آن شب که غسل زخم تو می داد حیدر

چهره به روی نیلی ات بنهاد حیدر
با اشک رخسار تو رامی شست حیدر

یک عضو سالم درتنت می جست حیدر

زهرا جان!
بعد تو چقدر سخت است نفس کشیدن در کوچه های مدینه ،صدای گریه ها و آه کشیدن هایت هنوزهم که هنوز است به گوش می رسد.
مردم  مدینه بعد تو آن در سوخته آن مسمار و آن سیلی نامرد خود را نفرین می کنند .
بعد تو چاه از اشک ها و ناله های علی سیراب است ، چقدر زود حسن و حسین و زینبت را تنها گذاشتی.
درست است تو در برابر این همه سکوت کردی ولی صدای سکوتت گوش جهانیان را کر کرد،این سکوتت عرش را به لرزه درآورد.
بعد تو مدینه دیگر روی خوش به خود ندید.
زهراجان!
چقدر غریبانه رفتی آن قدر غریب که حتی قبرت را کسی نشناخت وهنوز هم که هنوز است غریبانه ترینی زهراجان.

کاش مهدی ز جهان هویدا می کرد
گره از مشکل سنجیده ی ما وامی کرد
کاش می آمدوبا آمدنش
قبر مخفی شده ی فاطمه پیدا می کرد

نرگس پور ولی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت