من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

هر روز از امیر سکه می گرفت ...

 

هرروز کرامت

کرامات امیرالمومنین

من که متولی نجف اشرف و هر روز در صحن امیر مشغول بودم، دیدم زائر هندی آمد جلوی صحن دستش را دراز کرد و چیزی گفت و یک سکه طلا گرفت!

رفتم نزد او و گفتم این سکه را با پول من عوض می‌کنید؟مرد هندی باتعجب پرسید برای چه؟ گفتم برای تبرک. با تعجب گفت مگر شما از این سکه ها نمی‌گیرید؟ من بیست سال است که هر روز یک سکه می‌گیرم. کرامات العلویه ص35

پ ن

آقا جان یا امیرالمومنین دستمان از صحن و سرایت کوتاه است، سکه نمی‌خواهیم و حاضریم سکه هایمان را نذر حرمت کنیم؛ فقط یک نگاه از سر لطف به ما کن و معرفت و شناخت خودت را به ما ارزانی بخش.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-04-25] [ 09:24:00 ق.ظ ]

من عاشق شدم ...

 

وارد صحن طلا شدیم که مادرم به خواهرم گفت :همینجا وایسا اون آقارو نگاه کن، بهش میگن حاج آقا روح الله، من پنج ساله بودم وسط مادر و خواهرم ایستاده بودم؛ اولین بار بود که می دیدمش!!!

________________________________________

امام خمینی آن زمان به حاج آقا روح الله معروف بود.همراه فرزند شهیدش حاج آقا مصطفی و چند نفر دیگر از علما،از صحن آیینه حضرت معصومه به صحن طلا وارد می شدن. از همان روز و همان دیدار، محبت امام در قلبم نفوذ کرد و طعم عشق به انسان کامل را تجربه کردم و همچنان تصویرش در قلبم حک شده است.

السلام علیک یا روح الله

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-11-11] [ 11:17:00 ب.ظ ]