نتانیاهوی قاتل

در جلسه گذشته از یک سوال مهم حرف زدیم. اینکه اصلا چرا ما در برابر اسراییل استاده‌ایم و یا با او در جنگیم؟!

چندتا علت را در پاسخ به این مطرح کردیم و حالا می‌خواهیم جزییات ماجرا را بهتر بیان کنیم. در بخشی از پاسخ‌ها، به اینجا رسیدیم که استعمار می‌خواهد با ایجاد الگوی غربی و ساخت یک پایگاه فیزیکی در منطقه غرب آسیا به هدف خود برسد. گفتیم که ایدال ترین مکان برای عملی کردن این نقشه، منطقه راهبردی و سرشار از منابع طبیعی خاورمیانه است.

از طرف دیگر جریان استعمار هم باند تبهکار صهیونیسم را به عنوان نیروی اجرایی برنامه  خود در منطقه انتخاب کرده است.

حالا برای روشن تر شدن چگونگی تصرف این منطقه به دست استعمار، نیازداریم تا نقشه این عملیات را روی میز بگذاریم و قدم به قدم و با تکیه بر مصادیق از جزییات تاریخی آن حرف بزنیم.

جغرافیای غرب آسیا قبل از اسراییل

ادامه مطلب :

تا قبل از جنگ جهانی اول، منطقه غرب آسیا از چند کشور بزرگ شامل امپراطوری عثمانی،کشور بزرگ ایران، هند و مصر تشکیل شده بود. این گستردگی قلمرو نفوذ در کنار منابع سرشار غرب آسیا، به مذاق استعمار گران خوش نیامد.

تجربیات استعمارگرانه  به آنها فهمانده بود که هر اندازه کشورها کوچکتر شوند، تصرف آنها هم راحت تر خواهد شد. در نتیجه استعمار برای تکه تکه کردن و تسلط بر این کشورها، دو جنگ جهانی را به راه انداختند. آن وقت کشورهای استعمار گر با بستن قرارداد‌هایی، مناطق تصرف شده را بین خودشان تقسیم کردند.

از جمله این قرارداد‌ها، پیمان سایکس_پیکو یا موافقت نامه آسیای صغیر بود. این توافق پنهانی بعد از پایان جنگ جهانی اول بین بریتانیا و فرانسه و با رضایت روسیه، در  روز نهم ماه مه 1916  برای تقسیم کردن امپراطوری عثمانی بسته شد.

این قرارداد منجر به تقسیم سوریه، عراق، لبنان وفلسطین بین فرانسه و بریتانیا شد و در نهایت بر اساس آن. فلسطین به بریتانیا رسید.

آغاز اشغال فلسطین توسط اسراییل

حالا فلسطین به استعمار بریتانیا در آمده بود. لرد بالفور وزیر خارجه انگلستان  با صادر کردن بیانیه‌ای معروف به بیانیه بالفورد منطقه اورشلیم در فلسطین را به باند تبهکار صهیونیزم تقدیم کرد.

به این ترتیب یهودی کردن اورشلیم و مابقی قسمت های فلسطین باحمابت یهودیان سایر مناطق جهان آغاز شد.

” رسانه وترور عصایدست اسراییل در مسیر اشغالگری

بریتانیا از یک طرف با واسطه کردن نیروهای معتمد خود که بین مردم کشورهای اسلامی مقبولیت داشتند؛ اما در عمل خاین و همراه با یهودیان بودند مثل سید ضیا الدین طباطبایی در ایران، سران قبایل و عشایر فلسطین را به واگذاری زمین هایشان ترغیب می‌گرد.

 از طرف دیگر، با تشکیل سازمان شبه نظامی یهودی تحت عنوان هاگاتا در سال  1920 با اعمال فشار و ایجاد وحشت از راه خشونت مهار نشدنی نسبت به مردم این مناطق و انتشار گسترده اخبار اثرگذار، آنها تسلیم شدند. بذرهاگاتا، توسط  موساد کاشته شد.

ضیا الدین طباطبایی از این راهبردها برای اشغال فلسطین بهره برد. آنها دو ابزار مهم رسانه و ترور که سابقه تاریخی پر بار و مهارت آمیزی  در آن داشتند.

عوامل اثرگذار مخالف خود را ترورکردند  و با ساختن روایت‌های غیر واقعی در افکار عمومی  همه را فریب دادند.

“تفرقه بیانداز و حکومت کن

استعمار با تجزیه عثمانی، اسراییل را ایجاد کرد. همین تجربه باعث شد تا این نقشه را در سایر کشورهای غرب آسیا از جمله هند، ایران و مصر هم عملیاتی کند.او فهمید ه بود که تکه تکه کردن و تجزیه، رمز موفقیت است.

پس این راهکار را سر لوحه برنامه‌های مورد نظر خودش قرار داد. این تجزیه، هر دو جهت تبدیل یکک شور به بخش‌های کوچک قومی _فرهنگی و تجزیه اراضی را شامل می‌شد. هر اندازه کشورها کوچکتر باشد، امکان خورده شدن آنها توسط غول بزرگ فراهم تر خواهد بود.

همین حالا هم استعمار در این راستای این تفکر، با طرح خاورمیانه جدید در فکر تجزه ایران و از بین بردن نفوذ آن در منطقه است.

با توجه به توضیحات روشن است: دشمنی استعمار و یهود با ایران محدود به چند سال اخیر وحتی موضوعات دینی و مذهبی نیست. این دشمنی ریشه در تاریخ و تمدن تاثیر گذار ایران دارد.

“استضعاف در برابر نظام ولایی

استضعاف درمقابل واژه استکبار گه به معنای طلب بزرگی کردن باشد، نیاز دارد تا دیگران راکوچک کند و از شانه‌های آنها برای رسیدن به این هدف بالا برود. اما در ادبیات دینی ما، انسان موجودی مختار است و برای برنامه زندگی خود از روی اختیار، مربی و استاد انتخاب می‌کند.

از زوایه دید دین اسلام به مولا و استاد ولی گفته می‌شود و  بر پایه محبت بین مردم  و ولی آنها شکل می گیرد.

در حقیقت ولی یک جامعه، نقشی شبیه پدر برای مردم دارد که از کلام شیرین پیامبر هم دریافت می‌شود. انا وعلی ابواه الامه  من و علی دو پدر این امت هستیم. در حالی که در جریان مقابل یعنی استضعاف، اختیار انسان‌ها جایگاهی ندارد. استعمارگر، افراد را با زور، تطمیع و تهدید مجبور به اطاعت می‌کند و رابطه ارباب و رعیتی را شکل می‌دهد.

پروژه اختیار و ولایت در اسلام ، به دنبال آقا و مولا است؛ ولی پروژه استکبار و استضعاف، در تحقیر فکر انها است. ارباب، ساختاری تعریف می‌کند تا بتواند استضعاف را عملییاتی کند. مثلا عدم تبعیت از او، حذف خدمات اجتماعی با پول را به دنبال دارد.

آن وقت شما مجبور به تبعیت از او هستید. وقتی جامعه ای مستعمره شد، پول و قدرت عامل تنظیم عملکرد و رفتار مردم می‌شود و محبت جایگاهی ندارد.

در حالی که رابطه دینی و محبت و علاقه به مولا صورت می‌گیرد.من ولی خودم را دوست دارم که از او تبعیت می‌کنم؛ اما از ارباب به خاطر پول، زور و قدرتش پیروی خواهم کرد.

بخش دوم

ادامه دارد

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...