من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 1
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

عشق خدا یا خون خدا ...

 

میلادش مبارک

 

 

«باید در جامعه عواملى را ایجاد كرد تا احساسات و عواطف دینى مردم را تحریك كند و آن‏ها را برانگیزاند تا كارى مشابه كار سیدالشهداء (علیه السلام) انجام دهند؛ راه او را ادامه دهند و نسبت به این امر مهم علاقه پیدا كنند. اما موضوع دیگرى كه در این جا مطرح مى‏شود این است كه یگانه راه برانگیختن احساسات و عواطف عزادارى گریه نیست. عواطف انسان ممكن است با مراسم جشن و سرور هم تحریك شود. مى‏دانیم كه در ولادت‏هاى مبارك، در میلاد خود سیدالشهداء (علیه السلام)، وقتى مراسم جشن برگزار مى‏شود، مدح‏ها خوانده مى‏شود و مردم از طریق آن‏ها شور و نشاطى مى‏یابند.

 

چرا باید گریه كرد؟ چرا باید به خود زد؟ چرا باید زنجیر بزنیم؟ بیاییم به جاى این كارها جشن بگیریم، نقل و نبات پخش كنیم، شیرینى بدهیم، مدح و سرود بخوانیم، تا احساسات مردم تحریك شود.

 

جواب این است كه احساسات و عواطف انواع مختلفى دارد. تحریك هر نوع احساسات و عواطف، باید با حادثه مربوط متناسب باشد. حادثه‌‏اى كه بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا كرد، حادثه شهادت ابى عبدالله بود. او بود كه مسیر تاریخ اسلام را عوض كرد. او بود كه درسى براى حركت، براى نهضت، براى مقاومت و براى استقامت تا روز قیامت به انسان‏ها داد. براى آن كه آن خاطره تجدید شود، فقط مجلس جشن و شادى كافى نیست. باید كارى متناسب با آن حادثه انجام داد یعنى باید كارى كرد كه حزن مردم برانگیخته شود، اشك از دیده‏ها جارى شود، شور و عشق در دل‏ها پدید آید. و در این حادثه چیزى كه مى‏تواند چنین نقشى را بیافریند، همین مراسم عزادارى و گریستن و گریاندن دیگران است؛ در حالى كه خندیدن و شادى كردن هیچ وقت نمى‏تواند این نقش را ایفا كند. خندیدن هیچ وقت آدم را شهادت طلب نمى‏كند.
هیچ وقت انسان را به شلمچه نمى‏‌كشاند. هیچ وقت نمى‌‏توانست سختى‏ها مصیبت‌‏هاى هشت سال جنگ را بر این مردم هموار كند. این قبیل مسائل عشق دیگرى مى‏خواهد كه از سوز و اشك و شور پدید مى‏آید. راه آن هم همین عزادارى‏ها است. این سؤال سوم كه چرا ما باید براى زنده نگه داشتن خاطره سیدالشهداء (علیه السلام) عزادارى و گریه كنیم.2»

 

 

2منبع:آذرخشی دیگر از آسمان کربلا مولف : آیت الله محمدتقی مصباح یزدی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-05-27] [ 09:47:00 ق.ظ ]

شبهه عباس علمدار ...

مشک علمدار

یزیدیان هنوز هم در کارند. گمان می‌کنیم، که فقط در سال 61 هجری قمری عده ای قسی القلب و دشمن دین و اهل‌بیت، می‌زیستند! همانطور که نسل انسان‌های صالح بر روی زمین گسترش یافتند؛ ادامه انسان‌های فاجر هم وجود دارد.

بنابراین این شعار مهم که بعد از انقلاب شهرت یافت، از یک مبنای دینی ریشه گرفته است.

کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا.

آن‌روزی که دست‌های سقا را با ناجونمردی قطع‌کردند، امروز هم کسانی هستند که تلاش می‌کنند تا سرنوشت خود را با سرنوشت منحوس آن‌ها گره بزنند. با اینکه هزار اندی سال است که علمدار شهید شده است و با دوبال در بهشت پرواز می‌کند.

ولی ددمنشان، این شبهه را زبان به زبان می چرخانند که چگونه حضرت عباس با توجه به قطع شدن دو دستش مشک سنگین پر از آب را بادندانش گرفته بود!

پاسخ به این سبک مغزان مشخص و روشن است.اولا مشک از جنس چرم بود نه سفالی!دوم حضرت عباس مشک را با دندانش گرفته بود ولی ته مشک روی زین اسب تکیه داشت و سنگینی آن روی اسب بود.

یعنی اگر آن روز دست او را قطع کردند، امروز می‌خواهند ایثار و فداکاری او را هم انکار کنند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-03-19] [ 05:31:00 ق.ظ ]