من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 16
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 25
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

الهی همیشه برقصی ...

مردک قر می داد و می رقصید، ودایره زنگی هم داشت و آهنگ می زد. مرد سلمانی گفت:خجالت بکش برو، مردک حیا نکرد، مرد سلمانی به آقا سید گفت: آقا شما ناراحت نشو.

این مردک از اول جوانی ناجور بوده است. آقا سید گفت زودتر سرم را اصلاح کن بروم داخل اتاق.روکرد به رقاص گفت:مرد به خودت رحم کن! مردک گفت:نمی توانم ول کنم، خیلی بهم می چسبه این رقص، پول زیادی بهم دادند تا برقصم برات! آقا سید گفت:پس دوست داری برقصی؟ الهی همیشه برقصی !

کار اصلاح سر آقا سید تمام شد، و او رفت داخل اتاقش ولی مردک همچنان دیوانه وار می رقصید!

مرد سلمانی به مردک نهیب زد خجالت بکش دیوانه شده ای؟

او هم رفت به خانه اش، مردک تا نیمه شب همچنان می رقصید و دایره میزد! همسایه‌ها به خانواده اش خبر دادند که بیایید او را ببرید. مردک بیچاره یک هفته همچنان رقصید تا مرد!

شهید مدرس در کاشمر تبعید شده بود و این مزدور برای آزار رساندن پول می گرفت و جلوی شهید مدرس می رقصید که به نفرین مدرس گرفتار شد.

 

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[جمعه 1397-09-09] [ 07:14:00 ب.ظ ]

جیب طلبه بزرگ است؟ ...

 


 

یک روز رضا خان مدرس را می بیند و با شوخی به جیب او دست میزند و می گوید:جیب شما خیلی بزرگ است!

شهید مدرس می گوید: «بله ،جیب من خیلی بزرگ است؛ اما ته دارد! این جیب شماست که ته ندارد.
مجمع ملکوتیان

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-12-28] [ 03:07:00 ب.ظ ]