من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 1
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

مسابقه خاطره نویسی من و پژوهش ...

من و پژوهش

اکنون که واژه‌ها را با قلم موس روی صفحه مانیتور ثبت می‌کنم، با کمک خداوند پنجمین کتابم است. از روزی که عاشق پژوهش و قلم زدن شدم و ترس از پژوهش تبدیل به عشق به پژوهش شد، شاید بیست سال می‌گذرد. دیگر روی کاغذ نمی‌نویسم، حتی چرک نویس‌ها و فیش‌هایم را در مانیتور یادداشت می‌کنم.

 روزهایی که تازه مدیر شده بودم، از معاون پژوهش هم خبری نبود. خودم باید به همه کارهای حوزه رسیدگی می‌کردم.بعد از تدریس به طلاب اصرار می‌کردم مطالعه کنید و در موضوعی که مطرح می‌کردم مقاله می‌خواستم.

پاسخی که شنیدم، کوکتاب؟ کجاست؟ به 80 تا انتشارات نامه نوشتم، تا برای کتابخانه حوزه کتاب بفرستند.چون هزینه خرید کتاب نداشتم. کتاب‌ها سرازیر شد و در قفسه ها چیده شد. کتابخانهای با 10000 جلد کتاب آماده شد.

 مطالعه کردن و نوشتن را مطالبه کردم. پاسخم بلد نیستیم بنویسیم بود! گفتم از روی کتاب‌ها رونویسی، چکیده، خلاصه کنید. پله پله شروع کردند و نوشتند. کارگاه نویسندگی گذاشتم با استاد نخبه بسیجی که نه هزینه می‌گرفت و علاوه بر آن کمبود کتابخانه را هم تکمیل می‌کرد.

در تمامی این دوره‌ها خودم با طلاب پا به پا شرکت کردم.تا جایکه وقتی سطح دو را در جامعه الزهرا به اتمام رساندم، مخیرشدم که یک تحقیق پایانی بنویسم یا حلقه ثالثه را امتحان بدهم! تحقیق پایانی را انتخاب کردم تا راه تحقیق کردن را یاد بگیرم، و بتوانم طلاب را راهنمایی کنم.

این روزها گذشت رسیدیم به زمانی که وقت چیدن ثمره علمی طلاب رسید.

از مرکز پروژه‌ای را برای نویسندگی ارسال کردند که یکی از طلاب حوزه که در رشته فقه و اصول مشغول تحصیل بود، انتخاب شد. بعد از نگارش 10 صحفه از کتاب، به علت مادرشدن انصراف داد.

از سوی مرکز اصرار بر تدوین کتاب بود. به هرکسی تحویل دادم نپذیرفتند. آخر به دخترم که  در سطح سه رشته فلسفه مشغول بود سپردم. بعد از مدتی با نگارش 10 صفحه او هم مادرشد!

باز هم کتاب به من بازگشت. این بار دیگر کسی را نیافتم. پاسخشان این بود که ما از ابتدا در تدوین پروژه نبودیم و موضوع آن دغدغه ذهنی ما نیست. می‌گفتند آن دونفر هم لطف کردند، چون رشته آن‌ها هم با این موضوع همخوانی ندارد. موضوع این “کتاب نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی قرآن است”

با توجه به اینکه رشته تحصیلی‌ام تفسیر بود، ناچار خودم شروع کردم. اتفاقا آن زمان به علت عمل دیسک کمر دوره نقاهت را می‌گذراندم، در بستر با گذاشتن لبتاب روی خودم و بصورت نیمه دراز کشیده پژوهش را ادامه دادم. قرار بود فقط پنجاه صفحه باشد که 184 صفحه رسید.

الحمدالله در جشنواره علامه حلی استانی رتبه کسب کرد. چون نام هر سه نفر را روی کتاب درج شده بود. جوایز به هردو طلبه اهدا شد. تا برای پژوهش تشویق شوند.

 کتاب دوبار تجدید چاپ شد.

از آن به بعد دیگر پژوهش شده رزق من.بعد از آن کتاب “تاثیر محیط اجتماعی برتربیت ازمنظر قرآن“به چاپ رسید.

این باعث تشویق طلاب شد. برای تحقیقات پایانی موضوعاتشان را به نشر هاجر بفرستند تا تکراری نباشد و در نهایت تبدیل به کتاب شود.

اکنون یکی از همان نویسندگان نقش هنر، در حال تدوین کتابی باعنوان “فلسفه های آبدار” است. و یکی دیگر از طلاب در حال تدوین کتابش است.

الحمدالله سه عنوان جدید برای چاپ آماده شده است. کتاب “توکی هستی” در کرامات شهدای گمنام، کتاب”زنان جمهوری آذربایجان امروز، دیروز، فردا “و کتاب “خاطرات تلخ وشیرین طلبگی“.

همیشه این آیه کریمه در ذهنم تداعی‌گر آن روزهایی می‌شود که برای اتمام کار تدوین کتاب به هر کسی التماس کردم که آن را تحویل بگیرند و کسی نپذیرفت. با حال بیماری روی بستر، کار را تمام کردم. شاید از سختی کار و زحمت بیماری رنج می بردم.عسی عن تکرهوا شیئا هوخیر لکم، واقعا خیر بزرگی بود در زندگیم.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1399-09-28] [ 07:55:00 ب.ظ ]

طلبه ای که زورکی نویسنده شد ...

کتاب هنر اخلاق قرآنهفته پژوهش مبارک
پژوهش برای من دریچه ای بود به ….

عاشق پژوهش و قلم زدن شدم شاید بیست سال می گذرد. روزهایی که به طلاب اصرار می کردم که مطالعه کنید.

-کوکتاب؟ کجاست؟ به 80 تا انتشارات نامه نوشتم که برای کتابخانه حوزه کتاب بفرستید. کتاب‌ها سرازیر شد، همچون باران علم و در قفسه ها چیده شد.

- مطالعه کنید و بنویسید.

– بلد نیستیم بنویسیم!

- از روی کتاب‌ها رونویسی کنید. پله پله شروع کردند و نوشتند. کارگاه نویسندگی گذاشتیم با استاد اسد پور، که بسیجی وار  نه هزینه می‌گرفت و کمبود کتابخانه را هم تکمیل می‌کرد.

در تمامی این دوره‌ها خودم با طلاب پا به پا شرکت کردم.تا جایکه وقتی سطح دو را در جامعه الزهرا به اتمام رساندم ، مرا مخیر کردند که یا یک تحقیق پایانی بنویس یا حلقه ثالثه را امتحان بده! تحقیق پایانی را انتخاب کردم تا راه تحقیق کردن را یاد بگیرم، و بتوانم به طلاب راهنمایی کنم.

این روزها گذشت رسیدیم به زمانی که وقت چیدن ثمره علم طلاب بود.

از مدیریت استان از من خواستن که یکی از طلاب مستعد را برای یک پروژه پژوهشی معرفی کنم، بعد از تبادل نظر با معاون پژوهش مدرسه و نظر خواهی از طلاب پژوهشگر، سرانجام قرار شد یکی از طلاب مدرسه که در سطح سه در رشته فقه و اصول تحصیل می‌کرد، به مرکز معرفی کنم. طلبه مورد نظر با اشتیاق از طرح استقبال کرد. من مدیر هم بسیار شاد شدم که پژوهش در مدرسه باب می‌شود و یک روش خوبی برای پژوهشگری خواهد شد، و خدا را سپاس گفتم و کلی نذر کردم که این پروژه به ثمر برسد!
پژوهش توسط خانم طلبه ما شروع شد، و مرکز هم مبالغی را برای تهیه منبع واریز کرد تا دست پژوهشگر ما برای تحقیق باز باشد. طی مراحلی طرح اجمالی و تفصیلی برای بررسی به مرکز گزارش شد و استاد راهنما نقاط قوت و ضعف موضوع را گوشزد می‌کرد و پژوهشگر هم کار را پیش می‌برد. تا اینکه طلبه پژوهشگر ما باردار شد، اطلاع داد نمی توانم پروژه را ادامه دهم!! حالا چقدر پیش رفته بود فقط 10 صفحه از متن را نوشته بود!
وقتی به مرکز اطلاع دادیم گفتند چاره‌ای نیست باید پروژه تکمیل بشود. من مدیر دوباره شروع کردم التماس که فلانی بیا این کار و تمام کن تا خلاصه یکی از طلاب را گیر انداختم ، او هم سطح سه فلسفه را می‌خواند. خلاصه به خاطر گل روی من مدیر پذیرفت!! مدتی هم او روی کتاب کار کرد بعد از مدتی این طلبه ما هم باردار شد، از ادامه کار پوزش خواست!!
متن ایشان هم 10 صفحه می‌شد! که روی هم بیست صفحه بود!! دفعه سوم شروع کردم به التماس ، به هرکسی که امید داشتم تقاضا کردم و دریغ از یک جواب مثبت!
خلاصه گرفتار یک کره کور شده بودم بعضی ها می‌گفتند ما کار نیمه تمام را نمی‌توانیم انجام بدهیم و مرکز اتمام کار را می‌خواست.من هم که کمر درد داشتم و بازی روزگار باعث شد که دیسک کمرم را عمل کنم!! و به ناچار مدتی در بستر باشم.
و من مدیر هم که عادت نداشتم بیکار بمانم، تصمیم گرفتم از این فرصت بستر نشینی استفاده بهینه کنم، با معرفی خودم به مرکز شروع کردم به نوشتن، با قرار دادن لب تاپ روی شکمم در حال دراز کشیده کتاب را که قرار بود 50 صفحه باشه در 180 صفحه نوشتم.
کار شیرینی بود دوران نقاهت را نفهمیدم کی گذشت و کتاب تمام شد و نشر هاجر چاپ کرد . نام هر سه نویسنده را روی آن نوشتم ، چون می‌خواستم تشویق شوند و بدانند که می‌توان نوشت. در جشنواره علامه حلی نویسنده دوم را معرفی کردم و رتبه کسب کرد و هدایایی به نفر دوم تعلق گرفت هدیه را به هر دو نویسنده دادم. هردو گفتند اصلا حق ما نبود؛ که اسم ما روی کتاب حک شود و نه جایزه !! گفتم این کار را کردم تا از شما در آینده کارها بیشتری بخواهم.
خلاصه لذت شیرین کتاب، “نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی” هنوز هم در ذائقه ما مانده است و دوبار چاپ شده است، این شیرینی منجر به نوشته شدن کتاب “محیط اجتماعی و تاثیر بر تربیت از منظر قرآن شد“، که آنهم داستانی دیگر دارد.این راه همچنان ادامه دارد و من عادت به نوشتن کرده‌ام و در حال نوشتن سه کتاب دیگر هستم، یعنی نمی توانم بیکار بمانم؛ نوشتن رزق روزانه من شده است.

 کتب در دست چاپ: “توکی هستی” “زنان آذربایجان دیروز ،امروز، فردا، “خاطرات تلخ و شیرین طلبگی

عسی عن تکرهوا شیً هو خیرٌ لکم.

 

 

 

 

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-09-25] [ 01:31:00 ب.ظ ]

پاداش پژوهش... ...

پژوهش یعنی فعالیت عقلی جوانان

 

پیامبرصلی الله علیه وآله: اگر مؤمنی، پیش از مرگ برگه‌ای علم از خود بر جای گذاشته باشد، همین یک برگ روز قیامت میان او و آتش جهنم مانع می‌شود و خداوند درازای هر حرفی که بر آن برگه نوشته شده باشد شهری، هفت برابر بزرگتر از وسعت کل دنیا به او عطاء می کند. ( محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج2،باب19،ص144، حدیث1)

_______________________________________________

 اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه‌اش یک جا ایستادن، در جا زدن و با دنیای پیرامون خود به تدریج بیگانه تر شدن است.عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد.توليد علم، فقط انتقال علم نيست؛ نوآوري علمي در درجه اوّلِ اهميت است. اين را من از اين جهت مي‏‌گويم که بايد يک فرهنگ بشود. اين نو انديشي، فقط مخصوص اساتيد نيست؛ مخاطب آن، دانشجويان و کلّ محيط علمي هم است. البته براي نوآوري علمي - که در فرهنگ معارف اسلامي از آن به اجتهاد تعبير مي‏شود - دو چيز لازم است: يکي قدرت علمي و ديگري جرأت علمي. البته قدرت علمي چيز مهمي است. هوش وافر، ذخيره علمي لازم و مجاهدت فراوان براي فراگيري، از عواملي است که براي به دست آمدن قدرت علمي، لازم است؛ اما اين کافي نيست. اي بسا کساني که از قدرت علمي هم برخوردارند، اما ذخيره انباشته علمي آنها هيچ جا کاربُرد ندارد؛ کاروان علم را جلو نمي‌‏برد و يک ملت را از لحاظ علمي به اعتلاء نمي‏‌رساند. بنابراين جرأت علمي لازم است…. اگر بخواهيد از لحاظ علمي پيش برويد، بايد جرأت نوآوري داشته باشيد. استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجيره جزمي‌گري تعريف‌هاي علمي القاء شده و دائمي دانستن آنها خلاص شوند.

مقام معظم رهبری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

-

موضوعات: فرهنگی, کوتاه نوشت  لینک ثابت
 [ 01:29:00 ب.ظ ]

طلبه بیسواد ...

چگونه قدرتمند شویم

در علوم سیاسی بحث بر سر این است که چه چیزی قدرت می آورد؟

علمای علم سیاست، گزینه‌هایی مثل پول، زور و… را نام برده اند.

اما خداوند در قرآن سفارش می کند “وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ يَعلَمُهُم ۚ وَما تُنفِقوا مِن شَيءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيكُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ” سوره مبارکه الأنفال آیه ۶۰

هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان‌]، آماده سازید! و (همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمی‌شناسید و خدا آنها را می‌شناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعی اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده می‌شود، و به شما ستم نخواهد شد! که قدرتمند باشید.

این آیه دستور می دهد، که از جهت نظامی تا آنجا که می توانید خود را قوی کنید تا دشمنان از ضربه زدن به شما مایوس شوند.

آیا قدرت نظامی به تنهایی ضامن پیروزی انسان می شود؟

 این به آن می ماند که یک خانواده همه برای تهیه نان به نانوایی بروند. یا همه برای پختن غذا به آشپزخانه بروند. و به همین منوال همه با هم به یک کار مشغول گردند کارهای خانواده لنگ می ماند.

 باید مادر خانه غذا بپزد و پدر خانه برای درآمد خانه کار کند.

اگر قدرت سیاسی نباشد، با قوی ترین سلاح‌ها هم  نمی توان پیروز شد، زیرا بدون فکر هر روز به یک نقطه حمله می‌کنند و این باعث شکستشان می شود.

نتیجه می گیریم که افراد جامعه باید هر گروهی بخشی از جامعه را تقویت کنند.

گروها باید تقسیم شوند برای تولید علم، مثل پزشکی، مهندسی، علوم انسانی…..

این قدرت جز با پژوهش بدست نمی‌آید. این طلاب محترم هستند که وظیفه دارند پژوهش را در برنامه خود قرار دهند.

شاید بعضی بگویند ما نمی توانیم پژوهش کنیم.. قال علیٌ علیه السلام :ِان لَم تَکُن حَلیماً فَتَحلَّم، فَاِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ اِلاّ اَوشَکَ اَن یَکُونَ مِنهُم.اگر حلیم و بردبار نیستی، خود را به بردباری و حلیمی بزن، چرا که هیچ­کس خود را شبیه کسی نمی­سازد، مگر اینکه امید است از آنان باشد.وسائل الشیعه، ج11، ص212،

. یعنی اگر پژوهشگر نیستیم تظاهر به پژوهش کنیم.این از روشهای تحمیل ظاهر به باطن است.

با توجه به اینکه اگرآب در کنار مواد دیگر قرار بگیرد بوی آن را جذب می کند. وقتی آب را در یخچال می گذاریم بوی ترشی و سایر مواد غذایی را جذب می کند. دوسوم بدن ما را آب تشکیل می دهد.

بنابراین اگر به هر کاری زیاد توجه کنیم، روی ما تاثیر می کند. اگر زیاد به موسیقی علاقه نشان بدهیم، مهارتمان در موسیقی زیاد خواهد شد. اگر به شعر علاقه داشته باشیم، شاعر می شویم. بنابراین باید برای پژوهش تلاش کنیم.

برای تولید علم باید با قرآن مانوس باشیم و از دریای بیکران قرآن، علوم را استخراج کنیم.

این وسوسه نباید ما را دچار رکود کند که همه چیز را مفسرین از قرآن کشف کرده اند؛ زیرا چنین تفکری منجر به این نتیجه می شود که سخن خداوند نامحدود توسط مفسرین محدود شده است. درحالیکه خداوند نامحدود و سخنش هم نامحدود است.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1397-09-28] [ 11:00:00 ب.ظ ]