پرسید چه مدتی است که سردرد داری ؟ گفتم یک سالی هست.گفت چرا این قدر دیر آمدی برای معالجه؟

گفتم وقت نکردم .پرسید :مگر شاغل هستی؟گفتم مبلغم، گفت اشتباه می کنی نباید خودت را فراموش

کنی.کاری که من کردم، زمان جنگ رفتم جبهه وقتی برگشتم پسرم بزرگ شده بود، حالا از من گله داره

که زمانی که باید مرا به پارک می بردی کجا بودی؟!

__________________________________

پ ن
قبل از جنگ معلم بود بعد از جنگ پزشک شده بود!

خیلی متاسف شدم که به همین سادگی سرمایه معنوی ماندگار زیبایش را هدر می دهد.در حالی که زمان جنگ اکثر اوقات مردم در پناهگاه ها و شب ها در خانه های با لامپ خاموش زندگی می کردند! کسی جرات رفتن به پارک و تفریح نداشت!  اصلا پارکی  وجود نداشت!!

بعد ازمدت کوتاهی بنده خدا در تصادفی ساده جان باخت و باز هم پسرش را تنها گذاشت، روحش شاد!!!

________________________________________________

وقتی امیرالمومنین از صفین مراجعت می کرد، شخصی خدمت ایشان عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! دوست داشتم برادرم هم همراه ما و در رکاب شما بود و به فیض درک رکاب شما نائل می شد. حضرت فرمود: بگو نیتش چیست؟ در دلش چیست؟ تصمیمش چیست؟ آیا این برادر تو معذور بود و نتوانست بیاید، یا معذور نبود و نیامد؟ اگر معذور نبود و نیامد، بهتر همان که نیامد و اگر معذور بود و نیامد ولی دلش با ما بود، میلش با ما بود و تصمیم او این بود که با ما باشد، پس با ما بوده. گفت: بله یا امیرالمؤمنین! این طور بود. فرمود: نه تنها برادر تو با ما بوده، بلکه با ما بوده اند افرادی که هنوز در رحمهای مادرانند، با ما بوده اند افرادی که هنوز در اصلاب پدرانند. تا دامنه ی قیامت اگر افرادی پیدا شوند که واقعاً از صمیم قلب، نیت و آرزویشان این باشد که ای کاش علی را درک می کردم و در رکاب او می جنگیدم، ما آنها را جزء اصحاب صفّین می شماریم.

آزادی معنوی : شهید مطهری ص 172

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
نظر از: ... [عضو] 

سلام من فکر میکنم ارزشهای اعتقادی هیچ وقت تغییر نمی کنند،بلکه این نگاه ما آدمهاست که عوض میشود.
___________________________________
سلام همین طور که میگی.

1394/09/01 @ 22:24


فرم در حال بارگذاری ...