دم مدرسه منتظر بود، تا مادر ش بیاد دنبالش یکی از همکلاسی ها ش هم منتظر مادرش بود،منتها با ابن تفاوت که این با پوشش کامل

و او با بد حجابی کامل ! کلاس پنجمی بودند.

وقتی مادر دوستش آمد دنبال دخترش؛و او را با چادر دید به چادر ش توهین کرد،گفت:مرده شور  چادرت ببره.

دختر چادری  گفت: تو به چادر حضرت زهرا توهین کردی، فقط همین را گفت!!!

فردا وقتی منتظر مادرش بود؛ اون خانم هم آمد که دخترش ببرد چادر سر کرده بود ،در حالیکه اشک تو چشماش بود آمد گفت :دختر

جان معذرت می خواهم ، تا صبح نتوانستم بخوابم ، از حرفی که زدی موبه تنم سیخ شد.

منو حلال کن.


موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
نظر از: یادگاری [عضو] 

سلام مهربان زیبا بود .ان شاءالله ما هم بتوانیم در امر واجبات دین در حد توانمان گام بر داریم.
_____________________
سلام همکار فرهنگی خوبم
ممنونم از حضور سبزت

1392/06/08 @ 21:27
نظر از: معین فر [بازدید کننده]

سلام.وخسته نباشید.کلاس دوم ابتدایی که بودم یه روزدیدم بابام داره به یه چادرمشکی کش میدوزه بعداونوسرم کردومن شدم همون دختررویاهای پدرم.قدم کوتاه ترازبقیه همکلاسیهام بود،چادرم راازجارختی کلاس که برای کاپشن بچه هابودآویزان کرده بودم معلم مان برداشت وباعصبانیت گفت:کی مقنعه اش راعوض کرده من بلندشدم وگفتم خانم اون چادرمنه،خانم معلم چادرموبغلش گرفته بودوبومیکردوگریه وخنده اش قاطی شده بود.
_________________________________________________-
خدارحمت کنه پدر خوبت رو
وخدا تورا از کارگذاران حجاب قرار بده وفرزندانت را از تقویت کنندگان حجاب قرار بده

1392/06/05 @ 00:10


فرم در حال بارگذاری ...