عموره وصی پیامبر | ... |
#روایت_انسان
#روایت_جلسه_سیزدهم
#فصل_آدم_تا_ابراهیم
جلسه سیزدهم: مهمانی اندرونی خانه نوح باشیم
یک بار کسی می گفت بعصی از آدمها، آدمهای خوب قلابی هستند . نشانه این آدمها این است که اگر نزدیک لایههای پنهانی زندگی شان بشویم، حالمان بد میشود، دورنگی شان پیدا میشود، واقعیت زشتشان رو میشود و نفاقشان بیرون میزند.
اما آدمهای خوب واقعی بر عکس هستند، هر قدر نزدیک تر به زندگیشان بشویم و هر قدر لایههای خصوصی زندگیشان را ببینیم ، برایمان عزیزتر، دوست داشتنیتر میشوند، و دلمان به حرفها و آرمانهایشان محکمتر میشود .بیایید این جلسه برویم سراغ بخشی از زندگی خانوادگی نوح نبی.
این جلسه قرار است ما 《مهمان اندرونی خانه نوح باشیم》.
رسالت نوح
حضرت نوح در ایام جوانی از قومش که غرق در بت پرستی بودند جدا میشد و به تنهایی در کوه عبادت خدا میپرداخت. در یکی از این عبادتها جبرئیل به صورت فرد ناشناسی نزد نوح آمد و از او پرسید : چرا از قومت فاصله گرفتهای ؟
حضرت نوح پاسخ داد: چون قومم خدا را نمیشناسند و فضای زندگی آنها کفرآمیز است.
جبرئیل به نوح گفت: چرا با آنها جهاد نمیکنی و برای هدایت آنها تلاش نمیکنی ؟ ( در این جا جها به معنای جهاد تبینی و تلاش است.)
ادامه مطلب :
>
حضرت نوح به جبرئیل پاسخ داد که من طاقت رویایی با آنها را ندارم چرا که اگر آنها متوجه شوند که بر خلاف مسیر جامعه حرکت میکنم مرا به قتل میرسانند.
در این لحظه جبرئیل به او گفت : اگر قدرت و نیرو پیدا کنی برای هدایت آنها تلاس میکنی ؟ نوح پاسخ داد بسیار مشتاق این کار هستم.چون تاکنون قدرت هدایت را نداشتم اقدام نکردهام فقط به دلیل نداشتم نیرو امنیت بوده است.
در این حال بود که نوح از جبرائیل که تا آن لحظه به صورت فرد ناشناس بود پرسید مگر تو کی هستی؟
جبرائیل در پاسخ به پرسش نوح فریاد بلندی کشید و قدرت نمایی کرد.فریاد بلند او کوهها را به صدا در آورد و زمین به لرزه در آمد و همه موجودات لبیک گویان به جبرئیل پاسخ دادند که لبیک یا رسول رب العالمین.
نوح متوجه شد که این فرد ناشناس یکی از فرستادگان خداوند است و قدرت فرابشری دارد. سپس جبرائیل امین خودش را معرفی کرد و گفت : من جبرائیل هستم که همراه پدرانتان آدم و ادریس بودم .
خداوند به تو سلام میرساند و تو را بشارت میدهد جامه صبر و یقین و پیروزی را بر تن کن چرا که تو از سوی خداوند برای پیامبری برگزیده شدهای.
اینک حضرت نوح از طرف خداوند به رسالت مبعوث شده است و اولین پیامبر اولوالعزم پرودگار است
سپس جبرائیل پیغامی را از طرف خداوند به او ابلاغ کرد و آن هم این بود که خداوند امر کرده است که با عموره دختر عمران ازدواح کنی چرا که او اولین کسی خواهد بود که به تو ایمان میآورد.
مسئله تشکیل بنیان خانواده آنقدر برای خداوند مهم است که پس از ابلاغ رسالت نوح دستور به تشکیل خانواده میدهد و این همان سبک واحدی است که خداوند متعال آن را رعایت کرده است و هنگام روایت آدم ابوالبشر از همسر او حوا سخن گفته است و اینک پس از روایت رسالت نوح از همسر او عموره سخن گفته است.
اولین ماموریت نوح
پس از آن که نوح به رسالت برگزیده شد حالا قرار است به میان قوم خود بازگردد و تکیه گاه نوح نبی در این زمان همان قدرتهایی است که توسط جبرئیل به او نمایانده شد و البته نوح نیز برخی از آنها را دارد.
نوح نبی پس از ورود به شهر سمت بت کده رفت تا تبلیغ خود را از آنجا آغاز کند؛ او عصای سفیدی به همراه داشت که خبرهای اطراف را برای نوح بازگو میکرد.
حضرت نوح با همین حالت وارد مجلس سنا شد که ملا و مترفین در آن جا بودند. در این مجلس که در روز عیدشان برگزار شده حدود۷۰ هزار نفر روسا و بزرگان در کنار بتها جمع شده بودند.
این بزرگان و روسا هرکدام شان سرپرست عدهی زیادی از مردم بودند پس معلوم میشود که عدد محتمل مردم قوم نوح بالا بوده است.
قطعا حضرت نوح برای سخنرانی کردن در این جمع که تعداد زیادی در آن بودهاند از صدای عادی استفاده نکرده بلکه احتمالا از قدرتهایی که جبرئیل از طرف خداوند به او عطا کرده بود استفاده کرده است.
حضرت شروع به سخنرانی کرد و ابتدا اقرار به توحید کرد و سپس سیر بعثت انبیاء الهی از ابتدا تا آخرین پیامبر را بازگو کرد.
حضرت نوح خبر از پروژه خداوند میدهد و به همه اعلام میکند که باید در این پروژه خدا حآضر باشید.
سپس فرمود: من نوح فرستاده خدا به سوی شما هستم و برای شما بیم دهندهای آشکار هستم .
این روزی که برای قوم نوح عید بود و حضرت نوح نیز در آن روز اولین سخنرانی و دعوت خود را انجام داد روز عاشورا بود.
اتفاقاتی که در این جلسه میافتد به سرعت در جامعه منتشر میشود چرا که در مهم ترین جلسه رسانهای شهر واقع شده است.
پس از سخنان نوح بتها به لرزه در آمدند و آتشهای موجود در آن جا خاموش شد و ترس و وحشت تمام آن روسا را فرا گرفت.
این ترسی که در دل روسای جامعه افتاده است قابلیت آن را دارد که در تمام بدنه جامعه منتشر شود .
در این لحظه بود که از نوح پرسیدند تو چه کسی هستی؟ نوح پاسخ داد: من بنده خدا و پسر بنده خدا، فرستاده خدا به سوی شما هستم
دختر عمران
پس از اتمام سخنان نوح، جلسه به پایان رسید اما یک نفر تحت تاثیر شدید سخنان نوح قرار گرفته بود
عموره دختر عمران همان کسی بود که جبرئیل گزارش او را به نوح داده بود.
این دختر پس از جلسه نوح، نزد پدرش رفت و به او گفت که میخواهد به نوح ایمان بیاورد . عمران به دخترش گفت: اگر به نوح ایمان بیاوری به معنای مخالفت با ملآ و اشراف و قدرتمندان جامعه است و زندگیمان تباه میشود؛ پس من اجازه نمیدهم که به او ایمان بیاوری.
عموره به پدرش گفت: ای پدر ! عقل و فضل و حلم تو کجا رفته؟!
این نوع سخن گفتن عموره با پدرش بدان معناست که عمران پیش از آن اهل عقلانیت و فضل و بزرگواری بوده است و بر این اساس تصمیم میگرفته است و عموره در خانوادهای متمدن و با اخلاق بزرگ شده است.
سپس عموره پدر خودش را نصیحت کرد که: نوح انسانی بسیار دانا است و هیچ هواداری ندارد ولی با این وجود چنان غوغایی به پا کرد که بتخانه را به هم ریخت و من نمیتوانم باورکنم که این انسان تنها هیچ خدا و پشتیبانی نداشته باشد.
پدر عموره دستور داد که دخترش را در قسمتی از خانه زندانی کنند و هیچ آب و غذایی به او ندهند تا از ایمان آوردن به نوح دست بردارد و یا این که در همان حال هلاک شود.
عمران به مدت یک سال دخترش را بدون آب و غذا و در زندان نگه داشت و پس از گذشت این مدت هنگامی که در زندان را باز کرد نور عجیبی را مشاهده کرد و دید که دخترش در نهایت صحت و سلامت است.
عمران از عموره پرسید که چگونه یک سال بدون آب و غذا زنده ماندی؟
عموره پاسخ داد که: من به خدای نوح استغاثه کردم و نوح به امر پروردگارش برای من آب و غذا میآورد؛ این اتفاق باعث شد تا دل پدر به عموره نرم شود.
پس از مدتی نوح با عموره ازدواج کرد. عموره شخصیتی بود که اثر تمدنی داشته است. او در شرایط سختی اولین ایمان آوردنده به نوح و همسر نوح شد و سپس وصی نوح برای سام بود از او متولد شد.
حضرت نوح علاوه بر عموره همسر دیگری هم داشته که مادر کنعان بوده و جزو مخالفین نوح بوده و با او در کشتی همراه نشد.
حضرت نوح در طول ۹۵۰ سال یک سیر منطقی و معقول برای هدایت مردم داشته است و در کنار نوح همسر و فرزندانی بودهاند که او را در امر هدایت الهی یاری میکردند.
دستور خداوند به نوح
حالا پس از ۹۵۰ ساله تلاش برای امر هدایت، روسای جامعه کار به جایی رساندند که امر هدایت کاملا قفل شد و نوح نبی نیز گزارش این تلاش ۹۵۰ ساله را به خداوند ارائه داد و اینک منتظر دستور خداوند است که چگونه امر هدایت را پیش ببرد.
خداوند به نوح نبی دستور داد تا یک کشتی بسازد و آن را بر اساس نقشه و طرحی که خود خدا آن را به نوح یاد میدهد بسازد.
در تمام مراحل ساخت این کشتی خداوند نظارت کامل بر ساخت آن دارد چرا که میخواهد سطح تکنولوژی این کشتی از سطح صنعت کشتی سازی آن روز بالاتر باشد
پس از صدور دستور ساخت کشتی خداوند به نوح فرمود: دیگر از من برای آمرزش انسانهای ظالم در خواست نکن چرا که آنها جزو غرق شدهگان خواهند بود.
پس معلوم میشود که حضرت نوح تا لحظه آخر برای نجات و هدایت انسانها دلسوزی میکند.
این مسئله بر خلاف تصویری است که برخی کتب مثل تورات از نوح ارائه میدهند و او را یک پیامبر خشن و سنگدل نشان میدهند.
پالایش مومنان
مؤمنان اندکی که گرد نوح جمع شده بودند به ایشان مراجعه کردند که چه زمانی فرج و گشایش ما رخ خواهد داد؟ حضرت نوح از خداوند کسب تکلیف کرد؛ خداوند فرمود: به مؤمنان بگو خرما بخورند و هستههای آن را بکارند، هنگامی که آن هستهها درختهای خرما شدند و ثمره به بار آوردند آن گاه فرج حاصل میشود. آنها این کار را انجام دادند و سپس به نوح مراجعه کردند و درخواست وفای به عهد نمودند.
خداوند فرمود: که به آنها بگو از میوههای همین درختهای خرما بخورند و دوباره هستههای آنها را بکارید تا تبدیل به درخت شوند و میوه بدهند.
در این اتفاق یک سوم مومنین دچار شک و تردید در حقانیت نوح شدند و به جمع کفار ملحق شدند؛ آنها به نوح گفتند احتمالا بقیه سخنانت هم مانند همین وعدهات دروغ بوده باشد.
اما حقیقت آن است که خدای ارحم الراحمین هیچ گاه در عقوبت و عذاب عجله نمیکند بلکه تا آخرین لحظه ممکن برای هدایت انسان تلاش میکند.
مومنین باقی مانده به دستور خداوند عمل کردند و پس از آن که میوههای خرما برای دومین بار به ثمر نشست نزد حضرت نوح آمدند و عرض کردند که به وعدهات وفا کن.
در این جا نیز خداوند دوباره دستور سابق را تکرار کرد و به آنها امر کرد که هستههای همین خرماها را بکارند. در این اتفاق نیز یک سوم دیگر از مؤمنان باقی مانده دچار کفر شدند و از گرد نوح پراکنده شدند.
خداوند متعال در امر هدایت به دنبال خلوص است و مؤمنان خالص را میخواهد. خداوند با جوزدگی و ظاهرسازی مخالف است و کیفیت ایمان برایش از کمیت مومنین مهمتر است .
به همین خاطر در این ماجرا میخواهد تا مومنین خالص باقی بمانند و کسانی که ایمانشان ظاهری است در معرض امتحان و پالایش قرار بگیرند.
مومنین باقی مانده، دستور حضرت نوح را انجام داده و برای سومین بار خرماهای به دست آمده را نزد حضرت نوح آوردند و خداوند به نوح فرمود که اکنون هنگام فرج رسیده است.
در ادامه مراحل ساخت کشتی و ماجراهای طوفانی که برای اولین و آخرین بار بر روی زمین اتفاق افتاده را از قرآن بررسی خواهیم کرد چرا که هیچ کتاب آسمانی ماجرای طوفان را به طور صحیح و دقیق گزارش نداده است.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1402-04-25] [ 12:29:00 ب.ظ ]
|