من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اسفند 1396
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29      



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

خدایا سالی در انتظار ... ...

روز های پایانی سال است، دلم حال و هوای غریبی دارد. نمی دانم این چه حسی است، که سر تا سر وجودم را فرا گرفته است. حس غریب و بارانی، آیا این حس از انوار خورشیدی است که کم کم گرمایش برف های درونم را آب می کند و سیل اشک را از چشمانم جاری می سازد.  یا اینکه سنگینی بار گناهانم است که فشارش این گونه شانه هایم را به لرزه در آورده است. ای خدای مهربان من با این همه غربت و تنهایی چه کنم، با این همه سردر گمی.  ای خدای من در روز های سخت طوفانی به که پناه ببرم. جز تو با تنی رنجور و دلی شکسته و دست خالی به تو رو آوردم. غیر از در لطف تو کدامین در را بکوبم، که لطف و رحمت صاحبش بیشتر از تو باشد معبود من چنان آتشی سر تاسر وجودم را فرا گرفته که اگر دستم را نگیری وجودم را خاکستر خواهد کرد.یا بدیع السموات و الارض، بدعتی تازه در من به رویان که فطرت پاکم را در یابم، و از این ظلمت و تاریکی رهایی یابم. یا مقلب القلوب و الابصار قلبم را به سوی خودت منقلب ساز تا دیگر جایی برای اغیار نباشد. یا محول حول والاحوال، حالات روحی و جسمی مرا به بهترین و نیکوترین حال تغییر بده، مرا به وجود مقدست نزدیکتر گردان.  و برای لحظه ای مرا به خود وا مگذار، در همه حال مراقبم باشی همیشه یار ویاورم باشی، که تو خود بهترین یارو یاوری.خدای من! روز های پر از حس و حال زیبا و بارانیم را با توبه به سوی خودت سرشار از محبتت کن، دلم را از  هرچه بندگی غیر توست برهان و مرا بنده خالص خودت بگردان آمین یا رب العالمین.

 کشور عباسی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-12-27] [ 06:48:00 ب.ظ ]

سفر نامه فطرت ...

عباس و حرمش

حرکت گروه شروع شد، مقصد سرزمین ستارگانی بود که با جا گذاشتن بدن های پاره پاره و چاک چاکشان به کهکشان سعود کرده بودند.

خلاصه، عبور کاروان به بین الحرمین رسید، روحانی کاروان روضه را شروع کرد. تا این جای سفر حتما دلتان کربلایی شده است و منتظر تلنگری می شوی که تو را به میدان کربلا ببرد.     

                                                                           ######

#در این حال و هوا صدای چکاچک شمشیر ها توام با رجز خوانی یاران امام حسین به گوش می رسد، از لابلای پرده اشک و غبار، میدان نبرد را می نگری نوجوان کوچکی که به سن بلوغ نرسیده است می بینی که عمامه اش نیمی از عمامه ی عمواست که بر سر دارد، رجز می خواند و شمشیری که هم قد اوست دور سرش می چرخاند و هماورد می طلبد ، بغض راه گلویت را می بندد!

                                                                      ############

#گروه حرکت می کند، بدنبالشان راه میافتی، بی اختیار دنبال تل زینبیه ای، زینب را بالای تل می بینی ایستاده و نگران به میدان می نگرد، اندوه و اضطراب را پس چشمان خیس از اشکش می فهمی؛ گریه امانت نمی دهد.

سینه به سینه زائری برخورد می کنی با پوزش از او براه میافتی تا از گروه عقب نمانی.

#روحانی گروه از خیمگاه می گوید، کودکان و زنان دلواپس را می بینی که آسیمه سر بین خیمه ها بی هدف رفت و آمد می کنند و از یکدیگر  در باره آخر جنگ پرس و جو می کنند.

#دختر کوچکی را می بینی که گریان است ، بهانه می گیرد، عمو رفته بود برایم آب بیاورد.

به صحن رسیده ای متوجه پله ها نمی شوی، نزدیک است که زمین بخوری به دیوار چنگ می زنی تا خودت را از افتادن حفظ کنی.

