این الطالب بدم المقتول بکربلا | ... |
این الطالب بدم المقتول بکربلا
و محرم می آید تا حرمت ها شکسته نشوند
سپاه نور با پرچم توحید رهسپار می شود ، کاروانی
سرشار از اطاعت و لبریز از ارادت بر قلب سیاه تاریخ می تازد، چاره چیست؟
وقتی که از معروف نهی می کنند و به منکر دستور می رانند
کاروان سبز امامت به راه می افتد ، از مدینه تا مکه،
از مکه تا منی و از منی تا کربلا، او همه را با خود می برد،
هم مکه را و هم منی را، آسمان تاریک است، نه ماهی ،
نه ستاره ای، پشت کوههای سلما، شبح مرگ سایه به سایه
این کاروان به کمین نشسته است
و ناگهان این کربلاست بایدایستاده فرود آمد،باید ماند و جاودانه شد،
اینجا باید آب را آموزد اینجاست که آب باید آبرو داری کند.
اینجا باید پیاده نمود بیت و عتیق را ،سعی و صفا را ، حل و حرم را،
اینجا باید احرام بست ، اینجا باید گذاشت و گذشت،
اینجا میقات خداست، اینجا باید برای قربانی شدن
سبقت گرفت، اینجا معراج خداست. اینجا آغاز و پایان،
نه اینجا هست پایا ن و آغاز. اینجا باید سر نیزه ها
را بلند کرد و بند ها را در بند نمود. اینجا باید دید
آنچه را باید دید، دیدنی ها را باید به چشم زینب دید،
اینجاست که باید ابدی شد و آن زمان عید اضحای آل هاشم
فرا خواهد رسید، دل آسمان خواهد تپید. و
زمین بر خود خواهد لرزید و ناگاه این کشته ی فتاده به هامون حسین توست.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1388-10-04] [ 12:50:23 ق.ظ ]
|