من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آذر 1402
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 15
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 24
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 44
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

سجده بر پای محراب شیشه‌ای ...

 رسانه رحمانی یا رسانه شیطانی

#جلسه_هفتم
#درسهای_آخرالزمانی

سجده بر پای محراب شیشه‌ای
عصری که ما در آن زندگی می کنیم، نامش “عصر هویت رسانه‌ای” است.
انسان‌ها مانند یک قایق کوچک و شکسته هستیم در اقیانوس بزرگ رسانه که گرفتار موج های سنگین شده ایم که امواج به هرطرف می کشاند.

هر لحظه موجی با ضربه‌ای شکننده قایق ما را به اطراف پرتاب می‌کند و به صخره‌ها می‌زند.این روال ادامه دارد تا از صحنه زندگی محو کند.در چنین شرایطی که همه عوامل دست به دست هم داده‌اند تا قایق هویت ما را نابود سازند.

برما لازم است تا با بازگشت به خود دست به دامان خداوند و جانشین او در زمین شویم و انسانیت را از هلاکت و غرق شدن در دریای پرتلاطم رسانه نجات دهیم

رسانه ابزار تهاجم فرهنگی
رسانه جاده صاف کن فرهنگ‌ها به ویژه فرهنگ سلطه است که شکل دهنده و مدیر خیمه شب بازی آن به شمار می‌آید.نظام سلطه بیشترین کمک را از رسانه می‌گیرد.

دیگر پیام‌ها فقط از راه گفتار و نوشتار به مخاطب منتقل نمی‌شود بلکه تصاویر، نمادها، ایموجی‌ها و نشانه‌ها مخاطب را به قول پاولف به پیامی شرطی می‌سازند. یا پیام را برایش تداعی می‌کند.
“زیگفرید کراکور” نویسنده آلمانی، واژه بمباران تصاویر را برای سیاست‌های نظام‌های غرب به کار می‌برد.

که آنان قبل از هر احساس خطری، برای کسب منافع بیشتر، پیش از جنگ نظامی و فیزیکی‌، عالم را با تصاویر بمباران می‌کنند.


نگاهی به فیلم‌ها، بازی‌ها و آثار دیگر، گستره از تخریب‌ها و تحریف‌های آخرالزمان خشن و پادشاه وحشت نشان دادن مسلمانان و موعود الهی جهان اسلام را حکایت می‌کند.

بندگان رسانه
امروز کمتر انسانی را پیدا می‌کنیم که در روز چندین ساعت خود را صرف مطالعه کتاب‌ها، مجلات، روزنامه‌ها و یا مشاهده تلوزیون، ماهواره و نکند و دیده‌ها و شنیده‌ها و در نتیجه افکار و افعالش تحت تاثیر غول رسانه قرار نگیرد.

اگر کسی به طور مستقیم هم با رسانه‌ها ارتباط نداشته باشد، به سبب ضرورت تعاملات اجتماعی در روز با مردمانی سر و کار دارد که آن‌ها تحت سلطه مستقیم رسانه هستند.

پس چه بخواهیم و چه نخواهیم تقریبا تمامی ما تحت تاثیر رسانه هستیم و این رسانه است که به زندگی فردی و اجتماعی ما جهت می‌دهد. از مد لباس و آرایش سر و صورت گرفته تا نحوه نگرش به خدا و قیمت همه و همه را ابر قدرت رسانه برای ما می‌سازد.

رسانه و بحران هویت
انسانی که مخاطب فیلم‌ها، رمان‌ها، مجلات و شبکه‌هایی باشد که به دنبال ترویج خشونت، لاابالی گری، شیطان پرستی، انسان پرستی، زن پرستی و غیره هستند. به ناچار شخصیتی مانند آنان پیدا می‌کنند.

امروز به دنبال شهوت جنسی است و فردا به دنبال شهوت شکم، یک روز مشغول خوردن مشروبات الکلی است و روز دیگر به دنبال مواد مخدر، یک روز در مسجد است و روز دیگر برده غرب و اسرائیل می شود.

چنین انسانی تعادل شخصیتی ندارد و هنر پیشه ای است که در سکانس های مختلف زندگی نقش‌های متعدد بازی می کند. د خانه یک نقش، در دانشگاه یک نقش و در مسجد و حسینیه نقشی دیگر را اجرا می کند.

اصول حاکم بر رسانه
اصول حاکم بر رسانه های غربی در راستای رسیدن به اهداف شیطانی عبارتند از:
۱. لذت پرستی( آن چه که بنیان خانواده را در غرب ویران ساخته لذت و تمتع است)
۲. دنیا پرستی
۳. اومانیسم و خود پرستی
۴. فمینیسم زن پرستی
۵. سود پرستی اقتصادی یا ثروت پرستی
۶. ترویج بی بند وباری، اباحه گری یا شهوت پرستی

سخنی از پیامبر رحمت
همانا ویژگی‌های دجال را برایتان بیان کردم تا در آن اندیشه کنید و به حقیقت آن راه یابید و آن گاه بر ضد دجال عمل نمایید.آیندگان خویش را از فتنه دجال باخبر سازید و باید هرکدام از شما، دیگری را به این خطر آگاه سازد. همانا که فتنه دجال سخت‌ترین و شدیدترین آزمایش‌هاست

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-07-25] [ 10:51:00 ق.ظ ]

رسانه بی در و پیکر یعنی دجال ...

رسانه بی در و پیکر یعنی دجال
#جلسه_ششم
#درس_های_آخرالزمانی

رسانه نسل‌ها را پر از آسیب می‌کند.
در عصر پر ترافیک تکنولوژی و موج‌های الکترونیکی، چه کسی صلاحیت بیشتری برای تربیت و رشد فرزندان ما دارد، اعضای با مهر و محبت خانواده یا مهره‌های بی‌جان و رنگارنگ گوشی که فرمان دجال است.


ورود به اتاق فکر جادویی دجال، کارت ورود نمی‌خواهد.هر چند نفر باشید، آماده پذیرایی از افراد است.فرقی هم ندارد که کجایی باشید، شهری روستایی، ایرانی، خارجی با چه پوششی باشی . تنها بهایی که از افراد می‌گیرد توجه و تمرکز به تشعشعات و امواج صفحه گوشی یا تبلت یا مانیتور است.می‌گوید فقط ببین و بشنو. هویت خود را فراموش کن و بی‌درنگ پیروی کن.

داعیه خدایی دجال
اوج تکامل و باروری ارتباطات با ورود اینترنت و اتصال به شبکه‌های اطلاعاتی و همگرایی ماهواره و فیبر نوری محقق شد.در این میان، فنآوری با نفی اختیار و ارده بشر بر او لگام می‌زند و با فریب و نیرنگ، وی را خدا می‌نامد.

فیلم.ها از طریق بازاریابی نظام ستاره _ ظهور ستاره‌های سینمایی و ورزشی _ رگ‌خواب توده‌ها را به دست گرفتند.

حباب سرگردان فن آوری، زمانی کره خاکی را در برگرفت که اطلاعات به کالایی ارزشمند تبدیل شد. انقلاب علمی_ فنی در زمینه فن آوری اطلاعات را《 میکروچی‌ها》 به وجود آوردند.

به کارگیری میکروچی‌ها در ساختمان موبایل، انعطاف پذیری چشمگیری را بدنبال داشت.
تولید موبایل‌هایی که می‌توانند به اینترنت ماهواره وصل شوند، فاصله‌ها را بی‌معنا کرد؛ چرا که تمام دنیا را می‌شود در یک صفحه کوچک مانیتور جای داد.


غافل از این که فن آوری برتر به بهانه کارایی و اثر بخشی بیشتر راه اندازی سامانه‌ای کارمندانش را از طریق تلفن‌های همراهشان ردیابی می‌کند.خدایان فن‌آوری و سرمایه با استفاده از این صنعت، سنجش از راه دور و ماهواره‌ای، به بسیاری از اطلاعات اقتصادی و نظامی کشورهای دیگر دسترسی دارند .


امروزه ماهواره ها به طور مستقیم یک سوم سطح زمین را زیر پوشش خود دارند. وجود پنج هزار ماهواره در فضای اطراف زمین، سرویس‌های مخابراتی و تلوزیونی بین قاره‌ای را در تمام ساعت‌های شبانه روز تامین می‌کند. اکنون سرعت بی‌سابقه اطلاعات، انسان‌ها را در خود غرق کرده است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-07-16] [ 11:25:00 ق.ظ ]

ابزار دجال برای نسل رسانه ...

آخرالزمان و ابزارهای دجال
#جلسه_پنجم
#درس_های_آخرالزمانی
تک چشم جادویی دجال
دجال آخرالزمان که نمونه‌های فیزیکی آن‌ها را در این روزگار تماشا می‌کنیم. شیاطین انس و جنی که مدیریت می‌کنند آن‌ها را جام جهان نمای رسانه است.

جام جهان نمایی که هر ثانیه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمی را گرم می‌کند.
بچه‌ها، با صدای آن از خواب بیدار می‌شوند و پای حرف‌هایش می‌خوابند. مادران، موقع دیدن فیلم محبوبشان ، حوصله بچه و سر و صدایش را ندارند.

مردها با فوتبال‌هایش، قرار از کف می‌دهند و هیچ کسی را نمی‌شناسند.رسانه، تیشه‌ای شده بردرخت رابطه آن‌ها؛ تیشه‌ای نامرئی، که ریشه‌های عواطف را یکی یکی قطع می‌کند. این چه ورزشی است که هیچ یک از گزینه‌های سلامتی و اتحاد را ندارد.درپایان ورزش چند نفری کشته و مجروح می‌شوند. این همه هزینه می‌گیرد.

شاید همان دجال آخرالزمان از هم اکنون زمینه سازی خروج خود را با ادمین‌های فعالش در حال عضوگیری است. دجال یک چشم با موهای بسیار که از هرمویش آهنگ‌هایی تولید می‌کند.ابزاری که برای گسترش بندگان شیطان و دور کردن مردم از آسمان و انواع لذایذ فریبنده دنیوی فراهم کرده است.

نسل رسانه
نسل جدید، ارتباط تنگاتنگی با رسانه‌های جدید دارد که حجم استفاده از اینترنت، بازی های رایانه‌ای، سی‌دی و فیلم‌ها، گیم نت‌ها، موبایل و ماهواره دلیلی برای این مدعا است تا جایی که امروزه معضلی به نام گوشی همراه در مدارس ابتدایی شده است.

رسانه جدید عاملی برای غفلت زایی و سرگرمی‌اند، به گونه‌ای شگفت انگیز از طرح مسائل جدی، ایجاد سوالات اساسی و جستجو در جوانان جلو گیری می‌کند.

خصوصا جوانان در این سن که دچار تغییرات روحی طبیعی و شکل گیری شخصیتی هستند.فصایی سرشار از آلودگی و تحریکات جنسی و تنهایی را برای او جایگزین می‌کند.
این همان روش دجال است که با رسانه که ابزارش گوشی هست استفاده می‌کند.

#گوشی

#تبلت

#بازی‌های رایانه‌ای

#سینما

#تلویزیون

#رمان_های_مبتذل

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1402-07-08] [ 12:23:00 ب.ظ ]

حجت های الهی ضد دجال ...

حجت های الهی ضد دجال


#جلسه_چهارم
#درس_های_اخرالزمانی_دجال

حجت‌های الهی بر ضد دجال
پروردگار هستی، برای اتمام حجت بر مردم جهان رسولان را بر می‌انگیزاند تا در هر زمان و هر مکان، کذب و دروغگویی دجال را در ادعای خدای‌اش برملا سازند و مردم را از فساد و فتنه انگیزی او هشدار دهند. رسولان برانگیخته شده برای تکذیب دجال عبارتند از:

۱.حضرت یَسع، پیامبر الهی که همه جا به دنبال دجال می‌رود و مردم را از او برحذر می‌کند و می‌گوید: این فرد میسح دروغگوست. از او دوری کنید، لعنت خدا بر او باد!!

۲. زنی که پیش از ورود دجال به هرنقطه جهان به آن جا می‌رود و مردم را از حیله‌ها، دروغ‌ها، فتنه‌ها، سحرها و فساد انگیزی‌های او هشدار می‌دهد.

۳. رسول ویژه الهی برای رسوا سازی دجال که نذیر نامیده می‌شود و با سفر به تمام نقاط جهان همگان را به ظهور دجال و فتنه‌گری و فساد‌انگیزی او خبر می‌دهد.


همان کسی است که خروج دجال و لشکریان او را به سپاهیان حضرت مهدی روحی فداه در بیت المقدس می‌رساند.آنان به نذیر الهی اعلام می‌کنند که به طور کامل برای جهاد و قتال با لشکریان دجال آماده.اند و از او می‌خواهند که نزد آنان بماند.

او رسالت خویش را آگاه سازی مردم جهان از فتنه دجال معرفی می‌کند و از نزد ایشان باز می‌گردد.

به هنگام بازگشت از بیت المقدس، نیروهای دجال نذیر را شناسایی و دستگیر می‌کنند و به نزد دجال می‌برند. دجال می گوید: 《این مرد می‌پندارد که من از غلبه بر او ناتوانم. اینک او را با بدترین و دردناک ترین نوع مرگ به قتل برسانید.!!》 پس از صدور این فرمان، جلادان دجال نذیر را با اره قطعه قطعه می کنند.


آن گاه دجال رو به لشکریان و پیروان خود می.کند و می‌گوید: 《اینک اگر او را زنده سازم، آیا یقین می‌کنید که من پروردگار شمایم؟》آنان می‌گویند: ماباور داریم که تو پرودگار مایی و دوست داریم که بر یقین ما افزوده شود 》.


نذیر با اشاره دجال، اما به اذن و رخصت الهی، از جا بر می‌خیزد، در حالی که خداوند چنین اجازه‌ای را برای زنده کردن احدی به دجال نمی‌دهد.در آن هنگام دجال خطاب به نذیر می‌گوید:《 آیا من نبودم که تو را می‌راندم و زنده ساختم؟! اینک دریافتی من پروردگار توام !》 او می‌گوید: 《اینک یقینم به پروردگار یکتای خویش بیشتر شد . من همانم که رسول خدا من را بشارت داد که به دست تو به قتل می‌رسم و آن گاه به اذن پرودگار زنده می‌شوم. خداوند احدی دیگر را به جز من برای تو زنده نخواهد ساخت》.


پس از آن خداوند پوششی کامل و نامرئی از سرب برای نذیر قرار می‌دهد؛ به گونه‌ای که شمشیر و خنجر و سنگ و هیچ سلاحی بر او اثر نمی‌کند و هیچ آسیبی به او نمی‌رسد.

دجال دستور می‌دهد او را در کوهی از آتش گداخته می‌افکنند، اما خداوند کوه آتش را برای او به بهشتی خرم و سر سبز تبدیل می‌کند. و این جاست که مردم در صداقت و حقانیت دجال شک و تردید می‌کنند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1402-07-01] [ 05:51:00 ب.ظ ]

ادعای خدایی دجال ...

دجال و شیاطین و اجنه آخرالزمان
#جلسه_سوم
#درس_های_اخرالزمانی_دجال

دجال و استخدام جنیان و شیاطین
از جمله نعمت هایی که پروردگار هستی در اختیار حضرت سلیمان گذاشت، قدرت تسخیر جنیان و به خدمت گرفتن ایشان در راستای اهداف ورسالا های الهی اش بود:

و من الشیاطین من یغوصوت له و یعلمون عملا دون ذالک؛ وبرخی از جنیان را مسخره سلیمان کردیم تا برای او به دریا غواصی کنند و یا به کارهای دیگری در دستگاه تو بپردازند.
در فرهنگ قرآنی و روایی از جنیان با عنوان شیاطین یاد می‌شود.
پس از خروج دجال، انبوهی از جنیان و شیاطین جهان با او بیعت می‌کنند و در خدمت او قرار می‌گیرند و با تمام وجود وی را در تحقق اهداف شیطانی‌اش یاری می‌رسانند.

آنان با تمثل یافتن به صورت انسان‌هایی که دجال اراده می‌کند، او را در اثبات ادعای خدایی اش کمک می‌کنند.
دجال خطاب به مردی اعرابی می‌گوید: ” اگر اینک با چشمان خود بینی که پدر و مادرت زنده می‌کنم، آیا شهادت می.دهی پروردگار توام".


او قبول می‌کند و آنگاه دوشیطان به دستور دجال، در چهره پدر و مادر وی تمثل می‌یابند و در مقابلش ظاهر می‌شوند و خطاب به او می‌گویند: ” ای فرزند از او پیروی کن که همو پروردگار توست!!”

آن گاه به مردی دیگر که پدر و برادرش مرده اند، می‌گویند: ” اگر بنگری پدر و برادرت را برایت زنده می‌گردانم، آیا یقین خواهی یافت که من پروردگار توام؟!” می‌گوید” بله". پس شیطانی هم چهره پدرش و شیطانی همانند برادرش و شیطانی همانند برادرش در مقابل او تمثل می‌یابند تا او به ربوبیت دجال اقرار نماید.

شیاطین، به دستور دجال، حتی به صورت حیوانات نیز تمثل می‌یابند؛ چنانچه دجال از مردی بادیه نشین برای اقرار به ربوبیت خویش در مقابل زنده سازی شترش اقرار می‌گیرد و آن گاه از شیطانی می‌خواهد تا به صورت شتر آن اعرابی ظاهر گردد.

آن شیطان همانند شتر آن مرد صحرانشین ، بلکه چاقتر و شیرده تر، تمثل می‌یابد و همین باعث گمراهی او و اقرار به خدایی دجال می‌شود. در این میان زنی شتابان به سوی دجال می‌آید و عرضه می‌دارد:"ای پروردگار من ، فرزندم وهمسرش را زنده گردان!!”


بی درنگ شیطانی به صورت همسرش ظاهر می‌شود… آن زن، شیطان تمثل یافته را به جای همسرش باور می‌کند… تا جایی که آن زن با شیطانی هم آغوش می‌شود و با شیطانی دیگر همبستر می‌شود. این گونه خانه‌های بندگان دجال از شیاطین پر و سرشار می‌گردد.

جنییانی که با دجال بیعت کرده و در خدمت او قرار گرفته‌اند ، گنج‌های زمین را برای او استخراج می‌کنند و حتی در قتل عام مردم به دستور او شرکت می‌کنند.

تصویر سازی با حیله و دروغ
از دیگر فتنه‌های دجال که در روایات فراوان با آن تاکید شده است، ” تصویر سازی‌های دروغین” و بهره گیری‌های شیطانی و ضد الهی از این تصاویر است:

…و همراه دجال تصاویری از بهشت‌های سر سبز است که در آن نهرها جاری است و تصاویری از آتش سیاه که لهیب و دودش شعله می‌کشد. اساس تصویرسازی های دجال، براساس حیله و نیرنگ و فریب استوار است.

در واقع دجال با تصویرپردازی‌های دروغین خویش جهنم را بهشت را جهنم جلوه می‌دهد ؛ باطل را لباس حق و حق را لباس باطل میپوشاند؛ او زشتی‌های آتشین را زیبایی‌های بهشتی و زیبایی‌های بهشتی را زشتی‌های آتشین می‌نمایاند:

همانا دجال به همراه تصویری به مثال بهشت و آتشین آید، اما حقیقت آنچه را که بهشت میخواند، آتش است.
بدیسان آنچه را که دجال بهشت و آسایش وخیمی جلوه میدهد، دارای چنان هویت حرام و گناه آلودی است که فرجامی جز آتش جهنم و عذاب دردناک الهی نیست.

از سوی دیگر ، آنچه را که دجال به عنوان جهنم و عذاب ناراحتی نمایش می‌دهد، دارای هویتی الهی و ضد شیطانی است که حقیقتش جز بهشت و آسایش و خرمی است:
…وهمراه دجال چیزی همانند بهشت و چیزی همانند آتش است؛ در حالی که بهشت او جهنمی اط دود سیاه است و آتش او بهشتی سرسبز است.

شاید بتوان ” تصویر سازی‌های دروغین دجال” را بر ” فیلم‌سازی‌های غیر الهی و شیطانی ” در جهان معاصر تطبیق داد.

در بخش‌های در بخش های بعدی از حجت‌های الهی بر ضد دجال خواهیم گفت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-06-13] [ 12:31:00 ب.ظ ]

ظهور دجال ...

دجال آخرالزمانی

#جلسه_دوم

#درس_های_اخرالزمانی_دجال

دجال و ادعای ربوبیت

داعیه خدایی و پندار ربوبیت، از اصلی ترین ویژگی‌های دجال است. دجال در ابتدا داعیه‌دار نبوت و پیامبری می‌گردد و آن گاه به تدریج ادعای خدایی می‌کند؛ تا جایی که با بالاترین اوج صدایش در میان تمام مردم جهان ندای ” انا ربکم الاعلی ” سر می‌دهد

دوستان و اولیای من، به سویم بشتابید! همانا من برترین و والاترین پروردگار شمایم که شما را آفرید و تناسب بخشید و تقدیر کرد و هدایت کرد.

دجال با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، این ندای فراگیر را به گوش تمام جنیان و انسان و تمام شیاطین در شرق و غرب عالم، می‌رساند تا هریک از آنان به زبان دجال با استفاده از سحر و شعبده  و جادو  و با تصرف در چشم مردمان کارهای شگفت انگیزی انجام دهند.

و با تکیه و استناد بدان کارها خود را پروردگار جهان معرفی می‌کند. او به ظاهر در حرکت خورشید تصرف می‌کند و به ظاهر آن را به حرکت یا سکون وا می‌دارد و ندا می‌دهد: “ من پروردگار جهانیان، این خورشید به اجازه  و رخصت من حرکت می‌کند. آیا مایلید آن را از حرکت باز دارم؟”

آنگاه خورشید را به ظاهر آن چنان  از حرکت باز می‌دارد که یک روز مانند یک ماه جلوه می‌کند. سپس در مقامی دیگر، دجال بر شخصی تسلط می‌یابد، به ظاهر او را می‌کشد و زنده می‌کند.

آن گاه می‌گوید:” آیا من پروردگارتان نیستم که زنده می‌کنم و می‌میرانم؟!".

در این میان، آنان که ادعای خدایی و ربوبیت دجال را می‌پذیرند، در دریای فساد و تباهی و فتنه غرق می‌گردند و آنان که از وی روی بر می‌تابند و به یکتایی و وحدانیت پروردگار هستی اقرار می‌کنند، از فتنه و فساد دجال محفوظ می‌مانند.

زنی پس از باور خدایی دجال نزد او  می‌آید  و از او می‌خواهد همسرش  را زنده کند. دجال شیطانی را فرا می‌خواند تا به چهره همسر آن زن ظاهر شود. آن زن شیطان ممثل شده را به جای همسر خویش باور می‌کند…تا جایی که با او زندگی می‌کند.

غافل از اینکه با شیطان هم آغوش و هم بستر گشته است…. و بدین سان پیروان دجال و اقرار کنندگان به خدایی او، با شیطان قرین و همنشین می‌شوند  و خانه‌هایشان از حضور شیاطین پر و لبریز می‌شود.

خدا می‌فرماید: هرکسی از یاد خدای رحمان دوری کند، شیطانی را برای او می‌گماریم تا همواره قرین و همنشین او باشد. مردان عرب پس از اقرار به ربوبیت دجال از او تمنا می‌کنند شتران و گوسفندان شان را که در طول دوران قحطی و خشکسالی تلف شده‌اند‌، زنده کند و به آن‌ها بازگرداند. دجال گروهی از شیاطین را که به چهره شتران و گوسفندان شان در آمده‌اند، به آن‌ها می‌بخشد و آنان با شادی  و سرور می‌گویند: ” اگر خدای ما نبود، شتران و گوسفندان مرده مارا زنده نمی‌کرد.".

 

موضوعات: آموزشی  لینک ثابت
[جمعه 1402-06-03] [ 03:41:00 ب.ظ ]

حمله اجنه ...

حمله اجنه و شیاطین به مردم
#جلسه_اول
#درس_های_آخرالزمانی

بنیان‌های فتنه دجال
فتنه دجال بزرک ترین و خطر خیز ترین فتنه‌ای خواهد بود که جهان آفرینش و نسل آدمی به خود دیده است.


به عبارتی بهتر، فتنه دجال،  تکامل یافته تمام فتنه‌ها در طول تاریخ بشر و پیشرفته ترین و گمراه کننده ترین فتنه‌هاست؛ تا جایی که می‌توان گفت : تمام فتنه‌های پیشین در طول تاریخ بشری، هرکدام قطعه‌ای برای ساختن و تکمیل “پازل فتنه دجال” بوده است:
هیچ فتنه کوچک و بزرگی در دنیا به وجود نیامده است، مگر برای شکل گیری فتنه دجال.

قتل عام ملت‌ها، چپاول  ثروت‌ها، لجام گسیختن از شهوت‌ها
بنیان‌های فتنه دجال بر قتل عام و خونریزی، چپاول و غارت  اموال، شهوت پرستی  و فساد جنسی است استوار گشته است.


 رسول خدا می‌فرماید:چهار فتنه در پیش رو دارید: در فتنه اول خونریزی حلال شمرده می‌شود؛ در فتنه دوم علاوه بر خونریزی و چپاول اموال، در فتنه سوم تجاوز به عُنف و ناموس حلال شمرده می‌شود؛  و آن گاه فتنه چهارم، فتنه دجال خواهد بود.


درحقیقت، قتل عام ملت‌ها، چپاول ثروت‌ها و لجام گسیختگی  شهوت‌ها، قطعه‌های اصلی در شکل گیری ” پازل دجال” همان عظیم ترین فتنه جهان، خواهد بود.

زن پرستی، عقل ستیزی، ثروت طلبی
امام علی در حدیثی هشدار بخش، بنیان فتنه‌هایی را که دجال از عظیم ترین آن‌هاست، در سه امر معرفی فرموده‌اند:
بنیان فتنه‌ها سه چیز است: شهوت پرستی زنان که آن شمشیر شیطان است؛ شراب خواری که آن دام شیطان است؛ و ثروت دوستی که آن نیزه شیطان است.

زن بارگی گرایش افراطی به زنان و جذابیت زنان است که در دوره معاصر با گرایش به فمینیسم؛ زن گرایی و زن سالاری در نظام مادی گری و با گرایش افراطی زن پرستی  و  لذت جویی در آیین شیطان پرستی مطابقت دارد؛ شرب الخمر به معنای گرایش به سوی عقل ستیزی با استفاده از مست کننده‌ها می‌باشد که می‌تواند تمام مشروبات الکلی مست کننده، و تمام گونه‌های مواد مخدر و روان گردان را در برمی گیرد.

حب الدرهم و دینار
به معنای محبت افراطی به ثروت طلبی است که مهمترین مصداق آن را می‌توان نظام مادی گرایی محض که بر مردم جهان سیطره یافته است، برشمر

بنیان‌های اصلی فتنه دجال را تا بدین جا می‌توان چنین برشمرد:
  ۱. خونریزی عمومی و قتل عام ملت‌ها؛
۲. ثروت طلبی و چپاول و ثروت‌ها؛
۳. لذت جویی و لجام گسیختگی شهوت‌ها؛
۴. عقل ستیزی با استفاده از مشروبات مست کننده ، مواد تخدیر کننده و روان گردان‌ها
فتنه عظیم دجال دارای بنیان‌ها و محور‌های مهم دیگری است که در ادامه بطور تفصیلی خواهیم پرداخت.
مثل:
۵.ادعای خدایی و ربوبیت؛
۶.استخدام جنیان  و شیاطین ؛
۷.استفاده گسترده از سحر  و شعبده  و جادو؛
۸.ترویج شکم پرستی و سو استفاده از عنصر غذا؛
۹.بهره گیری از تصویر سازی‌های دروغ دجال که با آن‌ها زشت را زیبا  و زیبا را زشت، بهشت را جهنم  و جهنم را بهشت  در یک کلام حق را باطل و باطل را حق جلوه می‌دهد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-05-30] [ 05:33:00 ب.ظ ]

قارونیسم یا وجیه المله شدن ...

سبک زدنگی قارونیسم ویران کننده تمدن اسلامی

مشکل اقتصادی اکثریت جامعه امروز ما سبک زندگی قارونیسم است.افسردگی‌های خانواده‌ها و ماجرای طلاق و تاخیر در ازدواج دختران و پیر شدن نسل همه ریشه در یک موضوع وارداتی دارد.

از روزی که دولت آقای سازندگی تصمیم گرفت ملت ایران را وجیه‌المله کند.دقیقا از همان ایام تلویزیون شب و روزش تزریق این تفکر قارونیسم به اندیشه و ذهن‌ها بود.هزینه سنگین و یرانگری را برای ملت ایران به ارمغان آورد.

وقتی خواستند یک جنسی را برند کنند، مثلا یخچال یا گاز یا سایر وسایل منزل را؛ همه ریز و درشت زندگی را به قاب تلوزیون آوردند. بعد از مدت کوتاهی منازل مانند یک فروشگاه شد. حتی چینش وسایل خانه فریاد  از توی چشم بودن داشت! با زبان بی‌زبانی به همه اهالی اعلام می‌کرد که من همه چیز دارم و بهترینش را دارم. برای نشان دادن قارونی شدن و تحقیر فامیل، هندسه معماری ساختمان‌ها هم تغییر کرد. آشپزخانه که در سنت ایرانی از دید مهمان مخفی بود، آمد جلوی چشم‌ها و مانور تجملی داد. ظروف و وسایل برقی و سرویس قابلمه‌ها و بقیه وسایل لوکس بجای اینکه درون کابینت‌ها باشد مثل فروشگاه‌ها که برای تبلیغ به مشتری در منظر مخاطبین گذاشته شد.

بعد بدون اینکه حواسمان باشد معماری ساختمان از سنت ایرانی فاصله گرفت. نمای ساختمان‌ها به مرحله‌ای رسید که گمان می‌کنی در خیابان‌های رم قدم می‌زنی. مجسمه الهه‌های رومی بالای ساختمان‌ها خاطرات بت‌پرستی اقوام گذشته را زنده می‌کنند.

نام برند‌ها و غذا خوری‌ها و هتل‎ها هم از رویکرد قارونیسم پیروی کرد. هتل دربار، مبلمان اشرافی، فرش وزرا…همه این نام‌های تجملی تیشه به ریشه تمدن اسلامی زد.

طبق روایت امام صادق علیه‌السلام، که به عمربن یزید، وقتی پرسید من خوب لباس می‌پوشم، عطر خوش می‌زنم، غذای خوب می‌خورم. مرکب خوب راهوار سوار می‌شوم، غلامانی هم همراه خود دارم. آیا چیزی از تجبر و خودنمایی در من هست؟ امام صادق فرمودند جبار ملعونی که ما می‌گوییم کسی است که قمس‌الناس کند و حق را نشناسد. راوی می‌پرسد قمس‌الناس چیست؟ حضرت فرمودند کسی که جوری مصرف می‌کند که در ذات آن مصرف کردن تحقیر دیگران است و در جایی دیگر فرمودند قمس‌الناس به معنای حرکتی است که موجب ضایع کردن حقوق برادر مومن شود.

این حالت نیاز به قصد ندارد. اگر حتی بدون قصد کاری که موجب تحقیر دیگران شود شامل این قمس‌الناس و تحقیر دیگران است.

طبق فرمایش پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تمام اتفاقاتی که برای قوم موسی افتاد ، طابقا نعل به نعل برای امت رسول خدا هم پیش می‌آید. یعنی همه ما در مواجهه با جریاناتی شبیه قارون و مانور تجملانه هستیم. قارونیسم دو لبه دارد. یک لبه آن جمع آوری مال و لبه دوم آن مصرف متظاهرانه است. در اسلام اجازه نداریم اموالمان را هرجور که دوست داریم استفاده کنیم. زیرا این نوع مصرف تجملاتی باعث شورش و بغی علیه امام می‌شود.

همانطور که قارون، علیه ولی خدا ، حضرت موسی شورش کرد و برای شکست حضرت موسی دست به فتنه زد.وقتی حضرت موسی به قارون که از بنی اسرائیل بود از مومنان به دین بود دستور داد زکات واجب مالت را بپرداز، خود داری کرد. قارونی که حتی پالان الاغش هم از طلا بود و در چشم بنی اسرئیل فخر فروشی می‌کرد؛ گمراه شد و مستوجب نفرین حضرت موسی شد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1402-05-12] [ 12:14:00 ب.ظ ]

عزاداری ابراهیم نبی ...

ابراهیم با درس از عاشورا قدرت بت شکنی گرفتخوشا دردی که درمانش تو باشی                    خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسارش تو بیند                  خوشاملکی که سلطانش تو باشی

ما برای شما به سینه می‌زنیم و اشک می‌ریزیم و از مردن در راه آزادگی، از فدای مسیر شما شدن، نمی‌ترسیم! یا اباعبدالله(ع) شما عین حیات و خرمی و بقا و مرهمی! این شما بودی که تمام رنج دنیا را به جان خریدی تا هیچ یک از ما از مسیر نجات جا نمانیم! ممنونیم!

حالا قرعه به نام ما افتاده! تا روایتی که شما کشتی نجات آنی به گوش همه برسانیم!از ازل تا ابد! یا حسین!

رسیده‌ایم به بابل!شهری که بتها در آن خدایی می‌کنند و نمرود طغیان! جوانی غرق در توحید و ایمان به مبارزه‌ی کفر و طاغوت می‌رود؛ اما این کار ساده نیست! خدا مددی می‌رساند که جسمش را دردمند و روحش را قدرتمند می‌کند!

ابراهیم به پیشگاه خدای احد و واحد می‌رود!

او با فطرتش بزرگ شده و حق را به خوبی می‌شناسد و حالا به پیشگاه حق تعالی دعا می‌کند تا خداوند راه و قدرتی برای برملاکردن حقیقت به او نشان‌دهد! او مردم را دوست دارد و دلسوز آن‌ها است!

پیک پروردگار با دست پر می‌آید!

جبرئیل بر ایشان نازل می‌شود و مجلسی به پا می‌کند که روح ابراهیم (ع) وسعت و قدرت یابد، تا توان مبارزه با این تمدن عظیم را بیابد! مجلس ذکر مصیبت سیدالشهدا است! اگر ابراهیم (ع) تاب بیاورد، راه نجات را می‌یابد!

تن ابراهیم بیمار می‌شود!

 او آنقدر به پای روضه‌ی شهید کربلا اشک می‌ریزد که دیگر توانی در بدنش نمی‌ماند و بیمار می‌شود؛ اما اشک و توسل به او نور و قدرتی به روح او می‌دهد که پایه‌های تمدن بابل را به لرزه می‌اندازد! او خدایان مردم بابل را می‌شکند!

ای کشتی نجات! ما درونمان بت خانه داریم و جز مهر پروردگار، حرص و طمع و شوق به غیرها وجودمان را پرکرده! ما هم قدرت بت‌شکنی می‌خواهیم؛ اشک‌های ما را بخر و روحمان را قدرت لا اله الله بده!  آمین…

 

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1402-05-05] [ 04:58:00 ب.ظ ]

فرشته روضه خوان ...

فرشته روضه خوان

نوح پیغمبر باید برای اباعبدلله(ع) گریه کند▪️

مپندارید که تنها عاشورائیان را به بلا آزموده‌اند و لاغیر؛ صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است و کار با یک یالیتننی کنت معکم ختم نمی‌شود» سید شهیدان اهل قلم بی‌راه نگفته !در قسمت اول، داستان توسل آدم به اهلبیت را خواندیم و شروع روضه بر سید الشهدا را فهمیدیم؛ اما این تنها موقعیتی نبوده که پیامبران بزرگ الهی به نور اهل بیت خصوصا ابا عبدالله(ع)  متوسل می‌شوند.

در این قسمت هم، سفری به زمان داریم و همراه حضرت نوح(ع) می‌شوی! شاهد زمانه‌ای هستیم که عذابی سخت و مهلک در راه است و کلید نجات دست پیامبر خدا است!

 🔳 برای نجات هیچ راهی جز توسل به اهل بیت(ع) وجود ندارد…

 🔳 حتی کشتی نجاتِ حضرت نوح هم، در طوفان سهمگین نیاز به توسل به اباعبدلله دارد…

طوفانی سخت در راه است! طوفانی که هیچ جانداری از آن جان سالم به در نمیبرد! حتی ابلیس هم برای نجات به معجزه خدا نیاز دارد!

خداوند به حضرت نوح (ع) دستور به ساخت کشتی می‌دهد! یک کشتی که در برابر موج‌هایی به ارتفاع کوه‌ها باید مقاوم باشد و برای انواع حیوانات جا داشته باشد!

فرشته وحی جعبه‌ای از میخ‌هایی که با آموزش مستقیم او و به نام پنج نور اهل بیت به کشتی کوبیده می‌شود!

نوح (ع) هنگامی که می‌خواست نخستین میخ از این میخ‌هارا به کشتی بکوبد، نوری عظیم به آسمان رفت او متحیر شد و میخ به صدا در آمد؛ من به نام بهترین مخلوق خدا، محمد هستم. همینطور تا میخ چهارم؛ یکی به نام مقدس امیرالمومنین علی (ع)، یکی به نام مقدس فاطمه (س) و چهارمی به نام مقدس حسن (ع)، میخ پنجم رطوبتی داشت که جبرئیل (ع) ماجرایش را برای نوح روایت کرد. این رطوبت خون  سید الشهدا بود. و نوح نبی پای روضه کربلا اشک ریخت تا کشتی با توسل به او دوام یابد! هرکه نجات خواست و نجات یافت با نام و یاد وصل به تو بود! ای حقیقی ترین کشتی نجات!

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ق.ظ ]

عزاداری آدم و حوا ...

کلید بهشت در دست حسین

همه چیز تازه داشت شروع می‌شد! پدر و مادر تمام بشر در بهشت آرمیده بودند که آتش حسادت مخلوقی عابد که خود را برترین می‌دانست، به خرمن آدم افتاد! آن آرامش و خرمن و قرب پروردگار به بی‌قراری و التهاب و دوری، هبوط پیدا کرد. غمی عظیم بر سینه‌ی نخستین آدمیان سنگینی می‌کرد و این من بودم که باید این شرم را از جان آن دو می‌زدودم و پاکی می‌بخشیدم… شروع می‌کنم!

به فرمان و اراده پرودگار، زمین را پس از مردنش زنده می‌کنم و زمینیان به آغوش من شهر می‌سازند و می‌نوشند و می‌تازند! الف و باء! این منم قطره‌ای از آب!

تقدیر من نه چون قطره‌های دیگر به دل زمین یا به چشم آسمان که به رسم امانت به سپیدی روشنای جسم بنی‌آدم سپرده شد. گاه به تندی کلمه‌ای که شیشه‌ی دل را شکست، به زخم آدمیزاد مرهم نهادم و گاهی به شوقی که جان را زنده کرد، به خاک تن طراوتی تازه دادم!

پروردگارم اما مرا برای فنا نیافریده بود وآدمیان ادای این امانت نمی‌دانستند! آن دو می‌گریستند و راهی برای بازگشت طلب می‌نمودند. او آمد! همانکه درساق عرش سکنا دارد، باابهت و نورخیره کننده‌ی همیشگی‌اش!

می‌دانستم که مثل همیشه خبری از نور آسمان‌ها و زمین با خود دارد! آدم و حوا توبه می‌خواستند و او کلید بهشت را با خود آورده بود!

«یا حَمیدُ بِحقِ مُحمد؛ یا عالی بِحقِ عَلی؛یا فاطِر ُبِحقِ فاطمه؛ یا محسن بحق الحسن؛ یا قدیم الاحسان بحق الحسین»من در چشمان آدم بودم که هر آنچه در آن صحرا بر حسین (ع) گذشت، دید و ناگهان نوری از آسمان مرا در نوردید و دیگرآب نبودم!«فَتلقی آدم مِن رَبه کلماتٍ» آن‌ها بخشوده شدند و گوهری از قلب وجود من به آغوش پروردگار شتافت تا برای همیشه به نام حسین (ع) جاودانه باشد!

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
 [ 10:13:00 ق.ظ ]

عموره وصی پیامبر ...

مدیترانه یا سرزمین قوم نوح
#روایت_انسان
#روایت_جلسه_سیزدهم
#فصل_آدم_تا_ابراهیم
جلسه سیزدهم: مهمانی اندرونی خانه نوح باشیم
یک بار کسی می گفت بعصی از آدم‌ها، آدم‌های خوب قلابی هستند . نشانه این آدم‌ها این است که اگر نزدیک لایه‌های پنهانی زندگی شان بشویم، حالمان بد می‌شود، دورنگی شان پیدا می‌شود، واقعیت زشتشان رو می‌شود و نفاقشان بیرون می‌زند.

 اما آدم‌های خوب واقعی بر عکس هستند، هر قدر نزدیک تر به زندگیشان بشویم و هر قدر لایه‌های خصوصی زندگی‌شان را ببینیم ، برای‌مان عزیزتر، دوست داشتنی‌تر می‌شوند، و دلمان به حرف‌ها و آرمان‌هایشان محکمتر می‌شود .بیایید این جلسه برویم سراغ بخشی از زندگی خانوادگی نوح نبی.
این جلسه قرار است ما 《مهمان اندرونی خانه نوح باشیم》.

 

رسالت نوح
حضرت نوح در ایام جوانی از قومش که غرق در بت پرستی بودند جدا می‌شد و به تنهایی در کوه عبادت خدا می‌پرداخت. در یکی از این عبادت‌ها جبرئیل به صورت فرد ناشناسی نزد نوح آمد و از او پرسید : چرا از قومت فاصله گرفته‌ای ؟


حضرت نوح پاسخ داد: چون قومم خدا را نمی‌شناسند و فضای زندگی آن‌ها کفرآمیز است.
جبرئیل به نوح گفت: چرا با آن‌ها جهاد نمی‌کنی و برای هدایت آن‌ها تلاش نمی‌کنی ؟ ( در این جا جها به معنای جهاد تبینی و تلاش است.)

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-04-25] [ 12:29:00 ب.ظ ]

رنج مقدس ...

 

پیامبری یک رنج مقدس

روایت انسان بخش دوازدهم

راستش را بخواهید «پیامبری» یک شغل برای بردن «پیامی» از جایی به جای دیگر نیست. اصلا پیامبری یک شغل نیست. بعید می‌دانم کسی حاضر باشد با بهترین حقوق و مزایا و بیمه، شغلش را پیامبری انتخاب کند.
یعنی فقط کافی است یک بار سابقه کاری پیامبران پیش از خودش را در تاریخ مرور کند تا «پیام» را بگذارد روی میز و از همان راه آمده برگردد. حتما برای همین است که هیچ کس در دنیا شغلش «پیامبری» نبوده.
به نظرم توی شرح وظایف «پیامبران» یک بند هست و آن هم این‌که «پیام» بردن کافی نیست، پیام را باید به مردم «برسانند». همین یک بند کار را برای پیامبران سخت کرده و رنج‌شان را فراوان.
گفتم رنج، از من اگر بپرسید «پیامبری» «یک رنج مقدس» است.
رساندن «پیام» خدا به مردم مثل رساندن نامه به دست‌شان نیست. این «رساندن» از جنس «حالی کردن»یا «فهماندن» است، برای همین کار سخت می‌شود
پست‌چی کاری ندارد شما نامه‌تان را باز می‌کنید یا نه، می‌خوانید یا نه، اصلا درست متوجه حرف در نامه می‌شوید یا نه، پستچی نامه را که به دست شما بدهد، کارش تمام است. پیامبرها اما کنار «پیام‌شان» می‌مانند تا ما بشنویم و بعد بفهمیمش. سعی می‌کنند حالی‌مان کنند معنا و مفهوم پیام چیست. برای همین است که «پیام‌ رساندن‌شان» گاهی خیلی طول می‌کشد، خیلی، گاهی نه‌صد و پنجاه سال طول می‌کشد تا مطمئن شوند همه پیام را گرفته‌اند، فهمیده‌اند و حالا یا پذیرفته‌اند یا نپذیرفته‌اند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-04-21] [ 11:35:00 ق.ظ ]

سلبریتی های قوم نوح ...

 سلبریتی های قوم نوح

 

                                                                                                

پیامبرها آدم‌های بزرگی هستند، آدم‌هایی که دل‌شان برای مردم می‌تپد و صبرشان در مسیر گفتگو با آدم‌ها مثال زدنی است. ولی گاهی جامعه طوری با این پیامبرها رفتار می‌کند که در گفتگو بسته می‌شود و بن‌بست‌های معرفتی به وجود می‌آید. در زمانه نوح هم انگار کاری که شهر با نوح کرد چیزی شبیه همین بوده. گفتگو را به بن‌بست کشانده و آن قدر جنگ روانی راه انداخته که دیگر حرف زدن بی‌معنا بوده. بیایید با هم کمی بیشتر زمانه حضرت نوح را ببینیم، زمانه‌ای که دیگر «گفتگو و مذاکر راه به جایی نمی‌برد»

#روایت_انسان

#روایت_جلسه_یازدهم

ملآ در مقابل نبی خدا

خداوند متعال می‌فرماید: ما نوح را به سوی قومش فرستادیم تا پیش از آمدن عذاب دردناک آن‌ها را بیم دهد.

پس از آنکه نوح نبی انذارهای خودش را انجام داد به مردم فرمود: که ای مردم از من اطاعت کنید.

 پس از آن که حضرت نوح این سخن را گفت عده‌ای نسبت به آن حضرت بدبین شدند و گفتند که تمام تلاش‌های نوح از ابتدا تا کنون برای آن بوده که می‌خواسته برما حکومت کند و انگیزه قدرت طلبی داشته است.

 


گروه ملآ از  این فضای بدبینی مردم سوء استفاده کردند و گفتند : این مرد(نوح)بشری همانند خود شما است که می‌خواهد بر شما حکومت کند؛ اگر خداوند می‌خواست پیامبری را برای ما بفرستد قطعا ملائکه‌ا‌‌‌ی را از آسمان برایمان می‌فرستاد  یا فردی را می‌فرستاد  که نشانه‌های خارق العاده‌ای داشته باشد.

 


در حالیکه معجزه نوح نبی این امر بود که هرچه او را ضرب و شتم می کردند بعد سه روز مردن دوباره زنده می‌شد.

 


ملآ به مردم گفتند که تمام دعوت هایی که نوح در قالب خداپرستی و عبادت و … انجام می‌داد همگی مقدمه‌ای بود تا بتواند بر شما حکومت کند.

 


این حرف مثل این می‌ماند که یک نفر که خیال دارد کاندید نمایندگی یا ریاست جمهوری شود، قبل از رای گیری بیاید برای مردم یک سری حرف‌هایی از پیشرفت و راه چاره آن بگوید . این قوم فهم شناخت مقام و وظیفه پیامبری را نداشتند که او وظیفه‌اش را برای دریافت مادیات انجام نمی‌دهد.

 

در فضای دنیا پرستی قوم نوح قطعا شایعه پراکندن ملآ بر ضد نوح جواب می‌دهد و باعث می‌شود که مردم به او بدبین شوند و دیگر برای شنیدن حرف‌های مستدل نوح و دعوت‌های او هیچ رغبتی نداشته باشند.

ملآ به گونه‌ای سخن می‌گفتند که انگار انسان‌های پاک و پیامبران حق حکومت کردن بر جامعه را نداشتند و اصلا آن‌ها باید در گوشه‌ای فقط مردم را به پاکی و خوبی دعوت کنند. آین در حالی است که اگر پیامبری بخواهد شریعتی بیاورد خودش هم باید ولی وسرپرست جامعه باشد و جامعه را اداره کند.

 

ملآ تمام استدلال‌ها و انذارهای نوح را با تمسخر و فریب دادن مردم خراب می‌کردند و پس از آن گفتند ای نوح ! تو با سخنانت ما را خسته کردی پس اگر تو و خدایت راست می‌گوید پس آن عذابی را که وعده دادی برای ما بیاور.

 

با گفتن این جمله (عذاب وعده‌ داده شده را بیاور) معروف می‌شود که آن‌ها ابتدا تمام سخنان و انذارهای نوح را بی‌اعتبار کرده‌اند و‌ این همان نقطه‌ای‌ است که دیگر امکان هدایت پیامبر در جامعه بسته شده است و هیچ راهی برای هدایت باقی نگذاشته‌اند.

ملآ پس از آن که به نوح نبی گفتند عذابت را برای ما بیاور رو به مردم کردند و گفتند این مرد دیوانه است و حرف‌هایش هیچ اعتباری ندارد.

 

ریشه تکذیب شدن نوح

یکی از علت‌هایی که قوم نوح اینقدر پیامبرشان را تکذیب می‌کردند آن است که آنها مردمی به شدت حس گرا بودند و عقل‌شان در چشم‌شان قرار داشت و فقط چیزهایی را که می‌دیدند می‌فهمیدند ودرک می کردند؛سطح فهم آن ها در حد احساسات مادی محدود شده بود.

 

 

حضرت نوح تلاش می‌کرد تا آنها را از حد فهم مادی و حس‌گرهایی عبور دهد و سطح فهم آن را در حد چیزهای نا دیدنی بالا بیاورد ولی آنها در مقابل تلاش‌های نوح برای ارتقاء سطح فهم‌شان مقاومت می‌کردند.  شاهد حس‌گرایی قوم نوح سخنانی است که در پاسخ به دعوت‌های نوح می‌دادند  که به او می‌گفتند:ما تو را بشری همانند خودمان می‌بینیم و افرادی که از تو پیروی می‌کنند را مردمی اراذل و کوته نظر می‌بینیم .

همانطور که از گفتار آنان برمی‌اید آنان همه چیز را با دیدن معنا می‌کنند. چشم این مردم فقط زمین و مادیات را می‌بیند و نمی تواند به بالاتر نگاه کند.

 

علت دیگر تکذیب شدن نوح در ابن جامعه آن است که پاسخ دهندگان به نوح نبی صرفا ملآ و مترفین هستند.

ساخت طبقاتی اجتماعی این جامعه به گونه‌ای است که تمام مردم از ملآ تبعیت می‌کنند  و ملآ نیز از همان ابتدا تصمیم گرفته بودند که نوح را تکذیب کنند و سخنانش را بی‌اعتبار کنند.

 

 

در این جامعه فقط رسانه ملآ موثر است و بر روی طبقات مختلف جامعه اثر می‌گذارد. در چنین فرضی جامعه در  نقطه‌ای قرار می‌گیرد که هیچ راهی برای هدایت پیش روی نبی قراردارد و ملآ راه هدایت را به روی جامعه بسته‌اند.

 

عملیات ملآ علیه نوح نبی

پس از آن که ملآ هدایت را بروی مردم بستند دست به عملیات مهم برضد نوح نبی زدند:

عملیات نرم:ملآ به مردم سفارش کردند و گفتند الهه بزرگ خودتان را رها نکنید و الهه‌های وُد، یعوق، یغوث و نسر را رها نکنید و دست از آن‌ها بر ندارید!

ملآ در این عملیات به مردم اعلام کردند که مراقب بت‌هایشان باشند و نگذارند نوح آسیبی با بت‌ها‌یشان برساند.

 

 

این خبر در سرتاسر جامعه نوح منتشر شد و از مردم می خواست تا قدرت بت‌هایی که سال هاست به آن‌ها نعمت می‌دهد را بدانند.

 

الهه بزرگ همان بت مرکزی شهر و الهه های دیگر بت‌هایی بودند که در تمدن قوم نوح وجود داشته‌اند.

الهه بزرگ همان بت بعل است که در مرکز تمدن نوح بود و ریشه بت‌پرستی شیطان پرستی از آغاز تا به امروز به همین بت بعل باز  می‌گردد.

 

عملیات‌ سخت:در ادامه ملا به نوح گفتند که اگر دست از سخنانت و دعوت هایت بر نداری محکوم به سنگسار خواهی شد.

در برخی از روایات آمده است که حضرت نوح بارها در اثر آزار قومش غش می‌کرد و سه شبانه روز در کما بود در حالی که از گوشش خون خارج می‌شد.

این گزارش ها نشانگر آن است که تهدیدهای ملآ واقعی بوده است و پس از مدتی آن را عملی می‌کردند.

شدت طغیان و انحراف قوم نوح به حدی رسیده بود که قرآن کریم آن هارا به عنوان بدترین و طغیان‌گرترین اقوام اولیه معرفی می کند.(وقوم نوح من قبل آنهم کانوا هم اظلم و اطغی)

 

این بدان معنا است که تمام تلاش‌های ابلیس برای انحراف این قوم کاملا موفق بوده است و در طول تاریخ هیچ پروژه‌ای از پروژه های ابلیس همانند قوم نوح موفق نبوده است.

پس ابلیس تمام تلاش خودش را می‌کند تا انحراف سایر اقوام را به مرحله طغیان قوم نوح برساند و آن همان جایی است که دیگر  امکان هدایت در جامعه وجود نداشته باشد  و جامعه به صورت کفر محض در آمده باشد.

 

 

در مقابل تلاش ابلیس برای بازگشت به مرحله قوم نوح، انبیا نیز تلاش می‌کنند که نگذارند سطح انحراف و طغیان اقوام بعدی به حد انحراف و طغیان قوم نوح برسد .

 

بسته تربیتی حضرت نوح به مدت ۹۵۰ سال در بین نسل‌های مختلف جامعه ادامه یافت. حضرت نوح برای تمام نسل‌ها سخنان مستدل و انذارها و ترساندن مردم از عذاب دردناک را تکرار می‌کرد  و آن‌ها را به پرستش خدای یگانه و دوری جستن از  پرستش الهه‌های متعدد دعوت می‌کرد.

 

در این مدت طولانی بجز عده‌ای اندک به نوح ایمان نیاوردند و بقیه مردم نوح را تکذیب می‌کردند.نام اصلی حضرت نوح، عبدالغفار یا سَکن بود اما در طول این ۹۵۰ سال آنقدر برای هدایت قومش نوحه و زاری کرد که نوح نامیده شد.

حضرت نوح با این تلاش و شرح صدر فوق العاده از ابزارهای تبلیغی بسیاری بهره جست و از هر طریقی برای هدایت قومش استفاده کرد.

 

حالا حضرت نوح پس از ۹۵۰ سال تلاش برای هدایت قومش تصمیم دارد تا گزارش ماجراهای این ۹۵۰ سال را برای خداوند بازگو کند و از اتاق فرماندهی برای ادامه کار کسب تکلیف کند. در جلسه آینده از طوفان وحشتناک سخن خواهیم گفت .

ادامه دارد…

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-04-11] [ 06:07:00 ب.ظ ]

شهر زیر آب قوم نوح ...

شهری که با مردمش در ته دریای مدیترانه ماند

اهل فیلم دیدن هستید، فیلم‌های هالیوودی. هیچ وقت فیلمی دیده‌اید از مردم شهری که شهرشان زیر آب است؟

شهری که برای خودش تمدنی دارد، شهروندانی دارد، حاکم و ملکه‌ای دارد و نگهبانانی که از شهر در برابر جهان بیرون حفاظت می‌کنند. شهری که اتفاقا قدرتمند هم هست.
حالا چشم‌هایتان را ببندید و توی تاریخ زندگی انسان دنبال شهری بگردید که زیر آب رفته باشد. شهری که تمدنی کهن داشته باشد.
این ویژگی‌ها شما را یاد نوح نمی‌اندازد و شهری که نفرین شد و زیر آب رفت؟
این خط و ربط‌ها گوشه ذهن‌مان باشد یادمان بماند، آن شهر افسانه‌ای که معمولا به نیمی هم از آن یاد می‌شود و گاهی رنگ و بوی شهر آرمانی می‌گیرد، همان شهری است که از سمت خدا گرفتار عذاب شد.
اصلا برای همین، بیایید اسم این جلسه را بگذاریم: «شهری که غرق شد.»



#روایت_انسان
#روایت_جلسه_دهم

#قوم_طغیانگر

انسان‌های زمان نوح در دوره‌ای زندگی می‌کردند که به کتاب قانون نیاز داشتند تا زندگی آنان را تنظیم کند و اجتماعات انسانی را اداره کند.به مجموعه‌ای از قوانین که ناظر به ساحت‌های مختلف حیات انسان است شریعت می‌گوییم .

صفحات: 1 · 2

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-04-07] [ 11:06:00 ق.ظ ]

ویروس انحرافی ابلیس ...

 

ویروس انحرافی ابلیس

آن قبل‌ترها، وقتی یک‌بار زمین بد جور پر بوده از ظلم و جور، خدا کسی را فرستاده که منجی اهل ایمان باشد.
آن سال‌ها هم مومنین حتما نسل پشت نسل منتظر بوده‌اند و به هم وعده ظهور می‌دادند. وعده آمدن کسی که قرار بوده بساط بدکاران را بر هم بزند.
نوح، همان وعده خدا بوده. اولین پیامبری که کتاب آسمانی داشته و قرار بوده به یاد مردم بیاورد که راه‌شان چقدر هم‌سو با معیارهای زندگی الهی هست یا نیست.
اسم این جلسه را هم به همین خاطر این‌طور گذاشته‌ایم: «خدا گفته بود منجی می‌آید، خدا راست گفته بود.»

 

الان در حال روایت کردن ماجرای انسانی هستیم که تقریبا ۷۵۰۰ سال از عمر او گذشته است.

به مرور زمان جمعیت انسان‌ها در بکه رو به افزایش گذاشت و این سرزمین ظرفیت گنجایش این حجم از جمعیت را در خود نداشت. به همین دلیل به مرور زمان مهاجرت‌ها از بکه به سوی سرزمین‌های  دیگر آغاز شد.

دو خط مهاجرت از بکه شکل گرفته است که یکی بسوی شمال شرق، یعنی بین‌النهرین(میانرودان)  و دیگری به سوی شمال یعنی منطقه دریای مدیترانه بود.

سرزمین‌های شمالی به لحاظ موقعیت و امکانات زندگی بسیار مستعد بود چرا که دارای زمین‌های حاصلخیز و آب و هوایی بسیار مناسب بود. اولین مهاجران که به این منطقه رسیدند در همان جا اتراق کرده و اولین شهرها را در این منطقه بنا کردند.

در این منطقه کشاورزی و دامداری رونق بسیاری پیدا کرد و بخاطر وجود آب و غذای کافی برای دام‌ها برخی از زحمت‌ها و مشقت‌های کشاورزی و دامداری برداشته شد و مردم وقت بیشتری برای رسیدگی به زندگی‌‌ی خود پیدا کردند. لباس‌های فاخر و خانه‌های خشتی‌گلی برای اولین بار در این منطقه ساخته شد و حالا انسان‌ها برای اولین بار از زندگی دنیایی خود بیش از پیش لذت می‌بردند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-03-29] [ 01:17:00 ب.ظ ]

نسخه بدل‌های شیطان ...

نسخه بدل شیطان

شیطان استاد ساختن نسخه ‌بدل است. راه بالا رفتن آدم‌ها را که می‌بیند، نسخه‌ای برای سقوط‌شان طراحی می‌کند. نگاه کنید به دور و بر خودمان. همیشه هر کار خوب، یک نسخه بدل هم دارد که بد جور حال و حس معنوی را می‌تواند از بین ببرد.

این جلسه «نمایی از نسخه‌بدل‌های شیطان» را با هم می‌بینیم.

قسمت هفتم روایت انسان

اداره کنندگان جامعه

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-03-10] [ 07:14:00 ب.ظ ]

ملاقات دو آقازاده ...

شیطان پرستی آقازاده

 

بخش ششم روایت انسان
فکر کنید اگر در یک توافق بلند مدت، بین پیامبران و سیاست‌مداران، حکم‌رانی و کشورگردانی به دست اهل سیاست می‌افتاد و معنویت و عرفان به دست پیامبران، چه گلستانی می‌شد. سیاست‌مداران از قدرت‌شان برای رشد و‌توسعه کار انبیاء بهره می‌بردند و پیامبران هم پادشاهان را توصیه به عدل و مردم‌داری می‌کردند، چه نزدیک می‌شد به آن آرمان‌شهرهای رویایی
نمی‌شد، هیچ وقت نمی‌شد.
نمی‌شد چون آن وقت پیامبران دیگر پیام‌آورانی از جانب خدا نمی‌شدند بلکه تبدیل می‌شدند به سوپاپ اطمینانی برای رفتار طبقه حاکم نمی‌شد چون پیام الهی پیامبران سرشار بود از دستورات اجتماعی، فرمان‌های سیاسی، باید و نبایدهای اقتصادی، نه فقط آموزه‌های اخلاقی و دستورالعمل‌های عرفانی.
آن ایده، آن چشم‌انداز، اصلا آن پروژه خلیفه اللهی، که قرار بود در زمین رقم بخورد، جز با رعایت دستورالعمل‌هایی همه جانبه از سوی خدا اتفاق نمی‌افتاد. اصلا شاید برای همین خدا پیامبرانش را هم پیامبر خواسته و هم حاکم.
بیایید این جلسه کمی درباره «پروژه خدا» با هم گفتگو کنیم. پروژه‌ای که مجریانش پیامبران هستند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-02-19] [ 12:46:00 ب.ظ ]

افسردگی و بازتاب انرژی منفی چشم ...

افسردگی بازتاب نگاه نامحرم به بیحجاب

انرژی منفی زنان بدحجاب به دختران گفتم: تا حالا شده به ساز و کار چشم فکر کنید؟

تصاویری که چشم از اشیا می‌گیرد بازتاب می‌کند.اگر تصاویر منفی ببیند همان را بازتاب می‌کند.و برعکسش هم درست همانگونه است.

بار تحریک کنندگی زنان بد پوش83 % است .با نگاه مردان نامحرم به او و بازتابش به آن زن باعث دریافت انرژی منفی می‌شود.این انرژی منفی زن دیده شده را افسرده می‌کند.برای همین باید در تمام زندگیش اتاق‌های مشاوران و درمانگران را دور بزند!متوجه نیست که خودش تولید انرژی منفی می‌کند و گرفتار بما کسبت ایدیهم شده است. زن برهنه بعد از سه بار دیده شدن تنفر آور می‌شود. تحریک کنندگی لباس چسبنده با رنگ‌های جیغ و جذاب بیشترین اثر را روی مردان دارد.برای همین چند تار مو و حتی ریشه مو‌های زنان تحریک کننده است.حالا باید متوجه شویم وقتی حضرت آدم و حوا فریب شیطان را خوردند و به درخت ممنوعه نزدیک شدند بلافاصله لباس از تنشان کنده شد، با آنکه بجز آن دو زوج کسی وجود نداشت؛ فورا با برگ درختان خود را پوشاندند.
از این رو است که معصوم علیه السلام فرموده است: النظرة سهم من سهام ابلیس، نگاه تیری از تیرهای مسموم ابلیس است.چون در زمان معصومین علیهم السلام درک مردم پائین بود؛ بناچار از گناه به عنوان شیطان نام می بردند.

هرچند که در نگاه به زنان نامحرم شیطان ماموریت مستقیم دارد. برای همین هم بافریب آدم و حوا را عریان کرد؛ چون با عریان کردن زنان و مردان می تواند بر آنها تسلط داشته باشد.بودائیان که به خدا اعتقاد ندارند به قانونی معتقدند به نام کارما. طبق این قانون هر انرژی در هستی بعد از مدتی نسیب خود انسان می‌شود. احتمالا این پیام را از قرآن دریافت کرده‌اند. و من یعمل مثقال ذرة خیرا یره فمن یعمل مثقال ذرة شرا یره، یعنی هر کار خیری را دریافت خواهی کرد و هرکار شری را هم دریافت خواهی کرد.
بانویی که با بدپوشی، برجستگی اندامش را در چشم مردان به تماشا می‌گذارد، به هر تعداد مردانی که می‌بینند و در انتخاب همسر یا همسری که دارند ذهنشان در گیر می‌شود در این راستا گرفتار آشفتگی خانوادگی می‌شوند، باید پاسخ بدهد. چون توان پاسخ دهی ندارد لذا بازتاب انرژی منفی که دریافت کرده است بعد از مدتی زندگی خودش متلاشی می‌شود. می‌پرسد چرا مردان حجاب ندارند؟ حجاب مردان %83 در گویششان هست. برای همین رسول گرامی اسلام سفارش کرده است که مردان به زنانشان زیاد بگویند دوستت دارم و این سخن هرگز از ذهن همسرش پاک نخواهد شد. فقط %17 شکل مردان تحریک کننده است. وقتی به سیره رفتاری امیرالمومنین دقت می‌کنیم، ایشان هرگز به زنان جوان سلام نمی‌کرد.دین اسلام بر اساس روان بشر نازل شده است و قرآن کتاب روانشناسی انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1402-02-12] [ 01:16:00 ب.ظ ]

زن زندگی بردگی اجباری ...

زن زندگی بردگی اجباری به سبک غربی
زن بردگی اجباری
در پروازی که از تهران به تبریز داشتم، همسفرم خانمی ایرانی بود که از غرب برای دیدن خانواده‌اش آمده بود.از مشکلاتش می‌نالید.از اینکه در غرب همه چیز اجباری است. اقتصاد متکی به دلار، فرهنگ بی‌حیایی هالیوودی، تحصیل بی‌فایده خصوصا زنان، چون در نهایت باید از جنسیت‌شان سود ببرند، رسانه پوچ گرایی، در یک کلام در استضعاف اجباری تحت سلطه استکبار جهانی باید عمر گرانمایه را هزینه کنند.
تعجب می‌کرد از اینکه در ایران عده‌ای، شعار زن، زندگی، آزادی را تکرار می‌کنند
در حالیکه خواستار کنیزی و بردگی اجباری هستند نه زندگی رها از قید قلاده و زیست حیوانی. کسانی که به اجبار زیست غربی را پسندیده‌اند چاره‌ای غیر از این گونه زیست ندارند. وقتی که در غرب باشی باید فرزندت را به مدرسه بفرستی چون تحصیل اجباری است، باید به استخر مختلط بفرستی چون مجبور هستی؛ چرا که در غیر این صورت گواهی نخواهند داد. باید از جنسیت و زنانگی در رشد اقتصاد و استفاده ابزاری از وجودت برای شرکت‌ها سود رسانی کنی. اساس و بنیاد زیست فرعونی اینگونه است. فرعون به دستیارانش گفت :یَسْتَحْیُونَ نِسَاءكُمْ» خداوند حيا ستيزی در جامعه را اقدامی استكباری می‌داند.
برای جلوگیری از رشد روش توحیدی حضرت موسی، پسرانشان را می‌کشیم ولی زنانشان را برای استفاده ابزاری نگه می‌داریم . مرحوم علامه «طباطبايی» می‌فرمايد: اين آيه را می‌توان اين‌طور تفسير كرد كه پسران را سر می‌بريدند و حيا را از زنان می‌گرفتند. زن‌ها را به بی‌حيايی، بی‌عفتی و به كارهايی كه شرم را از جامعه برمی‌داشت عادت می‌دادند. در حقيقت يك حذف فيزيكی و قتل پسران و يك انحراف اخلاقی و فرهنگی در جامعه با بی‌حيايی زنان ايجاد می‌كردند. اين آيه در قرآن دو جا ذكر شده. اوايل سوره «ابراهيم» و سوره «بقره»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-02-10] [ 09:56:00 ق.ظ ]

آقازاده حضرت آدم ...

حسادت قابیل


روایت پنجم
فریدون مشیری در شروع یکی از شعرهایش که من خیلی دوست می‌دارم نوشته است: «از همان روزی که دست حضرت قابیل / گشت آلوده به خون حضرت هابیل / از همان روزی که فرزندان آدم / زهر تلخ دشمنی در خون‌شان جوشید /آدمیت مرده بود / گرچه آدم زنده بود»
شاید ما در این دوره دنبال رد آدمیت باشیم، شاید به تعبیر مشیری نگران باشیم از آدم‌هایی که زنده‌اند اما آدمیتی ندارند.
مشیری شعرش را این‌طور ادامه می‌دهد: «بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب / گشت و گشت / قرن‌ها از مرگ آدم هم گذشت / ای دریغ! / آدمیت بر نگشت»
چطور است نام این جلسه را بگذاریم: «زهر تلخ دشمنی»، بعد با هم فکر کنیم چه شد؟ این زهر از کجا آمد و با جان آدم‌ها چه کرد؟

 

بخش پنجم روایت انسان
ما در باره حضرت آدم و خلقتش و هبوطش و توبه او سخن گفتیم. و تلاش آدم برای زندگی روی زمین آغاز شد. در شهر خودش بکه مناسک توحیدی را ترویج می‌کرد. یکی از مناسک قربانی بود. این قربانی سرآغازی شد برای یک رقابت بین فرزندان آدم حالا باید ببینیم این رقابت چگونه شروع شد و به کجا انجامید.

مسئله دعوا درگیری فرزندان آدم مسئله جدی در ادیان هست هم که اختلافات و گزارش‌های متعددی وجود داره هم در فرقه‌های شیطان پرستی و ابلیسی وجود دارد. بصورت خاص عده‌ای که اهل عرفان کابالا هستند ریشه این مناسک یهودی را برمی‌گردانند به قابیل که قابالا و ق را به ک تبدیل شده به کابالا. شده است. و عرفان‌های فرماسونری هم از این کابالا پیروی می‌کند.

اصولا این شخصیت یعنی کابالا که اولین پیرو حزب ابلیسی هست توسط ادیان تکذیب و توسط فرقه‌های شیطان پرستی تایید می‌شود.
مهمترین و بهترین گزارشی که می‌تواند این مطلب را برای ما روشن کند گزارشی است که قرآن برای ما داده است. جالبه قرآن بنای بر کلی‌گویی و اجمال داره و تفصیل حوادث را بهش نمی‌پردازه اما چون این مطلب اثر تمدنی ویژه‌ای در لحظه‌های شروع تمدن‌های انسانی دارد
اتفاقا بصورت تفصیلی قرآن به آن پرداخته

بدون هیچ مقدمه ای اول سعی می‌کنم گزارش کاملی از آن ماجرا را عرض می‌کنم.قران کریم می فرماید: ﴿۲۷﴾وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانيى پيش داشتند پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفت‏ حتما تو را خواهم كشت [هابيل] گفت‏ خدا فقط از تقواپيشگان مى ‌پذيرد (۲۷)

به پیامبر می‌گوید: داستان حقیقی ماجرای دو فرزند آدم را به یهودی.ها بگو. جالبه اینجا جایی هست که پیامبر با یهودی‌ها حرف می‌زند.این آیه نشان می‌دهد که یک گزارش غلطی نزد بنی‌اسرائیل از ماجرای دو فرزند آدم وجود داره اصلا هم دنبال این نیست که اسامی این دو را بگوید.

که هابیل بود یا قابیل بود.قراره لُب درگیری و حقیقت را گزارش کند.امکان اینکه این گزارش در کتب آسمانی ادیان قبلی تحریف شده
و از بین رفته باشه. اما گزارش شفاف در دست رسول الله است، می‌خواهد برای بنی‌اسرائیل زمان خودش بیان کند. اذ قربا قربانا فتقبل احد هما ولن تقبل من الاخر این روایت را پیامر از کجا نقل کن از وسط ماجرا یعنی نقطه کلیدی که گره ماجرا است. قرار شد دو قربانی برای خدا آورده شود توسط فرزندان آدم انتخاب شود تا معلوم شود که کدام یک بعد آدم جانشین او خواهد بود.

این قربانی‌ها توسط خدای متعال از یکی قبول شد و از دیگری قبول نشد.
چه اتفاقی افتاد؟ بلافاصله آن که باخته بود از آنکه برده بود کینه و حسادت زیادی بدل گرفت. به همین دلیل رو کرد به نفر برنده و گفت قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖحتما تورا میکشم!
فرایندی رخ می‌دهد که جوانه حسادت تبدیل به کینه می‌شود و این کینه تبدیل به درختی می‌شود که برادر را با برادر تا حدی دشمن می‌کند که حاضر است او را به‌ قتل برساند.

این‌ها سوالات بجایی است که باید در آینده نزدیکی به پاسخ آن‌ها بپردازیم.اما جواب آن طرفی که قرار است به او حمله شود کیست؟ می‌گوید: من ابتدا دست به قتل تو نمی‌زنم من شمشیری بروی تو نمی‌کشم . چون تو هنوز مرتکب جنایت نشدی، دفاع می‌کنم اگر حمله کنی .دفاع یک امر عقلایی است. ولی پیش دستی نمی‌کنم چون قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ قربانی از پرهیز گاران قبول می‌شود.

تو نمی‌توانی با از گود بیرون‌کردن من، تنها فردی شوی که قربانی تو قبول شود.خدا دستش بسته نیست وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ یعنی چون فقط یک گزینه وجود دارد مجبور به انتخاب شود. ملاک پذیرش قربانی، تقوی و اخلاص است. تو با کشتن من از دایره دین خارج می‌شوی.

شروع می‌کند به نصیحت کردن برادر. نصیحت هابیل به قابیل اثری ندارد . چه اتفاقی می‌افته. فقتله و اصبح من النادمین. با حسادت علاوه بر قبول نشدن قربانی مُهری بر پیشانی قابیل که از خاسرین است تا ابد می‌ماند. این گزارش را رسول‌الله از قرآن برای بنی اسرائیل بیان می‌کند.

حالا باید برویم ببینیم تفصیل ماجرا و اتفاقات مهمی که منجر به این رقابت عجیب و خونین شده چه زمینه‌های در شهر وجود داشته که به اینجا انجامیده که برادری برادر دیگر را بکشد. اولین برادرکشی . حضرت آدم از سوی خداوند مامور شد که وصی خود را برای بعد از خودش انتخاب کند. انتخاب وصی پیامبر .

پیامبری به معنای این است که با مردم صحبت بکند وحی را به آن‌ها برساند.هم ریاست است هم ولایت و سرپرستی است.هم قدرت معنوی است. محل جمع مردم است. همه چیز در پیامبری جمع است. بنابراین منصب خواستنی است. بسیاری از انسان‌ها دندان تیز کرده‌اند تا به این مقام برسند. در تمام روایت انسان یکی از مهمترین منصب‌هایی دعوایی است که جنگ روی آن هست، وصایت یک پیامبر است.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[جمعه 1402-02-08] [ 04:59:00 ب.ظ ]

بسته نبودن دست خدا ...

دهکده آدم وحوا

اولین دهکده توسط آدم و همسرش حوا در سرزمین مکه ایجاد شد و از خانواده آدم، فرزندان ایشان متولد شدند. انسان هیچ‌گاه به صورت انفرادی زندگی نکرده و از همان اول بنیاد مهمی به نام خانواده ادامه زندگی را می‌داده است.آدم و فرزندانش در این دهکده برای خود خانه‌های ساختند.بر اساس علمی که خداوند به او آموخته بود، آدم طریقه کاشت گندم و پختن نان را یاد گرفت.از آن جایی که یکی از لوازم مهم زندگی اجتماعی، زبان و قدرت تفهیم و تفاهم با انسان‌های دیگربود، خداوند زبان که ابزارمهم برطرف کردن این نیاز بود،به انسان هدیه داد.بنابراین، مطالبی که در تاریخ تمدن‌های غربی در باره‌ی پیشرفت مرحله‌ای انسان و کشف اتفاقی برخی پدیده‌ها مثل آتش، زراعت و … گفته می‌شود کاملا اشتباه و زاییده تحلیل‌های تخیلی بشراست؛ چرا که ادبیات و حیانی، در باره مهمترین پایه‌های تمدن اولیه‌ی انسان‌ها گزارش‌های متقن و خلل ناپذیری به ما داده شده و دیگر نیازی به تخیل و یا جستجو بر روی دیواره‌های غارها و سنگ نگاره‌های قدیمی نداریم.
اینک حیات مادی اجتماعی بر روی زمین آغاز شده بود و آدم و حوا صاحب فرزندان دختر پسری شده بودند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1402-02-07] [ 11:37:00 ب.ظ ]

اولین دهکده آدم و حوا ...

اولین دهکده آدم و حوا

مقدمه بخش چهارم روایت انسان
اولین دهکده توسط آدم و همسرش حوا در سرزمین مکه ایجاد شد و از خانواده آدم، فرزندان ایشان متولد شدند. انسان هیچ گاه به صورت انفرادی زندگی نکرده و از همان اول بنیاد مهمی به نام خانواده زندگی را ادامه می‌داده است.آدم و فرزندانش در این دهکده برای خود خانه‌های ساختند.بر اساس علمی که خداوند به او آموخته بود، آدم طریقه کاشت گندم و پختن نان را یاد گرفت.از آن جایی که یکی از لوازم مهم زندگی اجتماعی، زبان و قدرت تفهیم و تفاهم با انسان‌های دیگربود، خداوند زبان که ابزار مهم برطرف کردن این نیاز بود، به انسان هدیه داد.بنابراین، مطالبی که در تاریخ تمدن‌های غربی در باره‌ی پیشرفت مرحله‌ای انسان و کشف اتفاقی برخی پدیده‌ها مثل آتش، زراعت و … گفته می‌شود کاملا اشتباه و زاییده تحلیل‌های تخیلی بشر است؛ چرا که ادبیات و حیانی، در باره مهمترین پایه‌های تمدن اولیه‌ی انسان‌ها گزارش‌های متقن و خلل ناپذیری به ما داده شده و دیگر نیازی به تخیل و یا جستجو بر روی دیواره‌های غارها و سنگ نگاره‌های قدیمی نداریم.
اینک حیات مادی اجتماعی بر روی زمین آغاز شده بود و آدم و حوا صاحب فرزندان دختر پسری شده بودند.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-01-28] [ 03:36:00 ب.ظ ]

آدم، چه خوب شد در بهشت نماندی ...

هبوط مقامی بود نه مکانی

 

بقیه بحث کاش آدم در بهشت می‌ماند!

این را همه ما حداقل یک بار با خودمان گفته‌ایم. کاش پدر ما آدم در همان‌جا که بود می‌ماند و بعدش ما هم متولدین بهشت می‌شدیم و از رنج زمین دور می‌ماندیم.
ماجرا اما شاید طور دیگری باشد، شاید آمدن آدم به زمین یک لطف بزرگ از جانب خدا باشد، شاید چیزهایی در این میان هست که ما از آن‌ها بی‌خبریم.
این جلسه سوم ماست و در این جلسه درباره هبوط آدم به زمین صحبت می‌کنیم، عنوان این جلسه را هم می‌گذاریم: «چه خوب شد در بهشت نماندی، آدم»

حضرت آدم خودش در آسمان بود ولی جسمش در زمین بود.
اینجا متوجه می‌شویم که حقیقت اصلی تشکیل دهنده وجود آدمی روح اوست.
که بعد از دمیده شدن روح در عالم مثال در بها الهی است
و جسم او در زمین که خداوند فرمود انی جاعل فی الارض خلیفه، و روح او در مکان خوبی که بهشت است. آدم آنجا است.در این باره
چند تا قول وجود دارد.
#بهشت آدم جزیره‌ای دور افتاده در زمین بوده است.
#سیاره دیگری بوده .
#یا بهشت اخروی بوده است.
از سه بهشت ذکر شده در بالا هیچ کدام نبوده است.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-01-21] [ 12:02:00 ب.ظ ]

اهدنا صراط المستقیم ...

صراطی باریکتر از تار مو و تیز تر از شمیشر

هنوزم که هنوزه در این فکر هستم که وقتی هر روز ده بار در نمازهای روزانه از خداوند می‌خواهم اهدنا الصراط المستقیم. صراطی که به نازکی مو و تیزی شمشیر است. این صراط از همین دنیا شروع شده است و امتداد آن تا قیامت ادامه دارد. اندیشمندان و مفسران قرآن می‌فرمایند: صراطی که مانند تار مو است، انگار که این تار مو را در یک پهنه وسیع گم کرده باشی پیدا کردن آن چقدر غیر ممکن است؛ و همین صراط به تیزی شمشیر برنده‌ای است که باید روی آن حرکت کنم به این معنا است که در حرکت روی صراط، یعنی باید وظیفه‌مان را تشخیص دهیم. آیا در موقعیتی که من قرار دارم وظیفه‌ام را درست انجام می‌دهم! آیا من که یک همسر، یا مادر، و یک دختر هستم، درست عمل کرده‌ام اصلا وظیفه یک زن مسلمان در این صراط چیست و چگونه باید عمل کند.

در خانه چگونه باشد؟

در اجتماع چگونه باشد؟

برای تربیت فرزندانش آموزش دیده است؟

وقتی سرکار هست با همکار مرد چگونه برخورد می کند؟ آیا احکام رفت و آمد با همسایه ها را آموخته است. در نهایت مهارت سبک زندگی اسلامی را آموخته است یا هرچه را در فضای مجازی می بیند آن را وحی منزل می‌داند!برای همین هنوزم که هنوز است نگران حرکتی که در روی پل صراطم دارم هستم و این یک دغدغه روزانه‌ام هست و دایم به گذشته‌ای که در گذر عمر طی کردم می‌اندیشم که و بارها از این صراط در حفره‌های گمراهی سقوط کردم با استغفار بسیار و توسل به اولیاء معصومت خودم را به خط کشیدم . از لحظه‌هایی در خط مستقیم بودم خدا را سپاسگزارم و یاد لحظه‌هایی که در سقوط بودم مرا اندوهگین می‌کند.

بار خدایا در این ماهی که میزبان بندگان خوبت هستی به حرمت محمد آل محمد در حرکت روی این صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیز تر یاریمان فرما.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1402-01-18] [ 11:34:00 ق.ظ ]

کاش آدم در بهشت می‌ماند ...

روایت انسان بخش دوم

در جلسه دوم، سراغ یک قصه آشنا می‌رویم: قصه سجده فرشته‌ها به آدم و سرکشی شیطان.
این قصه را همه ما شنیده‌ایم اما احتمالا چیزهایی هست که تا به حال به آن‌ها دقت نکرده‌ایم یا متوجه‌شان نشده‌ایم.
ماجرای روز اول ما در جهان، روز خلقت، بر خلاف انتظار نه در آرامش و امنیت بلکه در بستری از تنش و تهدید شروع می‌شود.
این جلسه دوم ماست: «ما خلیفه شدیم، او رانده شد

۱-عالم دانشگاه تربیت خلیفه الله

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-01-16] [ 06:05:00 ب.ظ ]

کسی بود ولی هنوز آدم نبود ...

کسی بود ولی هنوز آدم نبود

به نام خداوندی که آدم و آدمیت را آفرید
بحث جدید در باره روایت انسان هست.

این محتوا، بحث غریبی است. انگار وقتی ماجرا را می‌شنوید، داستان پریان برای‌تان زنده می‌شود، ماجرایی که پر است از موجودات غیر انسانی و جهانی که متفاوت است با جهان تجربه شده ما.این حس شما، حس درستی است، حق دارید.
شاید یکی از دلایلش این باشد که این‌جا با حرف‌های تازه و جدیدی رو به رو هستیم و این طبیعی است که حرف تازه همیشه کمی غریب به نظر می‌آید.
شاید هم دلایلش این باشد که در این بحث تلاش می‌کنیم با واژه‌هایی انسانی، جهانی فرا انسان را روایت کنیم.
این جور وقت‌ها مرز خیال و واقعیت خیلی به هم نزدیک می‌شود. این جور وقت‌ها کلمه‌ها و تصویرها و جمله‌ها همان‌قدر که می‌توانند واقعی باشند، خیالی به ذهن می‌آیند.
 این جلسه اول ما است: «کسی بود اما هنوز آدمی نبود.»
#روایت_انسان_بخش_اول

۱-تاریخ یا روایت؟
-قبل از اینکه وارد اتفاقات خلقت و آفرینش انسان بشویم باید بررسی کنیم که اولا این اتفاقات در کجا افتاده و دوم زمینه‌های تحقق آن را هم بررسی کنیم.باید عوالمی که قرار است آدم در آن ها آفریده شود بررسی کنیم.
بحث ما تاریخ نیست چون تاریخ یعنی اینکه عده‌ای وقایعی را تجربه کرده باشند و سپس آن را برای ما نقل کنند. اما می‌دانیم هنوز آدمی خلق نشده است. از طرف دیگر دست‌رسی به موجوداتی که در آن زمان بوده‌اند نداریم.
نتیجه:ناگریزیم که به سراغ منابع وحیانی برویم.

ادامه »

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-01-13] [ 10:37:00 ق.ظ ]

سفره‌دار ویژه ...

بسته سی روزه وی


حضرت رسول‌اکرم در آخرین جمعه ماه مبارک شعبان خطبه‌ای را فرمودند: یک نقشه راهی را برای استفاده هرچه بیشتر از ماه مبارک رمضان ترسیم کردند. اگر در نقشه راهی که ایشان تبیین کردند برای بهره برداری هرچه بیشتر از این ماه بتوانیم حرکت کنیم طبیعتا نوع استفاده ما به حد اعلای از ابعاد و اسرار مختلف از رمضان خواهد رسید. حضرت می‌فرمایند أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَات ماه مبارک رمضان بسوی شما آمد. گویا که ماه رمضان در حقیقت مانند موجودی تجلی می‌کند که دارد بسراغ ما می‌آید.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1402-01-11] [ 05:36:00 ب.ظ ]

ماه بندگی بهترین زمان برای جهاد اکبر ...

جهاداکبر جمعی

بحث به اینجا رسید که اگر همه در جهاد اکبر باشند و قوای سه گانه درونی شان هم به اتحاد برسند و به قوه عادله اقتدا کنند می توانند در جهاد جمعی تاثیر گذار باشند. این زمان است که خداوند با ملائکه و رعب به جماعتی که در جهاداکبر جمعی هستند یاری می‌کند.

عقل را با تفکر می‌توان تقویت کرد.امام علی می‌فرماید: عقل خود را به مشورت تقویت کنید. یا تفکر یک ساعت برابر است با هفتاد سال عبادت. چون فکر عقل را به مرز حکمت می‌رساند.انگار عقل را زده باشید به دستگاه شارژ برای همین باید با کسی مشورت کرد که حکیم باشد به فضیلت حکمت یعنی فراست، فطانت، حسن تدبیر، به علم می‌رسد.  اگر در موضوع عقل افراط کند وارد مکر و فریب و نیرنگ حیله می‌شود .اگر تفریط کند به جهل بلاهت و شک می‌رسد . در تعادل قوه غضبیه به علو همت، صبر و حلم و مبارزه با شهوت و امر به معروف ونهی از منکر می‌رسد که نتیجه‌اش شجاعت است در تعادل شهوت به حیا، سخاوت امانت داری و گشاده رویی می‌رسد که نتیجه‌اش عفت است. اما اگر افراط کند به وقاحت، حرص، ریا و حسد می‌رسد اگر تفریط کند به تنبلی، خمودگی بی نظمی و جزع گرفتار می‌شو‌‌د.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1402-01-07] [ 11:29:00 ق.ظ ]

تبدیل فرصت‌های آهنی به طلا ...

خانه داری به سبک بانو امین

هنوزهم که هنوزاست احساس خسران می‎کنم که چرا سال‌های بسیاری از خانه داری و پخت و پز و رفت و روب منزل برای تبدیل شدن به عبادت غفلت کردم. مثلا وقتی غذا می‌پختم نیت کنم که برای سیر کردن بچه شیعه می‌پزم. یا وقتی کهنه کودکم را می‌شستم نیت کنم که برای بزرگ کردن شیعه‌ای است که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است به زیادی امتم بر سایر امت‌ها فخر می‌فروشم. اگر در ایام جوانی با سبک خانه داری بانو امین آشنا بودم دیگر برای سختی‌های خانه‌داری نق نمی‌زدم.

بانو امین هنگام جارو کردن منزل ذکر می‌گفته است و در همان وضع به حال انقطاع الی الله می‌رسیده است.افسوس صد افسوس از گذر عمر که لحظه‌های را که می‌توانستم با قصد قربت الی‌الله طلایی کنم آهنی شد!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1402-01-03] [ 03:05:00 ب.ظ ]

اعتکاف قوای سه گانه ...

اعتکاف قوای سه گانه در نفس

در بحث گذشته رسیدیم به اینجا

وقتی شاکله وجودی انسان می‌شود مسجد. قوی می‌شود قوه عادله می‌شود امام، قوای سه گانه معتکف می‌شوند.رعایت قواعد مسجد را می‌کنند.حق ندارند در حال اعتکاف افراط و تفریط کنند.اینگونه طهارت باطنی و حقیقت خودسازی جلوه‌گر می‌شود.حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌فرمایند: جهاد‌اکبر دوبعد دارد. بعد فردی را توضیح دادیم که باید قوی نفسانی را در تعادل نگهدارد از افراط و تفریط دوری کند. اما در بعد جمعی جهاداکبر در باره اینکه اصالت دارد یا ندارد بحث های فلسفی زیادی هست و اختلاف‌های وجود دارد.مثال‌هایی زده‌اند. جماعت با افرادش حقیقی هستند مثل حل شدن قند در لیوان آب. یک ترکیب حقیقی هست.

نظر شهید مطهری و امام «ره» و علامه ترکیب جامعه را حقیقی می‌دانند. و حقیقت فرد منحل نمی‌شود.یعنی با دو حقیقت روبرو هستیم.بدون جامعه فرد نمی‌تواند به حیات خود ادامه‌دهد.کوچکترین سلول خانواده با ترکیب خانواده شروع می‌شود.اگر هرکدام را جدا کنیم مرد به تنهایی و زن به تنهایی نمی‌توانند به حیات ادامه دهند

جماعت زیادی تشکیل می‌شود مثل جمعی با نیاز علمی، اقتصادی، شغلی این جمع‌ها حیات حداقلی دارند.کامل ترین جمعی که حیات کامل دارند جماعتی است که برای تکامل و رسیدن به کمال ترکیب می‌شوند.

این نوع جماعت می‌توانند بر هم اثر بگذارند.هویت اینگونه جمع امتداد پیدا می‌کند و از وحدت بیشتری برخوردار است.از هویت حیاتی و روح جمعی قوی برخوردار است.بعد جهاداکبر در بُعد جمعی جهاد اکبر، قوای سه گانه نفس بر قوای افراد تاثیر می‌گذارد. جسم‌ها بر هم اثر ندارند اما نفس شجاعت، نفس عفت نفس حکمت افراد با نفوس عفیفانه و شجاعانه و حکیمانه افراد در هم تاثیر می‌گذارد که با هیچ چیزی نمی‌توانند عفت و شجاعت و حکمت جمعی را شکست. قوای باطل هم وقتی جماعت تشکیل می‌دهند هویت پیدا می‌کنند ولی قدرتشان ضعیف است.ملاء می‌شوند کم فئه قلیله غلبت فئه کثیره.

ولی خداوند با ملائکه و رعب به جماعتی که در جهاداکبر جمعی هستند یاری می‌کند.

ادامه دارد..

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1402-01-02] [ 05:21:00 ب.ظ ]

رفتار عرف تا کجا ...

معمول عرف روحانیت از علمای صاحب نفس برای عمامه گذاری استفاده می کردند

این روزها از مذهبی‌ها رفتار‌هایی مشاهده می‌شود که برای همرنگی با جماعت بی مبالات شده‌اند! با تساهل‌گری در رقابت با بدحجابان یا بی‌حجابان در سبقت دور میدان زن زندگی آزادی شتابان می‌دوند. از کدام تبرجشان باید چشم پوشی کرد! ابروهای تاتو کرده که مسلما برای زیبایی و آرایش هست! اگر بپرسیم خواهیم شنید که فتوای مرجعم گفته پوشاندن آن بستگی به عرف دارد.

این فتوا را یک کسی برایم معنا کند. مسلم است که کسی که ابرو‌هایش را تاتو می‌کند برای زیباتر شدن است.هرچند که بعضی با تاتو زشت می‌شوند ولی هدفش زیبایی هست.

سوال من این است که چرا باید حجاب و پوشش به عرف وابسته باشد! اگر اینگونه فکر کنیم از هنجارهای ارزشی دین چیزی باقی نمی‌ماند. روزگارمان مانند اقوام گذشته خواهد شد که وقتی پیامبران برای هدایت آن‌ها اقدام می‌کردند، پاسخشان این گونه بود که ما از نیاکان‌مان پیروی می‌کنیم.

حالا این نیاکان همان عرف جامعه آن‌ها نبود؟ لذا به جایی می‌رسیم که امام‌جمعه شهری برای عمامه گذاری طلبه، توسط مادر بی چادر او استفاده می‌کند. عرف جامعه به قدری پر رنگ شده است؛ که برای علمایی که در مسجد جمع شده‌اند تا شکوه عمامه گذاری را به اشتراک بگذارند این گونه پوشش عادی شده است.

همیشه از گذشته‌های دور، حتی زمان طاغوت زنان برای ورود به مساجد حرمت قائل می‌شدند و از چادر استفاده می‌کردند. نمی‌دانم با این گونه رفتارهای ضد ارزشی چه چیزی را می‌خواهیم اثبات کنیم؟!به نظر می رسه که به این هشدارها باید توجه کنیم.

 پیشگویی امیرالمومنین درباره گروهی از زنان در آخرالزمان شاید قبلاً اینقدر روشن نمی‌فهمیدیم‌. اسبغ‌ابن‌نباته از یاران نزدیک امیرالمومنین این روایت را نقل می‌کند. روایت است از امیرالمومنین که در آخرالزمان گروهی از شرورترین انسان‌ها ظهور پیدا می‌کنند؛ گروهی از زنان که به دنبال کشف حجاب و عریان شدن هستند؛ از دین خارج می‌شوند و دچار فتنه‌ها می‌شوند.

قُل لَّا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ ۚ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾سورة المائدة: 100

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-12-24] [ 12:01:00 ب.ظ ]

مسجد پیکر انسان ...

مسجد پیکر انسان

…لذا به بچه‌ها چیزی را یاد می‌دهیم اما در تطبیق اشتباه می‌کند.پس کل نظامی را که با نفس مان تربیت می‌کنیم.عقلمان را جنبه احساساتمان و عواطفمان و جنبه تمایلات و گرایش‌های مختلف نفسانی را نهایتا منجر به تشخیص خوب و تطبیق و اقدام درست می‌شود. امام «ره» می‌فرماید: وقتی سه قوه در جهاد‌اکبر به تعادل می‌رسد و به قوه عادله اقتدا می‌کند، پیکر انسان مسجد می‌شود. همان طهارت که برای مسجد متصور است برای این بدن هم بوجود می‌آید. همانطور که مسجد واجبات و محرمات و مستحبات و مکروهات دارد. و مامومین در مسجد همگی به امام اقتدا می‌کنند و با نظم بدون حرکت در نماز هستند. در وجود انسان هم قوی تحت حکومت قوه عادله قرار می‌گیرند.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-12-22] [ 10:29:00 ق.ظ ]

فایده عقل عملی ...

تطبیق عقل نظری با عقل عملیحضرت آقا فرمودند: جهاداکبر دوبعد دارد. بعد فردی و بعد جمعی.ما با اصل و حقیقت نفس مبارزه نمی‌کنیم.اصل نفس لازمه وجود حیات انسان است.

نفس مراتبی دارد.یک مرتبه قوه‌عاقله نفس است. یک مرتبه قوه غضبیه است. یه مرتبه قوه شهویه است.در جهاداکبر وظیفه داریم این سه قوه را از افراط و تفریط در تعادل نگه‌داریم

وقتی باقوه عاقله می‌جنگیم او را در مرز حکمت نگه‌می‌داریم. با قوه غضبیه می‌جنگیم تا در مرز شجاعت بماند و با قوه شهویه می‌جنگیم تا در مرز عفت بماند.و قوه دیگری در نفس وجود دارد به نام قوه عادله که این سه قوه باید به قوه عادله اقتدا کنند. قوه عادله امام‌القوی می‌شود. سه قوه مأموم قوه عادله می‌شوند.چنین فردی که به مرز حکمت و شجاعت و عفت رسیده است .درک و فهم او به مرحله‌ای می‌رسد که دستگاه محاسباتی او درست عمل می‌کند.اصطلاحا عقل نظری او تکمیل می‌شود.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1401-12-20] [ 04:26:00 ب.ظ ]

شیطان‌های من ...

هر عضو بدن شیطان مخصوصی دارددر بحث گذشته به اینجا رسیدیم که هر کدام از اعضای بدن شیطان مخصوصی دارد.

شیطانی مامور چشم، شیطانی مامور گوش و زبان و شکم و ذهن انسان است.هیچ چیزی و لحظه‌ا‌ی و آنی و ثانیه‌ای از چشم شیطان دور نیست.شیطان مترصد است که فرصتی پیدا کند و ضربه بزند. شیطان همیشه بیدار است تا رخنه‌ای پیدا کند لذا مبارزه با این شیطان سخت است.

در جهاد اصغر لحظاتی را آتش‌بس می‌دهند یا گروهی می‌روند تا استراحت‌کنند و گروه تازه نفس می‌آیند. اما در جهاداکبر چنین خبری نیست .نمی‌توان به کسی گفت تو مراقب باش من یک لحظه استراحت کنم.هر کسی خودش وظیفه دارد با شیطان جهاد کند. انسان در جهاداکبر وظیفه دارد با تمام وجود آن به آن لحظه به لحظه گام به گام مثل کسی که روی یک تار مو و به تیزی شمشیر حرکت کند و نلغزد .این پل صراط است و شیطان می‌خواهد انسان را پائین بکشد.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1401-12-12] [ 09:49:00 ق.ظ ]

سوتی دادن خودم ...

سوتی های خودممشهد بودیم، در صحن رضوی آقای میانسال آذری‌زبان از ما پرسید: «باغشیلین نوار بهداشتی هارداده؟» «ببخشید نوار بهداشتی کجاست؟» یک لحظه کپ کردیم که این آقا از مردان تقاضای نوار بهداشتی برای چی!متوجه شدیم منظورش سرویس بهداشتی است! بعد از دادن آدرس ما هم خندیدیم، یکی گفت:راست می گویند ترک‌ها سوتی می‌دهند!
آمدیم هتل، توی لابی بودم، جلوی آسانسور، دکمه‌های آسانسور را بی وقفه فشار می دادم؟!
یکی علامت لابی را نشان می‌داد و آن دیگری طبقه دوم را نشان می‌داد. من همچنان دکمه‌ها را فشار می‌دادم تا آسانسور پایین بیاد.
بعد چند دقیقه‌، از تصویر افراد پذیرش که روی در آسانسور منعکس شده بود، متوجه شدم که دونفر ایستاده‌اند مرا تماشا می‌کنند!پیش خودشان فکر می‌کردند این خانم با آسانسور چکار دارد؟
برگشتم و پرسیدم ببخشید آسانسور خراب است؟ چرا پایین نمی‌یاد؟

آقای مسئول پذیرش گفت: در آسانسور باز است!
خجالت کشیدم گفتم: هم درش مثل آئینه است هم داخلش .
به اتاق که رسیدم گفتم تنها ترک‌ها سوتی نمی‌دهند، فارس‌ها هم سوتی می‌دهند.
بعد یاد ماجرای شیخ رجب علی خیاط افتادم.
آن بنده خدا، بعد از فکر مکروه از عالم معنا خبردار شد! ولی ما بلافاصله در عالم ظاهر فهمیدیم که خطای خنده بی‌مورد ما، به اشتباه لپی آن زائر محترم، در مدت 15 دقیقه جواب داد که خنده‌اش خیلی بیشتر بود.
همه رفتار‌های ما در عالم هستی پاسخ مخصوص به خود را دارد، بعضی خیلی وحشناک و غیر قابل جبران است و بعضی براحتی می‌گذرد.
همه چیز به عهده خودمان است ، «بما کسبت ایدیهم»

###

روزی برای انجام کاری روانه بازار شدم، اندیشه مکروهی در مغزم گذشت، ولی بلافاصله استغفار کردم. در ادامه راه، شترهایی که از بیرون شهر هیزم می‌آوردند، قطاروار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شترها لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می‌دیدم. به مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه می‌گیرد و با اضطراب عرض کردم: خدایا این چه بود؟

در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکری بود که کردی.

گفتم: گناهی که انجام ندادم.

گفتند: لگد آن شتر هم که به تو نخورد! »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1401-12-05] [ 12:09:00 ب.ظ ]

حجاب سوتی ...

پلیس مکزیک برای امنیت زنان از آزار جنسی، به آنان سوت می‌دهد تا هروقت مورد تجاوز قرار گرفتند با سوت زدن پلیس را خبر کنند!

 

انگلستان برای حفظ زنان از مزاحمت‌های مردان، در نقلیه‌های عمومی مثل مترو و اتوبوس جای مردان و زنان را جدا کرده است.

البته بعد از اینکه در ایران برای اینکه خانم‌ها با نامحرم در تماس بدنی نباشند اقدام شد، آلمان هم همین کار را انجام داده است .

سال‌های گذشته از اخبار شنیدم، در یکی از کشورها که نام آن را فراموش کرده‌ام، برای امنیت خانم‌ها لباسی تهیه شده است که روی آن نقاشی شده است وقتی خانمی در خیابان متوجه حضور مرد مزاحم می‌شود، در کناری می‌ایستد و پارچه نقاشی شده را که از کمرش آویزان شده است جلوی صورتش می‌گیرد؛ افراد ناظر گمان می‌کنند که او یک تابلو است!

در این موضوع چند سوال پیش می‌آید حالا اگر یک زن مکزیکی در کوچه پس کوچه‌های شهرش بود صدای سوت را چگونه به پلیس می‌رساند.

یا آن زنی که با تابلو کردن خود می‌خواهد از شر مزاحم خلاص شود، اگر فرد مزاحم از پشت به او نزدیک شد او چگونه متوجه می‌شود!

کسانی که معتقد هستند اگر  زنان از حجاب نداشته باشند، مردان نسبت به زنان حریص نخواهند بود، پس چرا در این کشور های اروپایی و غیر مسلمان، مردان به زنان حریص هستند.

اگر در دسترس بودن زنان از حرص مردان می‌کاهد، چرا در هر لحظه به نوشیدن آب نیازمندیم ؟!

چرا هیچگاه از نوشیدن و خوردن نان که هرروز می‌خوریم بی‌نیاز نشده‌ایم؟!

باید اضافه کنم، زنانی که در کارخانه‌ها و مراکز خرید و سایر مکان‌ها با مردان مزاحم روبرو می‌شوند دایم باید تابلو شوند یا سوت بزنند!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:04:00 ب.ظ ]

جبهه‌ام کجا است ...

جهادتبیینجبهه‌سازی تربیتی موضوع زیر ساخت همه مجاهدت‌ها است که ضرورت دارد در برابر دشمن ایجاد شود.این ایده طبق فرمایش امام‌خامنه‌ای مطرح شده است که باید در برابر دشمن جبهه‌های متنوعی ایجاد کنیم. جبهه اقتصادی، جبهه فرهنگی، جبهه اجتماعی؛ چون دشمن در مقابل ما جبهه‌های گوناگونی ایجاد کرده است.

الا و لابد باید جبهه‌ای که در مقابل دشمن ایجاد می‌کنیم نیاز به روح، هویت و حقیقت دارد .

جبهه یک پیکره و سازه است. یک خاکریز است.یک مجموعه انسان‌هایی که در این پیکره و سازه در مقابل دشمن عمل می‌کنند.این پیکره نیاز به روح دارد . روح جبهه جنگی، ایثار و از خود گذشتگی، تلاش‌ها و همت‌ها است. شجاعت‌هایی که انجام‌می‌شود.حالا هر سازه و پیکره‌ای در مقابل دشمن ایجادکنیم،

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-12-03] [ 05:40:00 ب.ظ ]

چگونه بیدار باشیم ...

ادامه بحث گذشته

19)گام اول بیداری، تنبه و تفکر است. گام دوم از تفکر تذکر است. اینکه علی‌الدوام متذکر باشیم به اینکه ما الم یعلم بان الله یری گام سوم بحث عزم است که ما بر سه چیز عزم می‌کنیم؛ عزم بر انجام واجبات، عزم بر ترک محرمات، عزم بر جبران مافات می‌کنیم. عزم هم غیر از اراده است. یعنی عزم مرز عمل است.گام چهارم مشارطه است که قوتی می‌خواهد که از خودسازی دورنی و شریعت بیرونی و عوامل طبیعی مانند زمان و مکان ناشی می‌شود. گام پنجم مراقبه و عدم اخلال شیطان و حسن انجام کار است. گام ششم محاسبه‌ی کمیت و کیفیت انجام مورد مشارطه است. گام هفتم معاتبه و عتاب به نفس و یافتن دلیل خطاهاست. گام هشتم مجازات سلبی و ایجابی قوه یا عضو خطا کار است. گام نهم نیز اعاده با خوف و رجا است.

بحث ادامه دارد…

پست قبلی

https://blog101.kowsarblog.ir/%D9%85%D8%B1%D8%B2-%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA-%DA%A9%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D8%AA

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:58:00 ق.ظ ]

مرز عدالت کجاست ...

 سه قوه در نظام عدالت تبدیل به امامت می شود

 

 13) شما هم به مبدا ادراک و هم به مبدا اقدام نیاز دارید؛ زیرا مبدئی که شما می‌خواهید از آن اقدام کنید؛ بعد منجر به برنامه‌ریزی، عمل، اقدام و… شود؛ آن عقل عملی است که منشا این عقل نظری و گواهی است که پشتوانه این کار هستند.

14) دو وحدت در اینجا وجود دارد یک وحدت طولی و یک وحدت عرضی؛ وحدت عرضی وحدت است که می‌خواهیم یک قوه را به وحدت برسانیم. وحدت طولی نیز یعنی می‌خواهیم خود این قوا را به همدیگر نزدیک کنیم، خود این قوا بایستی با همدیگر آن تفرق، تشتت و دوری شان از همدیگر گرفته شود و به همدیگر نزدیک شوند؛ قوه‌ی‌ عاقله نیز تحت سیطره‌ی آن قوه عاقله و نفس عادله قرار می‌گیرد.

15) در جهاداکبر از یک طرف داریم با مصادیق می‌جنگیم و از طرف دیگر با مفاهیم(وجودات) می‌جنگیم؛ داریم با مصادیق متشتته‌ی آن قوه می‌جنگیم؛ بعد حالا به جنبه نابش که رسیدیم؛ جنبه نابش را هم باید به همدیگر متصل کنیم. یک فرد حکیم شجاع عفیف؛ یعنی نباید سه بعد یا سه قوه بشود؛ به تعبیردیگر ما می‌خواهیم به وحدت قوا برسیم.

16) قوا اولا به عدالت درونی خودشان اقتدا کنند؛ یعنی در درون هر قوه‌ای یک نظام امامت وجود دارد؛ چون یک نظام عدالت در درون آن قوه وجود دارد؛ آن قوه باید در درون خویش تمرین وحدت و امامت ‌کند؛ این قوه وقتی که به اینجا برسد و به امام خودش اقتدا کند و به مرز عدالت می‌رسد؛ به مرز عدالت که می‌رسد آمادگی وصل شدن به قوه دیگر را دارد؛ اگر این قوه به مرز عدالت نرسد آمادگی اتصال به آن قوه‌ی بالاتر وپائین تر خودش را ندارد.

17) گاهی اوقات جنبه کثرتی قوای مختلف با یک دیگر ترکیب می شود که در این مورد واقعا جهاداکبر تبدیل به جنگ ترکیبی می‌شود. سخت ترین مرتبه‌ی جهاداکبر آنجایی است که قوا ترکیب می‌شوند با همدیگر. در  چنین  شرایطی، آن فطرت درونی به کمک شما می آید،  و آن نقطه مرکزی قوه هم وجود دارد، یعنی خود آن نقطه‌ی مرکزی قوه، بخش تعادلی آن قوه هم است به عنوان یک فرصت. یک فرصت فطرت است، یک فرصت آن نقطه‌ی مرکزی آن قوه است.یک فرصت شریعت است که به کمک شما می‌آید.

18) برای منظومه‌ی اقدام در جهاد اکبر ابتدا سه مرحله کلی را از حضرت امام نقل می‌کنیم. ایشان می‌فرماید: برای هر تحول اخلاقی و تربیتی ابتدا ناگزیر به این هستید که التزام و تقید به ظواهر شرع بکنید؛ یعنی ارتباط با شریعت  ایجاد بکنید. اصطلاحا در علم اخلاق به آن تحلیه می‌گویند، سپس می‌گوید: این ارتباط با شریعت وقتی به دل می‌نشیند و رسوخ می‌کند که شما بروید در مرتبه اینکه خودتان را از اشکالات و ضعف‌ها خالی کنید.بروید به مرتبه تخلیه، بعد برای اینکه این به معنای واقعی کلمه در اعماق جان شما بنشیند باید به مرحله‌ی تجلیه بروید و آن رابطه یعنی اعتقاد دورنی مثل اعتقاد بیرونی، یعنی اعتقادات برای شما کاملا درونی سازی بشود. سه تا مرحله کلی را می گویم بعد یک مقدار جزئی تر و میدانی تر می‌آیند این را تطبیق می‌دهند. نزدیک به هشت گام، نه گام این ها را بیان می‌کنند.

بحث همچنان ادامه دارد

مطالب گذشته این بحث

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-11-30] [ 11:21:00 ق.ظ ]

کودک انقلابی ...

تربیت سیاسی

روزهای سخت و خفقان آوری سال 1356 بود.ایادی شاه با کشتار می‌خواستند مردم را بترسانند تا از اعتراض و راهپیمایی دست بردارند.

مردم هم خدا حفظشان کند، علاوه بر اینکه نمی‌ترسیدند، روزها در خیابان‌ها شعار می‌دادند و با جنگ و گریز خیابانی روزگار می‌گذراندند؛ از شبهایش هم نمی‌گذشتند. مرگ بر شاه گویی‌های شبانه تبدیل به مناسک شده بود. در ساعت مخصوصی بعد از نماز و شام، روی پشت بام اذان مرگ بر شاه از ماذنه گلوی مردم به فریاد بلند می‌شد.

دخترم که چهار ساله بود زبان گویا و سلیسی داشت. رهبری مرگ بر شاه گویی را به عهده داشت. همه همسایه‌ها منتظر فریادش بودند تا بگوید: “بگو مرگ برشاه” غریو مرگ بر شاه سر تا سر کوچه را پر می‌کرد. با شلیک تیراندازی گاردی‌های شاه همه فرار می‌کردیم توی اتاق؛ چون تیر‌های هوایی به طرف پشت بام‌ها می‌زدند. ما می‌دویدیم توی اتاق راه پله، هرچه به دخترم می‌گفتم بیا تو، تنهایی فریاد میزد “بگو مرگ بر شاه”اکنون علاوه خودش فرزندانش هم انقلابی هستند .خط قرمزشان امام خامنه‌ای است.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-11-18] [ 06:05:00 ب.ظ ]

بچه‌های انقلابی ...

کودکان بزرگ سربازان در گهواره امام خمینی

سال 1357بود بری خریدن سبزی آمدم سر کوچه بچه‌های محله دور هم جمع شده بودن و معلوم بود که  نقشه‌ای  داشتند، یک تایر ماشین آورده بودند سر کوچه آتش زده بودند و داخل کوچه مرگ برشاه می‌گفتند،  گاردی‌ها هم نمی‌توانستند با ماشین وارد کوچه بشوند؛ بچه‌ها تا گاردی‌ها را می دیدند تو پس کوچه‌ها قایم می‌شدند. دلشان می‌خواست تظاهراتشان را به خیابان بکشند از ترس گاردیها نمی‌توانستند از کوچه خارج بشوند.

از صبح چند بار بچه‌ها به سر خیابان سرک کشیده بودند، ولی هنوز ماشین گاردی‌های شاه با مامورای مسلح ایستاده بودند. بچه‌ها دیگر حوصلشان سر رفته بود.سرانجام به فکر شان افتاد با یک نقشه گاردی‌هارا به ترسانند!

یکی رفت از بقالی محله که ته کوچه بود چندتا قنبیت(نوعی کلم) که به اندازه نارنجک بود گرفت آمد، یکی یک قوطی رنگ بنفش آورد، سریعا رنگش کردن.هرکسی می‌دید خیال می کرد نارنجک است!

یکی از بچه ها کلم را برداشت رفت به نزدیکترین کوچه که به سر خیابون می‌رسید، از کنار کوچه یکی از کلم هارا به طرف گاردی‌ها پرتاب کرد، پرتاب کردن کلم همان، رو زمین خوابیدن گاردی‌ها همان!!

کلم  چرخید و افتاد توی جوی کنار خیابون و همراه فشار آبی که توی جوی آب بود رفت زیر پل و از دید ماموران گم شد.گاردی‌ها که خیلی ترسیده بودند سریعا سوار ماشین‌ها یشان شدند و فرار و برقرار ترجیح دادند .

بچه‌ها نفس راحتی کشیدند و آماده مرگ برشاه بازی شدند. من هم برای سبزی خریدن  از کوچه خارج شدم و به سبزی فروشی رفتم.

بچه ها از 6-7-8-9 ساله

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
 [ 05:19:00 ب.ظ ]

شاهد کشتار ...

 انتظار فرج از نیمه خردادکشم

 

بچه‌ها صبح پانزده خرداد رفتن بیرون، بعد سر و صدای شعار مردم« یا مرگ یا خمینی »و بعد هم صدای تیر و گلوله میامد حتی چند تا تیر هم می‌خورد به دیوار حیاطمان، خواهرم برای اینکه گلوله به ما نخورد ما را برد توی اطاق و بعد از تمام شدن سر صدای تیرخودش رفت از پنجره که به کوچه بود سرک کشید تا خبری از بچه ها پیدا کند، که یک گلوله از کنار دماغش رد شد!!!

خانه ما درست روبروی مدرسه فیضیه بود، یعنی این طرف رودخانه بود، برای همین هر سخنرانی که می‌شد ما صدایش می‌شنیدیم؛ خوب یادم میاد وقتی امام 13 خرداد به شاه گفت کاری نکن که مردم بیرونت کنند.

ادامه »

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 05:08:00 ب.ظ ]

حکمت، شجاعت و عفت جمعی ...

تعادل قوای نفس با جهاد اکبر

7)فضیلت‌ها (حکمت، شجاعت و عفت) دو منشا دارند؛ یا قوت نفس یا شرافت نفس.این از ابتکارات ملاصدرا است که می‌گوید تولید و تثبیت فضایل دو منشا دارد که مثلا شما یک قدرتی تولید می‌کنید که با تولید این علمتان، این قوه را برمدار تعادل می‌رسانید. یا وقتی در موضع ضعف می‌افتید در موضع ضعف یک معیار گذاشتند که اگر شما از آن معیار خارج شدید جنبه سلبی و نا مطلوب پیدا می‌کند، معیار آن را شرافت گذاشته‌اند.

8) اطراف افراط و تفریط و فضیلت هر سه قوه از روی اینفوگرافیک جلسه دوم بر اساس همین تحلیل.

9) ما با شهوت انسانی نمی‌جنگیم ما شهوت انسانی را تثبیت و تعدیل می‌کنیم.آنچه ما با آن می‌جنگیم شهوت حیوانی است. ما با حیوانیت خود می‌جنگیم.

10)یک انسان برای اینکه آزاد باشد کافی نیست که زیر سلطه یک انسان دیگر یا یک حکومت جبار نباشد بلکه برای آزادی یک انسان لازم است که زیر سلطه آن جنبه افراط و تفریط قوه غضبیه و شهویه خودش هم نباشد.

11) اساس مجاهدتی که انجام می‌دهیم برای ادراک و برای کشف آن حقایق عالم است. ما می‌خواهیم کشف کنیم و برسیم به یک هستی شناسی صحیح و درست. این جنبه حکمت نظری این مجاهدت است.

 12)ما وقتی که هستی، شناخت، وجود، عدم و اصالت‌ها را شناختیم و حقایق عالم را درک کردیم، سپس جایگاه ارزش و هویت خود را به درستی شناختیم، حالا به سمت مجموعه‌ای از ارزش هایمان می‌رویم. یکسری حقوق و تکالیفی وجود دارد؛ منظومه‌ی حقوق(حقوق نفس، حقوق خدا، حقوق دیگران، حقوق طبیعت، حقوق بدن) در اینجا بوجود می‌آید.

بحث همچنان ادامه دارد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:40:00 ب.ظ ]

تبدیل غضب به شجاعت با جهاداکبر ...

 

جهاد اکبر ظرف جهاد کبیر و اصغر)فضیلت‌ها (حکمت، شجاعت و عفت) دو منشا دارند؛ یا قوت نفس یا شرافت نفس.این از ابتکارات ملاصدرا است که می‌گوید تولید و تثبیت فضایل دو منشا دارد که مثلا شما یک قدرتی تولید می‌کنید که با تولید این علمتان، این قوه را بر مدار تعادل می‌رسانید. یا وقتی در موضع ضعف می‌افتید در موضع ضعف یک معیار گذاشتند که اگر شما ازآن معیار خارج شدید جنبه سلبی و نا مطلوب پیدا می‌کند، معیار آن را شرافت گذاشته‌اند.

8) اطراف افراط و تفریط و فضیلت هر سه قوه از روی اینفوگرافیک جلسه دوم بر اساس همین تحلیل.

9) ما با شهوت انسانی نمی‌جنگیم ما شهوت انسانی را تثبیت و تعدیل می‌کنیم.آنچه ما با آن می‌جنگیم شهوت حیوانی است. ما با حیوانیت خود می‌جنگیم.

10)یک انسان برای اینکه آزاد باشد کافی نیست که زیر سلطه یک انسان دیگر یا یک حکومت جبار نباشد بلکه برای آزادی یک انسان لازم است که زیر سلطه آن جنبه افراط و تفریط قوه غضبیه و شهویه خودش هم نباشد.

11) اساس مجاهدتی که انجام می‌دهیم برای ادراک و برای کشف آن حقایق عالم است. ما می‌خواهیم کشف کنیم و برسیم به یک هستی شناسی صحیح و درست. این جنبه حکمت نظری این مجاهدت است.

 12)ما وقتی که هستی، شناخت، وجود، عدم و اصالت‌ها را شناختیم و حقایق عالم را درک کردیم، سپس جایگاه ارزش و هویت خود را به درستی شناختیم، حالا به سمت مجموعه‌ای از ارزش هایمان می‌رویم. یکسری حقوق و تکالیفی وجود دارد؛ منظومه‌ی حقوق(حقوق نفس، حقوق خدا، حقوق دیگران، حقوق طبیعت، حقوق بدن) در اینجا بوجود می‌آید.

ادامه داردد این بحث

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-11-13] [ 03:42:00 ب.ظ ]

تبدیل شهوت به عفت با جهاداکبر ...

 

تعادل قوه شهویه عفت است

جلسه دوم

1)  سخت ترین عرصه‌ی جهاد، جهاداکبر است. موضوع این جهاد انسان است.

2)  ) در درون انسان تمامی عالم غیبیه و شهادت و ظاهر و باطن نهفته شده است.

3)  قوای نفس سلسله مراتب نفس انسانی هستند. آن‌ها به یک اشتدادی می‌رسد می‌شود قوه غضبیه؛ یک مرتبه از نفس انسانی به یک اشتدادی می‌رسد می‌شود قوه شهویه.

4) وقتی از جهاداکبر و مبارزه با نفس صحبت می‌کنیم همه‌ی ذهن‌ها می‌رود به سمتی که می‌خواهیم با قوه شهویه بجنگیم؛ اما به تعبیری با هرسه قوه‌ی نفس در حال جنگیم.

5) جهاداکبر بدین صورت است که ما با بخشی از آن قوه می‌جنگیم برای یک بخش دیگری؛ مثلا ما با جنبه‌ی افراط و تفریط قوه عاقله می‌جنگیم برای تثبیت بخش قوه‌ی عادله.

6) اگر می‌گوییم مبارزه با نفس می‌کنیم، ما با این ابعاد افراطی و تفریطی از مبارزه می‌کنیم. خود اساس قوه عادله آن نقطه‌ی اعتدال است که وحدت است.

همچنان این بحث ادامه دارد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-11-11] [ 03:34:00 ب.ظ ]

جهاداکبر یا امامت قوه عادله ...

جهاد اکبر یا امامت قوه عادله

جبهه ظرف تحقق آرمان‌گرایی و مجاهدت است که دو نشانه از علائم حیات انسانی‌اند. در میدان جبهه‌های مختلفی که پیش روی ماست اگر بخواهیم موثر واقع شویم، چاره‌ای نداریم جز اینکه از سنت‌های الهی استفاده کنیم. اولین میدان مجاهدت، میدان جهاداکبر است. نبی‌مکرم اسلام می‌فرمایند : المومن وحده حجه والمومن وحده جماعه. حضرت امام خمینی «ره» این حدیث را چنین تفسیر می‌کنند که امامت قوه عادله در وجود انسان باعث پیدایش عدالت می‌شود و اگر وجود انسان بر اساس موازین عدل شکل بگیرد، همه قوا به نهایت رشد و کمال خویش خواهند رسید. در این مدار نهایت کمال قوه عاقله، پیدایش فضیلت حکمت در وجود انسان است. همچنین نهایت رشد قوه‌ی غضبیه، اتصاف انسان به فضلیت شجاعت خواهد بود. نهایت تعالی قوه شهویه نیزپیدایش فضیلت عفت در انسان خواهد شد. بنابراین مربی در اولین مواجهه‌ی با متربی خود باید دنبال تحقق نظام عدل در وجود او باشد و عقل او را به سر حد حکمت، وغضب او را به مرز شجاعت و غیرت و شهوت او را به آستانه عفت نزدیک کند.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1401-11-07] [ 11:55:00 ق.ظ ]

مادری که داشتم ...

برای مادرم می‌نویسم. مادرم همیشه در تمام فصول از صبح زود بیدار بود. با اینکه هردوسال و نیم یک بار وقتی صبح بیدار می‌شدم. دنبالش می‌گشتم،  توی اتاق دم‌دری خوابیده  با نوزادش بود.

خانم همسایه از بی‌شیری نوزادش در رنج بود. برای اینکه محرمیت رضایی بوجود نیاید؛ هر روز با یک لیوان از شیر مادرم برای تغذیه کودکش می‌برد.

پسرش بزرگ شد، همیشه مادرش می‌گفت: این پسرم با بقیه پسرانم خیلی متفاوت است. بخاطر شیری که خورده است. همان ابتدای جنگ پسرش در جبهه به شهادت رسید.

ادامه »

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-10-21] [ 10:45:00 ب.ظ ]

برای مادرم ...

 مادر گلواژه زندگی

مادر دریا بود

من ماهی  غوطه ور در دریا!

مادر باران رحمت بود

من شاداب!

مادر ابر بود 

من درخنکای سایه اش خوشحال!

مادر گهواره بود

من در آغوشش در رویای شیرین!

مادر منبع تغذیه بود

من تا گلو سرشار از شیر ناب!

مادر ستونی بود 

با گلواژه های دعا!

مادر نشانه ای زرین 

از مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها!

مادر همه خوبی هارا با نشانه اش بخشید!

مادرم معلم من بود

برای حجاب، نماز….!

من با تمام تلاشم قدم در جای قدم او می گذارم تا شاگر اول کلاسش باشم!

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 08:48:00 ب.ظ ]

به وقت 19 دی ماه ...

روز19 دی ماه سال 56 13بود همسرم بعد از اینکه وصیت‌هاش کرد گفت: یک وسیله‌ای می‌خواهم تا از خودم دفاع کنم، رفتم تو زیر زمین هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم، جز یک ساطور سبزی خوردکنی، آوردم  بهش دادم، گذاشت تو جیبش، گفتم جیب قبایت بدرد خورد .وقتی رفت وسوسه شدم که منهم بروم مسجد اعظم؛ قرار بود مردم اعتراض کنند، آن روز برای شهادت آقا مصطفی مجلس ختم گرفته بودند، و آن یک بهانه بود تا به شاه و ایادیش اعتراض کنند. چون روز 17 دی ماه به بهانه روز کشف حجاب توی روزنامه به امام خمینی توهین شده بود. شاه فکر می‌کرد که مردم بعد از 15 سال تبعید امام؛ دیگر فراموش کردند و ترسیدن.

ادامه »

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-10-19] [ 02:12:00 ب.ظ ]