من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

از دختر بودنم بسیار .... ...

روز دختر مبارک

سیری در روایات دخترانه

(1) امام صادق علیه السلام به فردی فرمودند: به من خبر رسیده از این كه دخترى براى تو زاده شده، ناراحتى. چرا ناراحت شده‌ای؟ آن دختر، گُلى خوشبو است كه عطر او مى‌بویى [وجود او، زندگی تو را عطرآگین و با طراوت می‌نماید] و روزى‌اش تضمین شده است. پیامبر خدا، خود، پدر چندین دختر بود.

(2) همچنین امام صادق علیه السلام به کسی که تازه ازدواج نموده بود فرمودند: زندگی مشترک را چگونه دیدى؟ عرض کرد: هر خیر و برکتی که در بانوان است، من در همسرم دیده‌ام، فقط اینکه او به من خیانتی كرده است. حضرت با تعجب پرسیدند: چه خیانتى؟ عرض کرد: دختر زائیده است. حضرت با ناراحتی فرمودند: گویا از دختر خوشت نمی‌آید که چنین سخن می‌گویی با اینکه خدای متعال مى‌فرماید: «…لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً»(نساء/ 11)- شما نمى‌دانید كدام یك براى شما سودمندترند-.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-04-02] [ 02:49:00 ب.ظ ]

خطر در کمین دختر ...

صدای لرزان دختر از تلفن کاملا مشخص بود.گفتم:آروم باش، شمرده حرف بزن تا بفهمم چی میگی؟کمی آروم شد بغضش ترکید وگریه کرد.گفتم:حالا بگو چی شده؟گفت: خانم دایی چقدر به آدم محرمه؟ گفتم: اگر جوان است شما فقط به او دست بده اما اگر پیر و سن سال دار است، پیشانی شمارا ببوسد. گفت: دایی من وقتی کنار من می نشینه بعضی از قسمت هایی از بدن مرا لمس می کنه.گفتم: به مادرت بگو. گفت: مادرم به داییم خیلی اعتماد داره و چون تحصیلکرده است، حتما من را متهم می کنه. گفتم شماره تلفن مادرت را بده من با او حرف بزنم، گفت: می فهمه که من به شما گفتم. گفتم شماره تلفن دایت را بده تا به اداره آگاهی بدیم جلویش را بگیرند. خلاصه هر راهی را گفتم قبول نکرد، مثل مکانهایی که من برای سخنرانی می رفتم، گفت مادرم اهل جلسه این جور مجالس نیست.آخر یادش افتاد که مادرش جلسه انجمن اولیا مدرسه را شرکت می کند. قرار شد من به مشاور مدرسه مشکل را مطرح کنم، او به مادران سفارش کند که مراقب دخترانشان باشند. تنها راه حلی که دختر بفکرش می رسید این بود که هروقت دایی خانه آنها بود، مادرش میرفت بیرون، دختر در حیاط را باز می گذاشت وتوی حیاط می ماند تا مادرش به خانه برگردد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-03-24] [ 09:53:00 ق.ظ ]

امر به معروف یه دختر کوچولو ...

  زهرا و زینب

 سه ساله بود توی اتوبوس روی پای باباش نشسته بود.

یه آقایی که دوست باباش بود داشت با باباش صحبت می کرد.

این دختر کوچولو که  مقنعه سرش بود کمی از موهاش از مقنعه بیرون بود.

در حالیکه موهاشو می کرد زیر مقنعه، به اون آقا گفت: کاشکی مامانم موهام رو می تراشید!

اون آقاپرسید: برای چی بتراشه؟!

دختر کوچولو گفت: آخه پیداست!

اون آقا گفت خب پیدا بشه!

دختر کوچولو گفت:آخه نامحرم ها می بینند!

اون آقا گفت اینجا نامحرها همه پشتشون به طرف شما است!

دختر کوچولو گفت : مگر تو نامحرم نیستی همش من را نگاه میکنی!

اون آقا تا آخر سفر دیگه به طرفش نگاه نکرد یعنی دیگه با باباش هم نتونست صحبت کنه!

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-05-05] [ 08:37:00 ق.ظ ]

دختر چهار ساله در نظارت اجتماعی ورود می کنه ...

زهرا زینب

هنوزچهار سالش تموم نشده بود فرستادمش مهد کودک بعد از یه هفته گفت :خانم معلمم رو دست ندارم!

پرسیدم :چرا گفت:موهاش و میزاره بیرون ،گفتم دخترم شماها همه دخترید نامحرم نیستید!گفت: بابا آمده بود دفترش، پیش بابا موهاش بیرون بود!گفتم خب بابات که بهش نگاه نمی کنه برا همین موهاش بیرون بوده!

گفت بابا نگاه نکنه اون باید موهاش و می پوشوند!

گفتم من میام مهد بهش میگم که موهاشو بپوشونه!

گفت خودم بهش میگم!

باورم نشد که جدی میگه!

بعد از مدتی رفتم مهد کودک تا از وضعش پرس وجو کنم، دیدم معلمش مقنعه شو کشیده پایین ابروهاش، منهم فکر کردم حتما نامحرمی اون دور برهاس ولی متوجه شدم که از نامحرم خبری نیست!

خانم معلمش گفت: چه دختر بی تربیتی داری؟!

با تعجب پرسیدم مگر چکار کرده؟!

گفت: اومده راست راست توی چشم من نگاه می کنه میگه خانم معلم من تورا دوست ندارم چون تو موهات رو پیش نامحرم بیرون میزاری!!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-05-04] [ 11:59:00 ب.ظ ]

دختر وتربیت اسلامی ...

نگارش وتدوین:شهربانو فتحی،استاد راهنما:حجت الاسلام افسر بیگی،استاد ناظر :آقای دکتر اسدی،تاریخ دفاع:۱۳۸۸

 

چکیده

ایزد منان را سپاس می گویم که کودگان ناتوان را به یاری مهربانی والدین از هر آسیب وخطر حفظ می کند وآنان را ازآب وغذایی گوارا روزی می دهد. در این نوشتار نخست بحثی خواهیم داشت درمورد مفاهیم وکلیات این موضوع، که دختر وتربیت اسلامی است، این مفاهیم وکلیات عبارتند از معنی ومفهوم تربیت که به تعریف وریشه یابی کلمه تربیت می پردازیم .بعددر فصل دوم،بهترین راه که راه وحی،سنت الهی ومعصومین(ع)است.

ادامه »

موضوعات: تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
[یکشنبه 1391-01-20] [ 08:08:00 ب.ظ ]