من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

دختر بد حجاب اما عاشق امام زمان ...

 

 

 دختر بدحجاب اما عاشق امام زمان

کی گفته اونایی که چادر ندارن امام زمونو دوس ندارن؟

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟                                                        
گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟


براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می‌خوره. تو هم سراسیمه میری و می‌بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می‌گیره. عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه: عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می‌گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می‌کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می‌کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می‌بینم که خیانت می‌کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت… .

اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.
برداشت از وبلاگ خاک مقدس

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-09-06] [ 09:53:00 ب.ظ ]

منتظر میهمان ...

 اگه قرار بشه که خونتون مهمون عزیزی از راه دوری بیاد. آیا اهل خانه به کارهای روزمره‌شون مشغول می‌شن. مثلا پسربچه خانواده می‌ره گل کوچیک بازی کنه یا می‌ره صف نانوایی؟ دختربچه خانواده می‌ره عروسک بازی یا می‌ره به مامان کمک می‌کنه؟ یا خانم خانه می‌شینه پای تلوزیون و سریال محبوبش را تماشا می‌کنه یا می‌ره تو آشپزخانه و مشغول پختن یک غذای خوشمزه می‌شه؟

ببینم مرد خونه کجاست؟ به نظرتون نشسته و روزنامه می‌خونه یا لیست وسایل مورد نیاز خانم خانه را داره می‌خره؟ درست حدس زدید؛ هرکس مشغول کاریه. حتی اگر یکیشون کارش را نتونه درست انجام بده، مثلا پسر بچه نتونه نون بخره یا عمدا یا سهوا، بقیه اهل خانه بی‌تفاوت نمونن و با خودشون بگن عیبی نداره مهمون که اومد می‌گیم که تقصیر تو بوده نه بلکه خودشون یا نانی تهیه می‌کنند یا جایگزینی برای آن انتخاب می‌کنند تا مهمانی خراب نشود یعنی اهل خانه با اتحاد درصدد ارائه کردن یک پذیرایی عالی هستند.

 حالا سؤال اصلی این است: ما که منتظر میهمان هستیم. اونهم چه میهمانی! ولی خدا در روی زمین، آخرین امام، آخرین حبیب خدا، منجی عالم بشریت؛ برای تدارک یک میهمانی عالی چه کردیم؟

حتما فکر کنید.

فکر کنید ببینید کدام رفتارمان، شبیه رفتار یک منتظر واقعی است، عروسی‌مان، مدرسه رفتنمان، از دانشگاه برگشتنمان، برنامه‌های تلوزیونیمون، ورزشمون و …

البته من مخالف این کارها نیستم اما عرضم اینه که باید کارهایمان سالم‌سازی بشه.

انتظاری

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-04-03] [ 12:26:00 ب.ظ ]