ای که آفریده مرا از جنس خاک
سجده می کنم به سوی تو بر خاک
ای که قبله گاه من از روشنی راه توست
هنگام صلاة سو به سوی توست
با صدای گوش نوازی چشمانم را باز کردم: خدایا چه نوازشی !
آیا مرا می خوانی؟ دستی بر چشمانم کشیدم. پتو را کنار زدم به سمت پنجره رفتم مناره های مسجد را دیدم هنوز اذان می گفت.
بار اللهی! آهی کشیدم… دعایی کردم وضو گرفته و چادر گلدار سفیدم را به سر کردم و شروع به نماز خواندن کردم.
چه آرامشی دارد نماز خواندن آن هم نماز صبح. دعایی خوانده و بعد از نماز با خدا سخن گفتم . این چنین زیبایی همه یک جا به هنگامه صلاة.
زهرا عمرانی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت