مادرهنوزهم مدارک دستگیری وقراربازداشت های پدر توسط ساواک رانگه داشته،

وهمیشه ازآن روزهامی گوید.

از دل نگرانی ها و اضطراب روزهایی که پدر اعلامیه ها و نوارهای امام را لای پارچه ها از مغازه می آورد،ازمحاصره همیشگی خانه مان بخاطرحضور روحانیان درخانه و از شکستن شیشه های مغازه مان توسط مخالفان و از بالابردن عکس امام وسط عزاداری توسط پدر،

از پرتاب سنگ به خانه توسط مخالفان که یادم هست و از اولین روز خرید تلویزیون که امام را نشان داد. وسرانجام پدر با زخم ها  و جراحت  هایی که بعد انقلاب در جبهه ها به او اصابت کرده بود به شهادت رسید . اما هرگز اجازه نداد نام او را جزءجانبازان ثبت کنند و وصیت کرد که روی سنگ قبرش هم نام شهید ننویسند.

خدایاشکرت که فرزندپدرو مادرانقلابی هستم.

روحش با امام شهدا شاد باد

معین فر

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت