شده است که عده ای گمان کنند، حضرت رقیه روز سوم محرم به شهادت رسیده است و از همه بدتر اینکه گمان می کنندحضرت ابالفضل(ع) در روز تاسوعا به شهادت رسیده است.

➖اما حقیقت این است که تمام شهدای کربلا در روز عاشورا به شهادت رسیده اند و حضرات اباالفضل، علی اکبر و علی اصغر همه قبل از امام حسین(ع) و در روز عاشورا در پیکار با سپاه عمر سعد کشته شده اند. حضرت رقیه(س) نیز پس از شهادت پدرش در شام از دنیا رفته است.

❷?اشتباه دوم:
➖باور عمومی این است که حضرت حسین بن علی(ع) و اهل بیت و اصحابش سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه کام به مقابله با دشمن رفته اند؛ اما حقیقت این است که عمر سعد سه روز قبل از عاشورا عمروبن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه فرود آیند و میان یاران حسین و آب فاصله اندازند. اما این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده است.

➖در کتاب ارشاد نوشته شیخ مفید(ره) آمده است: « در شب عاشورا زینب…دست بر گریبان برده…و بیهوش بر زمین افتاد. حسین(ع) برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و…» این نقل معتبر نشان می دهد که تا شب عاشورا هنوز آب در خیمه ها بوده واصل تشنه کامی به روز عاشورا، گرمی هوا و شدت مبارزه مربوط است.

➖شیخ عباس قمی(ره) در منتهی الامال می گوید: «شب عاشورا امام حسین(ع)، حضرت علی اکبر(ع)را با سی سوار و بیست پیاده فرستاد که چند مشک آب آورند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود که از این آب بیاشامید، آخر توشه شماست و وضو بسازید و غسل کنید.»

❸?اشتباه سوم:
➖یکی از معروف ترین تحریف ها ماجرای حضرت لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) است وچه روضه ها که در این زمینه خوانده نمی شود؛ در روضه ها ذکر می شود که حضرت علی اکبر قبل از رفتن به میدان با مادرش چه نجواهایی می کرد، یا اینکه حضرت لیلی در خیمه ها رفته و در آنجا دعا کرده که خداوند حضرت علی اکبر را سالم برگرداند که متأسفانه این موضوع محور بعضی تعزیه ها نیز شده است.

➖اما حقیقت این است که اصلاً لیلایی در کربلا نبوده است؛ البته لیلی مادر حضرت علی اکبر(ع) هست؛ اما حتی یک مورخ هم به حضور آن حضرت در کربلا و روز عاشورا گواهی نمی دهد. (به نقل از حماسه حسینی،جلد۱،مرتضی مطهری)

❹?اشتباه چهارم:
➖مطلب بعدی مربوط به حضرت علی اکبر(ع) این است که آن حضرت قبل از رفتن به معرکه جنگ از پدر رخصت خواست و آن حضرت اذن میدان نداده اند و مثلاً فرموده اند که تو هنوز جوانی و حیف است که از دست بروی و چه اشعار و تعزیه ها که پیرامون آن نساخته ایم؛ اما حقیقت این است که تمام مورخین نوشته اند، هر کس از امام حسین(ع) اذن میدان می خواست، اگر می شد حضرت برایشان عذری می آورد ولی در مورد جناب علی اکبر گفته اند: «فاستأذن اباه،فأذن له» یعنی تا اجازه خواست گفت برو.
———————-
?منبع: حماسه حسینی، جلد۱، استاد شهید مرتضی مطهری.

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-07-06] [ 06:54:00 ب.ظ ]

محسن جان قدمت مبارک ...

