من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه


    سجدة شکر به درگاه خداوند آرید که ز ره راهبر و راهنما می آید ...

    سید ساجدین

    امشب ای اهل دعا روح دعا می آید

    پسر خامس اصحاب کسا می آید

    مؤمنین گرد هم آئید به محراب دعا

    صف ببندید که مولای شما می آید

    سر تسلیم به پایش بگذارید همه

    که ز ره صاحب تسلیم و رضا می آید

    سجدة شکر به درگاه خداوند آرید

    که ز ره راهبر و راهنما می آید

    مؤمنین هیچ نباشید از این در نومید پرده پوش گنه و جرم و خطا می آید

    آن خدا جوی که چون پای به محراب نهد طاق محراب به برش گشته دو تا می آید

    آن که بگرفته ز حق سید سجاد لقب امشب از غیب به تأیید خدا می آید

    آن که از جای کند ریشه طغیان یزید آن که حق را کند از خدعه جدا می آید

    آن که بیند به صف کربُبلا روی زمین پیکر بی سر شاه شهدا می آید

    آن که سائل نرود از در او بی حاجت فیض بخشنده به هر شاه و گدا می آید

    دست «ثابت»مکش ای دوست به هر صبح و مسا

    چون که صاحب او رنگ و لا می آید

    خادم الزهرا

     

    موضوعات: شعر  لینک ثابت
    [جمعه 1397-01-31] [ 05:23:00 ب.ظ ]

    فریاد مقام معظم رهبری(مدظله‏ العالي): در حمایت کالای ایرانی ...

    کیست مرا یاری کند

    مقام معظم رهبری(مدظله‏ العالي):
    مصرف كالاى خارجى داراى مشابه داخلى بايد ضدارزش شناخته شود
    فروش كالاى خارجى و مصرف كالاى خارجى بايد در جامعه به‏ عنوان يك ضدّ ارزش شناخته بشود، مگر آن ‏جايى كه مشابه داخلى‏ اش نيست.

    آن‏جايى كه مشابه داخلى ‏اش نيست، خب بله، اشكالى ندارد؛ ما كه دور خودمان حصار نكشيده ‏ايم؛ ما با دنيا ارتباط داريم، تعامل داريم.

    آن‏جايى كه ما توليد داخلى داريم و مى‏ خواهيم داشته باشيم و كارگر ما مشغول آن كار است و ارزش افزوده ايجاد مى‏ كند، آن‏ جا ما برويم اين توليد داخلى را كنار بگذاريم، شبيه اين ‏را از خارج بياوريم با قيمت گاهى چند برابر و به‏ خاطر اين‏ كه اين نشان خارجى دارد، نشان فلان كارخانه معروف فلان كشور اروپايى را دارد، اين‏ را مصرف بكنيم؟! اين بايد ضدّ ارزش شمرده بشود. (۸/۲/۱۳۹۵)

    صفحات: 1 · 2

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1397-01-30] [ 03:47:00 ب.ظ ]

    انچه(کالای ایرانی) خود داشت زبیگانه تمنا می کرد ...

    ایرانی با خرید کالای ایرانی چطوری

    یعنی ملت بزرگ ایران از مردم آلمان کمتر است؟!

    آنها با اهمیت دادن به کالای تولیدی خود اقتصاد خود را سامان دادند، یعنی ایرانی نمی تواند هویت ریشه دار خودرا تقویت کند و از خود باختگی دست بردارد؟!

    از غربزدگی دست بردارد و اگر غربزدگی را دوست دارد لاقل به این کارشان توجه کند که آنها کالای تولیدی خودرا دوست دارند هرچند بی کیفیت باشد!

    حمايت از كالاى داخلى در آلمان‏
    در جريان بحران مالى ۲۰۰۸ غرب كه آمريكا و اروپاى غربى با مشكلات اقتصادى جدى رو به رو شدند، شركت‏ هاى آلمانى به‏ دنبال ركود بيكار شده بودند، به جاى اخراج كاركنان و كارگران خود، آن‏ها را به دوره‏ هاى آموزشى اعزام كردند و در واقع به جاى كار و توليد، به ازاى آموزش و ارتقاى مهارت به كاركنان خود حقوق پرداخت كردند.


    كشور آلمان با حدود ۳۹۰۰ ميليارد دلار توليد ملى، در جايگاه چهارم اقتصاد جهان قرار دارد. اين كشور بزرگ‏ترين و قدرتمندترين اقتصاد در اروپا و منطقه يورو محسوب مى‏ شود و توانسته در پيشرفت اقتصادى گوى سبقت را از رقباى خود در اروپا بربايد. اما بى‏ شك سياست‏ هاى كلان اقتصادى اين كشور از سويى و فرهنگ عمومى و حرف ه‏اى مردم اين كشور از سوى ديگر نقش مهمى در تقويت توليد ملى در اين كشور داشته است.


    به‏ عنوان مثال طى سال‏ هاى بحران اقتصادى غرب (سال‏هاى ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰) مشاهده مى ‏شود مردم آلمان از مصرف كالاهاى خارجى كه گاهى داراى اختلاف قيمت و كيفيت فاحش نيز هستند به قصد كمك به توليدكننده هموطن خود خوددارى مى‏ كنند.
    در پايان گفتنى است كه طبق اظهار نظر كارشناسان اقتصادى اگر اقتصاد مقاومتى در ايران اجرايى شود، پيشرفت‏ هايى بيشتر از كشورهايى كه در آن نظام سرمايه‏ دارى حاكم است، حاصل خواهد شد به اين دليل كه اين سياست ‏ما عدالت‏ محور است؛ اما كشورهاى سرمايه‏ دارى اين بخش را ناديده مى‏ گيرند. براى رسيدن به اين هدف، همراهى همه بخش‏ هاى كشور نياز است و نكته مهم‏تر اين‏كه بايد در رده مديريتى از افرادى بهره گرفته شود كه اقتصاد مقاومتى را تمام و كمال قبول دارند و آن ‏را در سمت و مسؤوليتى كه دارند به كار مى‏ گيرند.

    #کالای_ایرانی

    #ایرانی_چطوری

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [سه شنبه 1397-01-28] [ 05:25:00 ب.ظ ]

    بیایید درحمایت از تولید داخلی از فرانسه تقلید کنیم ...

    خریدکالای ایرانی برای تقویت خانواده ام

    چرا اصرار در تقلید از کارهای بیهود و زشت  غربیان و اروپاییان داریم؟

    چرا از کارهای خوبشان تقلید نمی کنیم؟

    بیایید در این کار از تعصب در تولید وحمایت از کالاهاشون  ماهم تقلید کنیم و از تولید ملی حمایت کنیم.
    فرانسه در دوره پس از جنگ دوم جهانى، به‏ منظور بازسازى اقتصادى و صنعتى خود، واردات كالاهاى خارجى را به ‏شدت محدود كرد.
    فرانسوى‏ها براى حمايت از توليد داخلى و اشتغال كشور خود حتى كالاهاى فرانسوى را با قيمت بالاتر خريدارى كردند اما اجازه واردات را به گمرك‏ هاى خود نمى‏ دادند.
    براساس گزارشى كه نشريه بلومبرگ در سال ۲۰۱۱ منتشر كرده است، ۵۰ درصد مردم فرانسه حاضرند براى خريد كالاهاى ساخته شده فرانسه، پول بيشترى هم بپردازند. طبق اين گزارش مردم فرانسه براى حمايت از توليد ملى و هم وطنان توليدكننده‏ شان حاضرند ۵ تا ۱۰ درصد قيمت بالاترى را بپردازند.
    اين در حالى است كه قيمت نهايى كالاهاى توليد شده در فرانسه، بين ۱۵ تا ۲۵ درصد، گران تر از كالاهاى مشابه توليد شده در كشورى مثل چين است.

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [یکشنبه 1397-01-26] [ 03:33:00 ب.ظ ]

    خرید کالای ایرانی و نفی حقارت ...

    کالای ساخته شده پدرم فرزندم همسرم را می خرم

    آمريكا با اجراى اقتصاد مقاومتى، اقتصاد برتر دنيا شد
    آمريكا، كشورى است كه هم ‏اكنون با توليدى معادل يك چهارم كل توليد جهان، رتبه اول اقتصاد جهانى را در اختيار دارد.
    اين كشور براى تقويت توليد ملى خود طى چند ده سال گذشته تمام اقدامات لازم را انجام داده است. به‏ عنوان مثال اين كشور در دو دوره پيش از جنگ جهانى اول و بين جنگ جهانى اول و دوم تا حد زيادى به‏ صورت برنامه ‏ريزى شده به انزوا رفت تا قدرت اقتصاد ملى خود را با اتكا به منابع داخلى توليد افزايش دهد.
    همين به‏ اصطلاح انزوا كه با هدف تقويت توليد ملى و خوددارى از واردات كالاهاى خارجى صورت مى‏ گرفت، بازار مصرف مناسبى را براى تقويت توليدات آمريكايى فراهم كرد.
    بازار مصرف بزرگ و مناسب داخلى به همراه ساير اقدامات اين كشور در راستاى تقويت توليد ملى، زمينه پيشرفت و قدرت اقتصادى اين كشور را فراهم آورد.

    پ.ن

    ما چه می کنیم اکنون سال هاست که امام خامنه ای فریاد میزند که باید با اقتصاد مقاومتی مشکلات کشور را حل کرد ولی متاسفانه نه به گوش مردم رفت و نه مسئولین تا جاییکه با واردات فاضلاب به کشور، مردم را تحقیر کردند !

    لذا تا زمانی که این مردم خرید جنس خارجی را در اولویت خرید هایشان قرار می دهند سزاوار این گونه تحقیر ها هستیم.

    اگر غربزده هستیم چرا از کارهایی که آنهارا به استقلال و ثروت رسانده پیروی نمی کنیم!؟

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [شنبه 1397-01-25] [ 03:14:00 ب.ظ ]

    کالای ایرانی وخالی شدن زندانها ...

    زندان وزندانی
    وقتی دید به بچه های فامیل عیدی ، مداد رنگی ساخت چین هدیه می دهد خیلی ناراحت شد! پرسید: چرا ایرانی نخریدی ؟

    - ایرانی اش گرونه باید پول اضافه می دادم.
    - پول اضافه باعث می شود که یک کارگر سر کار باشه بیکار نشه ولی با این کارشما و تک تک مردم ایران، در -کارخانه ها بسته می شود. بیکاران افرادجامعه زیاد میشود. که نتیجه اش دزدی، قاچاق، اعتیاد، بزه کاری، چک -بی محل ، در این راستا قتل، کیف قاپ زدن … ودر ادامه پر شدن زندانها.
    -و هزینه زندانها بردوش ملت می افتد که باید با پرداخت مالیات مخارج خوردن و نگهداری زندانی هارا بدهند.
    -و مصیبت خانواده های زندانیان موضوع بعدی است که عده ای فرزند طلاق و بامشکلات بسیار برای جامعه می شوند
    -همسران طلاق برای خانواده های متاهل یک مصیبت جدید روز می شود!
    در حالیکه اگر شما حتی از یک دست فروش یک جنس ایرانی بنجل هم بخری با قیمت بیشتر باز هم به خودت کمک کرده ای تا یک جامعه پاک داشته باشی باز کمتر هزینه کرده ای.
    شما فکر می کنی برای خرید یک دست مداد رنگی خارجی که ارزانتر از ایرانی بوده سود کرده ای درحالیکه متوجه نیستی چندین برابرآن هزینه می کنی
    و از طرفی شغل پدرت ،پسرت برادرت و شوهرت هم از دستشان گرفته ای و بیکارشان کرده ای!


    وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ 30 شوری

    هرمصیبتی به شما می رسد به خاطر اشتباهاتی است که مرتکب می شوید.
    از ماست که برماست

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1397-01-23] [ 11:27:00 ق.ظ ]

    خرید کالای ایرانی مصداق جهاد با مال است ...

     

    پرسیدیم چه عملی انجام دهیم که منتظر باشیم؟!!
    1-نماز اول وقت بخوانیم تا مانند مولای غائب از نظر در نماز باشیم.
    2-واجبات رامانند حجاب و فروع دین را عمل نماییم.
    3- از حرام ها دوری نماییم.
    4- از فروع دین جهاد است که باید عمل کنیم، جهاد در راه خدا با جان ومال، این جهاد چند وجهه دارد.

    یک روز مقاومت در مقابل دشمن با توپ و گلوله است،

    یک روز هم مقابله با جنگ نرم؛

    و زمانی با مصرف مال. و خریدن کالای ایرانی هرچند به ندرت شاید به ظاهر اتلاف مال باشد، این همان مصداق جهاد در راه خدا با مال است!!!
    در صورتی می توانیم بگوییم ما منتظریم که در همه ابعاد زندگی مهدوی عمل کنیم!!!

    إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ الَّذينَ .72 انفال

    ما کجای این آیه قرار داریم؟!

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [یکشنبه 1397-01-19] [ 11:10:00 ق.ظ ]

    برای حمایت از کالای ایرانی هدیه خارجی را نگرفت ...

     

    رفته بودیم منزل یکی از اقوام، از قرار معلوم قبلا که آمده بودن منزل ما دیده بودن که جاروی برقی ما خوب کار نمی کنه،تصمیم گرفتن که به ما لطفی بکنند،

    برای همین هم یک جاروبرقی LG برامون خریده بودند، ماهم با کمال جسارت قبول نکردیم!

    و این فامیل نزدیک دلخور شد! پرسید چرا هدیه را رد می کنید.گفتیم چون خارجیه!

    گفت دندون اسب پیشکش و نمی شمارند!

    گفتیم حتی اگر شراب باشه؟!

    گفت مگر این شرابه؟!

    گفتیم به فرمایش امام خامنه ای خرید کالای خارجی وقتی معادلش در ایران تولید میشه جایز نیست!

    موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
     [ 11:08:00 ق.ظ ]

    حمایت از کالای ایرانی و رضایت امام زمان ...

    من و عبدالله بن ابى يعفور به هر زحمتى بود به خدمت امام رسيديم .

    امام براى پذيرايى از ما ميوه آورد، اما عبدالله به او گفت كه براى ناراحتى معده اش نمى تواند چيزى بخورد.

    سپس عبدالله به امام گفت ((اى امام بزرگوار، شما مى دانيد كه من همواره از شما اطاعت كرده ام و هر چه گفته ايد نه نگفته ام ، اگر اين انار را نصف كنيد و بگوييد اين نيمه حرام است و نيمه ديگر حلال است من بدون چون و چرا قبول مى كنم ، چون حرف شما حجت است )). امام به او فرمود ((خدا رحمتش را شامل حالت گرداند)). سپس عبدالله بيمارى اش و درمان آن را نيز گفت و پرسيد ((حال چه مى فرماييد)). امام صادق (عليه السلام ) به او گفت ((شراب حرام است ، هرگز شراب ننوش ، اين شيطان است كه تو را وسوسه مى كند و مى خواهد به بهانه شفاى دردت ، شراب به تو بنوشاند، اگر از شيطان نافرمانى كنى ؛ او نيز ماءيوس مى شود و دست از تو برمى دارد)).
    از اين سخن امام ، عبدالله خوشحال شد و دلش آرام گرفت . از امام خداحافظى كرديم و بازگشتيم . روز به روز حال عبدالله بدتر شد، اقوامش ‍ شراب آوردند تا او بنوشد، اما او نخورد.
    مفضل ، من شنيده ام اگر براى معالجه باشد اشكالى ندارد.
    اگر اشكال نمى داشت امام صادق او را منع نمى كرد… به هر حال ، روزهاى آخر عمرش را در بستر گذراند، پسر عمويش به او گفته بود ((بيچاره ، بخور اگر شراب ننوشى مى ميرى )). عبدالله نيز در جوابش گفته بود ((به خدا قسم يك قطره هم نخواهم نوشيد)). چند روزى در بستر ماند و درد را تحمل كرد. خداى متعال هم او را براى هميشه شفا داد.
    واقعا خوشا به حالش ، من نيز غبطه مى خورم ، كاش امام صادق در حق من نيز دعا و از من تعريف مى كرد.
    مفضل نامه را بست و گفت : واقعا شيعه يعنى عبدالله ابن ابى يعفور كه هر چه امام گفت پيروى كرد و سعادتمندانه زيست و سعادتمندانه مرد.1

    پ ن________________________________________________

     حالا این ما هستیم  پیروی از این حدیث که طبق فرمان مقام  ولایت که می فرماید: ورود کالایی که در ایران تولید می شود ممنوع است. یعنی نباید کالای خارجی که معادل ایرانی دارد استفاده کرد. و اگر این فرهنگ را رواج پیدا کند، بیماری اقتصاد معالجه می شود. «ان تنصروالله ینصر کم»استفاده از تولید ملی یعنی اقتدار ملی، یعنی امنیت ملی،یعنی نا امیدی دشمنان ، یعنی جمع ثروت ملی، یعنی امیدواری کارگرو مهندس ایرانی.  

    1منبع :رجال كشى ،صفحه 247 249)

     

     

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 11:03:00 ق.ظ ]

    خندها و گریه هایم در اعتکاف ...

    امسال که کلاس پنجمی هستم ،رفتم نماز جمعه که یکی از همکلاسی هایم گفت برای اعتکاف ثبت نام می کنند.
    باهم ثبت نام کردیم که یکی ار دوستان دیگرمون هم اضافه شد.
    گوشی یه نفر را گرفتم به مادرم زنگ زدم و اجازه گرفتم، مامانم خیلی خوشحال شد.
    پرسیدم من میرم اعتکاف شما چرا خوشحالی می کنی؟!
    گفت برای اینکه توی این سن کم موفق شدی بری اعتکاف، زمانیکه من رفتم اعتکاف طلبه پایه اول بودم!


