تنها ماند علی | ... |
این روزها همه جا حرف در کوچه افتادن توست ،حرف ناله ها و گریه بی پرده ی توست،چه شده است ای فاطمه؟ باز اندوهگینی چرا؟
گریه بر سر داری از که محزونی باز از زمین یا آسمان یا از دشمنان دینت باز،باز شب اندوهگین فرا رسید شب غصه و آه و ناله فاطمه فرا رسید چه شده است یا رسول الله حلقه غم بستند بر خانه ی دخترت چرا؟چرا کوچه ها تاریک است و ستاره ای نمی درخشد؟ آیا باز فاطمه اندوهگین شده است؟ آری صدیقه کبری، نگین خاتم پیامبر بر آسمان پر کشید جانم فدایت ای فاطمه! چرا دنیا با تو خوشی نکرد بشکند دستی که به روی بانوی هستی ز حسد سیلی زد, روبروی چشم مجنون سیلی به لیلی زد.
یا فاطمه اگر شوق رفتن داری علی با که تسلی جوید بچه های بی مادرت از که گرما گیرد، آغوش از آنها مگیر. دنیا بی تو سرد است. اگر می روی برو ولی دعایت بر پسر عمویت یادت نرود.
تنها ماند علی باز غم بر دوش گرفت
در نبود تو بوی جدایی را گرفت
سینه را نالان کنم از این همه زخم تو
باز چشم را گریان کنم از قطره ی اشک تو
باز میرسد وقت فراق آه که چه سخت است این جدایی
می کنم باز آه و ناله باز جدایی و جدایی…
عاشقان ناله کنید بر دخت پیمبر که اوست شه بانوی دو عالم, هر که پی او به شوقی رود می رسد آخر به وصال دلش…
کبری تقی زاده
[سه شنبه 1395-12-03] [ 06:02:00 ب.ظ ]
|