مردک قر می داد و می رقصید، ودایره زنگی هم داشت و آهنگ می زد. مرد سلمانی گفت:خجالت بکش برو، مردک حیا نکرد، مرد سلمانی به آقا سید گفت: آقا شما ناراحت نشو.

این مردک از اول جوانی ناجور بوده است. آقا سید گفت زودتر سرم را اصلاح کن بروم داخل اتاق.روکرد به رقاص گفت:مرد به خودت رحم کن! مردک گفت:نمی توانم ول کنم، خیلی بهم می چسبه این رقص، پول زیادی بهم دادند تا برقصم برات! آقا سید گفت:پس دوست داری برقصی؟ الهی همیشه برقصی !

کار اصلاح سر آقا سید تمام شد، و او رفت داخل اتاقش ولی مردک همچنان دیوانه وار می رقصید!

مرد سلمانی به مردک نهیب زد خجالت بکش دیوانه شده ای؟

او هم رفت به خانه اش، مردک تا نیمه شب همچنان می رقصید و دایره میزد! همسایه‌ها به خانواده اش خبر دادند که بیایید او را ببرید. مردک بیچاره یک هفته همچنان رقصید تا مرد!

شهید مدرس در کاشمر تبعید شده بود و این مزدور برای آزار رساندن پول می گرفت و جلوی شهید مدرس می رقصید که به نفرین مدرس گرفتار شد.

 

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: دهسنگی [عضو] 
5 stars

سلام
مطالب زیبایی دارید
خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید
http://kovsar-aliabad.kowsarblog.ir/
یاعلی(علیه السلام)

1397/09/10 @ 13:05
پاسخ از: محمدی [عضو] 

ممنونم حتما بازدید می آیم

1397/09/10 @ 13:45
نظر از: زكي زاده [عضو] 

سلام جالب بود گرامیداشت مرد بزرگ تاریخ شهید مدرس ،سپاس از دقت و توجه شما ….

دعوتید در
نازدانه ام

1397/09/09 @ 19:27
پاسخ از: محمدی [عضو] 

سلام متشکرم

1397/09/09 @ 20:16


فرم در حال بارگذاری ...