اگر صد عالمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

کمـال آدمـم بخشنـد بی مهدی نمی خواهم

اگر بعد از هزاران سال مردن بر تن بی جان

مسيحايی دمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

اگـر از تشنگـی آتـش برآيـد از نفس‌هـايم

به هر دم صد يمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

گـر از تجليـل بنشـاننـد بـر تخت سليمان

هزاران خاتمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

غـلام آستــان اهـل‌ بيـت عصمتــم، آری

اگر جام جمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

اگر هنگـام نــاداری بـه قـدر وسعت عالم

طلا و درهمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

اگر با دست عيسی بـر تن مجروح از رأفت

سراپا مرهمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

گـدای سامــرايم گــر هـزاران بـار آقايـی

به خلق عالمم بخشند بی مهدی نمی خواهم

اگر «ميثم» هزاران حور و غلمان در جنان با هم

شراب دائمم بخشنـد، بی مهدی نمی خواهم

 

غلامرضا سازگار

 

موضوعات: شعر  لینک ثابت