    همون روز اول دوستم آمد و در گوشم گفت که دچار یه مشکل شرعی شده که اولین بارش بود ،نمی دوست چه اتفاقی براش افتاده و ترسیده بود!
    من که قبلا مامان طلبه ام برام یه چیز هایی را گفته بود بهش دلداری دادم و گفتم الان از مامانم می پرسم که تکلیف توچیه و باید چکار کنی.
    خلاصه  همکلاسیمون جول و پلاسشو جمع کرد و با غصه رفت.
    ما  دونفری ماندیم ، که شبها بیداری داشتیم و روز هاهم تا اذان ظهر در خواب سپری می کردیم با این بهانه که در حال اعتکاف خواب هم عبادت است.


    بعد از ظهر ها هم بعد حفظ قرآن و خواندن چند رکعت نماز قضا های صبح که داشتم و از قبل یاداشت کرده بودم مشغول می شدم،برای رفع دلتنگی سرگرمی داشتیم، مثل بازی پانتومییم، که یه خانم مسنی من را در حال پانتومیم دید ،گفت دوربین های خدا عکستون را می گیره روز قیامت آبروتون میره، بلافاصله در جوابش گفتم ،دوربین ها الآن خاموشه!


    روز آخر بعد از گوش دادن به دعای ام داوود، خانم ها رفتند به سجده و با گریه دعا هاشون را می کردند که بعضی با صدا و بعضی از حرکت بدنشون معلوم می شد که گریه می کنند.


    من هم که مامانم یه لیست بلند بالایی بهم داده بود که دعا کنم.
    در سجده دعاها را کردم و از خدا خواستم که هرچه سریعتر مستجابشون کنه ولی گریه ام نمی گرفت با دوستم که در کنار هم در سجده بودیم تصمیم گرفتیم که بدنمان را حرکت بدهیم که حالت گریه داشته باشد! شروع کردیم به تکان دادن خودمان در سجده همینطور که ادامه دادیم اولش کمی باخنده بود ولی بعدش تبدیل به گریه شد و حالا گریه تمامی نداشت!

    دستمالی هم در کنارم نداشتم ، اشکهایم همراه با آب بینی  مثل چشمه سرازیر شده بود و جانمازم خیس شده بود آخرش مجبور شدم همانطور که چادر روی صورتم بود به طرف سرویس بهداشتی بروم.


    بعد از افطار که به خانه برگشتم،وارد پذیرایی که شدم، لامپ خانه خاموش بود، تعجب کردم بعد با صدای جیغ برادر کوچولوی یک سال ونیمه ام در فضا پیچید! یه لحظه ترسیدم که چی شده ؟

    که معلوم شد برای جذابیت برنامه لامپ هارو خاموش می کنند که داداش کوچولوم از تاریکی می ترسه و جیغ می کشه، چراغ ها روشن شد، دیدم پذیرایی پر از میهمان است همه جا آذین بندی شده و ریسه های چشمک زن و تخم مرغ های رنگین به سقف می خوره و کاغذ های رنگینش روی سرم می ریزه و همه با صلوات از من استقبال کردند.
    بعدش هم هر کدام نفری بیست هزار تومان بهم کادو دادند.

    واین خاطره اولین اعتکافم است.

    خاطرات  دختر م موحده انتظاری

     

    موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1397-01-16] [ 11:19:00 ق.ظ ]

    خارهای کتاب در گلو ...

    انجمن حجتیه خطر انحراف از انقلاب
    کتاب جریان شناسی انجمن حجتیه را حتما بخوانید

    اگر می خواهید گرفتار آیت الله نما ها نشوید این کتاب را حتما بخوانید.
    این انجمن در دوره پهلوی با عنوان مبارزه با بهاییت شروع می کند و در این راستا با ساواک همکاری تنگاتنگ دارد.
    درحالیکه باید با اصل فساد یعنی رژیم پهلوی مبارزه می کرد، این گروه به نام جدایی دین از سیاست می خواست در ظهور امام عصر سرعت ببخشد لذا موافق شاه و مخالف نهضت امام خمینی بود، با این تفکر که فساد شاه باعث می شود زودتر ظهور انجام گردد…
    وبعد از انقلاب هم به جای مبارزه با استکبار، مبارزه با کمونیسم که دیگر شیر بی یال و کوپال شده بود شد مبنای کارشان …
    و اکنون هم به جای وحدت شیعه وسنی بر طبل اختلاف می کوبند….

    حضرت امام (ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامی در دوران شاه، به علّت مشی غیر سیاسی انجمن حجّتیه و تشویق جوانان به شرکت در مبارزات بی‌خطر با بهائیت به عوض مبارزه با شاه، این حرکت را مورد تأیید قرار نمی‌دادند. به عنوان نمونه به دنبال برخی توجیهات انجمن برای نفی مبارزه با حکومت طاغوتی، حضرت امام (ره) که در آن زمان به نجف اشرف تبعید شده بود…

    حضرت امام خمینی (ره) در سخنرانی مورخ 21/4/1362 با اشاره غیر مستقیم، انجمن را چنین مورد خطاب قرار می‌دهند: «یک دسته دیگر هم، تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید، حضرت صاحب مگر برای چه می‌آید؟ حضرت صاحب می‌آید معصیت را بردارد. ما معصیت کنیم که او بیاید؟! این اعوجاجات را بردارید، این دسته‌بندی‌ها را برای خاطر خدا، اگر مسلمید و برای خاطر کشورتان اگر ملّی هستید این دسته‌بندی‌ها را بردارید. در این موجی که الآن ملّت را به پیش می‌برد در این موج خودتان را وارد کنید و بر خلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست»

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [چهارشنبه 1397-01-15] [ 05:09:00 ب.ظ ]

    خاطره اولین اعتکاف ...

