وقتی درجلفا ساکن شد، برای مرتب کردن حیاط مسجد که خیلی به هم ریخته بود اقدام کرد.

درخت های کهنسال بی بر را بریدندخس و خاشاک که باعث تجمع حیوانات موذی شده بود را پاکسازی کرد.

موش و حیوانات موذی داخل مسجد می شد و باعث ترس نماز گزاران می شدند.بعضی از افراد تنگ نظر

ادامه مطلب :

به دبیر خانه ائمه جمعه شکایت کردند که امام جمعه درختان کهنسال را بریده است.

با کاشتن درختان گل و میوه و قرار دادن نیمکت هایی برای نشستن جوانان و …خلاصه محیطی جذاب

برای جوانان شد. همان آقای شاکی آمد و حلالیت گرفت.

از ستاد شهدای گمنام آمدند که مکانی را آماده کنید برای دفن پنج تن از شهدا، همه جای شهر گشتند و نپسندیدند!

سر انجام حیاط مسجد را معرفی کردند، مورد تایید قرار گرفت!معلوم شد که تغییرات  وباز سازی حیاط مسجد همه از الهامات

شهدا بوده است.

بعد از مراسم تشیع و دفن شهدای گمنام، امام جمعه در عالم رؤیا دید شهدا در کنار مزارشان ایستاده اند و صورت هاشان

را برگردانده اند تا  این آقا آنها را نشناسد و گفتند اگر به ما رسیدگی نکنید ما از اینجا می رویم!

آقای امام جمعه  برای راضی کردن شهدا، هر هفته سر مزار شهدا گفتمان با جوانان تشکیل داد

تا شهدا قهر نکنند. و از آن زمان این شهدا باب الحوائج ما شده اند.