عشقی از جنس نور

خدایا چگونه زلیخا را پذیرفتی، و عشق خودت را در خانه قلب او کاشتی؛ قلبی که قبل از شناخت معبود حقیقی گرفتار عشق مجازی بود. پروردگارا زلیخا بعد از معجزه جوانی در پس پیری و فرتوتی به عشق الهی رساندی.

مهربانا! به زلیخا دو نعمت بخشیدی هم از عجوزگی او را به جوانی بازگرداندی و هم خودت را به او شناساندی!

پروردگارا قلب مارا سرشار از عشق خود کن! خداوندگارا قلب‌های پیر و فرتوت مارا به عشق خودت جوان و برناکن!

پروردگارا قلب‌هایی که از ابتدا به عشق خودت تپیده است، کِی و چگونه در آن را می‌زنی !؟

معبودا! ما از معجزه فرتوتی به جوانی محرومیم، از عشق زیبای تو محروم خواهیم ماند؟

معبودا! تاکی منتظر چشیدن شهد شیرین عشق تو باشیم!؟

معبودا! ما که از کودکی عاشق یوسف زهرای تو هستیم، عشق او  در قلبمان ریشه کرده است، در غم و شادی ثارالله تو سوخته‌ایم و به امید ظهور وارث انبیا و اوصیا، و زنده‌کننده دینت در تب و تابیم، روزمان شب تار شد، از کودکی به جوانی رسیدیم و پیر شدیم و در آستانه مرگ قرار گرفتیم؛ در حسرت حکومت الهی او سوختیم.

عشق ما به یوسف زهرایت مجازی نیست!

عشق ما از جنس عشق زلیخا نیست!

معبودا!رمضان‌های متوالی، مهمان عزیز، رزاق، غفار، ستار، جباریت، تو بودیم، آیا این نشانه عشق بی‌انتهای تو، به ما بندگان فقیرت نیست، خدوندا در این ماه مهمانی ما را از رزق پاک عشقت محروم مساز!

قلب مارا به مهمانی عشقت مفتخر فرما! هرچه زودتر حکومت ولیت را نصیبمان فرما!

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت