سال 78-79 بود، که عضو کمسیون بانوان شهر جلفا شدیم.  دبیری کمسیون را هم به یک از بانوان حوزوی که دبیر آموزش و پرورش بود محول شد.
یعنی خانم دبیر به شرطی دبیری کمسیون را پذیرفت که بنده هم در کنارش باشم. به ظاهر کار کمسیون برنامه‌های فرهنگی شهرستان بود.
با همکاری بنده و دبیر کمسیون برنامه ریزی می‌شد، مثل سخنرانی در مدارس و ادرات، برگزاری نمایشگاه‌های با محتوای دینی و….
ولی هدف اصلی کمسیون‌ها استفاده فرهنگی و سیاسی از NGO ها که تشکل ‌های زنان نام داشت بود.
بنابراین گاه جلساتی را در استان تشکیل می‌دادند، و شرکت اعضا هم الزامی بود.
در یک از این جلسات که در سالن استانداری بود، شرکت کردیم، سخنران جلسه مشاور زنان رئیس جمهور اصلاحات «خاتمی» بود.
از همه کمسیون‌ها آمده بودند، از همه شهر‌های استان که فرمانداری داشتند. خانم اشرف بروجردی، که همسر شهید معتمدی از شهدای دفتر حزب جمهوری اسلامی بود، شروع کرد به سخن.
گفت: باید در جامعه زنان سنت شکنی کنیم، دبیران محترم بگویند تا کنون چه فعالیتی کرده اند؟
دبیر کمسیون تبریز گفت: ما فعالیت ورزشی زنان در ملا عام فرهنگ سازی کردیم که خانم‌ها هم مانند آقایان در پارک‌ها و بلوار های شهر با لباس راحت بتوانند ورزش کنند!
دبیر کمسیون اهر گفت: در شهر رانندگی بانوان را فعال کردیم تا زنان هم بدون خجالت رانند گی کنند!!

هدفشان حیازدایی و از هم پاشیدن خانواده بود!

آموزش هایی که به زنان می دادند، که شما می‌توانید تا هرزمان که خواستید شب‌ها بیرون از خانه بمانید و همسر شما حق ندارد به شما اعتراض کند؛ در صورت اعتراض پول وطلا و مهریه خود را همراه داشته باشید و از خانه بگریزید!
ماهم که از جلفا رفته بودیم و تمام تلاشمان برای تقویت حیای بانوان بود و کُدمان اصلا با آن‌ها همخوانی نداشت، مات و متحیر تماشا می کردیم و همچنان تقیه می کردیم؛ چون اگر با اعتقاد ما آگاه می‌شدند، فورا دبیرمان را حذف می کردند و کسی را مانند خودشان می‌گماشتند.
در یک جلسه‌ای دیگر که روز میلاد حضرت زهرا (س) بود، در تبریز همه اعضا‌ی کمسیون‌ها را که تقریبا هزار نفر می‌شد دعوت کردند.
سخنران جلسه شخص استاندار و خواهر سید محمدخاتمی نماینده اردکان بودند.
استاندار از آزادی ‌هایی که اسلام به زنان داده سخن گفت: مثال زد که در حج زن و مرد در کنار هم طواف می کنند و بدن‌هایشان به تماس پیدا می‌کند و زنان باید گردی صورتشان آشکار باشد،این‌ها همه مجاز است و حلال؛ ما چرا به زنان سخت می گیریم و فضا را برای زنان تنگ می کنیم!
بعد هم دونفر نوازنده و خواننده آمدند که یکی می نواخت و یکی می خواند وقتی خوب گوش کردم دیدم شعر خواننده مربوط به ترانه‌های ترکی زمان طاغوت است، صدای آهنگ هم گوشخراش بود.
دیگر نتواستم در جلسه بمانم با اشاره به اعضا که بیست نفر می شدیم، جلسه را ترک کردیم . پشت در سالن حراست استانداری ایستاده بودند، وقتی خروج بانوان چادری را دیدند پرسیدند چرا خارج شدید؟ گفتم: با این صدای گوش خراش می خواهید مغز مردم بترکانید، بلافاصله برق سالن را قطع کردند، و محترمانه از ما خواهش کردند که بفرمایید توی سالن.
ما برگشتیم، دیدیم آن دو نفر می‌خوانند ولی صدایشان به کسی نمی رسد، استاندار و خواهر خاتمی هم متعجب شده بودند که چرا برق قطع شده است.
خلاصه پاتکی به جلسه آن‌ها زدیم و دلمان خنک شد.

#راز_ماندگاری_انقلاب

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت