من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 21
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

نجواهای طلبه با خدا ...

ای برتر از خیال و قیاس و وهم وز هر چه دیده ایم و شنیده ایم و خوانده ایم

هر انکه تورا گم کرد چه یافت؟

و هر انکه تو را یافت چه گمشده ای داشت؟
باز هم نوای ازلی در گوشم نواخته شد، الله اکبر، به دور از توهمات و تمنیات و اغیار به سوی چشمه ی پاکی ها شتافتم و با سر خوشی دست ها و چهره را به آب پاکی الایش دادم و سر و پا ها را با نم نم عطر پاکی مسح کردم، بار الها چه خوش حسی است در پیشگاه خالق ابدییت ،حاضر شدن، دل به دریای کرم و بخشش سپردم.

ساعاتی را از خود بی خود در پیشگاه ارحم الراحمین، سپری کردم، دیدگانم را فرو بستم و الطافی که بر من ارزانی داشته را شمردم، موجودی صاحب اختیار، اشرف مخلوقات، دارای قوه ی تفکر و تعقل و … شمارش کردم.

و در دل گفتم :هر انچه از دوست رسد نکوست حتی وقایع و دشواری های زندگی…ناگهان جرقه ی شمعی در ذهنم روشن شد((هر که در این بزم مقرب تر است ×جام بلا بیشترش میدهیم))
بار الها دلم از برد و باخت های زندگی به ستوه آمده است، الهی دلم شکسته تو یاورم باش.


خداوندا تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری

شکسته قلب من، جانا به عهد خود وفا کن

پریسا تقی نژاد

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-08-15] [ 01:09:00 ب.ظ ]

برای هر لحظه نماز مردم مان هزاران شهید... ...


زندگی آرام بود صدای بازی کودکان سرتاسر کوچه را فراگرفته بود ناگهان غول پیکرهایی برروی سرشان سایه انداختٔ ترس و دلهره وجودشان را فراگرفت، از چشمانشان اشک می چکید و از دلشان خون. ٔولی آنان که رحم نداشتند می دریدند و می شکافتند.
آرامش و آسایش ازمیان رفت .مستکبران تشنه ی خون جوانان ما بودند:تشنه ی قدرت و حکومت  و ثروت.
آنان با تهاجم و تجاوز آشکار کشور عزیزمان را با خاک یکسان کردند. حال با وجود این وضع ناهنجار نوبت ما بود که از کودکان بی گناه ، از ناموس ملت ، از دینمان دفاع کنیم.
بنابراین حماسه ی هشت سال دفاع مقدس آغاز شد برای هر لحظه نماز مردم مان هزاران شهید تقدیم کردیم تا بدانند کشور ما در آغوش خود جوانانی پرورده است که هیچ وقت حاضر نمی شوند ذلت و خواری را بپذیرند.
هشت سال دفاع مقدس حدیث ماندگار پایداری و فداکاری ملتی است که در راه دفاع از مکتب اسلام و انقلاب و میهن خود قله های بلند رشادت و شهادت را طی کردند و دشمن را در راه رسیدن به اهداف خود ناکام گذاشتند.
دفاع مقدس یادآور خون های مقدسی است که درپای انقلاب اسلامی ریخته شد و این است که میگویند شهیدان قلب تاریخ اند.
امام علی (ع) می فرماید:جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به اولیای خاص خود گشوده است.
شهادت تنهای آرزوی مردانی بود که از خویش بریدند از کوه و دریا گذشتند و چشمه بقاء را جستجو کردند. آنان راه دنیا را نمی شناختند همواره در جاده های ابریشمی آسمان کوله باری به دوش داشتند.
یاران شتاب کنید گویند قافله ای در راه است ٔمی گویند که گناهکاران را نمی پذیرند. آری گناهکاران را دراین قافله راهی نیست، اما پشیمانان را می پذیرند.

محبوبه نوروزی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-09] [ 08:19:00 ب.ظ ]

میشه طلبه خدا را دوست نداشته باشه ...

 


چرا خدارادوست دارم
در حدیث قدسی آمده:
یابن آدم!انی احبک فانت ایضأ احببنی
ای انسان!من تورا دوست دارم تو نیز مرا دوست بدار.
مواعظ العدیه:ص419

باهمه ی وجودگناه میکنم و عبادتش را آنگونه که شایسته است بجا نمی آورم ولی نه نعمت هایش را ازمن میگیرد و نه گناهانم را فاش میکند.اگربندگی اش رامیکردم چه میکرد؟
خدا را دوست دارم چون خداست ،ستارالعیوب است،غفارالذنوب است،صفات پسندیده ای که خاص خود اوست( فقط ازدست خدابرمیاید)…دوستش دارم زیرا واحد است؛ و باوجود وحدانیتش هرموجود زنده ای را جفت آفریده است. نه زمان دارد نه مکان،  و نه جنسیت دارد.
نعمت هایش رابرمن جاری میکند ،تا روح و جسم تشنه ام را سیراب کند دریغ از منت !دریغ از کم و کسر‍‍‍‍‍‍‍ی.!
———–آری دوستش دارم چون خداهمیشه خداست——-

—زهرامحمدی—

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-08-08] [ 03:30:00 ب.ظ ]

خدا همه کس طلبه ...

 

 به نام آرام بخش دلها

بار خدایا نمیدانم از کجا باید شروع کنم از نعمت های بی کرانت یا از گناهانم،

با اندکی فکر میخواهم از خطا هایم بگویم که وقتی بهشون فکر میکنم میبینم که چقدر بنده ی بدی در این مدت از عمرم بوده ام، اون موقع است که از اعمالم دردنیا و آخرت میترسم.

نمیدانم بنده لایق تو هستم یا نه اما خوب میدانم که تو الرحمان الرحیمی و بخشنده و با تمام رحمانیتت می بخشی و اما ما… خدایا! ای کاش  فقط اندازه ی یک قطره باران از بخشنده گی ات، نعمت هایت که به ما داده ای تا خوش باشیم، در عالمی که خودت خلق کرده ای را درک کنیم!

نه اینکه فقط موقع گرفتاریمان از تو یاری بطلبیم و میدانم تو با همه ی رحمانیتت به یاری مان میشتابی تا دست تنها نمانیم.

اما باز هم ناشکر و نا سپاسی میکنیم و  باوجود گرمای وجودت در تک تک سلولهای بندم گمراهم.

ای معبود همیشگی من ، هر لحظه دلم اندازه ی قفسی برایت تنگ است ،صدایم خیس و بارانی است فقط تویی که لایق دوست داشتنی و ققط شایستگی پرستش کردنی با این همه چرا دوستت نداشته باشم؟

تو که همه چیز را در اختیارم قرار دادای (خورشید درخشانت را ماه تابانت را،صحرا و جنگلت را ،قطرات نگینت را زمینت را و اجازه ی زندگی در آن، خانواده ام را و… خدایا میدانم که نعمت هایت را بی منت  می بخشی و با حکمت آنچه را که داده ای امانتی است، وهر وقت اراده کنی میگیری هیچ  کار تو بدون حکمت نیست.

بار خدایا همه چیزمان از توست. ای آرام بخش وجودم به خاطر همه چیزت با تمام وجودم دوستت دارم.

خداوند متعال در قران کریم می فرمایند :"قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبیکم الله"بگو اگر خدا را دوست دارید از من اطاعت کنید تا خدا شما را دوست بدارد.

زهراپورتقی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 02:50:00 ب.ظ ]

عشق به خداوند ...

 

بنام او که نامش آشناست

و یادش دردلها غریب
چرا خدارادوست دارم؟


چرا دوستت نداشته باشم حال آنکه مرا اشرف مخلوقات قرار داده ای آسمان و زمینت را برایآدم شدنم من خلق کرده ای،بار خدایا هیچ دوستی زیباتر از تو نیست،هیچ قلبی نسبت به من مهربان تر از تو نیست و هیچ احساسی زیباتر از حضور احساس وجودت در دلها نیست.
حال دوست دارم تو را پرستش کنم چرا که هدف و مقصد من تویی،

تنهاتویی که سرچشمه ی زیبایی هایی ،تنها تویی که آرامش بخش وجودم هستی و باز تنها تویی که عیب ها را بر ما می پوشانی.


پروردگارا مرا پاک بپذیر گرچه روسیاهم زیرا می گویند در رحمتت همیشه به روی توبه کنندگان باز است،

خدایا من که دستم به آسمانت نمی رسد لااقل تو که دستت به زمینت می رسد دستم را بگیر،در این دتیای سرد و غبار امیدی جز تو ندارم امیدم را ناامید مکن.
گاه گاهی که دلم می گیرد،به خودم می گویم:
در دیاری که پر از دیوار  است، به کجاباید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم می گوید:
بشکن دیواری که درونت داری!
چه سوالی داری؟
توخدا را داری
و خدا…
اول و آخر باتوست
و خداوندعشق است.

محبوبه نوروزی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1395-08-07] [ 11:12:00 ق.ظ ]

طلبه خدا دوست ...



خدایا از تو خواهم به واسطه ی انکه تو فرمانروایی و تو بر هر چیز توانایی ،تو هر کاری را بخواهی می شود.

خدایا من به سوی تو رو می کنم و به سوی تو پناه می برم ای پناه بی پناهان، از انحراف هنگام مرگ، پشیمانی در روز قیامت و… پس از تو می طلبم مسیر زندگی مرا پاک گردانی ،خداوندا از تو سپاس گزارم، بخاطر این همه سرچشمه های حکمتت، خدایا عطا کن بمن امنییت،سلامتی و فروتنی را.
پروردگارا اگر من دست به نافرمانی زدم این بخاطر جهالتی بود که داشتم و اکنون به لطف و کرم تو امیدوارم ، به راستی که تو از بندگانت توبه اشان را می پذیری
(باز آ باز آ هر انچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ)
(این در گه ما در گه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ)
و از گناهانشان در میگذری ،یا غفارالذنوب و به بنده ات اذن می دهی تا به قرب تو نزدیک شود ، ای خدایی که ناجی من از هر سختی  ها و خطا ها هستی.

خدایا من را از شر هر کاری نگاهم دار ،خدایا بخاطر لطف و کرمت شکر…

معصومه تقی نژاد

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-08-05] [ 01:46:00 ب.ظ ]

عاشقانه های من ...



گیتی ز لطف توست که سرفراز و سربلند است

و این نورانیت از روح و  عشق تو سرچشمه می گیرد.
بار خدایا! عزت و بلندی از آن توست پس سرفرازمان بگردان

تا از کسانی نباشیم که به عالم تاریکی و ظلمت اکتفا می کنند

و قدمی در راه حق نمی گذارند و ندای حق را گوش فرا نمی دهند.
وجودت را به پاس میدارم ای عشق
عدالت را به جان میدارم ای عشق
توتنها ذات پاک بی نهایت
مددکن دست مارا تا به غایت

کبری تقی زاده طلبه پایه اول

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1395-07-30] [ 03:07:00 ب.ظ ]

طلبه حرام گریز ...

 

بنام آنکه هستی نام از اویافت

فلک جنبش زمین آرام از اویافت

هر یک از صنف های جامعه باهدف رفع نیازهای جامعه پدیدآمده است بدون شک نیاز انسان فقط درتامین خوراک،پوشاک و آسایش و مادیات نیست نیاز غیر مادی انسان به مراتب از نیاز مادی اش فراوان تر و اساسی تراست زیرا حقیقت انسان و انسانیت طلبه در گرو عناصر غیر مادی است.
طلبه ها وظایف و مسولیت های بزرگی در قبال جامعه بر عهده دارند آنان موظفند آگاهی هایی راکه کسب کرده اند به اجتماع مردم انتقال دهند و احکام و بعضی مسائل شرعی که مردم در درک آن مشکل دارند یاد دهند.
طلبگی و روحانیت در اسلام به معنای آراسته بودن به فضیلت علم و تقوا و آمادگی کافی داشتن برای انجام یک سلسله وظایف اجتماعی،دینی و واجبات است.
یکی از مهم ترین وظایف طلبه ها این است که جامعه ای ایده آل براساس حق ایجادکنندکه فوایددین و ارزش های الهی درآن شناخته شود.
در اصل طلبه به عنوان سرباز امام زمان(عج)است و نیرویی برای تحقق آرمان های آن حضرت به شمار میرود.
طلبه باید فردی با مروت،باحیا و آبرومندی باشد،بتواند احترام حریم عمومی را رعایت کند از انجام اعمال تنفر انگیز دوری کند،رفتارهای حرام و مکروه را بشناسد درکل طلبه باید آسیب های اجتماعی را شناخته و آن را سامان بخشد.
طلبه ها درحین انجام وظایفشان ممکن است مورد تمسخر و تهدید دیگران واقع شوند یا سخنشان تایید نشود و باید این مشکلات را پشت سربگذارندتا بتواننداجتماع را به خوبی در رسیدن به اهدافشان راهنمایی کنند.
روحانیون و طلاب وارثان انبیاء هستند زیرا بعدازحکومت و رسالت انبیاءو ائمه ی اطهار وظایف آنان به دوش علماو روحانیون سپرده می شود اینان مرزبانان جامعه و امانت دار علوم و معارف اسلامی می باشندتا جامعه ای سالم و مستحکم همراه با ارزش های اسلامی تحویل حضرت موعود دهند.

محبوبه نوروزی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-07-29] [ 07:02:00 ب.ظ ]

از طایفه ای هستیم که کوچ کردیم ...

 



شاید تا حالا درذهن همه بوجود آمده باشه که طلبگی چیه وچیکارمیکنن؟
مگه چه چیزی دیدن و چه هدفی دارند که برتعداد افراد متقاضیان حوزه افزوده میشه؟
درآیه ی 122سوره ی توبه درباره مومنان چنین آمده است:
شایسته نیست مومنان همگی بسوی میدان جهاد کوچ کنند چرا از هر گروهی طایفه ایی ازآنان کوچ نمی کنند تا در دین و معارف و احکام اسلام آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت بسوی قوم خود آنها را انذار نمایند تا ازمخالفت فرمان پروردگار بترسند و خوداری کنند.
پِِژوهشگر علوم دینی با ایمان و اعتقادی که در مسیر طلبگی آن را تکمیل می کند دنبال روی همان فطرتی است که خداوند در وجود انسان ها قرار داده است و آن چیزی نیست جز شناخت خدا و ایمان و اعتقاد به ائمه اطهار.
همه دختران حوزه که با انگیزه ای والا به این مدرسه وارد شده اند.هدف شان از وارد شدن به این مکان آشنا شدن با احکام و موازین اخلاق اسلامی و یاد دادن به دیگران است.
مادر جامعه ای که زندگی می کنیم بیشترافراد فرهنگ خودشان را فراموش کرده اند و بدون فکرکردن به فرهنگ خود براحتی فرهنگ غربی را پذیرفته اند.وباترویج بی ایمانی درجامعه و با لباس های رنگارنگی خود را تبلیغ میکند و همه ی جوانان را دردام خود اسیر می کند و این وظیفه ی ماست که آنها را با زندگانی و سیره پیامبران و صد البته خدا آشنا کنیم تا در جامعه ای که رو به فراموشیارزشها است نجات داده و باشد که پروردکار جهانیان و آقا عج از همگی طلاب راضی بوده باشد.
ان شائالله

;کبری تقی زاده

طلبه پایه اول

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-07-27] [ 03:59:00 ب.ظ ]

ما ربیع آمد ...

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-07-21] [ 07:27:00 ب.ظ ]

در تنور جنگ و جبهه سوختیم ...


 

 

شکر لله شیعه ای نامی شدیم 

اهل جمهوری اسلامی شدیم

از خمـینی درس عشق آموختیم

در تنور جنگ و جبهه سوختیم

بیعتی کردیم با سید علی

راه حق در قول و فـعلش منجلی . .

زهرامحمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 01:37:00 ب.ظ ]

الهی تا دولت یار زنده باشی ...



وقتی در مملکتی رهبر درست و حسابی نباشد.خوب وضعیت می شود مصر

” وقتی در جامعه ی شیعی رهبری مدیر و مدبر نباشد می شود عراق”

وقتی در کشوری شیعه فرمانده ی استواری نداشته باشد می شود پاکستان

وقتی درکشوری به ظاهر مسلمان رهبر رئیس آن مملکت ؛ خود فروخته به شرق و غرب باشد می شود ترکیه”

اما وقتی در کشوری شیعه ، رهبر باج به زمین و زمان ندهد ، با همه ی فشارها ، سلیقه ها ، تندرو ، کندرو ،

جنگ 8 ساله ، 30 سال تحریم سیاسی و اقتصادی ، جايي براى نفس کشيدن دشمن باقى نمي ماند. خوب آن

وقت می شود ایران ،در ميان حصارى از آتش جنگ هاى منطقه که همه اش هم از بغض و کینه همان 8 سال است ؛

که گرگهای زخمی پشت پرچینهایمان بی قرار زوزه می کشند … کسی جرات ندارد به خاک ما چپ نگاه کند … حتی مگس هایشان

( پهباد ها ) ای آقای من بعضی ها از شما انتظار دارند که با یک حکم حکومتی ؛ همه ى اين دزدى ها ، رشوه ها ، ربا ها ، احتکار ها ،

رانت خواری ها ، باندهاى مافیایی ها … و… را حل کنی ؛ اما تاریخ را که می خوانم می بینم ، حضرت علی علیه السلام که معصوم بودند

4 سال خواستند حق را از نا حق گرفته به مظلوم بدهند … با او چه کردند … او که حضرت علی علیه السلام بود نتوانست … همین که ما

به لطف خدا با وجود شما امنیت داریم ، سرمان پایین نیست ، دستمان دراز نیست ، با وجود این همه تحریمها … این خیلی فوق العاده

است …

آه آه که بی بصیرت ها می نالند … راستی خوب شد با حضرت رسول صلی الله علیه وآله؛ آن سه سال را در شعب ابی طالب نبودند …

که از گرسنگی سنگ به شکم ببندند …خسته نباشی «آقا» که علمدار انقلابی خسته نباشی «آقا» این همه سال که رهبری کردی ما را نگاه می کنم به نامت و می بینم چه زیباست «خامنه ای»،سرشار از همان حروف «خمینی» است، گیرم بایک «آه» بیشتر نگاه می کنم به مرامت و به همین «چفیه» که همراه همیشگی شماست، تا مبادا فراموش کنیم فکه و والفجر مقدماتی را. خرمشهر و بیت المقدس را. اما میدانی! هرجا که کم می آوریم همینکه میبینیم شما رهبر مایی آرام می شویم.

«الهی تا دولت یار زنده باشی»

زهرا محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-07-15] [ 03:23:00 ب.ظ ]

زنده های درخون خفته ...


بسم رب الشهداء والصدیقین #

زنده های درخون خفته#(دفاع مقدس)

نه پلاک شناسایی دارم..

نه رمزشب رامیدانم..

نه راه برگشت رامیشناسم.

آواره میان خط مقدمی که دورتادورم رامیدان مین گرفته است

.شهدا اگر به دادم نرسید ازدست رفته ام

 دفاع مقدس مجموعه ای ازبرجسته ترین افتخارات ملت ایران است.

دفاع مقدس یعنی جان فشانی های دلاورانه شهدا درپای پرچم برافراشته ی اسلام و قران.

دفاع مقدس یعنی جوانان پاک سرشتی که بارشادت های والای خود به درجه ی بزرگ جهاد نائل شدند.

پس ازهشت سال دفاع مقدس نه تنها دشمن نتوانست یک وجب ازخاک کشورمان رااشغال کند بلکه شکست را پذیرفت و عراق به عنوان کشور متجاوز درنظام بین الملل معرفی شد.

دفاع مقدس یعنی دفاع دلیرانه ی رزمندگان اسلام درمقابل سیل سهمگین دشمن.

الگوی جوانان هشت سال دفاع مقدس جوانان کربلابودند.

دفاع مقدس یعنی در برابر تجاوز دشمن به خاک کشور ایستادگی کردن

یعنی کشتن و کشته شدن

اسیرگرفتن و اسیردادن

سختی ها، جان فشانی ها، ایثارها و شهادت طلبی های رزمندگان اسلام

دفاع مقدس به معنای واقعی اسوه های صبر و ایثار خانواده های معظم شهدا

ما به عشق مبتلا شدیم

هشت سال ازطلسم تن رها شدیم

هشت سال بعدهشت قرن انزوا

درون شعر قهرمان قصه هاشدیم

هشت سال ازمسیرخاکریز تامقرمرگ

دسته دسته جابه جاشدیم

هشت سال این ترانه نیست قصه نیست شعرنیست

مابه عشق مبتلاشدیم هشت سال

زهرا محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-10] [ 08:54:00 ب.ظ ]

با افتخار می گویم طلبه هستم ...

پس از وفات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله امامان علیهم السلام ما برای ترویج دین اسلام شاگردانی را تربیت کردن تا در مواردی که دست یابی به ایشان نباشد پاسخ گوی سوال های مردم باشند از این رو چون امروزه مادر عصر غیبت رهبر عالم زندگی می کنیم عالمان و بزرگانی که از نظر علم دینی به درجه ی بالایی رسیده اند مدارس علمیه ای را در سراسر کشور به وجود آورده اند تا کسانی را که تشنه ی معارف اسلامی هستند به عنوان طلبه تربیت کنند و معارف اسلامی را به آنان یاد بدهند تا هم ادامه دهنده ی راه امامان معصوم باشند و هم مردم را راهنمایی و هدایت کنند و در کل طلبه به معنای حافظ و ترویج کننده و طالب علم دین هست چون چه در گذشته و چه امروزه دشمنان اسلام برای از بین بردن این دین محمدی از هیچ کاری کوتاهی نکرده ونمی کنند چون همواره این مذهب را مخالف عقاید و اصول حود می دانند خلاصه به نظر من اگر بخواهم بگویم طلبه کیست می گویم طلبه کسی هست که همچون ائمه اطهار در راه  دین سختی ها و مشکلات فراوانی رابه جان می خرند و عاشقانه برای گسترش و پیشرفت این آیین الهی تلاش و کوشش کنند.

نسترن اسمعیل نژاد
طلبه پایه اول

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 03:13:00 ب.ظ ]

درمسیر طلبگی ...

 

باصدای اذان از خواب آرام بیدار شد لبخند زیبایی بر لبانش بود انگار از خواب دیشب رضایت کامل داشت. به رویای صادقانه ای که در خواب دیده بود فکر میکرد ، خواب دیده بود که در عالم رویا جمعی قصد سفر به کربلا دارند و یک نفر برای او پیغام آورده که تو هم دعوت شده ای و باید در این سفر باشی. او متوجه شد که این دعوت همان مسیر سبزی است که او را به آقا امام زمان(عج) وخداوند متعال نزدیک تر میکند. طلبه یعنی به دنبال خدا بودن ، خدا گونه بودن ، از ویژگی های بارز طلبه گی ساده زیستی و با اخلاص بودن است و ما طلبه ها نباید از این مسیر طلبگی خارج شویم زیرا روحانیت شکست میخورد و با شکست روحانیت اسلام شکست می خورد . طلبه با آراسته بودن به فضیلت علم وتقوا و مجهز بودن برای انجام یک سلسله وضایف اجتماعی و دینی مسیری بس افتخار آمیز و مسولیت آفرین دارد . من افتخار میکنم که در این مسیر سبز قدم گذاشتم و انشاءالله قدر دان خوبی باشم.

الناز قاسمی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1395-07-09] [ 10:34:00 ق.ظ ]

من طلبه ...

طلبه به عبارتی مانند مابقی مردم عادیه جهانه، منتهی در درجه تقوای بالا تری قرار دارند . و در افزایش سیره پیشوایان در بین مردم می کوشد و درجهت هدایت راه خود و دیگران مسئوله. و برای هموار کردن مسیر عشق تا بی نهایت از لذایذ دنیوی می گذرد . همچنین برای تکمیل  دینش قدم در راه اطمینان می گذارد . یک طلبه همیشه باید به قوانین حوزه و بیرون از حوزه مقید باشد. و اولین تعهدش پیش از همه به آقا صاحب الزمان ولیعصر (عج) می باشد. باید به اصول اعتقادی وارزش های دین احترام بگذارد . و به وظایف مهم خود آگاه بوده و شغل شریفش را جدی بگیرد . که راه سعادت را در پیش گیرد . روحانیت و طلبگی نزدیک به راه امام (ره) می باشد و ساختار کلی طلبگی مبنا و اساس یک بسیجی مخلص است.

زهرا نعمت اللهی طلبه پایه اول

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-03] [ 05:23:00 ب.ظ ]

طلبه کیست؟ ...

ضمن اظهار خشنودی وسعادت ازاینکه توفیقی به من نائل شده تادراین راه قدم بگذارم ومسیرزندگی خودرا بهبود سازم بلکه واقفم تابه اعمال و وظایف خود عامل باشم که همانا علم بدون عمل ضلالت و گمراهیست.درابتدا طلبه به معنای طالب اهل بیت علیهماالسلام است.طلبگی یعنی حمل رسالت عظیم وپرمسئولیت یک بندگی خالصانه…یعنی تربیت نفس خویشتن و زنجیرایمان را بستن درجامعه ای که عده ای داغ دل امام زمان را تازه میکنند وترویج دینداریرا حاشامیکند.طلبگی یعنی درس اخلاق نه تنها برای خویشتن بلکه برای اطرافیان. یعنی سرنسپردن به غرب و پیروی نکردن ازولایت شیطان.طلبه یعنی حمایت ازتولید اجناس داخلی..یعنی پشتوانه ومطیع مقام معظم دلبری…

من یک طلبه ام آماده ام برای جهاد درهر زمینه ای.طلبه یعنی پیروزی معنویت وفضائل درسرکوب کردن رذائل اخلاقی.یعنی عمل به واجبات ودوری ازمحرمات.من اگربنشینم تواگربنشینی چه کسی برخیزد؟من اگربرخیزم تواگربرخیزی همه برمیخیزند…ماهمه طلبه ایم سرباز گمنام امام زمانیم.سرباز جنگ نرم آقاهستیم.پیروحیدریم.زندگی طلبگی به ماساده زیستی ودوری ازتجملات را آموخته است.ودرانتهاطلبه یعنی بنده مخلص ومتواضع خدا.طلبه یعنی رفتاری عمارگونه درمقابل امام عصرخویش.

ماازخم پرجوش ولایت مستیم/

عهدی ازلی باره مولابستیم/

گفتندوظیفه چیست دراین هنگام؟/

ماافسرجنگ نرم ٱقاهستیم.

زهرا محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-07-01] [ 01:45:00 ب.ظ ]

من یک طلبه هستم ...

یک لحظه باصدای استاد از افکارم خارج شدم و دیدم سر کلاس هستم.در آن موقع فهمیدم که آمده ام حوزه ی علمیه که از اولم میخواستم بیایم و حالا اینجا هستم. من از اول به طلبه شدن فکر کرده بودم و می دانستم که کسی که میخواهد طلبه شود باید حجابش کامل ،دین و ایمانش کامل باشد برای همین همیشه در مورد حجاب زیاد کوشیدم هدفم در مورد طلبه شدن این بود که میخواستم سطح علمیم در مورد دینم و بقیه ی دروس ها بالا رود . احساسم درباره ی این موضوع این بود که با آمدنم به اینجا می توانم به خدا و امام دوازدهم (عج) نزدیک تر شوم ویکی از یاران امام شوم و به حرف هایشان عمل کنم تا بتوانم به کسانی که از دین و…سوالی دارن به آنها کمک کنم که به جواب سوالشان  برسن و اگر خواستن آنها هم به حوزه ها بروند. حالا من از خداوند و خانواده خودم خیلی تشکر میکنم که مرا برای رسیدن به هدفم تشویق و حمایت کردند.

فرزانه یوسفی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 01:32:00 ب.ظ ]

پروردگارا!چگونه بی نیازی کنم ...

 

پروردگارا!چگونه بی نیازی کنم در حالیکه نیازمند بخشنده ای چون توهستم!

بارلها!چگونه عزت یابم، که در خواری مکانم داده ای!

بار خدایا! اگر به درد و رنج هایم پاداش نمی دهی، مرا از پاداش مصیبت دیدگان محروم نکن!

اقتباس از فرازهای  دعای عرفه

 

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-06-14] [ 09:53:00 ب.ظ ]

خدایا پارگی های رفتاریم را با عفو ...

مهربانا! بدی هایم هرچند کبیر باشد نمی تواند بر دریای رحمتت موجی ایجاد کند،

پس با گرمای محبتت چروکهای شرورم را صاف کن!

خدایا پارگی های رفتاریم را با عفو و بخششت رفو کن!

خدایا معبودا!چگونه خوارگردم در حالیکه مرا که کوچکترینم، بنده خود نامیده ای!

اقتباس از فرازهای دعای عرفه

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 09:42:00 ب.ظ ]

ای باشکوه ترین آرزویم ...

بار خدایا!

گناهانم هرچه بزرگ باشد ،خدشه ای به عظمت شکوه تو وارد نمی کند،

و بخشش آمرزش گناهانم از بزرگی تو نمی کاهد، پس مرا ببخش!

بار لها ! ای باشکوه ترین آرزویم، چگونه از نسیم روح افزای رحمتت نا امید گردم!

اقتباس از فرازهای دعای عرفه

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-06-13] [ 05:35:00 ب.ظ ]

"چادر"ای عفت زنان ...

 

“چادر”
ای همه شعور عشق
ای محجوب ترین نقاب
ای بزرگ یادگار
مطلع جاودان
ای عفت  زنان
ای صدای صبر و قرار
ای ریشه ی عشق و وفا
ای طنین ماندگار
من تورا میخواهم،با عشق، با وفا
چورا دوست دارم ازکودکی،برای وقار
من برای تو، گریه ها کردم
آنقدر، تا که حاجت روا گشتم
آشکار شد حرف تو در سیاهی ات
گویا تورا نامند آسمانی است
در جهان نام تو گشته محدودیت
من، هیچ ندیدم ،جز مصونیت
حکیمه حسن بگلو

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1395-04-25] [ 10:41:00 ق.ظ ]

پرده و چادر ...

 

پرده و چادر
چادر یعنی صدف، چادر یعنی دژ،چادر یعنی فاطمه ی زهرا.سلام الله علیها

.،چادر یعنی حیا،یعنی عفت،یعنی خواهرم بپوش،یعنی خواهرم سر کن چادرت را،چادر که سر کنی مانند مرواریدی هستی در صدف.
همانطور که همه برای بدست آوردن مروارید تلاش می کنند برای بدست آوردن تو خیلی کارها می کنند.


چادر یعنی خون شهیدان وطن،یعنی شهیدان بخاطر حفظ چادرت جان داده اند، چادرت خاری است بر چشم دشمنانت،چادر یعنی عزت زن،

یعنی تو می توانی دنیا را با سیاهی چادرت تغییر بدهی، چادرت را با دستانت محکم بگیر که در خطری!

با سیاهی چادرت قلبهای سیاه و تاریک را نجات بده، دل امام زمانمونو که شکسته ایم و نگران فردای ماست درنظر بگیر چرا فطرت پاک تو لکه دار می کنی؟؟!!
پرده نیز مانند چادر است

همانگونه که چادر سر می کنیم کسی انداممان را نبیند، پرده نیز نصب می کنیم که داخل خانه ای که با کمال راحتی و آسودگی زندگی می کنیم از بیرون دیده نشود.

هردو کاملا به یک معنی هستند هردو یعنی دیوار ضخیمی که پشت آن در امانی از چشمهای بیمار دنیا،ولی در این زمانه، ولی در این زمانه تعریف چادر و پرده را عوض کردن و حرمت چادر شکستن،

بجای چادر ضخیم چادر های توری و گل دار جایگزین کردند ،عوض اینکه پرده ای بگیرند که اسرار خانه از بیرون دیده نشود اولین چیزی که اولویت قرار میدهند نازکی و گلها و رنگش!!
چرا خودمان را به خواب زدیم،چرا نمیخواهیم بدانیم کجاییم؟؟

چکار می کنیم؟چرا بازیچه ی دست جاهلان شده ایم؟

البته در ظاهر می گوییم ولی در عمل…؟؟!!
چه کسی عمل میکند؟

درظاهر میگوییم حجاب خوب است ولی نمی توانیم حرمتش را حفظ کنیم.

بخدا قسم دل مادرمان از دست ما خون است.

تا کی یوسف زهرا بر غفلتهای جاهلانه ما خون گریه کند؟؟

چرا خون عزیزانمان را که بخاطر حیا و عفت ما جان داده اند پایمال میکنیم؟
عمیق تر که بیندیشیم در می یابیم که اینها تنها باید غفلت را کنار بگذارند و به طینت پاک خود باز گردیم

پس این بازگشتن تنها با صدای موعود است این بیداری شیرینی است که همه منتظر آن هستیم
در تعجیل ظهورش صلوات
زهرا فراموشی(پایه اول)

موضوعات: فرهنگی, دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-04-24] [ 10:49:00 ب.ظ ]

نمیدانید چه لذتی دارد... ...

 

نمی دانید چه لذتی دارد!

وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست ، مهر احترام میزند…

نمی دانید چه لذتی دارد!

وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند، ذره ای نسبت به تونگاه حیوانی ندارند…

نمی دانید چه لذتی دارد

وقتی در خیابان و دانشگاه و … راه می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست…

نمی دانید; واقعا نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب!

خدایا ! لذتم مدام باد….


توسط زهرا

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-04-21] [ 07:11:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم16 ...

 

رمضان من بی تو پر ملالم

رمضان من شیفته هلالم

رمضان من دلبسته دعای افتتاحم

خدا کرده تورا برتر از هزار ماهم

رمضان تو افضلی بر یازده ماهم

رمضان تو ما را سپری از آتش جهنم

محمدی

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-04-14] [ 02:30:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 15 ...

 

رمضان ای حلقه وصل دلدادگی

زدی بر تارک ما تاج بندگی

کردیم یک ماه با تو زندگی

 یک ماه با میزبان کردیم عاشقی

من شیفته شادی افطار و سحری

رمضان تو باعث زنجیر ابلیسی

ما با تو بودیم دور از پلیدی

همه بودیم با هم صمیمی

همه بود در سایه لطف الهی

محمدی

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1395-04-13] [ 01:59:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم14 ...

رمضان ای شادی افطار من
رمضان ای سفره میزبان پرکرم
بعد تو من چه گویم با این شکم
می برد ما را سراغ هم و غم
می رود از دست ما، ماه خدا
می شود تکرار روز ها مثل هم

محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-04-12] [ 02:52:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 13 ...

رمضان ماه خدا
تا شدم با تو آشنا
تا بگیرم از تو من تقوای روح
می شوی از ما جدا
رمضان ای سید ماه خدا
دست مارا توبگیر تا انتها
تا بگویم هر سحر ذکر و تسبیح رکوع
تو نکن مارا رها

محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-04-10] [ 09:55:00 ق.ظ ]

دل نوشته های رمضانیم12 ...

 

شهر رمضان آمد و رفت
سفره رضوان آمد و رفت
ماه مهمانی شد تمام
سور و ضیافت آمد و رفت
باز روز ها مثل هم شدند
قصه خورد و خوراک شکم شدند
کاش مهمانی می شد ناتمام
سفره افطار وسحری باهم می شدند

محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-04-09] [ 09:09:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 11 ...

 


کجایند مردان بی اختلاف1

کجایند حاجیان در طواف2

کجاینددختران سراپا عفاف3

کجایند سفره های بی اسراف4

کجایند روزه داران شفّاف5

کجایند شهیدان تشنه ی بی خلاف

کجایندمدافعان حرم بی طواف6

محمدی

___________________________________________

1مسئولین شهید :،بهشتی …و

2 حاجیان شهید منا

3 دختران اسیر در اسارت

4 پابرهنگانی که امام هیشه از انها یاد می کرد

5 شهیدان بی افطار جبهه ها

6 مدافعان ی که اجسادشان باز نکشته است

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 10:49:00 ق.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 10 ...

معبودم! تو را سپاس،از فرصتی که دادی تا کنون مهمان سفره رمضاهایت باشم.
مولایم! نمی دانم رمضان سال آینده در ضیافت دعوت هستم یا نه?!
خدایا! از تو می خواهم در این شب قدر مهمانی سال آینده را برایم مقدر فرمایی.
سیدی! یک آرزو دارم، که سال آینده مهمان ضیافت رمضان، در فضای ظهور مهدیت باشم.

 محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-04-08] [ 01:24:00 ب.ظ ]

دل نوشته های رمضانیم 9 ...

 

 

ای خدای شبنم و ژاله


ای خدای گلهای آلاله


ای خدای شب های پر ستاره


ای خدای جوانان سربراه


ای خدای ناله های علی در چاه

می دانم قلبم شده پر ز گناه

ای خدای شهید این ماه

لحظه ای کن تو مارا نگاه

محمدی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-04-07] [ 08:19:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 3 ...

 

سیدی! دچار تردیدم که ایمانم را تا هنگام قبض روح و تحویل دادن روحم به حضرت عزرائیل بتوانم حفظ نمایم، مولای من!به حق پدرم مولای شیعیان- که شهادتش به دست شقی ترین فرد روی زمین در این شبها پیش آمد- قسمت می دهم یاریم فرما تا بتوانم ایمان این هدیه الهی را که بدون هیچ زحمتی درقلبم قرار داده ای را بارور نمایم.
مولای من! نگرانم که نسبت به کسانیکه از برادران و خواهران دینی من هستند و به من ظلم کرده اند کینه ای در دل داشته باشم، و همین باعث بخشیده نشدنم در این ماه رمضان گردد؛ چرا که شرط آمرزیده شدن در این ماه خالی بودن سینه از کینه نسبت به شیعیان است.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-04-05] [ 01:24:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 2 ...

معبودا!می ترسم از اینکه این ماه با عظمت بگذرد و من نتوانم آمرزش گناهانم را از پیشگاه بلندت بطلبم و نیامرزیده از ماه بزرگت خارج شوم!
مولایم!نگران و ترسانم که از پس زبان فضولم بر نیایم !
پروردگارم!ترس من از این است که پلکهایم در هنگام دیدن محرماتت به موقع فرود نیاد و مرا از دیدن چهره مقدسانت محروم سازد!
خدایا!قدم هایم لرزان است از این که بر خلاف دستوراتت مرا به حرکت وا دارد!
مولایم!امان از گوشهایم! مرا تشویق به شنیدن لهویات می کند!
مولاجان می ترسم نتوانم نسیم شب قدر را درک نمایم!

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 11:14:00 ق.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم ...

خدایا! ببخش که برای نزدیک شدن به تو در شب قدر سنگینی پلکهایم مرا از بیدار ماندن محروم کرد!
خدایا! بیامرز مرا که برای رسیدن به رحمتت در شب قدر از ترحم بر بینواغافل گشتم!
خدایا! عفو کن مرا که برای عبور از صراط در شب قدر از دادن صدقه محروم ماندم!
خدایا!بگذر از من که برای دریافت میوه های بهشتی ات در شب قدر زبانم از تسبیح قاصر ماند!
خدایا! ببخش مرا که برای دور شدن از آتش دوزخت در شب قدر در حق دیگران از دعاکردن غفلت کردم!
خدایا!ببخش مرا که برای خرسندی تو از خواندن دو رکعت نماز در شب قدر غافل گشتم!

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1395-04-04] [ 04:56:00 ب.ظ ]

دلنوشته های رمضانیم 4 ...

ای قافله برخیز که هنگام اذان است

از این ره تاریک هزاران گذران است

برخیز و بزن تیر به اهریمن ودشمن

بگذار بترسند که تیرت به کمان است

در پشت در معشوق آواره و غمگینم

بگذار بگریم من در حالت مسکینم

شور و سحری دارد عشق دگری دارد

باز آی به سوی من این رشته سری دارد

دوست می دارم در این خیمه نگهبانی کنم

اشک چشمم را برای یار قربانی کنم

رقیه رقمی دانش آموخته سطح دو

 

موضوعات: سروده های طلاب, دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-03-19] [ 11:42:00 ب.ظ ]

امام میدانست... ...

امام میدانست…

من مستاجر نیستم…
خانه ام بیت رهبری ست و ماه ایستاده دم در خانه من !
عشق به امام خامنه ای ،عشق به همه خوبی ها نیست؟!خوب ترین عشق عالم ،عشق به امام خامنه ای ست…
از تو می پرسم…. هست یا نیست؟؟؟؟

بابای ما نیست که هست…
نائب خورشید نیست که هست…
حضرت ماه نیست که هست…
علمدار انقلاب نیست که هست…
ضربان قلب ما با عشق به رهبر تنظیم می شود….
ماه تویی- اخترشناسان دنبال چه می گردنند من نمی دانم ؟
اگر دیدن نباشد…
اگر دیدن ماه نباشد به چه کار آید چشم…
شنیدن نور نباشد به چه کار آید گوش…

مدح ماه نباشد به چه کار آید قلم…
راه سید علی نباشد به چه کار آید قدم…
روی زیبای ماه نباشد به چه کار آید نگاه؟!؟!
بشکند…
بشکند دست مسئولینی که اوقات شما را تلخ میکنند….قدر شما را مادران شهدا می دانند…
اگر شما نبودی دلتنگی غروب آدینه می کشت ما را…
درب خانه ات چقدر ساده است…
مثل خانه آن شهید روستایی…
پلاک خانه شما همین چفیه ای است که روی دوش می اندازی…
امام….
امام می دانست که شما می شوی ناخدای باخدای کشتی انقلاب والا با دلی آرام و قلبی مطمئن نمی رفت…
اساسی ترین قانون ما دستخط توست…
ما شما را فقط وقت فتنه یاد نمی کنیم…
در روز هم قدر ماه را باید دانست وما ثانیه شماری میکنیم که شما باز هم در
مقابل این در آفتابی شوی و بیایی برای ما نماز عید بخوانی…
آسمان،قلب ماست و زمام قلب ما دست امام خامنه ای ست…
من مستاجر نیستم…
خانه ام بیت رهبری ست…
خانه ای ساده،صمیمی،با باغچه ای کوچک و چند عدد گل پیچک و صاحبخانه ای که رهبر یک مملکت است اما ویلا ندارد!
و هنوز باشکوهترین جای خانه اش کتابخانه اش است…
قربان تو ای عزیز فاطمه
!…روحی فداک…!

استفاده از وب شهید گمنام

موضوعات: متن ادبی, دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1395-03-04] [ 06:30:00 ب.ظ ]

خدابود و دیگر هیچ نبود ...

 

قطعه ای از نوشته های شهید مصطفی چمران

 

چه زیباست توکل به خدا کردن و در میان طوفان ها

 

با اطمینان قلب پرواز نمودن و در عمق گرداب های خطرناک

 

عاشقانه غوطه خوردن، و در معرکه حیات و ممات بی پروا به

 

آغوش شهادت رفتن و در قربان گاه عشق همه وجود خود را به

 

قربانی خدا دادن، و از همه چیز خود گذشتن و به آزادی مطلق رسیدن.

 

چه زیباست در راه معشوق، تحمل درد و رنج کردن، زیر سنگ های

 

آسیاب حیات خرد شدن، در دریای غم فرو رفتن، به خاطر حق متهم شد،

 

و نفرین و لعن شنیدن، و از همه جا رانده و از همه کس مطرود شدن.

 

چه زیباست که به ارزش های خدایی ملتزم ماندن و به خاطر خدا

 

رنج بردن و به خاطر حق پافشاری کردن و زیان دیدن،

 

  و از همه چیز خود صرف نظر کردن و فقط و فقط

 

 به خدا اندیشیدن و به سوی خدا رفتن.

 

 برگرفته از کتاب: خدا بود و دیگر هیچ نبود

 


موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 06:20:00 ب.ظ ]

السلام علیک یا سبیل الله ...


با سلام ای آقا! شبتان مهتابی … روز میلاد شما در پیش است!

عرض تبریک آقا … و کمی بی تابی … چشم عالم به دقایق نگران خواهد شد … کوچه ها منتظرند … پس چرا دیر آقا؟

(حرف من گستاخیست اما) ای نفس ها به فدای کف نعلین شما! اندکی تند قدم بردارید … ________________________________________

پ.ن:میلاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را صمیمانه بر منتظران ظهورش تبریک عرض می کنیم. با ترک گناهی، سنگی از پیش پای ظهور حضرتش برداریم.

حکمت ۲۴۱: روزى كه ستمديده از ستمكار انتقام كشد، سخت تر از روزى است كه ستمكار بر او ستم روا مى داشت.

رامیان

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1395-02-25] [ 07:10:00 ق.ظ ]

حرفی از رفتنت نزن آقا ...

 


باشد آقا قبول ، حرفی نیست
مرگِ در راه حق یقین حق است
ای دمت گرم و خانه ات آباد
حرفی از رفتنت نزن آقا

تا شنیدیم آن سخن ها را
رفته طاقت ز کف ، قراری نیست
قلبمان درد میکند ، لطفا
حرفی از رفتنت نزن آقا

اینکه بعد از شما چه خواهد شد
چه سر انقلاب می آید
یک عذاب است لحظه ای فکرش
حرفی از رفتنت نزن آقا

از خدا خواستم که کم نشود
سایه ی لطف تو از این کشور
پس بحق دعای عشاقت
حرفی از رفتنت نزن آقا

ما نباشیم صبح آن روزی
که نباشی و روز ، شب بشود
پیش چشمان ما تو را بخدا
حرفی از رفتنت نزن آقا

کودک بی پناه سوری و
پیرمرد مبارز یمنی
چشم امیدشان به سوی شماست
حرفی از رفتنت نزن آقا

از دل ضاحیه به زاریا
از منامه بگیر تا به قطیف
خواهش شیعیان همین جمله ست :
حرفی از رفتنت نزن آقا

حامی وحدت مسلمانان
سنیِ غزه ، شیعه ی نجفی
روی لبهای هر دو یک سخن است :
حرفی از رفتنت نزن آقا

پدر مهربان این امت
بروی باز بچه های شهید
از دوباره یتیم میگردند
حرفی از رفتنت نزن آقا

به شهیدان شط اروند و
به شهیدان خاک فکه قسم
هرچه خواهی بگو ولی دیگر
حرفی از رفتنت نزن آقا

منتظر مانده ایم ، حضرت ماه
بیرق از دست نازنین شما
برسد دست حضرت حجت (عج)
حرفی از رفتنت نزن آقا

غیرتت را بنازم ای جانباز
طیب الله که در حسینیه
به نمایندگی ز ما گفتی :
حرفی از رفتنت نزن آقا
بیعت_با_امام_خامنه_ای

‌ شعری از یدالله شهریاری

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-12-26] [ 09:44:00 ق.ظ ]

مناجات یک طلبه ...

الهی دانایی ده که در راه نیفتیم
بینایی ده درچاه نیفتیم
بنمای رهی که ره نماینده تویی
بگشای دری که درگشاینده تویی
من دست به هیچ دستگیری ندهم
که ایشان همه فانی اند وپاینده تویی

فریبا نوروزی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-12-24] [ 02:24:00 ب.ظ ]

بغضهای خیره چشمهایم می بارند ...

 

بغضهای  خیره چشمهایم می بارند، د ل غمین است و غریب، خیره به راهی مبهم ، انتهایی نیست برآن ،

 چشمها را می بندم و به خود می گویم که چه سخت است دلت در پی راهی باشد ، انتهای غربت ، بغض در راه دل است، ابرها سنگیند ، بغض باریدن دارند ، همه در هول و نگاهی دورند،من به خود می لرزم و در هنگامه که می بینم ، کودکی غم به وجودش می بارد ، نوجوانی در ره، از نبود پدری می نالد،او به خود می گوید ، حیف اما که چه شد، پدرم هستی و عمرش را به نگاهی محزون بفروخت ، خواست تا شاد کند، دل فرزند و عزیز جانش ، رفت بر جنگ ،سایه زد غم به دلم، دخترانی می بینم که ز خود بی خبرند و به خود می بالند، زندگی را به نگاهی شوم ، می فروشند چه زود ، من به خود می نالم ،پسرانی را می بینم که ز خود می گذرند ،تا که مقبول نگاه زن بیگانه شوند ،و همان گه عشق من مولایم ، خنده را خاطره ای می یابد در وجود دگران و به خود می گوید همه در فکر وجود خویشند ، و مرا بنهادند گوشه و کنج دلی ،گاهگاهی که ز خود فارغ گشتند ، با خود می گویند، تو بیا ای مولا ، وای بد حال دلم ، من به خود می پیچم ، اشک را می ریزم و چه پوچ است وجودم مولا ، چون که بدتر ز همه من هستم ،

عشق را می بینم ، او همه نور حیات است و بس ، انتظاری طولانی ، انتظارش شیرین است ،لیک قلبم را نیست طاقت دوری او ، عصر جمعه که تمنای وصالش در دل عمق جان را می سوزد ، و غروبی دیگر را می پیچد در ردای کهنه ،تا که باشد دل من در پی عصر حضور دیگر ، تا که باشد گل نور همره این دل من .

                                                                                  لیلا الماسپور طلبه مدرسه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1394-11-23] [ 03:27:00 ب.ظ ]

خدا را شاکرم، در زمانه ای زیستم که تصویر پاک پیامبر گونه ... ...

خدا را شاکرم، در زمانه ای زیستم که تصویر پاک پیامبر گونه امام راحل در قاب ذهنم حک شده است.
خدا را شاکرم، که با فقدان آن عزیز بزرگ ؛ مارا با روئیت جانشین برحقش، اندوهمان را به امید تبدیل کرد.
خدا را شاکرم، هرچند از دیدار یوسف زهرا محرومم، ولی با دیدن ولی خدا و نائب برحقش ؛لذت شبه دیدارش را به ما چشاند.
خدا را شاکرم،در زمانه ای زیستم تا شهیدانی را بشناسم که همچون شهیدان کربلا برای حمایت از مقدایشان از جان خویش گذشتند.
خدا را سپاسگزارم که در زمانه ای زیستم،که مادرانی بصیر ولایت مداری را دیدم که با پیروی از حضرت زینب سلام الله علیها صبورانه فرزندان برومندشان را به مسلخ عشق روانه کردند.
خدا را شاکرم،در زمانه ای زیستم که همسران حجله نشین، دامادهای رعنای خود را به قربانگاه پاسداری از ولایت عشق بدرقه کردند و در جشن شهادت آنها بالباس سپید با غرور ایستادگی کردند.
خدا را سپاسگزارم که در زمانه ای زیستم، که هنوز هم رهروان شهیدان، تمامی سنگرها علمی، رزمی و تبلیغی را با قلم، سلاح و قرآن حفظ کرده اند، و پرچم استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی را بر پا نگه داشته اند.

خدا را شاکرم، که در زمانه ای زیستم ، که بهترین مخلوقات خدارا شناختم.

خدا را شاکرم ، که در زمانه ای زیستم ،و رزمندگانی را دیدم که تک تک سلول هایشان فریاد لبیک یا خامنه ای را از فرش به عرش می رسانند.

خدا را شاکرم که در اتمسفری تنفس می کنم که عطر شهیدان مظلوم در آن مملو است.

خدا را شاکرم که در زمانه ای زیستم که سقوط پست ترین انسان نما ها را مثل شاه معدوم و صدام پلید را دیدم.

خدا را شاکرم که در زمانه ای زیستم که پسترین افراد، دشمن ملت ایران هستند.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-11-20] [ 11:04:00 ب.ظ ]

تبت یدا آل سعود ...


با اعدام حنجره حق گویت شکست

بغض راه گلویم را بست
پرسیدم تا کی باید نشست
ندایی گفت: دست ظلم را باید شکست

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-10-13] [ 03:45:00 ب.ظ ]

پیامبراعظم و انتقال هنری مفاهیم دینی ...


 در آموزش مفاهیم اخلاقی به افراد، باید توان شناختی، عاطفی و انگیزشی آنان را در نظر گرفت، زیرا هدف از انتقال مفاهیم اخلاقی، بر انگیختن شوق و رغبت افراد به یادگیری آموزه‌های دینی است.
جابربن عبدالله می‌گوید: «خَطَ رَسولُ الله خَطًّا بِیدهِ ثُمَّ قالَ هذا سَبیلُ الله مُستَقیماً ثُمَّ خَطَّ خُطُوطًاعَن یَمین ذلِكَ الخُطُوط عَن شِمالِهِ ثُمَّ قالَ وَ هذهِ الُّسُبُل لَیسَ مِنها سَبیلاً اِلَّاعَلیهِ شَیطان یَدعُوا الیه 1.ثُم قَرأ وَأَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّق َبِكُمْ عَنْ سَبِیلِهِ؛ برروی زمین خطی کشید و فرمود این راه خداست. سپس خط هایی در اطراف آن کشید و فرمود: این‌ها هم راه هایی است که بر سر هر یک شیطانی قرار دارد که به آن دعوت می‌کند.سپس دست خود را برخط میانی گذ اشت و این آیه را تلاوت کرد : « وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» این راه مستقیم من است. از آن پیروی کنید و از راه‌های پراکنده و انحرافی پیروی نکنید که شما را از راه حق دور می‌سازد و این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش مى کند شاید پرهیزکاری پیشه کنید.»

_________________________________________

کتاب نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی«ص 92»

1.سیوطى جلال الدین‏،الدرالمنثور فى تفسیرالمأثور ، ج،3 ص.56

انعام153

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی, دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-10-01] [ 11:31:00 ب.ظ ]

من فقط پیرو امام هستم و مریدهرکسی که پیرو امام باشد... ...

همسایه ای داشتیم که از اقوام داماد امام راحل بود و از اینکه با طلبه هسایه بود ناراحت بود چرا که منزل طلبه به بزرگی و وسعت خانه آنها نبود. باعث کسر شان آنها می شد ،یک روز برای اعتراض به خانه ما آمد و چون می دانست ما امام را بسیار دوست داریم،گفت شما منو می شناسی ؟گفتم بله شما همسایه محترم ماهستی. گفت من فامیل داماد امام هستم!!! گفتم همسایه محترم ، من فقط پیرو امام هستم و مرید هرکسی که پیرو امام باشد، اما بقیه را نمی شناسم!!!

_______________________________________

پ ن

این خاطره را نوشتم تا مدعیانی که خود را منسوب یه امام بزرگوار می نامند بدانند که امام بر قلب ملت ایران

حکومت می کرد، بنفسی انت یا حضرت روح الله.

موضوعات: خاطرات, دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-09-29] [ 10:41:00 ب.ظ ]

کاش میشد زندگی... ...

کاش میشد زندگی
تکرار داشت . . .
لااقل تکرار را یکبار داشت . .
ساعتم برعکس
میچرخید و من . . .
برتنم میشد گشاد این
پیرهن . . .
آن دبستان ، کودکی ، سرمشق
آب . . .
پای #مادر هم برایم جای *
خواب . . .
#خود را برون میکردم
از دلواپسی . . .
دل نمیدادم به دست
هر کسی . . .
عمر هستی ، خوب و بد
بسیار نیست . . .

حبیبی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-09-26] [ 04:25:00 ب.ظ ]

کاش از عمو آب نمی طلبیدم!!! ...

روزی که عقیقه دردانه رسول خدا شدم از شادی در پوست خود نمی گنجیدم تا اینکه از پوستم مشکی دوختند  برای نگهداری آب استفاده می کردند.

همچنان در گذر زمان در کنار این خاندان مهربان بودم .و بانوی آیینه و آب مرا لبریز از آب می کرد  وبرای رفع تشنگی حسین از من آب می داد.و یا به دست مولا می سپرد تا در سفرها در کنار پیامبر مهربانی ها ببرد و یا به نخلستان می برد بعد از کاشتن نخلها و یا حفر قنات در گوشه ای جرعه ای از آب می نوشید و من هم چنان پر غرور از خدمت رسانی بر خود می بالیدم!

ادامه »

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1394-08-02] [ 12:05:00 ق.ظ ]

بیشتر ماها امام حسین رو دوست داریم.... ...

اکثر ماها امام حسین رو دوست داریم….خیلی هامون حداقل در ماه محرم سعی می کنیم کمتر گناه

کنیم…خیلی هامون اصلا طوری توی عزاداری ها منقلب می شویم که می گویم خداجون اگر بعد

این آدم نشدم..اسمم راعوض می کنم.

بعضی هامون وقتی جریان پاره شدن گلوی پسر شیش ماهشو می شنویم چنان خون جلو چشم

هامون را می گیره که بدن بانی باعثش را تیکه پاره می کنیم!

اصلا هممون یه جورایی حالمون از یزیدو دارو دستش به هم میخوره اما خدا نرسونه محرم تمام

بشود! مسلمانی ماهم تمام می شود! قبول!سال دیگر محرم توبه می کنیم!

اما خداوکیلی کی ضمانت کرده تا سال دیگر زنده باشیم؟نه جدا!

خوبه حالا با چشم خودمون می بینم کم نیستن کسانی که هم سن خودمون..اصلا می بینی

طرف رفیقش فوت می کنه..دوست خود من…آنهم حالا نه!پنج شیش سال پیش با خانوادش توی

رودخانه افتادن و خفه شدن!کی فکرشو می کرد!؟هیچکس هیچکس!!

خدا بیامرزتشان…

اصلا یکی از ترفندای شیطون همین امروز و  فردا کردن است!خودمن هم بارها شده تصمیم گرفتم

یک کار بد را ترک کنم یا شروع کنم یک کار خوب را…ولی هی گفتم حالا بگذار از فردا …الان شاید

یک سال گذشته و هنوز انجامش نداده ام…

خیلی دور نیست…چند وقت دیگر می رسد آن لحظه ای که همه کارهای شروع نکرده و گناهای

ترک نکرده مان صف می کشن جلو چشم مان…بدون اینکه دیگر فرصتی داشته باشیم!

به قلم ح ر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-07-23] [ 04:55:00 ب.ظ ]

مناجات نامه ای از یک طلبه ...

مناجات نامه ای از یک طلبه

من عاشق جلب توجهم!

خب جلب توجه هم که معنایش روشن است!

یعنی: جلبِ…توجه!!!

من در فرایند جلب توجه بسی دقیقم!

بسی حساس!

بسی شیک!

مرا ننگ است توجه هر “از راه رسیده ای” را جلب کنم!

خویشتن را از سر راه که نیاورده ام!

از درون سطل ماست و لپ لپ نیز یافت نشده ام!

دیوانه کننده است…جلب توجه های من فقط یک مخاطب دارد!

یک مخاطب در نهایت خاص بودن!

خاص تر از تمام مخاطب های خاص!

«امام زمانم»

به قلم  ح ر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-07-19] [ 01:16:00 ب.ظ ]

خدا در همین نزدیکی.... ...

زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن.
و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد.
نشنید.
فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد.
اما گوش نکرد.
به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ….ستاره ای درخشید.
اما …… ندید.
فریاد کشید : خدایا! معجزه کن ……نوزادی چشم به جهان گشود.
اما ….. نفهمید.
از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.
محبت و عشق و دوستی ها را دید .
اما همچنان دنبال خوشبختی ……دوید و دوید و دوید
او هیچ درنیافت و دور شد …..دور

طلبه

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1393-12-19] [ 03:35:00 ب.ظ ]

دلنوشته طلبه ...

خدایـــــــــــا ،دخـلـم با خـــرجـم نمیـخواند ،کم آورده‌ام،
صـــبری کـــه داده بـــودی تــمــام شــد،
ولـــی دردم همـــچـــنان باقیــــــست …
بدهکـــــار قلــــبم شـــده‌ام ،میــــــدانم دستم را خالی باز نمی‌گردانی؛باز هــــــم صـــبـــــــر میــــــخـــواهــــــم…

طلبه

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-11-30] [ 12:44:00 ب.ظ ]

مناجات ...

 

خدایا راه و گم کردم

کمک کن تا که برگردم

نزارم لحظه ای تنها تو این بیراهه رفتن ها

تو ای تنها پناه من. تو بگذر از گناه من

ببخشا هر چه بد کردم گنه کردم, گنه کردم

صفحات: 1 · 2

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1393-11-11] [ 08:56:00 ب.ظ ]

"مایه آرامشم!مولایم!تنهایم مگذار." ...

هنگام شمارش…

همه به دنبال آرامش هستند؛

عده ای آرامش را در آسایش و رفاه می جویند؛

بسیاری هم در ریاست و مقام،

و بعضی ها در قدرت؛

و عده ای در لهو و لعب و برخی هم در…

ادامه »

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1393-10-21] [ 10:50:00 ق.ظ ]

آمدم از حضرت فاطمه برنامه بگیرم. ...

 سلام.بازآمدم ازحضرت فاطمه برنامه بگیرم.ازصاحب عاشورا سفرنامه بگیرم.بازآمدم ازاصغرشش ماهه گذرنامه بگیرم. هنوزهلال محرم خودش رانشان نداده دل ها هوای حسین کرده.خدایادلتنگم دلتنگ گریه و ماتم دلتنگ نوحه سرایی درمیان سربازان دینت برای پسرمحبوبه ات فاطمه.خدایا!میترسم میترسم اجازه نامه حضورامسالم درمحرم راامضانکنی!ماهکذاالظن بک الهی تمام امیدم به اشکهاییست که ارزانیم داشته ای وخواهی داشت!دست های پرازالتماسم راپذیراباش!!!التماس دعا!

