در سال ۱۸۳. ق با شهادت امام كاظم(ع)، امامت امام رضا(ع) در سن ۳۵ سالگى آغاز شد و آن حضرت در یكى از سخت ترین و حساس ترین شرایط سیاسى و اجتماعى، زمام امور و هدایت و راهنمایى فكرى و اعتقادى جامعه شیعى را عهده دار شدند. مدت امامت آن حضرت بیست سال طول كشید كه هفده سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان سپرى شد. ده سالِ اول امامت امام رضا(ع) مقارن با خلافت‏ هارون یكى از خلفاى مستبد و سیاستمند عباسى بود. موضع‏ گیرى امام رضا(ع) در برابرهارون، مانند موضع‏  گیرى پدر بزرگوارش امام كاظم(ع) بود، و از این موضع، حتى یك قدم عقب نشینى نكرد. در همین عصر، امامت خود را آشكار نمود و این كار به‏ منزله اعلان مخالفت با حكومت غاصبانه ‏هارون الرشید عباسى بود. شهادت امام كاظم(ع) در زندان براى ‏هارون بسیار گران تمام شد. گرچه ‏هارون در مورد كتمان شهادت امام كاظم(ع) بسیار كوشید ولى حقیقت براى بسیارى كشف شد. ازاین‏ رو هارون از مخالفت و قیام احتمالى مردم علیه خود نگران بود. در نتیجه از تعرّض به امام رضا(ع) تا آن‏جا كه ممكن بود، خوددارى مى‏ كرد و از سخت گیریهایى كه در دوره امام كاظم(ع) انجام مى‏ داد، در زمان امام رضا خبرى نبود.
پنج سال دیگر از دوره امامت در زمان خلافت امین سپرى شد. پس از مرگ ‏هارون، مردم در بغداد كه مركز خلافت عباسى بود، با امین بیعت كردند و بر این اساس در سرتاسر بلاد اسلامى امین به ‏عنوان خلیفه معرفى شد. امین كه مردى عیّاش و هوس باز بود اغلب وقتِ خود را به عیش ونوش و خوش گذرانى مى ‏گذراند و بخشى از دوره حكومتش را به جنگ و درگیرى با برادر خود عبداللّه مأمون سپرى كرد. به همین خاطر امام رضا(ع) در دوره حكومت او از آزادى نسبى برخوردار بودند و از این فرصت براى تربیت شاگرد و رسیدگى به امور دینى مردم و تهذیب و تكمیل احادیث خاندان نبوت و مناظره و مباحثه علمى با اندیشمندان كمال استفاده را كردند.
امام رضا(ع) پنج سال آخر امامت خویش را در دوران خلافت مأمون عباسى سپرى كرد. مأمون عباسى كه پس از قتل برادر خود، امین به‏ عنوان هفتمین خلیفه عباسى بر مسند خلافت نشسته بود، از چند جهت اركان حكومت خود را در خطر مى‏دید. نخست، از طرف علویان و طرفدارانشان كه از حكومت عباسیان دلى پرخون داشتند و در هر فرصتى پرچم مخالفت بر مى‏افراشتند؛ دوم از سوى عباسیان؛ زیرا مأمون برادر خود امین را كشته و سر بریده او را بر نیزه زده بود كه این كار موجب رنجش بسیار عباسیان شده بود. گفتنى است عباسیّان امین را خلیفه رسمى و مشروع پس ازهارون مى ‏دانستند؛ سوم از سوى ایرانیان و خراسانیان كه به‏ صورت فطرى و باور اعتقادى طرفدار و دوستدار خاندان رسالت بودند. مأمون عباسى كه خلافت خود را از چند طریق مورد تهدید مى‏ دید، تصمیم به آوردن امام رضا(ع) از مدینه به مَرْو گرفت تا با پیشنهاد خلافت یا ولایت عهدى به امام رضا(ع)، مقدارى از فشارها و تهدیدهاى احتمالى از سوى علویان و ایرانیان را فرونشاند و مردم با دیدن حضور امام رضا(ع) در دستگاه خلافت مأمون، از شورش و مخالفت منصرف شوند. مأمون در اجراى این تصمیم، چندین نامه و پیام دعوت به امام فرستاد. امام(ع) این دعوت‏ها را رد مى ‏كرد، ولى مأمون با اصرار و پافشارى بسیار، امام(ع) را ناگزیر كرد كه به ‏سوى خراسان حركت كند. مأمون گروهى را به فرماندهى «رَجاء بن ابى ضحّاك» مأمور آوردن امام رضا(ع) و همراهانشان از راه بصره و اهواز و فارس كرد. شواهد تاریخى و روایى نشان مى‏دهد كه امام رضا(ع) از سفر به خراسان ناخشنود بود و پیوسته ناخشنودى خود را براى مردم آشكار مى‏فرمود و با این روش، حجّت را بر مردم تمام مى‏كرد، تا فریب ترفند مأمون را نخورند و بدانند كه او فریب مأمون را نخورده؛ بلكه براى مصلحت اسلام و مسلمین این سفر را پذیرفته است. ردّ دعوت مأمون در چندین نوبت، وداع امام با افراد خانواده و بستگانش و دعوت آنان براى گریه بر حضرت هنگام خروج از مدینه نشانه ناخشنودى حضرت از سفر به خراسان است.
ولایت عهدى اجبارى‏


با مراجعت امام رضا(ع) به خراسان، مامون كه قصد داشت از وجود امام به نفع منافع خود بهره‏بردارى كند، ایشان را وادار به پذیرش ولایت عهدى خود نمود. امام رضا(ع) با قبول ولایت عهدى اجبارى هم چون امام حسن(ع) كه صلح تحمیلى معاویه را پذیرفتند به مردم فهماندند كه سیاستش از سیاست مأمون كاملاً جداست و در گفت وگو با مأمون درباره خلافت، با كمال صراحت به مأمون فرمود: «تو چكاره‏اى كه خلافت را به من واگذارى؟ اگر خلافت را خدا به تو داده، تو نمیتوانى آن‏را به دیگرى واگذارى، و اگر خدا به تو نداده، چه حقّى دارى كه درباره آن تصمیم بگیرى.» از اینرو امام در تمامى ایامى كه در خراسان و در این سمت حضور داشت با اقدامات هوشیارانه خود، برنامه‏ها و توطئه ‏هاى مامون را خنثى كرد و حتى از آن به نفع حقانیت بهره برد. چنان‏كه حضور عالمانه امام در مناظرات و گفتگوها، شخصیت علمى و معنوى امام را براى همگان حتى مخالفان روشن‏تر و آشكارتر مى‏كرد؛ چنان‏كه مامون را وادار به اقرار به این مقام علمى امام كه در حضور همگان بارها بگوید كه آن حضرت اعلم و اعبد اهل زمین است.
 سیره دینى، اجتماعى و سیاسى امام رضا(ع)


امام رضا(ع) در سال‏هاى امامت خود كه شیعه در خفقان و فشار بسیار قرار داشت و نیز از سوى برخى فرقه ‏هاى انحرافى مورد تحدید بود، با رفتار و منش معنوى و اجتماعى خود و نیز هدایت عالمانه خویش در بیان مبانى حقه شیعى، نقش مهم و بسزایى را ایفا نمودند. آن حضرت در توسعه حوزه معارف اسلامى و تربیت شاگردانى كه هریك از عالمان دین بودند، نقشى برجسته و خاص داشتند. آن حضرت با انجام دادن و پى‏گیرى كارهاى پدر، پشتوانه علمى استوارى براى پیشبرد آرمان‏هاى فرهنگى خاندان رسالت بود. علاوه بر این در زمانى كه فرقه ‏هاى انحرافى و نیز معاندان شریعت اسلام با طرح شبهه‏ ها و عقاید انحرافى سعى در گمراه كردن مردم داشتند، آن حضرت با حضور در عرصه‏ هاى مختلف علمى و نیز پاسخگویى به سوالات و شبهات شیعیان، آنان را از انحراف نجات مى‏دادند. آن حضرت در زمانه‏اى كه دستگاه سیاست باز عباسى، خلافتى عظیم و پادشاهى‏اى سراسر زورمندانه و ستمگر و همراه با اشرافى گرى فراهم كرده بود، با متجلى نمودن شخصیت و رفتار معنوى امامت و اخلاق نبوى در جامعه اسلامى، كه یادآور رفتار و منش حضرت رسول(ص) و نیز اثبات‏كننده امامت برحق ایشان بود، به مبارزه معنوى با این سیره خلفاى جور پرداختند. رفتار و سیره زندگى امام رضا(ع) هم چون اجداد پاكش، به وضوح نشانگر نهایت خلوص بندگى آن حضرت بود. زهد و عبادت و راز نیاز و مناجات و سجده ‏هاى طولانى او، نشان مى‏داد كه دلداده خداست. رجاء بن ضحاك سرپرست مأموران مأمون كه مسؤولیت آوردن امام را از مدینه به خراسان برعهده داشت، در این باره مى‏گوید: «سوگند به خدا، مردى را ندیدم كه با تقواتر از امام رضا(ع) باشد و در همه ساعات زندگى یاد خدا كند و به اندازه او خوف از عقاب خدا را در دل داشته باشد.» او هم‏چنین در مورد شیوه قرائت و تلاوت قرآن امام رضا(ع)گوید: «امام رضا(ع) شبها بسیار قرآن تلاوت مى‏ كرد. هنگامى كه به آیه ‏اى مى‏ رسید كه در آن سخن از بهشت و دوزخ به میان آمده بود، گریه مى‏كرد و از درگاه خدا تقاضاى بهشت مى‏فرمود و مى‏گفت: «پناه مى‏برم به خدا از آتش دوزخ.»
شهادت مظلومانه در غربت‏


مأمون كه براى حفظ حكومت خود امام رضا(ع) را از مدینه به مرو آورده بود و با ترفندهاى خود و اطرافیان به اهداف خود نرسیده بود، وقتى كه رفتار و قاطعیت آن حضرت را دید، دریافت كه گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حكومت او مى‏شود و از سوى دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایت عهدى امام رضا(ع) مأمون را تهدید مى‏كردند و به او هشدار مى‏دادند. در نتیجه وى تصمیم گرفت كه آن حضرت را به گونه‏اى از میان ببرد. ولى كاملاً مراقب بود كه این عمل به ‏طور كاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسأله جدیدى براى حكومتش پیش نیاید. لذا با مسموم كردن آن حضرت به هدف خود رسید. امام رضا(ع) در روز آخر صفر ۲۰۳ه. در حالیكه ۵۵ سال از عمر مباركشان مى‏گذشت بر اثر زهر مسموم و غریبانه به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست. حتى مأمون از ترس این‏كه آشوبى برپا شود، دستور داد جنازه آن حضرت را شبانه غسل دادند و به خاك سپردند.

صفحات: · 2

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...