من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 21
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

زن زندگی بردگی اجباری ...

زن زندگی بردگی اجباری به سبک غربی
زن بردگی اجباری
در پروازی که از تهران به تبریز داشتم، همسفرم خانمی ایرانی بود که از غرب برای دیدن خانواده‌اش آمده بود.از مشکلاتش می‌نالید.از اینکه در غرب همه چیز اجباری است. اقتصاد متکی به دلار، فرهنگ بی‌حیایی هالیوودی، تحصیل بی‌فایده خصوصا زنان، چون در نهایت باید از جنسیت‌شان سود ببرند، رسانه پوچ گرایی، در یک کلام در استضعاف اجباری تحت سلطه استکبار جهانی باید عمر گرانمایه را هزینه کنند.
تعجب می‌کرد از اینکه در ایران عده‌ای، شعار زن، زندگی، آزادی را تکرار می‌کنند
در حالیکه خواستار کنیزی و بردگی اجباری هستند نه زندگی رها از قید قلاده و زیست حیوانی. کسانی که به اجبار زیست غربی را پسندیده‌اند چاره‌ای غیر از این گونه زیست ندارند. وقتی که در غرب باشی باید فرزندت را به مدرسه بفرستی چون تحصیل اجباری است، باید به استخر مختلط بفرستی چون مجبور هستی؛ چرا که در غیر این صورت گواهی نخواهند داد. باید از جنسیت و زنانگی در رشد اقتصاد و استفاده ابزاری از وجودت برای شرکت‌ها سود رسانی کنی. اساس و بنیاد زیست فرعونی اینگونه است. فرعون به دستیارانش گفت :یَسْتَحْیُونَ نِسَاءكُمْ» خداوند حيا ستيزی در جامعه را اقدامی استكباری می‌داند.
برای جلوگیری از رشد روش توحیدی حضرت موسی، پسرانشان را می‌کشیم ولی زنانشان را برای استفاده ابزاری نگه می‌داریم . مرحوم علامه «طباطبايی» می‌فرمايد: اين آيه را می‌توان اين‌طور تفسير كرد كه پسران را سر می‌بريدند و حيا را از زنان می‌گرفتند. زن‌ها را به بی‌حيايی، بی‌عفتی و به كارهايی كه شرم را از جامعه برمی‌داشت عادت می‌دادند. در حقيقت يك حذف فيزيكی و قتل پسران و يك انحراف اخلاقی و فرهنگی در جامعه با بی‌حيايی زنان ايجاد می‌كردند. اين آيه در قرآن دو جا ذكر شده. اوايل سوره «ابراهيم» و سوره «بقره»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1402-02-10] [ 09:56:00 ق.ظ ]

تا چند وقت شب ها کابوس رئیس می امد بسراغم! ...

زنان منشی یعنی بردگی جنسی

بعد از اتمام درسم وقتی مدرکم را گرفتم، خانواده فشار روی فشار که باید بروی سرکار.

این هم زحمت کشیدی برای چی، خلاصه وسوسه ها کار خودش را کرد، و من طلبه دست به کمر یا علی گفتم؛ و رفتم و رفتم تا کار پیدا کنم!

خلاصه یک کار بدون دردسر پیدا کردم، روز اول آقای رئیس صندلی و میز و تلفنم را نشان داد.

نشستم روی صندلی پشت میز و شاد از اینکه بلاخره پیش خانواده روسفید شدم، بعد فکر کردم الان که کسی غیر از من و آقای رئیس اینجا نیست و شیطان قسم خورده که هر وقت دونفر نامحرم یک جا باشند، نفر سوم من هستم، خودم را توجیه کردم این جا اداره است و منظور حدیث جای خلوتی مثل خانه و یا مکان دیگری است.

بعد از نیم ساعتی که گذشت، بوی ادکلن مردانه به مشامم خورد؛ در فکر بودم این بو از کجاست و اینقدر نزدیک است!؟

چشمتون روز بد نبینه؛ که ناگهان صدای رئیس را از پشت سرم شنیدم، برگشتم دیدم دستش را روی لبه صندلیم گذاشته است و به من گفت: به نظرم بهتر است با روسری  و کمی آرایش اینجا باشی!

صدای ضربان قلبم را می شنیدم، نزذیک بود از سینه ام بیرون بزند، احساس می کردم که رئیس می شنود!

بلافاصله از جایم بلند شدم، و وسایلم را برداشتم، گفتم آقا شما اشتباه گرفته اید قبل از هر چیزی من یک طلبه هستم!

با سرعت از اداره بیرون آمدم و تا خانه دویدم، تا چند وقت شب ها کابوس رئیس را می دیدم!

موضوعات: فرهنگی, دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1397-05-12] [ 05:57:00 ب.ظ ]