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-08-01] [ 06:46:00 ب.ظ ]

چه انتظار عجيبي ...! ...

چه انتظار عجيبي …!

تو بين منتظران هم عزيز من چه غريبي …

عجيب تر که چه آسان نبودنت شده عادت چه بي خيال نشستيم ..!

نه کوششي !

نه وفايي !

فقط نشستيم و گفتيم : خدا کند که بيايي …

زهرا

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1392-09-08] [ 04:03:00 ب.ظ ]

چوب استاد به زمهر پدر ...

روزی با تو

روزی بی تو

 

 

 


روزی که با توست مغرور نباش

روزی که بی توست ناامید نشو

کاش می توانستم بفهمم کوچه های کوفه نامردتر بودیا آب فرآت؟


کاش می توانستم باور کنم چوب استاد به ز مهر پدره


کاش می توانستم شیرینی دانستن را حس کنم


کاش زمانی بفهمم چرا دنیا با علم شیرین تره؟


کاش می دانستم دنیا فقط روزی است که دانا شوی!!!

توسط طلبه بی نام با ویرایش مدیر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1392-08-10] [ 10:21:00 ق.ظ ]

انتظار ...

 

گفتم چرا مرا به تو حق نگاه نیست
وصل تو سرنوشت من روسیاه نیست؟
گفتا اگر میان من و تو حجاب شد
تقصیر هیچکس به غیر از گناه نیست
گفتم اگر مرا نپذیری کجا روم؟
گفتا به شهر عشق کسی بی‌پناه نیست
گفتم نشان خیمه‌ی خودگو، به ناز گفت
جز راه دل، رهی به سوی خیمه‌گاه نیست
گفتم گمان کنم که مرا دوست دارید
گفتا یقین نما ، نظرت اشتباه نیست

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-08-05] [ 02:38:00 ب.ظ ]

قربونت برم خدا... ...

من خدایی دارم که تواین نزدیکیست نه در آن بالاها

مهربان،خوب،قشنگ …

گاه گاهی سخنی می گوید بادل من ساده ترازسخن ساده ی من

مرامی خواند مرا درک می کند مرامی فهمد مرامیخواهد

وهمه ی دردهای مرا می داند

درغم وشادی یاد او ذکر من است.

چون به غم می نگرم آن زمان ناخود آگاه می خندم

که خدا یار من است،که خدا درهمه جا یاد من است.

و او خداییست که همواره مرا می خواند، مرا می خواهد،و

همه ی دردهای مرا می داند………………

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]

خدایا کمکم کن ...

 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

خدايا !!!من از اين دنيا يك بار گذر خواهم كرد

پس بگذار هر كار خوبي كه ميتونم انجام بدم

يا هر محبتي كه مي تونم به هر انساني نشون بدم

خدايا!!!كمك كن تا از هم اكنون شروع كنم و اجازه نده

از ان غفلت كنم چون من ديگه از اين راه گذر نخواهم


كرد…

خدايا كمكم كن يه طلبه ی واقعي و با وجدان شم.

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1392-08-04] [ 01:54:00 ب.ظ ]

خدایا چشمانم را از حیای یوسفی لبریز کن!!!! ...


من با چشم هایم دل پسرها را اسیر خودم میکنم!

وقتی انسان سری به بیمارستان ها می زند

و بیمارانی را می بیند که از نعمت سلامتی محرومند .

جوانهائی را می بیند که چگونه روی تخت ها افتاده اند

و در آرزوی روزی هستند که بتوانند با پای خود به محیط خانواده و جامعه

باز گردند آنگاه متوجه نعمت سلامتی می شود.

این سلامتی و زیبائی که از بزرگ ترین نعمت های خداوند است.تشکر لازم دارد و حداقل تشکر و سپاس گذاری این است که بوسیله همان نعمت با بخشنده نعمت مخالفت و معصیت نکند.

خواهرم این بار که در آینه نگاه می کنی لحظاتی با خود بیاندیش که چه کسی این چشمان زیبا را به تو داده است ؟این همه ظرافت دقت راستی اگر این چشم ها نباشد زندگی کردن تو چه قدر مشکل می شود ؟آیا انصاف است که با همین نعمت ها با دشمن خدا (شیطان) همکاری کنی و خواسته بخشنده آن را نادیده بگیری ؟

خواهرم تقاضا دارم با حوصله و دقت کافی به این عبارات دقت کنی اگر روزی همراه با فرزندانت از راهی عبور کنی و چند کودک را ببینی که در حال بازی هستند و از سبد سیبی که همراه داری به هر کدام سیبی بدهی ولی آنها نه تنها از تو تشکر نکنند بلکه کمی از سیب ها را خورده و باقیمانده آن را به سر و صورت فرزندت بزنند و او را مجروح کنند قضاوت تو درباره آنها چیست ؟درست است که خدا فرزند ندارد. اما مردم بندگان خدا و خانواده او هستند.

اگر خانمی به جای شکر نعمت زیبائی و سلامتی سبب بیماری روحی و آسیب دیدن باطن و روان بندگان خدا شود و آنها را از راه سعادت و کمال منحرف کند و به بیراهه هواپرستی و شهوترانی بکشاند .چنین فردی که تفاوتی با آن کودک ناسپاس دارد ؟آری شکر نعمت زیبائی و سلامتی انگیزه مهم دیگریبرای رعایت پوشش خدا پسندانه است.

بدان که خدا فرموده:” هر چیزی زکاتی دارد و زکات زیبائی عفت است".

“توسط طلبه بی نام”

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 01:47:00 ب.ظ ]

روحش اربا اربای عشق ...

پنجره ی چشمانش درست از همان بدو تولد به روی عشق باز شده بود،
خوشا به حالش…او کجا بود و من کجا!

گفت : به دنیا که آمدم ، پدرم مرا روی دست گرفت و

گريه كنان و نجوا كنان به امام زمين و زمان گفت : این طفل ، فدای شما و راهتان…

 شش ماهه هم که شدم ،باز دل پدر طاقت نیاورد و

اشکی از گوشه ی چشمش سر خورد و بر روی گلویم چکید

و باز مرا روی دست گرفت و گفت : گلوی این کودک شش ماهه،

به ياد گلوی شش ماهه ی حسین(ع) ، به فدای تو یا صاحب الزمان…

 می گفت هنوز داغی اشک پدر را بر روی گلویم احساس می کنم…

 راهش ،همان راه پدرش بود ، کلامش هم…

حالا دیگر كودك نبود ، جواني بود هم سن علی اکبر ،

می خواست بدنش در راه امام زمانش اربا اربا شود ، به ياد علی اکبر حسین (ع)….

 بدنش را نمي دانم ، اما رو حش اربا ارباي عشق حضرت بود!

پدرش با عشق شروع کرده بود و حالا خودش…

گفت: روزی علی اصغر شدم و حالا علی اکبرم و اگر هم از انتظار آقا پیر شدم ، عیبی ندارد ،

تازه میشوم حبیب بن مظاهر، اما نمی گذارم امام زمانم خونش مانند خون حسین(ع)….

اشك ريخت…ادامه نداد…

 به شوخی گفتم: اگر حبیب شدی و باز به وصال نرسیدی و جان را به جان آفرین تسلیم کردی چه؟

 

اخم کرد و جواب داد : اين جسم می میرد ، اما عشق می ماند، انتظار من محدود به دنیا نیست ،

بعد از مرگ هم درون دیواره های سرد قبر، گرمم به امید ظهورش …

بعد صد سال اگر از سر قبرم گذرد

من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم

 

چه بگویم كه مبهوتم از این عشق! عجب حکایتی داشت ، سلسله مراتب عاشقیش!

صبرش ، صبر ایوب نیست ، صبر عاشورایی زینب است!

از تولد تا مرگ فقط انتظار ، فقط عشق!

 

حالا رمز ظهور برملا شده است ، پس

بسم الله، باید وارد شد به سلسله مراتب عاشقی…

باید شروع کرد، همانند شبهای عملیات،اما این بار با رمز…

يا عشق ادركني!

توسط زهرا

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-07-24] [ 11:06:00 ب.ظ ]

پرودگارا ...

 

 

نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟

چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟

چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم؟

پروردگارا! تنها درخواستم از تو روحی وسیع است، آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد!

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-07-18] [ 05:15:00 ب.ظ ]

دلنوشته طلبه ...

 

وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم

بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم

و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود

بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند

خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت

اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت

ولی نظرت را از من مگیر

یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 05:11:00 ب.ظ ]

سلام خداجونم! ...

 

سلام خداجونم!

امروزاحساس میکنم بازباعث ناراحتی تو و اقام شده ام.چون به گمانم یکی ازمن ناراحته

چکارکنم تقصیرخودم نیست.به قول استادانسان تاحرف نزده زبان اسیراوست ولی وقتی

سخن گفت اواسیرزبان میشه وبدو بدو تامنظورت رو بگی؟

تودنیاباسه دسته نمیتونم راه بیام اونایی که منوخیلی دوست دارن،اونایی که ازم خیلی متنفرن،واونایی

که منوازتودورمیکنن،کاش به جای این همه اضطراب یه آرامش همیشگی دراین قلبم مینشست.

آرامشی که برای همیشه خاموشم میکردمثل …………..

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-07-17] [ 04:45:00 ب.ظ ]

دلم گرفته!!! ...

دلم گرفته!!!
از تمام کسانیکه ناکسند،
از عارفان بی معرفت،
از عالمانی که عادل نیستند،
از عادلانی که عارف نیستند،
از عارفانی که عاشق نیستند،
از عاشقانی که خالص نیستند!
و از مخلصانی که بسیجی نیستند،
از بسیجی نمایانی که جاهلند،
از ساکنان کوچه علی چپ،
از تمام خون هایی که رنگین ترند،
از تمام آنها که نماینده مجلس هستند اما نماینده مردم نیستند،
از ذاکرینی که یاد خدا نمی کنند،
از شورداران بی شعور،
از شعورداران بی شور،
از آنهاییکه بین گل کاکتوس و گل لاله فرقی نمی گذارند،
از آنانکه نهج البلاغه و روزنامه را یک جور می خوانند،
از حسین پرستان حسین نشناس،
از حسین دوستان زینب آزار،
از همه آنانکه زیارت عاشورا می خوانند اما عاشورایی نیستند،
از تمام سوال کنندگانی که بدنبال جواب نیستند،
از تمام آنانی که هدفشان وسیله ایست که توجیه می کنند،
از تمام آنهاییکه کربلا می روند اما کربلایی نیستند،
از همه کسانی که قمه را فقط بر سر خود می زنند نه بر سر یزیدیان!
از تمام کسانی که شمع بیت المال را به این خاطر خاموش می کنند که جیبشان نسوزد،
از چشمهای نامحرم نواز،
از گوش هایی که کرهای مصلحتی هستند،
از آنان که توجیه می کنند،
از آنان که توجیه می شوند،

از توجیه
از توجیه

توسط سلاله

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1392-07-13] [ 09:00:00 ب.ظ ]

شادی خانه باران کجاست؟ ...

آهسته قدم بردار، اینجا کوچة بنی هاشم است. اینجا مدینه است. اینجا بیت الأحزان فاطمه (س) است. تو به دنبال دری می گردی. همان در که پیامبر (ص) هر روز پیش از مسجد رفتن می کوبید تا به دخترش فاطمه (س) بگوید «پدرت فدایت دخترم». یا همان در که هر روز غروب آفتاب پدری می آمد تا شادی دلش، تا شادی پاره تنش را ببیند. قدمهایت سست می شوند به دنبال کدام در باید گشت؟ همان در که یک روز میخش سینه ای را شکافت. همان در که سوخته شد تا قصه هایت از ولایت ابدی گردد.

آری این نشانی خانه باران است و قصه ی ناتمام میخ و درو دیوار ….

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1391-01-26] [ 09:46:00 ق.ظ ]

أین الطّالب بدم المقتول بکربلا ...

 

 

محرم در راه است، آه ای دلم آماده ای؟

 

از چشم ابر آسمان، خون می چکد چشم ترم آماده ای؟

 

زینب به میدان خلافت می رود، پای دلم آماده ای؟

 

آه زینب برده هوش آسمان، بهر همراهی دخت بوتراب آماده ای؟

 

ظرف آب خالی اندر دست زهرای سه ساله است، پر آبش کنید.

 

چشم او اندر غم عمش ابوالفضل اشکبار است، پاکش کنید.

 

آه ای علی اکبر، کجایی، خواهرت غمگین شده است. ضربه ی دست زمان، بر صورتش سنگین شده است. یاد تو بر سینه اش، زخمی شده است. ناز تو بر گونه اش اشکی شده است.

 

پس کجایی ای عموی قافله؟ قوت قلب حسین و فاطمه. خیمه ها در انتظار مشک توست.

 

با خبر باش، بال ملائک فرش پای اسب توست. ریشه قلب حسین، قامت رعنای توست.

 

پس بیا ای منجی شهر بلا، با آب نه، با دست و با پایت بیا.

 

اکنون دگر، خون خدا بر صحنه ی خون می رود. دخترش بر پای اسبش با چشم پرخون می رود.

 

خیمه ها بر دست و بر پا می زنند. زان خبر دارند بر خیمه آتش می زنند.

 

یا حسین، اندکی صبر کن، من هم بیایم سوی تو.

 

بار سفر را بسته ام تا پا نهم بر کوی تو.

 

جان پاک فاطمه درکم بکن، در نخستین شام قبرم ترکم مکن.

 

أدرکنی یا ثار الله

به قلم مصطفی زاده

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1390-09-04] [ 11:56:00 ب.ظ ]

ادامه مبحث روند فرقه گرایی ...

ادامه مبحث روند فرقه گرایی


این شخص با ریاکاری های خود ،توانست مدیران زیادی را مجذوب خود سازد وی شدیدا !در حلقه مدیران تاثیر گذاشته بوده و عموم آنان را شیفته و محسور خود ساخته است تا جایی که اقدامات تروریستی برخی از مدیران بدون هیچ چشمداشتی و صرفا برای رضایت قطب شکل گرفته است .
این فرقه با نادیده گرفتن برخی احکام شرعی مانند اکثر فرقه های به ظاهر معنوی ، مسیر انحرافی خود را گذرانده و آرام آرام ، پس از تحکیم پایه های قطب در فرقه و القای این نظریه که قطب بر مدیران ولایت داشته و به امام زمان (عج) متصل است به اوج انحراف نزدیک شده و در نهایت با اقدامات قتل و ترور ، چهره واقعی خود را نمایان ساخت . گفته می شود که قطب فرقه و برخی از مدیران وی ، به آمریکا پناهنده شده و ارتباطاتی با سرویس های امنیت و جاسوسی این کشور ها برقرار کرده اند و هم اکنون پرونده آن ها در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام عاملیت در قتل در حال پیگیری است .

ادامه »

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-26] [ 01:33:00 ق.ظ ]

یک پیام از زبان طلبه ...

می خواهم از زبان یک نفر با شما حرف بزنم ! شما واژه سرباز را می شناسید، وقتی از آن سخن به میان می آید ناخود آگاه سربازان ارتش و خدمت سربازی به ذهن می آید اما من می خواهم از سرباز دیگری برایتان حرف بزنم .سربازی که در اوج نقطه بیم  قرار دارد.اگر مسیر را درست طی کند و رسالت خود را درست انجام دهد جهانی را رهسپار رستگاری وسعادت می کند وگرنه برعکس …
من یک طلبه ام در آغاز با نام خدای بی همتای هستی که توفیق بودن در میان رهروان راستین خود را به من عطا کرد وبا سلام  و صلوات بر امام مظلومان عالم حضرت مهدی موعود که من بی مقدار را در وادی سربازان عاشق خویش پذیرفت ومرا به میدان رزم علیه شیطان نفس راه داد. یادم می آید قبلا ها (قبل طلبگی) همیشه که او را از ته دل صدا می کردم زود به کمکم می آمد حالا که مرا در خانه خود راه داده بیشتر مطمئن می شوم که او هرگز از احوال من و تو بی خبر نیست .
از وقتی به خانه تو پا نهاده ام دیگر آن فرد گذشته نیستم ، دنیایی دیگر پیش چشمانم باز شده که قبلا آن را نداشتم ولی همیشه آرزوی آن را داشتم ، دنیایی که محور در آن فقط خداست وهمین بس است ، انسان های آن هم، خدایی هستند ومهم تر از آن ، این که در خانه تو که ولی خدا هستی به سر می برم چه توفیق عظیمی است در خانه مهدی بودن و از نان و نمک او خوردن ولی به شرط نشکستن نمکدان .نمی دانم من که لیاقت نداشتم وندارم  ولی حتما پدر ومادرم کار نیکی انجام داده اند که من توفیق آمدن به خانه تو را پیدا کردم. از زبان می آید و می رود وقتی به این مهم فکر می کنم می خواهم از خوشحالی بال درآورم چون به آرزوی دیرین خود دست یافته ام ، حالا فرصتی یافته ام که نور وجودی خویش را به مبدا بی کران نور پیوند دهم ، وای  که چقدر با خدا بودن شیرین است ، خدای به آن عظمت ، خدای سریع الرضا که اگر یک قدم با اخلاص به سویش بروی او ده قدم به سویت می آید البته هر جایی می توان با اخلاص زندگی کرد، اما خانه تو یک امتیار بیشتر دارد، نه یک امتیاز بلکه هزاران امتیاز .اول این که با تو بیشتر آشنا  شدم ،در ابتدا تو را اینقدر نمی شناختم اما اکنون به حمد الله تو رابیشتر می شناسم ،هر لحظه حضورت را حس می کنم ،آری تو به خانه ات سر می زنی .
دیگر  امتیاز خانه تو آشنا شدن با انسان های صالحی است  که سعی  در به کمال رسیدن دارند وصرف بودن در کنار چنین انسان هایی واقعا نعمت بزرگی است .
آقا جان تنها یک غم بزرگ سراپای وجودمان را مملو از درد ورنج کرده وآن دوری وفراق توست ، می دانم هر گناه من جوان مانند سیلی بر صورت توست پس سعی می کنم از گناه دوری کنم .
از خدا می خواهم مرا از لحاظ انسانی چنان بالا ببرد که روزی همنشین تو باشم مولایم !
ما طلبه ها ریزه خوران سفره تو هستیم ،ان گونه که بزرگان گفته اند :طلبه ها مانند پیامبران کوچک هستند. اگر هر کدام به وظایف خود به خوبی عمل کنند رسالت خود را انجام داده اند وگرنه …پس من به تو قول می دهم که در درجه اول از گناه دوری کنم وبعد با ایمان وعمل صالح خود ، قدمی در اصلاح جامعه خود بردارم تا مدیون نباشم .
از وقتی طلبه شده ام احساس می کنم شانه هایم در اثر این مسئولیت سنگین شده اند اما به همان درجه شیرینی وحلاوت خاص دارد .
آقا جانم به امید آن لحظه ای که خداوند بزرگ برات حضورتان را امضا کند ان شا الله .

                                                                                                                نویسنده: بستی نویدی

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1386-08-08] [ 12:12:00 ق.ظ ]

محمل دل شکستگان دوست ...

                                                       
   شکوفه های کشور عشق یعنی ایمان ،رنگ خود را باخته اند .در حقیقت صبح عشاق ، مروارید های صبح گاهی نیز مانده اند .سکوت در کشور عشق مانند کبوتران بال بسته منتظر آزادی از حبس است آری این سکوت برای دل شکستگان ِ از عشق ِ عدالت معنا و مفهومی آشکار دارد.سربازان سرزمین سکوت در تب وتاب سخنِ عدالت از منجی عدالت اند. می خواهند با آبشار حیات (قیام عدالت ) دل های سوخته از آتش بی عدالتی ها را تسلی بخشند .می خواهند شب های ظلمانی حق کشی ها را با خورشید عدالت مثل بهشت نورانی تصور کنند.در  کشور عشق صاحبان ایمان منتظر میهمانی ویژه اند که برای یک بارهم که شده صدای قدم های او را بشنوند و بوی خوش عدالت را از دستان مبارک او استشمام  کنند. چه کند آن کس که او بی خانمان است اما معبری است که او را به صحنه حقایق عدالت می برد .امید است که خادمان کشور عشق با قلبی سلیم جاده های عدالت را برای منتظران دوست توصیف کنند وقانع کننده منتظران باشند تا وصولشان به حقیقت سهل باشد.

                                                                                                                    نویسنده: معصومه مردمی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1386-08-06] [ 01:54:00 ق.ظ ]


1 2