عصر یک جمعه ی دلگیر | ... |
عصر یک جمعه ی دلگیر،دلم گفت:بگویم،بنویسم
چرا عشق به انسان نرسیدست؟
چرا آب به گلدان نرسیدست وهنوزم که هنوزست
غم عشق به پایان نرسیدست؟
بگو حافظ دلخسته به شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوزست
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست و چرا
کلبه احزان به گلستان نرسیدست؟
عصر این جمعه ی دلگیر
وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس
تو کجایی گل نرگس؟!
توسط زهرا
[شنبه 1392-07-13] [ 08:16:00 ب.ظ ]
|