آیا شنیده ای…
وقتی که آتشی
بر قلب یک دشت گیاهان خشک و تر
چنگ می زند
وقت غروب
تنها جهنمی سیاه بر قلب خاک
دیده می شود
ظالم که می رسد
وقت ورود
در نمی زند!
اینرا فقط من حکایت نمی کنم
آنان که سرد و گرم روزگار را چشیده اند
گویند بلا به وقت نزول خود
هرگز نظر به کوچک و بزرگ ما نمی کند
در روزگار ما
برخی کمر بسته اند به کوبیدن تبر
بر ریشه های عمیق زندگی، ایمان و انسانیت ولی
برخی دگر
هر چند دلخورند اما
به همان دلخوری بسنده می کنند
هرچند با یک نظر می شود تبر را شکست
بی آنکه بشنوند صدای چرق چرق ترک های شهر را
آری…
غروب، شهر بر سر همه آوار می شود
آیا شنیده ای؟!


مهجده انتظاری

موضوعات: شعر  لینک ثابت
نظر از: مخلصی [عضو] 

سلام خدا قوت عالی بود.
__________________
سلام
متشکرم

1394/10/29 @ 08:26
نظر از: فانوس [عضو] 

با سلام و عرض ادب
عالي بود
موفق باشيد

http://fanoos.kowsarblog.ir
_________________________
سلام بزرگوار
ممنونم

1394/10/25 @ 22:41
نظر از: آرام جانم [عضو] 

سلام موفق باشید.
___________
سلام ممنونم

1394/10/24 @ 20:22
نظر از: سلاله [بازدید کننده]

سلام
_______
سلام دخترم

1392/09/17 @ 18:05
نظر از: سلاله [بازدید کننده]

سلام خانم دعا کن برام
_________________
سلام موفق باشی

1392/09/17 @ 17:59


فرم در حال بارگذاری ...