    اعتکاف

    سالی که در اعتکاف شرکت کردم،تازه طلبه پایه اول بودم، خیلی پر انرژی و با حرارت برای اجرای برنامه های فرهنگی در مسجد.
    با دوستان دانشجو و بسیجی هماهنگ شدیم که برای روز میلاد امام علی علیه السلام سرود و تواشیح بخوانیم.
    بعد از کلی تمرین و زحمت ،  وتزئین جایگاه ،به خانم ها خبر دادیم که در برنامه شرکت کنند .
    خانم های معتکف گروه گروه باهم بصورت ده نفری دور یک باسواد جمع شده بودند ودعاهایی که توسط او خوانده می شد گوش می دادند تا سوابی نسیبشان گردد و این کار برایشان خیلی مهم بود.
    و حالا همه مجبور شده بودند تا در برنامه ما شرکت کنند.
    ماهم با مجری و اجرای همه سین برنامه شروع کردیم و سرودمان هم تواشیح عربی بود که بندگان خدا چیزی از آن برایشان مفهوم نداشت.
    برنامه که تمام شد اکثرا با غرولند رفتند سر جاهاشون نشستند و اعتراض داشتند که در خواندن دعا هاشون وقفه ایجاد شد وحسشون را ازدست دادند!


    وقت سحری شد و خواستم که رادیو را روشن کنم و باصدای مناجات همه را بیدار باش بدهم،چون عده ای بیدار در حال باز کردن سفره بودن و عده ای که شب را بیدار بودند هنوز از رختخواب کنده نشده بودند.
    همین که رادیو را روشن کردم و میکرفن را در کنارش گذاشتم ،صدای اذان پخش شد، بی اختیار با صدای بلند گفتم ای وای اذان شده!
    همه کسانی که توی رختخواب بودند مثل اینکه اسرافیل در سور دمیده ،ایستادند و کسانیکه مشغول پذیرایی بودند وسط مسجد خشکشان زد، و آنهایی که لقمه در دهان داشتند متحیر بودند که لقمه را چکار کنند!
    با دستپاچگی موج رادیو را می چرخاندم و انواع اذان ها از میکرفن پخش می شد تا اینکه موج رفت روی  رادیوتبریز و صدای مناجات قبل از دعای سحری را پخش کرد.
    یه نفس عمیقی کشیدم و گفتم خانم ها اذانی که شنیدید مال مشهد بوده ، باخیال راحت سحری بخورید.
    از شب های بعد از مسئولیت کار فرهنگی مسجد در اعتکاف انصراف دادم.

    موحده انتظاری طلبه سطح سه رشته فلسفه

    موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
    [سه شنبه 1397-01-14] [ 01:07:00 ب.ظ ]

    یک لقمه خاطره ...

     نورالدین پسر ایران

    بچه ها اصرار داشتند که آقا نورالدین را دعوت کنیم تا حضوری  خاطراتش  بشنویم! زنگ زدم به همان لحن آذری گفت : این روز ها برای معالجه راهی بیمارستان هستم ومعذورم! به بچه ها گفتم براش دعا کنید و کتاب را تهیه کردم و در کتابخانه مدرسه گداشتم و گفتم کتاب را بخوانید تا در آینده حضوری توفیق دیدار پیدا کنیم.

    «نورالدین پسر ایران» كتاب خاطرات سید نورالدین عافی است؛ پسری شانزده ساله از اهالی روستای خنجان در حوالی تبریز در آذربایجان شرقی كه مانند دیگر رزمنده‌های نوجوان ایران با تلاش و زحمت فراوان رضایت والدین و مسئولین را برای اعزام به مناطق عملیاتی جلب كرد و از دی ماه 1359 -یعنی تنها سه ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی- به جبهه‌های نبرد با متجاوزان رفت. او حضور در گردان‌های خط‌‌ شكن لشكر 31 عاشورا را به عنوان نیروی آزاد، غواص و فرمانده دسته و در جبهه‌های مختلف تجربه كرده و بارها مجروح شده است. نورالدین نزدیك به هشتاد ماه از دوران جنگ تحمیلی را علیرغم جراحات سنگین و شهادت برادر كوچك‌ترش سید صادق -در برابر چشمانش- در جبهه ماند و در عملیات‌های متعددی حضور داشت و جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس است.

    سید نورالدین برای بازگویی خاطرات جنگ در آخرین برگ خاطراتش چنین می گوید: «اصلاً فکر نمی‌کردم گفتن خاطرات در این زمان اهمیت داشته باشد. هنوز حرف خاطرات جنگ و مصاحبه‌ها مطرح نشده بود. واقعیت این است من هم مرتب درگیر عوارض مجروحیت‌هایم بودم، اما سال ۱۳۷۳ یک شب خواب دیدم ]امام[ آقای خامنه‌ای ورقه‌هایی در دست دارد که می‌خواند و گریه می‌کند. من هم در آن اتاق بودم. کسی گفت این‌ها خاطرات یک جانباز ۷۰ درصد است که ۸۰ ماه در جبهه‌ها بوده و باز می‌گوید که در مورد جنگ کاری نکرده‌ام … این خواب فکرم را مشغول کرده بود. احساس می‌کردم وظیفه‌ام در قبال آن‌چه در روزهای جنگ بر سر این مردم آمد، با گفتن این خاطره‌ها به سرانجام می‌رسد. بنابراین خاطرات هشت سال زندگی در متن جنگ را بازگفتم تا یاد آن لحظه‌های بی‌نظیر برای همیشه زنده بماند.» (ص 632) [۲ ]

    کتاب با فصل«کوچه باغ‌های کودکی» آغاز می‌شود: «نورالدین سال 1343 در یکی از روستای خلجان در نزدیکی‌های تبریز و در خانواده پرجمعیتی متولد شد. زندگی‌ ساده و سختی داشتند، اموراتشان با کشاورزی می‌گذشت. نورالدین با صادق برادر کوچکترش بیشتر با هم بودند. خاطرات روزهای محرم جزو شیرین‌ترین خاطرات دوران کودکی‌اش بود. با وجود سختی و شرایط زندگی در روستا دوره ابتدایی را در همان مدرسه روستا به پایان رساند و تصمیم گرفت برای کمک به امرار معاش خانواده برای کار به تبریز بیاید. به هر حال در باطری‌سازی مشغول به کار شد. چون فاصله تبریز تا روستای خلجان یک ربع تا بیست دقیقه بود گاهی شب‌ها در همان باطری‌سازی می‌خوابید. روز های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه یکی از برادر‌هایش به تهران آمد و در یک باطری‌سازی در سه راه افسریه مشغول شد.»

