مرغ ترش با سنگدون تمیز نشده | ... |
همیشه میگفت: «هروقت مامانتون بره قم برای امتحاناش، یه خورش مرغ ترشی براتون میپزم که انگشتاتون را هم باهاش بخورید.» مامان رفت قم ده روزی طول میکشید تا برگردد. قرار بود این ده روز بابا برایمان غذا بپزد. مامان غیر حضوری درسهایش را میخواند. هر سال برای دو ترم میرفت.ماهاهم همه بچه مدرسهای بودیم. ظهر شده است همه گرسنهایم. روده بزرگمان داره روده کوچیکمان را میخورد. بابا صدا زد «بیایید کمک، تا سفره بندازیم. براتون یک غذایی پختم که اگر بخورید، به مامانتون میگید همونجا قم بمونه»من که مثلا بچه بزرگه بودم؛ رفتم سفره را آماده کردم. همه چیز آماده بود. بوی مرغ ترش توی هال و آشپزخانه را پرکرده بود. بابا بشقابها را میگرفت برای همه برنج و خورش میکشید میداد دست ما. اولا تقسیم غذا را بلد نبود.به بچه کوچیک تر ران مرغ داده بود به خواهرم دیگرم سینه مرغ را داد.من که بچه بزرگتر بودم. سنگدون مرغ را گذاشته بود روی برنج. وقتی سنگدون را این ور و آن ورش کردم دیدم؛ دیدم مثل توپ گرد هست. وای خدای من سنگدون را تمیز نکرده پخته بود.
[سه شنبه 1403-02-04] [ 08:41:00 ب.ظ ]
|