شهید حججی
به پا خیز ای ایران آماده شو برای تشییع یک شهید بی سر که از میدان جنگ می آید… میدان جنگ، خیمه، آتش، اسارت همه و همه و یک صحرا و یک شهید بی سر… کربلا و تن بی سر امام حسین علیه السلام …
میدان جنگ و حججی و استقبال امام حسین علیه السلام از او… سرت سلامت ای شهید خوشا که این چنین از شاخه جستی و قید پیکر بی سر را زدی این قفس دنیا را شکستی و بی سر پر کشیدی به سوی شهید کربلا… امام حسین یارت از کربلا بگو محسن جان بگو چه شد آن پیکر بی سرت بگو چه حسی داشت همانند امام حسین سر بر تن نداشتن… خوش آمدی مقدمت به دیده…
عاشورای دگری در راه است
عاشق معتبری در راه است
او سرش رفته که قولش نرودبسم رب الشهدا و الصدیقین
به پا خیز ای ایران آماده شو برای تشییع یک شهید بی سر که از میدان جنگ می آید… میدان جنگ، خیمه، آتش، اسارت همه و همه و یک صحرا و یک شهید بی سر… کربلا و تن بی سر امام حسین علیه السلام…
میدان جنگ و حججی و استقبال امام حسین علیه السلام از او… سرت سلامت ای شهید خوشا که این چنین از شاخه جستی و قید پیکر بی سر را زدی این قفس دنیا را شکستی و بی سر پر کشیدی به سوی شهید کربلا… امام حسین علیه السلام یارت از کربلا بگو محسن جان بگو چه شد آن پیکر بی سرت بگو چه حسی داشت همانند امام حسین علیه السلام سر بر تن نداشتن… خوش آمدی مقدمت به دیده…
عاشورای دگری در راه است
عاشق معتبری در راه است
او سرش رفته که قولش نرود

شبنم آرمون

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-07-02] [ 10:49:00 ق.ظ ]

نفر هفتاد وسوم ...

شهید هفتاد وسومی

هفتادوسومومین تن
دوستان صمیمی بودند، خیلی صمیمی دوستانی که هیچ وقت همدیگرراندیدند،هیچ وقت صدای یکدیگررانشنیدند،فقط می شودگفت همدیگرراحس کردند.

دوستانی که هزاران سال بایکدیگرفاصله داشتند،یکی دردنیاصدایش می کرد،یکی درفردوس…
کسی بودکه شبیه هیچ کس نبود،اماخودش بود،کسی که آخربه حضرت زینب سلام الله علیهالبیک کفت:آخه عمه سادات داشت دوباره به اسارت درمی آمد،امارفت،رفت تاکربلایی دیگربیافریند،رفت که از ناموس دینش دفاع کند،تا بود فدای فرزندحسین (امام خامنه ای) رفت تامدافع حرم خواهرحسین علیه السلام باشد.

اما آخرهم فرزندحسین (امام زمان (عج)) انتقامش را از خبیثان شیطان صفت مسلمان کش خواهدگرفت.

مانند وهب رفت آخر سالها بودکه از کاروان حسین بازمانده بود .

و باحسین بیعت کرد،بیعتش راهم باسرش تضمین کرد،حسین علیه السلام هم بیعتش را پذیرفت .

مانندبانوی کربلا به اسارت درآمد!با لبی تشنه و مقتدر وعزتمند!مانندقمربنی هاشم،بدون این که بتواندبادست ازخوددفاع کند.مانندحضرت علی اکبرجوان! ومانندسرورشهیدان تنها،درحالی که شمرزمان برروی سینه ستبرپربارجهادگرانه اش نشسته و باخنجری ازجنس سفیانی که ازشمرملعون به ارث داشت، برگلوی مردی زدکه فریاد یا امام مظلوم سرمی داد.

چون بردن نام حسین علیه السلام وقت عطش و اسارت ودادن سرمی چسبد!شایدکه امام علیه السلام خودآنجاحضورداشت و شهیدا او رامی دید،شایدشهدای کربلابربالین اوحاضرشده بودند.حتماشمر زمان ندای درون خبیثش را سرمیداد و می گفت:سربی تنت را چه کسی خواهدگریست …
امانه تنهاملت ایران،بلکه جهان از شنیدن، نه تنها اشک بلکه اشک داغ خونین سرازیرمی کردند.صحنه ی عجیب آشنایی بود،شمرباخنجری،لبی خشکیده،خنجرخونین دخترسه ساله چشم انتظارپدر،کربلای فرزندان خامنه ای است…..

معصومه نوری زاده

موضوعات: دلنوشته, باز آفرینی محتوای دینی  لینک ثابت
 [ 09:01:00 ق.ظ ]