#در کنار در ایستاده اذن دخول می خوانی، بزرگی می گفت: علامت اذن این است که اشک از چشمانت سرازیر می شود،

 با خود می گویی آقاجان مولای سربریده مدتهاست که اذن دخولم داده ای!

#صدای گریه بی تاب کودکی تورا به خیمگاه می برد، رباب اصرار دارد تا علی اصغر سینه بی شیر او را بمکد ولی بی فایده است، او نمی داند علی اصغر شیر نمی خواهد …..بلکه تشنه شهادت  است.

#به کنار ضریح می رسی، صدای شرشر آبی که زائری بروی شبکه های ضریح می ریزد تا تبرک کند، عباس را می بینی که وارد شریعه می شود و دستان بزرگش را که بارها امیرالمومنین بر آنها بوسه زده و گریسته است ،به زیر آب برده و خنکای آن را با تمام وجود حس می کندبا اندوه  تصویر لبهای تشنه مولایش حسین را در آب می بیند…….

#آب را به نهر زلال می ریزد، دهان تشنه مشک را باز می کند و مشک را سیراب می کند، از شریعه خارج می شود…..، دیگر توان ادامه جریان را نداری ، با آب آبی که بر صورتت می پاشند چشمانت را باز می کنی،چشمه های اشک راه را بر دیدگانت می بندد افراد را تار می بینی و در گوشه ای می نشینی ودوست داری تا قیامت گریه کنی……

سفر نامه اشک

 

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1396-12-26] [ 08:54:00 ق.ظ ]

لحظه نورباران هستی ...


نور زهرایی
پس از آفرینش نور فاطمه علیها السلام آسمانهای هفتگانه و زمین های هفتگانه روشن شد، و فاطمه علیها السلام«زهرا» نامیده شد و خداوند ثواب تسبیح و تقدیس ملائکه را تا روز قیامت برای دوستان فاطمه علیها السلام قرار داد.
ارشاد القلوب ج 3 ص4

وقتی فاطمه علیها السلام در کنار مادر و بانوان بهشتی و حورالعین قرار گرفت،در لحظات اول به سخن درآمد و گفت:شهادت می دهم خدایی جز خداوند نیست، و پدرم رسول الله سرور پیامبران، و شوهرم سرور اوصیا و فرزندانم سروران اسباط هستند.
کتاب عمر مادرم ص 23

جلالت حضرت فاطمه علیها السلام

در شب عروسیش تا جایی است که با فاصله بسیار کم از خانه عروس تا خانه داماد،رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار عروس با پای پیاده و جبرئیل و مکائیل در طرف راست و چپ و هزاران فرشته بهشتی در اطراف، او را تا خانه داماد بدرقه می کنند.
انس بن مالک می گوید :از مادرم از شکل و شمایل فاطمه علیها السلام سوال کردم، گفت :فاطمه علیها السلام همانند ماه شب چهارده بود، یا همانند خورشیدی که با ابر پوشیده باشد یا از زیر ابر بیرون آمده باشد، واو چهره سفید و صاف داشت.
بحار الانوار ج 43 ص 43

از طرف خداوند سیب بهشتی بوسیله جبرئیل به رسول اکرم صلی الله علیه و آله اهدا شد. حضرت آن را گرفت و بوسید وروی چشم گذاشت و به سینه چسباند، و به دستور خدا خواست آن را تناول کند سیب را که شکافت نوری از آن درخشید و حضرت از جبرئیل پرسید: ای چه نوری است جبرئیل گفت این نور« منصوره فاطمه است» دختری که از صلب تو خارج می شود .
معانی الاخبار ص376








 

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-12-17] [ 10:20:00 ب.ظ ]

فاطمه سلام الله علیها عشق خدا ...