    نورالدین، پسری بسیار ساده و از طرفی بسیار اهل شوخی و شیطنت بود، آن هم به خاطر سن و سال کمی که داشت، اواخر روز های شهریور زمانی که در تهران مشغول کار بود، با اتوبوس از میدان امام حسین علیه السلام به سمت میدان خراسان می‌رفت، از رادیو اتوبوس خبر حمله عراق به شهر‌های مرز ی ایران را شنید. در همهمه اتوبوس از زبان یکی از مسافران می‌شنود که «عراق شوش را هم محاصره کرده» وقتی این حرف را می‌شنود، از اتوبوس پیاده شده و به خیال خود به سمت میدان شوش می رود ببیند اوضاع از چه قرار است! وقتی به میدان شوش رسید متوجه شد زندگی عادی مردم در جریان است.، این موضوع را با برادرش در میان گذاشت و او توضیح داد که منظور از شوش، شهری است در جنوب کشور… مدتی بعد از شنیدن این خبر عازم زادگاهش تبریز می‌شود…

     «داد زدم: نزن. و گلوله را بغل كردم تا از مسیر آتش عقبه بردارم، اما فندرسكی كه دستش را روی گوشش گذاشته بود، با فشار زانویش توپ را شلیك كرد … شلیك توپ همان و به هوا رفتن من همان! سرعت و فشار آتش عقبه مرا مثل توپ سبكی به هوا پرتاب كرد … هیچ چیز از آن ثانیه‌های عجیب به یاد ندارم … فقط یادم هست محكم به زمین افتادم در حالی كه گردنم لای پاهایم گیر كرده بود! بوی عجیبی دماغم را پُر كرده بود. مخلوطی از بوی گوشت سوخته، باروت، خون و خاك … به‌تدریج صدای فریاد فندرسكی و دیگران هم به گوشم رسید. گریه می‌كردند، داد می‌زدند … من تلاش می‌كردم سرم را از بین پاهایم خارج كنم، ولی نمی‌شد … احساس می‌كردم مثل یك توپ گرد شده‌ام و اصلاً تحمل آن وضع را نداشتم. ناله می‌كردم: گردنم را بكشید بیرون … اما این كار دقایقی طول كشید. وقتی سرم از آن حالت فشار خارج شد، دیدم همه گوشت‌های تنم دارند می‌ریزند. هیچ لباسی بر تنم نمانده بود. حتی نارنجك‌ها و خشاب‌هایی كه به كمرم داشتم، ناپدید و شاید پودر شده بودند. بچه‌ها به سر و صورتشان می‌زدند و گریه می‌كردند. من از لحظاتی قبل شهادتین می‌گفتم، اما هیچ ناله‌ای از من بلند نبود. از بچگی همین طور بودم.» (ص 86)

     #کتابخوانی_نوروز

     

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1397-01-09] [ 05:18:00 ب.ظ ]

    طبیعت در کلام امام خامنه ای ...

    باغ مدرسه فاطمیه جلفا

    امانت الاهى‏
    همه نعمت ‏هاى خداوندگارى، در دست ما انسان‏ها امانت است و بايد آن‏را براى نسل‏ هاى بعد حفظ كنيم و سالم به آن‏ها بسپاريم. يكى از اين نعمت‏ها، طبيعت شگفت اين سرزمين و منابع طبيعى فراوان آن است كه بايد امانتداران خوبى براى آن باشيم. مقام معظم رهبرى، با اشاره به اين امانتدارى خطير مى ‏فرمايد: «بايد همه ‏چيز را كه خداى متعال در اين كشور به وديعه گذاشته است، احيا كنيم و در اختيار نسل كنونى و نسل آينده قرار بدهيم. منابع طبيعى… [و ]طبيعت نيكويى كه در اختيار ماست، ميراث عظيمى كه گذشتگانمان در اختيار ما گذاشته‏اند و خيلى چيزهاى ديگرى كه در اختيار ماست، بايد آن‏ها را احيا كنيم و در واقع، نِعَم الاهى را استخراج نماييم.»

    حفظ منابع طبيعى‏
    همه ما مى‏ دانيم كه منابع طبيعى، محدود است و امكان تمام شدن آن وجود دارد. پس بر ماست كه با برنامه ‏ريزى حساب شده، جلو هدر رفتن و نابودى اين منابع كمياب الاهى را بگيريم و نگذاريم آن‏ها، به اين راحتى از كف بروند.

    مقام معظم رهبرى، درباره همين مسأله مى‏ فرمايد: «ما بايد بتوانيم با برنامه‏ريزى‏هاى دقيق، با مديريت قوى و با اصرار و جديت در كار، خودمان را از تضييع خسارت بار منابع حياتى و طبيعى، مانند درخت و آب و خاك نجات بدهيم». ايشان سپس در ادامه مى‏فرمايند: «اميدوارم كه ان‏شاءالله همه هم دولت، هم آحاد مردم و هم مسؤولان بخش‏هاى متفاوت، به مسأله مهم حفظ منابع طبيعى، گياه، درخت، كشاورزى، استفاده بهينه از آب، خاك و امكانات گوناگون ديگر، به‏طور جدى بپردازند.»
    خرافه؛ ممنوع‏
    دين مبين اسلام، با خرافه و اعتقاد به نحسى روز سيزده نوروز مخالف است؛ وگرنه، رفتن به دل طبيعت، جلابخش روح است و جان را مصفا مى‏كند. مقام معظم رهبرى، حضرت آيت‏الله خامنه‏ اى، در كلامى ارزشمند، با اشاره به اين مسأله مى‏ فرمايند: «ما ايرانى‏ها، عيد نوروز را دوست مى‏داريم و آن‏را جشن مى‏گيريم، اما جشن ما، يك جشن سالم است…؛ البته بعضى از مراسم هست كه قابل اصلاح نيست. مثلاً اسلام درباره مراسم خرافى از روى آتش پريدن، حرفى ندارد و (آن‏را) تأييد نمى ‏كند؛ اما هيچ اشكالى نمى‏ بيند كه مردم، فرض بفرماييد در مناسبتى از مناسبت‏هاى عيد، به فضاى باز بروند، با سبزه و طبيعت و صحرا ديدارى تازه كنند، و طبيعت را با يكديگر نزديك كنند و لذت صحيح و سالم ببرند؛ (اين‏ها) مانعى ندارد.»

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 12:29:00 ب.ظ ]

    ایمان به امام جواد برکت دارد ...

    قال الجواد علیه السلام:

    المؤمِنُ یَحتَاجُ إلَی تَوفیقٍ مِنَ الله، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ، وَ قَبولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ.

    مؤمن به سه خصلت محتاج است: توفیق از جانب خدا، واعظی از درون خود و پذیرش نصیحت از هر کس که او را نصیحت نماید.

    اگر کسی به امام جواد علیه السلام ایمان داشته باشد، ایمانش کامل است زیرا مومن به پدران بزرگوار او هم ایمان دارد و به فرزندانش امام عسکری و امام زمان هم ایمان دارد.

    زیرا در امامت امام جواد هیچ انشعابی بوجود نیامده است.شیعه در اسلام .علامه طباطبایی

    میلاد حضرت جواد الائمه را به مولامون آقا علی ابن موسی الرضا وحضرت ولیعصر وتمامی شیعیان پاکش تبریک عرض می نماییم. 

     

    امید این که از پیروان راستین آن حضرت باشیم هدیه به ساحت مقدسشان صلوات.
    اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

    موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
    [سه شنبه 1397-01-07] [ 07:25:00 ب.ظ ]

    سفارش امام جواد را نشنید ...

     

    امیه بن علی قیسی از یاران امام جواد علیه السلام می‌گوید:

    با حماد بن عیسی می‌خواستیم از مدینه خارج شویم و برای خداحافظی به محضر امام جواد علیه السلام رفتیم.

    امام به ما فرمود:«تا فردا صبح از شهر خارج نشوید.»

    اما وقتی از منزل امام خارج شدیم، حمّاد به من گفت:« من امشب راه می‌افتم چون بارم از شهر خارج شده است.»من گفتم من امشب را خواهم ماند.حمادهمان شب حرکت کرد و رفت، در راه، سیل آمد و حمّاد غرق شد.

    پ ن

    ___________________________________

    همیشه کتک بی بصیرتی را می خوریم ولی باز هم عبرت نمی گیریم. وقتی شناخت مان نسبت به اولیا خدا کمرنگ است، علم آنها را با اندک الف بایی که آموخته ایم مقایسه می کنیم؛ فکر می کنیم که خودمان بیشتر می دانیم، وقتی دچار حادثه می شویم که دیگر وقت گذشته است و فرصت افسوس خوردن هم نداریم.

    و چه خوب فرموده خداوند:ان الانسان لفی خسر. در حالیکه خداوند براساس لطف انسان را رها نکرده است و در هر زمانی حجت را برایش معرفی کرده است.

     

     

    بحار الانوار ج 50 ص43

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 07:22:00 ب.ظ ]

    در سال جدید چه کنیم "امام خامنه ای" ...

    حال خوب نوروز روز نو

    سلام می کنیم به دوستان وافراد

     

    معنی آن  با هلو انگلیسی متفاوت است ،اگر در سال جدید دو گام در اصلاح خودم بردارم،در آخر سال مانند دومینو حتما  به چند برابر می رسد.

    وقتی امام خامنه ای می فرماید :اگر کسی کار خوب شما را نبیند ،عمل خیر شما در جامعه اثر می گذارد. در دیدار با اعضای خبرگان رهبری

    ریشه اصلاح فطری است.

    احترام به حقوق دیگران،احترام به کرامت انسان است. شعار تحیت  اسلام سلام است

    ################

    اولا نام خداست

    دوم جواب سلام واجب است، یعنی قراداد نانوشته است.

    سلام معانی بسیاری دارد،

                                                                        یعنی من دوست تو خیر خواه تو هستم ،

     

    مدافع تو هستم،مواضب تو هستم،

    آرزوهایم را با تو شریکم،

    سفارش ائمه به اینکه اول برای دیگران دعا کنید بعد برای خود همانطور بانوی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها چنین عمل می کرد.

    در دعاهای من حضور داری،،

    راز دارت هستم ،

    غیبت مومن مانند خوردن گوشت مرده برادرت می باشد

     

                        یعنی غیبتت نمی کنم ،

    به تو تهمت نمی زنم،

    از تو سخن چینی نمی کنم،

    رسوایت نمی کنم،

    عیوبت را مخفیانه بهت می گویم.

    چرا که خدایم فرموده: قلب مومن عرش الله است

    این چنین حالمان خوب می شود.

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 09:40:00 ق.ظ ]

    کعبه شکافته شد ...

      کعبه مولود مولا علی

    درکنار مسجد الحرام نشسته بودیم، با عباس ابن عبدالمطلب سخن می گفتیم، گروهی از «بنی عبد العزی» هم آنجا بودند. یزیدبن قعنب در حالیکه چشمانش گرد شده بود به عباس گفت : نگاه کن می‌بینی دیوار کعبه شکافته شد! ای وای نکند دیوار روی آن  زن بریزد! براستی او کیست؟ آه نگاه کن وارد کعبه شد! ای وای دیوار کعبه بسته شد!

    بیا برویم درب کعبه را باز کنیم! ولی قفل در باز نمی‌شود! حتما سری دارد و خداوند از سر آن آگاه هست!

    براستی آن زن که بود؟

    عباس بن عبد المطلب: او فاطمه همسر ابوطالب است و باردار است! در کعبه چه می‌کند؟ و این خبر در تمام کوچه و خانه های مکه پیچید و اکنون سه روز می‌شود که چشم به درب کعبه دوخته‌ایم و منتظر خروج فاطمه هستیم!

    کعبه و تولد یک کودک در عالم

    سرانجام انتظار به پایان رسید و فاطمه با کودک از همان شکاف دیوار که دوباره باز شده بود خارج شد.

    همگان به طرف او شتافتند و دور او حلقه زدند و جویای چگونگی حادثه بودند.

    فاطمه دختر اسد لب به سخن گشود، هنگام طواف درد وجودم را فرا گرفت، چنگ زدم و پرده کعبه چون دامن خدا را گرفتم و گفتم :پروردگارا من به تو و همه پیامبرانت و کتب آنها ایمان دارم، و گفتار جدم ابراهیم  را تصدیق می‌کنم و به حق کودکی که در شکم دارم ولادت او را برمن آسان گردان.

    وارد کعبه شدم و پنج بانو نزد من آمدند، که حوا همسر آدم نبی علیه السلام و ساره همسر ابراهیم خلیل علیه السلام و مادر موسی بن عمران علیه السلام و آسیه و مریم مادر عیسی علیه السلام بود. و به من سلام کردند«السلام علیک یا ولیه الله» زنان بهشتی در برابر من نشستند و با بدنیا آمدن فرزندم او را با ظرف عطری از نقره شستشو دادند.و فرزندم به آن پنج بانو سلام گفت و بعد شهادتین را خواند.

    تا اینکه پنج تن از انبیاء الهی وارد کعبه شدند، و فرزندم با دیدن آنها خندید، و آنان بر فرزندم سلام کردند و او را ولی و خلیفه پیامبر نامیدند. آنان حضرت آدم ، نوح، و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام بودند،که یکی یکی نوزاد را بوسیدن و سپس رفتند.

    شیخ صدوق اعلام الوری ص93

     

    موضوعات: باز آفرینی محتوای دینی  لینک ثابت
    [دوشنبه 1397-01-06] [ 07:50:00 ب.ظ ]

    سفر به روز های خوش و ناخوش ...

    بقیع غربت مدینه

    پس از سال ها آرزو خودرا در بین الحرمین می یابی!
    این چه سری است ؟! که بین الحرمین ها همیشه پر از حوادث غمباری هستند که یاد و خاطره پنج تن در آن موج می زند؟!
    آری چون کارگردان آن فاطمه و فرزندانش علیهما السلام هستند.
    به قدم هایت شتاب می دهی تا از سخنان معین کاروان استفاده کنی، قدرت ایستادن نداری (دیسک کمر اجازه ایستادن را ازت گرفته است، به خودت شکوه می کنی، وقتی قدرت بدنی خوب و سالم داشتی قدرت مالی نداشتی و حالا که امکان سفر به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله را قسمتت کرده ….بگذریم ناسپاسی کردم)

    #######

    می گوید اینجا کوچه بنی هاشم بوده است ولی همه در توسعه مسجد النبی در آغوش آن قرار گرفته اند.
    اینجا درب خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
    صدای خنده های کودکانه حسنین را می شنوی که بدنبال هم می دوند و صدای مادر ملکوت را که آندو را برای خوردن چاشت فرا می خواند!
    درب خانه زهرا را می بویی، بوی چوب سوخته را از پس قرون احساس می کنی و چادر خاکی را در میان کوچه…!
    هق هق گریه امانت نمی دهد تا بقیه صدای معین کاروان را بشنوی!

    ######
    همراهانت رفته اند! بلند می شوی با دستی برکمر گرفته از باب علی علیه السلام وارد مسجد می شوی!
    مسیر روضه نبی را می پرسی،،هر کشوری در دسته خود منتظر نشسته اند، لبنانی، ترکها، یمنی، بحرینی، باید در گروه ایرانی منتظر باشم!
    آخرین گروه هستیم که اجازه زیارت را می دهند!
    بازحمت کشان کشان به روضه می رسی که همه در حال بازگشت هستند، خانم ُشرته حتی اجازه خواندن دو رکعت نماز را در کنار ستون توبه نمی دهد!
    اشگبار باز می گردی! صدای گریه های حضرت فاطمه را می شنوی، و شکایت مردم بی وفای مدینه که یا علی ، به فاطمه بگو یا شبها بگرید یا روزها!

    ###########

    کنار ستونی از ستون های مسجد النبی می نشینی تا کمر دردت کمی آرام بگیرد و بتوانی دنبال گروه بگردی!

    راهی بقیع می شوی ،کنار  خیابان بقیع می نشینی تا زیارت ائمه بقیع را زمزمه کنی ، یک شرطه با ماشینش به سویت می آید حاجی پاشو پاشو!
    گریان بلند می شوی تا جایی را پیدا کنی که در خلوت خود اشک بریزی، تابوتی را می بینی که چهار نفر شبانه برای دفن می برند و حسنین و زینب دستی بر دهان گرفته اند تا صدای گریه شان به گوش بی بصیرتان کوچه بنی هاشم نرسد!

    ########
    امروز نوبت زیارت بقیع برای است،در دلت شوری بر پاست که از نزدیک قبور غریب ائمه بقیع را زیارت می کنی، بعد از کلی ایستادن و انتظار نوبتت می رسد ولی تازه متوجه می شوی که از پشت نرده ها باید قبور را از دور  ببینی!
    در بین الحرمین حیرانی که قبر فاطمه سلام الله علیها را کجا بجویی؟!

    به روضه پیامبر میروی باز می گردی به بقیع!

    ##########
    با مدینه شهر پیامبر صلی الله علیه و آله خدا حافظی می کنی، از کنار نخلستان ها که ابیار مدینه نام دارد می گذری، جاییکه مولا برای دور شدن از شر منافقان به حفر چاه مشغول است.
    صدای واگوییه های غربت امیرالمومنین را در چاه می شنوی!
    علی  علیه السلام بعد از فاطمه سلام الله علیها با چاه سخن می گوید!
    هر چه گریه می کنی چشم هایت همچون قنات های مولا لب ریز از اشک است و تمامی ندارد….

    موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
    [جمعه 1397-01-03] [ 10:40:00 ق.ظ ]