بسم الله الرحمن الرحيم
به سادگي ديده نمي شد،‌ بايدكمي گردنت را كج مي كردي تا از پشت درختان انبوه و قد كشيده ي كنار چشمه،‌ پرچم مزار شهيد را بر روي تپه ي مجاور روستاي متروك مي ديدي.
باورش كمي سخت بود! چطور ممكن است در روستاهاي منطقه ي محروم قره آغاج كه محروميت را با تمام وجود لمس ميكني نشاني از شهيد بيابي!
مزار«‌شهيد رستمي»‌ بر روي تپه ي كنار روستاي زادگاهش قرار داشت. زادگاهي كه ديگر نه تنها خالي از سكنه بود بلكه جز خرابه هاي روستا چيزي از آن باقي نمانده بود.
اما مزار شهيد با پرچم سه رنگ ايران هنوز هم ميعادگاهي بود براي عاشقان راهش.
اهالي روستاهاي اطراف مي گفتند همه ساله در شب عاشورا به همراه برادر زاده ي شهيد رستمي كه از تهران مي آيد،‌ بر سر مزار شهيد جمع مي شوند و با ذكر فاتحه و پخش نذري يادي از شهيد مي نمايند.
براي ما بچه هاي جهادي كه هيچ شناختي از آن روستاها نداشتيم ،‌مزار شهيد رستمي مانند مزار ديگر شهدا با نماد «پرچم» و قفسه ي فلزي دور مزار شناخته شده بود و از پارسال اين سوال ذهن مرا درگير كرده بود كه ميبيني فرمان حضرت امام خميني ره كي و چگونه به گوش شهيد رستمي در آن روستاي دور افتاده رسيده بود كه بدون فوت وقت راهي جبهه شده بود؟!اما چنديست سوال ديگري هم ذهن مرا مشغول كرده!
اگر طرح همسان سازي مزار شهدا به مزار شهيد رستمي هم برسد،‌ ديگر چه كسي با عبور از جاده ي كنار روستاي زادگاه شهيد رستمي،‌ مزار بدون پرچم و فاقد نماد او را خواهد شناخت؟
ديگر چه كسي با ديدن مزار يك شهيد در دل روستايي محروم به عمق باور ديني مردمي پي خواهد برد كه براي اجراي دستورات خميني ره جز سمعاً و طاعتاً بر زبان نمي راندند؟

________________________________________

حکمت۲۲: خود را به بى خبرى نماياندن از بهترين كارهاى بزرگواران است.

رامیان

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...