خاله عروس برایمان چای آورد و گفت بفرمایید برویم زیر زمین!

به گروه همراهم گفتم خستگی این همه راه را برخودمان هموار کردیم که در شادی اینها شریک باشیم ما را به

زیر زمین که جای بیل و کلنک … دعوت می کنند!

 باز خاله عروس آمد که استکان های خالی شده را ببرد دوباره رفتن به زیر زمین را تکرار کرد! رفت بار سوم آمد

که همان سخنان را تکرار کند مادرش که روبروی ما نشسته بود،گفت بس است اینها تورا مسخره می کنند.

تا این که عروس میانجیگری کرد و گفت هر وقت وقتش شد به شما خبر می دهم بروید!

ادامه مطلب :

بعد خوردن چای بلند شدیم که برویم، مادر عروس آمد ما را بدرقه کند، گفت: ببخشید مهمانان می گویند

ما را به طویله آورده اید؟ در جوابش گفتم آنها راست می گویند به طویله آمده اند ما نباید می آمدیم!

حالا برو بگو عرعرشان را شروع کنند.

به همراهانم که از آمدن به این عروسی و طی کردن بین دو شهر  شاکی بودند! گفتم در این کار ما دو حسنه داشتیم،

 آنها هم دو سیئه داشتند!

حسنه:
1-دعوت یک مسلمان را پذیرفتیم
2-نهی از منکر کردیم

سیئه:
1-مهمان را تحقیر کردند
2- مجلشان را با حرام و ابتذال آمیختند.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
نظر از: مسابقات سامانه کوثر بلاگ [عضو] 

سلام مطلب خوبی بود

خیلی مبتلا به هست
به نظر من اینگونه مجالس را آدم از اول نرود بهتروسنگین تراست
همه فامیل باید بدونند که شما با این جور مجالس موافق نیستید
_____________________________
سلام
عروس وداماد مشکل داشتند و ما آنهارا صلح داده بودیم لذا مجبور بودیم برای تکمیل اصلاح بین دوخانواده آنجا باشیم!
ممنونم

1394/06/16 @ 12:00
نظر از: مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم [عضو] 

سلام علیکم
موفق و موید باشید
______________
علیکم السلام
خوش آمدید بزرگوار

1394/06/14 @ 10:47
نظر از: مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم [عضو] 

سلام علیکم
موفق و موید باشید

1394/06/14 @ 10:44
نظر از: مخلصی [عضو] 

با سلام متاسفانه در این زمانه حرمت ها زیر پای هوس له میشوند .
ان شاء الله موفق باشید
___________________
سلام عزیز
ممنونم از حضورتان

1394/06/14 @ 08:59
نظر از: زیبا [عضو] 

زیبا بود التماس دعا
_———————–
متشکرم محتاج دعا

1394/06/13 @ 11:55
نظر از: گفته ها و ناگفته های یک طلبه [عضو] 

سلام جانم.یعنی چه؟ بنده اصلا متوجه این مطلب نویسنده نشدم.
توهین؟مجلس عروسی؟گروه همراه؟!!!!
________________________
سلام عزیزم
میخواستند موسیقی و رقاصی را شروع کنند می دانستند که ما اهل رقاصی وموسیقی لهو ولعب نیستیم ،مارا به زیر زمین می بردند تا مثلا ما نشنویم، گروه همراه هم از اقوامم بودند که مخالف این گونه عروسی ها بودند.رفتار آنها باعث شده بود که همه مهمانان با نگاه خصمانه ای به ما می نگریستند.

1394/06/13 @ 00:54
نظر از: قديري اناري [عضو] 

سلام عالی بود.
موفق باشی. در پناه حضرت حق !
___________________________
سلام
ممنونم از حضورتان

1394/06/12 @ 21:23
نظر از:  

سلام علیکم
متاسفانه این وضع امروز ماست می رویم بی احترامی می کنند و اگر نرویم می گویند منزوی هستند

ممنون از حضورتان
____________________
سلام علیکم
تشکر از دیدارتان

1394/06/12 @ 19:47
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

سلام علیکم
کاربر گرامی مطلب پیشنهادی شما در منتخب ها درج شد.
موفق باشید.

1394/06/12 @ 12:55


فرم در حال بارگذاری ...