میلاد فرخنده وبا سعادت اسوه دو عالم صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
و هفته بزرگ داشت مقام زن و روز مادر را به همه مادران و همسران دلسوز شیعیان دتیا تبریک و تهنیت عرض می کنم.
در صفحه ای از دفتر تاریخ روز 20جمادی الثانی آسمان و زمین باهرآنچه که دارند سجده می کنند بر دختر بهشتی.
درشهر پیمبر درآن خانه عشق بانوی پاک مکه می آورد به دنیا یک حوری ازحور ان بهشت. درآن شب تاریک خورشید در خانه محمد صلی الله علیه و آله طلوع کرد.
خدا کوثر نازل کرد و آمد به قرآن سوره ای این چنین( انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وا نحر ان شانک هو الابتر) و زمین را سراسر القاب این نوزاد نورانی با این اسم ها طاهره و صدیقه و طوبی و کوثر و… فرا گرفت.
آمد از آسمان نور نبی و یار وصال علی
آمده بر قرآن خدا دختری فرشته بال و آسمانی
زمین دامن گستردتاکه بروید گل قرآن خدا
ابرها سخت در آغوش کشیدند آب دریا ها تا که آب دهند گل های زمین را
این فاطمه بنت پیمبر والاست آنقدر که زبان از گفتش عاجز و گوش برشنیدنش تشنه است. پس من ناتوان ازگفتنش عاجزم.
*( بانو حلالم کن)*
به امید مطلبی دیگر
تولیدی : زهرانعمت الهی

موضوعات: متن ادبی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-12-16] [ 08:10:00 ب.ظ ]

چرا چادر گرو رفت ...

 چادر فاطمه برات عبور از صراط

چرا حضرت علی علیه السلام عبای خود را گرو نگذاشت؟
چرا لباس حضرت زهرا سلام الله علیهاگرو نگذاشت؟

اولا: که قرار بوده شخصیت حضرت زهراسلام الله علیها را با چادرش  که  نماد حیا و عفت است، معرفی کند

دوم:لباس یک زن که باید در حجاب باشد و از دید نامحرمان مخفی باشد نباید آشکار شود.

سوم:لباس بیرون یک زن باید کاملا عاری از جذابیت جنسی باشد.

یک بار حضرت علی علیه السلام مقداری جو از یک یهودی به وام گرفت، یهودی در گرو وام چیزی طلبید، علی علی علیه السلام چادری پشمین متعلق به فاطمه سلام الله علیهارا نزد یهودی به گرو نهاد.


یهودی آن را در اطاقی گذاشت و چون شب شد زن او برای کاری به آن اطاق وارد شد و مشاهده کرد نوری در آنجا می درخشد که همه اطاق، از آن روشن است. نزد شوهر خود بازگشت و خبر داد که در آن اطاق نوری بزرگ و درخشان دیده است، یهودی از گفتار زنش شگفت زده شد و فراموش کرده بود که در آن اطاق چادر فاطمه سلام الله علیهااست.

با شتاب برخاست و به آن اطاق آمد و مشاهده کرد نور چادر حضرت زهرا سلام الله علیها است که از هر سو پرتو افکن است، چنان که گویی ماه درخشانی از نزدیک می تابد! تعجب کرد و بیش از پیش در محل چادر خیره شد و دریافت که آن نور از چادر فاطمه سلام الله علیها است.

از خانه بیرون آمد و نزد وابستگانش شتافت و زنش نیز وابستگان خود را خبر کرد و حدود هشتاد تن از یهودیان گرد آمدند و این موضوع را مشاهده کردند و همه به دین اسلام در آمدند.»#

#بحار، ج 43، ص 40

 

دلیل از احادیث
هنگامی که همگان در محشر جمع می شوند،در این هنگام منادی پروردگار به خلائق که از اولین تا آخرین آنان بر صراط گرد آمده‌اند، ندا‌می دهد:

«یَا أَیُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»#
ای دوست‌داران فاطمه! به رشته‌های چادر او در آویزید.
با این فرمان، جمع کثیری از آفریدگان که در شمار محبِّین حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، با تمسّک به رشته‌های چادر آن حضرت، داخل بهشت می‌شوند.
بر اساس این روایت نورانی، در روز قیامت حضرت فاطمه سلام الله علیها چادری دارند که رشته‌های مختلف دارد و بهشتی‌ها باید هرکدامشان به یکی از این رشته‌ها چنگ بزنند و به بهشت بروند.
چادر یا پوشش حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها در این روایت، کنایه از شخصیت آن بانوی گرامی در قیامت است. اساساً قرآن کریم چادر را نشانه شخصیت زنان می‌داند.
#تفسیرالإمام ‏العسكری، ج 432

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-12-01] [ 11:18:00 ق.ظ ]