من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

سفر اربعین و دایره امن زیارت ...

. خاطره ی من از سفر اربعین مربوط به سه سال قبل است .

در آن زمان، دانش آموز سال آخر دبیرستان بودم و به همراه اقوام و چندنفر از مردان فامیل به سفر اربعین رفتیم . بعد از زیارت کربلا تصمیم گرفتیم که به سامرا هم برویم . به ما گفته بودند که راه سامرا بسته است ولی ما هر طور شده می‌خواستیم برویم بنابراین سوار یک ماشین وانت بدون اتاقک شدیم . همگی سوار شدیم و از شانس خطرناکترین قسمت ماشین به من رسید که درست منتهی الیه ماشین بود و در هر دست انداز و پیچی، نزدیک بود از ماشین به بیرون بیفتم.

و چیزی که از رانندگی در عراق فهمیدم این بود که اگر در جاده‌های آنجا، راننده ای قوانین و مقررات رانندگی را رعایت کند حتما تصادف می‌کند چون ماشین ها همگی در سمت مخالف رانندگی می‌کردند و راننده‌ی ما هم همینطور و فقط در آخرین لحظات برخورد با ماشین روبرو، جاخالی می‌داد و خطر را رد می‌کرد .

دست آخر هم ما را کنار جاده پیاده کرد و گفت که از این بیشتر نمی‌تواند برود و ما باید بقیه‌ی راه را پیاده می‌رفتیم . در آن گرما بدون آب در یک جاده ی ناشناس کار سختی بود . با دیدن هر ماشینی که از دور می‌آمد سریعاً به درختان و نیزارهای کنار جاده رفته و پنهان می‌شدیم چون به ما گفته بودند که اگر گرفتار پلیس بشوید که دیگر هیچ و دستگیر و بازگردانده می‌شوید و اگر گرفتار داعش بشوید که دیگر هیچ، دستگیر و به آن دنیا بازگردانده می‌شوید . خلاصه پس از مدتی راه رفتن در اثر گرما و تشنگی و خستگی و البته ترس مجبور شدیم همه‌ی راه را برگردیم و به کربلا پناه ببریم .
راستی چیزی که در این سفر خیلی جالب بود این بود که من می‌توانستم بدون نظارت مادرم از هر غذایی که دوست داشتم بخورم ، چه بهداشتی و چه غیر بهداشتی . مثلا در موردی یک پسربچه‌ی ده ساله ، برایمان فلافل درست کرد، آن هم چه فلافل‌های خوش مزه‌ای، جایتان خالی. البته جای مامانم هم خالی که می‌دید چطور یک پسربچه دست در تشت خمیر می‌کرد و فلافل درست می‌کرد . خلاصه خدا قسمتتان کند، سفری است پر از مهربانی و مهمان نوازی . در ضمن چیزی که برایم عجیب بود این بود که من در این سفر تا وقتی در عراق بودم، سالم بودم و وقتی که به سر کوچه ی خودمان رسیدم، سرما خوردم گویی که از دایره‌ی امن زیارت امام حسین خارج شده بودم .

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-08-16] [ 12:17:00 ب.ظ ]

عشق حسین با عشق امام صادق تنیده... ...

 

روز شهادت امام صادق (ع)بود، از صبح تو فکرش بودم که زیارت جامعه رو با نیت امام صادق(ع) بخونم اما نشد؛تا اینکه شب شد خوابیدم در عالم رؤیا دیدم ایستاده ام جلوی یه تابلو ی عکسی که تمثال امام حسین(ع) هست ،اما از همان تمثال ها که به نام امام حسین(ع)، تو عزاداری ها و حسینیه ها استفاده می کنند.

در همان حال اون تمثال از دیوار کنده شد و افتاد و به جاش یه تابلوی عکسی که یه آقایی با عمامه مشکی داشت قرار گرفت، و من زیارت امام حسین رومی خوندم.

______________________________________________________

پ ن

از خواب که بیدار شد دو تا چیز برام معلوم شد، یکی اینکه اون تمثال ها که کشیده اند شکل امام حسین(ع) نیست و دوم اینکه روز شهادت امام صادق(ع)خوندن زیارت عاشورا خیلی خوبه.

 

السلام علیک یا اباعبدالله

روز میلاد صادق آل محمد مبارک باد.

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-09-30] [ 07:30:00 ق.ظ ]