هبوط مقامی بود نه مکانی

 

بقیه بحث کاش آدم در بهشت می‌ماند!

این را همه ما حداقل یک بار با خودمان گفته‌ایم. کاش پدر ما آدم در همان‌جا که بود می‌ماند و بعدش ما هم متولدین بهشت می‌شدیم و از رنج زمین دور می‌ماندیم.
ماجرا اما شاید طور دیگری باشد، شاید آمدن آدم به زمین یک لطف بزرگ از جانب خدا باشد، شاید چیزهایی در این میان هست که ما از آن‌ها بی‌خبریم.
این جلسه سوم ماست و در این جلسه درباره هبوط آدم به زمین صحبت می‌کنیم، عنوان این جلسه را هم می‌گذاریم: «چه خوب شد در بهشت نماندی، آدم»

حضرت آدم خودش در آسمان بود ولی جسمش در زمین بود.
اینجا متوجه می‌شویم که حقیقت اصلی تشکیل دهنده وجود آدمی روح اوست.
که بعد از دمیده شدن روح در عالم مثال در بها الهی است
و جسم او در زمین که خداوند فرمود انی جاعل فی الارض خلیفه، و روح او در مکان خوبی که بهشت است. آدم آنجا است.در این باره
چند تا قول وجود دارد.
#بهشت آدم جزیره‌ای دور افتاده در زمین بوده است.
#سیاره دیگری بوده .
#یا بهشت اخروی بوده است.
از سه بهشت ذکر شده در بالا هیچ کدام نبوده است.

ادامه مطلب :


#روایت_انسان
#روایت_جلسه_سوم

مکان خوبی که آدم در آن جا ساکن بود کجا بوده؟
آیا سیاره دیگری بوده یا بهشت اخروی بوده یا باغی سرسبز .
از علامه طباطبایی در تفسیر المیزان نقل شده است، بهشتی که آدم قبل از هبوط در آن بهشت بوده بهشت جاودان و اخروی نبوده، بلکه بهشت برزخی بوده که غرایز بشری در آن جا ظاهر و هویدا می‌شده است.

سوال اصلی: پس این جایی که آدم در آن قرار گرفته کجاست؟
پاسخ به این سوال:سه قول وجود دارد.
۱ سیاره دیگری بوده
۲ بهشت اخروی بوده
۳ باغی سرسبز در جزیره ای بوده

از داستان بهشت آدمی که در بقره به تفصیل سخن آمده است. متوجه می‌شویم:
قبل از اینکه آدم در زمین قرار بگیرد، خداوند بهشت برزخی در آسمان آفریده و بعد از نفخه روح بدون واسطه روحش در آنجا قرار داده است.

دلایل:
۱-پس بهشت اخروی نبوده چون کسی که وارد بهشت اخروی شود، راه خروج ندارد.
۲-دیگر اینکه بهشت اخروی بعد از اتمام دنیا و اعمال و امتحانات دنیا آماده ورود انسان می‌شود.
۳-اینکه بهشت اخروی جایگاه فرشتگان و مؤمنان است، شیطان راه ندارد.
ابدا نمی‌توانیم ادعا کنیم که بهشت خلد بوده است.

دقت کنید یادتان میاید گفتم وقتی بدون واسطه نفخت من روحی اتفاق افتاد، آدم و حوا چشم باز کردند، خود را در این عالم ندیدند، بلکه در بها الهی دیدند.
بر این اساس ادعا کردیم، خود را در بهشت برزخی که خدا در آسمان آفریده بود دیدند.

خدا فرمود:آدم اسکن انت و زوجک الجنه، تو وهمسرت حوا در این بهشت ساکن شوید. از کلمه این متوجه می‌شویم از نزدیک بوده است.

از نقطه‌ای که روایت انسان را شروع شده است.کسی یا کسانی که مخاطب پروردگار هستند. یک آدم چه مرد یا زن نیست. بلکه با خانواده حضرت آدم حرف می‌زند.هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نمی‌دهد.
تمام مراحل و منازل را آدم و حوا هر دو طی کرده‌اند.خدا هردو را مورد خطاب قرار داده است.
خداوند هیچ کجا نگفته است آدم تو از حوا بهتری .
طابق النعل بالنعل و این مسئله تا آخر روایت انسان برای ما اصل مسلم و قانون شماره یک است که کوچکترین سلول تشکیل دهنده جامعه انسانی الهی، فرد نیست، بلکه خانواده است. ما در باره تطور و توسعه نهاد خانواده و تاریخ صحبت می‌کنیم، نه انسان.

پس روایت انسان ر‌وایت خانواده انسان است، نه خود انسان.اگر بخواهیم روال روایت و گزارشمان خانواده محور باشد، باید به شرافت و مقدس بودن و اهمیت این سلول تشکیل دهنده جامعه انسانی نگاه ویژه داشته باشیم. آن‌هایی که در طرف مقابل ما هستند می‌خواهند روایت دیگر گونه‌ی ابلیسی ارائه بدهند.
همیشه در صدد تخریب یا تقدس‌زدایی از این نهاد محترم الهی بوده‌اند و خواهند بود.

اینجاست که خداوند با این خانواده صحبت می‌کند. لاتقربا هذه الشجره، یک درخت را در بهشت برزخی نشان می‌دهد می‌گوید هرچه می‌خواهید بخورید و بنوشید. از همه نعمت‌ها استفاده کنید ولی به این درخت نزدیک نشوید.

آدم و حوا این درخت را می‌بینند مهم نیست درخت چه میوه‌ای باشد. چیستی آن مهم نیست. به مصداقش کاری نداریم. در پی حقیقتش حرف می‌زنیم.
اجمالا تا اینجا دستوری دارند این خانواده به این درخت نزدیک نشوید.

حکما در باره این درخت تعابیری دارند .
۱-درخت تمثل حقیقت عالم دنیاست.یعنی اگر همه تجملات وسوسه‌ها که فریبنده باشد در عالم قرار بگیرد .اگر mp3 کنیم این درخت مصداق همه آن‌هاست. و گاهی بر اساس آیه قرآن، شیطان درخت را درخت خلد معرفی می‌کند. که اگر از آن بخورید فرشته می‌شوید و جاودانه خواهید شد که در فطرت انسان میل به بقا یا تبدیل به فرشته شدن وجود دارد.

شیطان در زمانی که در آسمان هفتم بوده از امیال درونی آدم با خبر است، تیله بازی نمی‌کرده، در حال یادگیری و فهمیدن بعضی اسرار بوده. برای همین کلاغ را به رنگ قناری در آورد. در حالیکه درخت، تمثل عالم دنیا بود. اما شیطان آن را شجره الخلد معرفی کرد.جاودانگی مُلک لایُبلی و قدرت است. و قدرت خواهی و جاودانگی لازمه وجود انسان است.
ادیان آمده‌اند که آن را جواب دهند.اصل این میل بد نیست. ولی شیطان تزیین کرده است آن مصداق را غلط معرفی کرده است.از طرفی آدم و حوا تا آن زمان قسم دروغ نشنیده بودند و باور نمی‌کردند کسی به خدا قسم دروغ بخورد. و برخلافش عمل کند. مثل اینکه گرسنگی از غرایز ما است و کسی به ما به جای غذا سم بدهد.آدم و حوا باید زهر تلخ شیطان که عدو مبین است را درک می‌کردند.یک وقت به طرف می‌گوییم فلانی دشمن توست و این از جهت نظری می‌فهمد اما یک وقت عملا دشمنی او را با گوشت و پوست خود درک می‌کند.

برای همین باید عملا دشمنی ابلیس را درک می‌کردند تا دیگر دوباره فریبش را نخورند. و به سمتش متمایل نشوند.یک دوره آموزشی و مقدماتی را خداوند در بهشت برزخی تدارک کرده است.اینجا متوجه می‌شویم که چرا آدم از اول با روح کامل به زمین نیامده است.علامه می.فرماید علت آن بود که آدم با زندگی کردن روی زمین آشنایی ندارد و با زحمت های ان آشنا نیست، بنابراین باید مدتی در بهشت برزخی زندگی کند و دوره آموزشی را ببیند و به زمین برگردد.

علامه می فرماید:از اول قرار نبوده در بهشت برزخی همیشگی بماند.حتی اگر این درخت هم نبود بنا به دلیلی باید بازگشت به زمین اتفاق می‌افتاد.چون انی جاعل فی الارض خلیفه بوده است.پس شیطنت شیطان همان ابلیس به این خانواده را متوجه شدیم.و حقیقت درخت را هم دانستیم.

نکته مهم با یک مثال حالت آدم و حوا را که جسمش در زمین بود ولی روحش در آسمان توضیح می‌دهم.فرض کنید در خواب هستیم و خواب می‌بینیم که در آسمان هستیم و رفیقمان کنارمان است می‌گوید به من دست نزن اگر دست بزنی از خواب می‌پریم.این کار را نکن بگذار در حال مکاشفه در خواب باشیم.

ما دست می‌زنیم به رفیقمان و از خواب بیدار می‌شویم و خود را در زمین می‌بینیم.حضرت آدم و حوا در بها الهی در ملکوت الهی در حضور ملائکه و زیبایی ها و عطرهای خوشبو بود و ملکوتی بود.با علم حصولی در بهاءالهی حضور داشت.
مثل تخلیه روح عرفانی مثل سید علی قاضی که سه روز رو به قبله نشسته بود با چشم‌های باز که اشکش سرازیر بود.یا طی آلارضی که داشت همزمان در دو مکان حضور داشت.

این خانواده از آن برخوردا بودند. براثر نزدیک شدن به درخت آن حال از بین می‌رود چشم باز می‌کند خودرا در زمین می‌یابد.عجب در زمین هستند اینجا بیابان است از حال خوش خبری نیست.وقتی هبوط اتفاق افتاد، حضرت آدم در کوه صفا بود برای همین آدم صفی الله نامیده شد. و حوا در کوه مروه افتاد که ریشه مرئه هست یعنی زن. همان کوه مروه و صفا که ۷ بار حاجیان سعی می‌کنند.

هبوط چیست؟ هبوط یک حرکت فیزیکی نیست، که از سیاره‌ای به زمین بیاد. ما همیشه گمان می‌کنیم که آدم و حوا از آسمان آرام آرام آمده است.هبوط مکانی نیست بلکه مقامی است.از مکاشفه روحانی خارج شده است.

پس ابلیس از جنس جن، هر دو را وسوسه کرد هر دو را قسم داد هر دو را فریفت. تمام این کلمات در قرآن با ضمیر تثنیه آمده است. برخلاف کتاب تورات و انجیل که می‌گوید شیطان حوا را فریب داد حوا هم آدم را فریفت تا بگویند زنان بد هستند. هیچ کدام فی نفسه بد نیستند.ولی وسوسه است از طمع درونی و فکری آنها برای به رسیدن به بینهایت وجاودانگی سواستفاده کرد.و شروع می‌کند به فریفتن و مصداق را عوض کردن و هدایت به طرف درخت تمثل عالم دنیا و می‌گوید درخت خلد است.به خدا قسم می‌خورد که راست می‌گویم و آن دو با نزدیک شدن و دست زدن، حالت مکاشفه از بین می‌رود. و خود را در زمین دیدند.آدم و حوا هی راه می‌روند و بهشت برزخی را با بیابان های بی آب و علف گرم عربستان مقایسه می‌کنند . حال پشیمانی و میل به بازگشت به بها الهی به آنها دست می‌دهد.

بلافاصله از نزول آدم و حوا، آنطرف تر شیطان شروع می‌کند به رقاصی و آوازه خوانی کردن. اولین رقاصی و آوازخواندن در زمین توسط ابلیس شروع شد.
ابلیس به خاطر پیروزی بر آدم، خروج آن خانواده از بهشت برزخی و هبوط به زمین، یک به هیچ پیروز بود.چون تا زمانی که این خانواده در بهشت برزخی هستند فریب دادن خیلی سخت تراست. چون عالم کمال است.باید خیلی دوروغ و دغل بکار ببرد تا فریب دهد. حضرت آدم وقتی در عالم ماده و زمین قرار گرفتند. دست ابلیس باز است، هزاران وسیله شهوت و غضب و امیال مختلف در اختیار دارد.هر کدام فرصتی برای فریب آدم و حواست.

دو پروژه در حال رقم خوردن است.
خداوند اراده کرده است تا آدم را به لقد کرمنا بنی آدم برساند. و شیطان اراده کرده تا انسان را پائین تر بکشد.فعلا مسابقه یک به هیچ به نفع ابلیس است.

شیطان همان جن کافر، خیلی خوشحال است. باید ببینیم آدم می‌خواهد چه کار کند.آدم گناهی مرتکب نشده است که بارگناه بکشد.هنوز شریعتی نیامده است، تا مخالفت کند.یک اتفاق تکوینی بوده دست زدن همان و خروج از مکاشفه همان.
امام خمینی جمله زیبایی دارد.به حسب عقل و عقلانیت آدم باید به درخت ممنوعه نزدیک می‌شد تا کامل شود.ولی به حسب عشق و جذبه الهی نباید به آن نزدیک می‌شدند.زیرا در حال مکاشفه برزخی بود .
اینجا فهم مطلب کمی سخت می‌شود. چرا باید نزدیک می‌شد. چون از لطف خدا بود که به درخت ممنوعه نزدیک شود.بعدا در ادامه به آن می‌پردازیم.

بعد از هبوط، آدم و حوا شروع کردند به گریه کردن و تقاضای بازگشت به جایگاه اولیه.آنقدر گریه کردند که اشکشان جلوی رویشان جاری شد.گفتند قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ اعراف ۲۳
خدایا ما به خودمان ظلم کردیم اگر مارا نبخشی و رحم نکنی از خاسرین می‌شویم.
باز این جاهم ضمیر تثنیه آمده است . هردو پشیمان بودند. از سوی پروردگار برایشان پیام آمد که ﴿ فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾
[ سورة البقرة: 37]
ادم کلمات را ملاقات کرد پس توبه کرد.
اینجا ترجمه مبهم است. ما سه تا کلید داریم که هر کدام یه قفل را باز می‌کند.

کلید ها: تلقی ،کلمات، فتاب.
یک وقت شما دوستتان را از دور می‌بنید. در عربی می‌گویند رای. اورا دید. یک وقت در محضر دوستان از نزدیک حقیقت او را درک می‌کنید عرب می‌گوید تلقی.
کلمات به معنای حرف مکتوب روی کاغذ نیست. بلکه به معنی وجودی خداساز است شریف است. مثل بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ آل عمران ۴۵
وقتی حضرت مسیح خلق شد از او با کلمه نام برد خداوند.

فتاب یعنی بازگشت.
بازگشت از چه ؟حضرت آدم گناهی مرتکب نشده بود تا توبه کند. توبه همیشه به معنای بازگشت از گناه نیست. توبه برای رسيدن به مقامات بالاتر معنوی است.حضرت آدم با توبه می‌خواست به مقام معنوی قبل بازگردد. توبه او هم تکوینی بود برای تکامل او. هبوط حضرت آدم تنزل از مقام کشف و شهود بود که تکوینی بود.معصومین همیشه در انابه خود بازگشت به خدا داشته‌اند. .

باید ببینیم کلمات چه بود؟ در روایت آمده این کلمات همان‌هایی هستند که حضرت آدم در ابتدای خلقتش دید.وقتی شیطان به او سجده نکرد، خدا از شیطان پرسید قَالَ يَـٰٓإِبلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسجُدَ لِمَا خَلَقتُ بِيَدَيَّ أَستَكبَرۡتَ أَمۡكُنتَ مِنَ ٱلعَالِينَ، دلیل سجده نکردنت چه بود خود را از برترین‌ها دانستی؟ حضرت آدم گمان کرده‌بود که همه موجودات باید او را سجده کنند. خداوند فرمود به ساق عرش نگاه کن .حضرت آدم نگاه کرد پنج نور را دید که در طواف عرش هستند. خداوند گفت: عالین آن‌ها هستند و نباید تو را سجده کنند.آنجا فقط از دور دیده بود.اینجا حقیقت کلمات برایش منکشف شد. جبرئیل آمد تا کلمات را برایش معرفی کند. گفت:
بگو یا حمید به حق محمد. یا عالی به حق علی یا فاطر السموات به حق فاطمه یا محسن به حق الحسن یا قدیم الحسان بحق الحسین. حضرت آدم و حوا با شنیدن نام حسین غمگین شد .پرسیدند این کیست که من باشنیدن نام او محزون شدیم. جبرائیل لباس عزا پوشید ماجرای کربلا را برای حضرت آدم و حوا روضه خواند . گفت این فرزند تو را شقی ترین قوم با لبی تشنه می‌کشند که از شدت تشنگی آسمان در برابر چشمانش مثل دود تیره می‌شود. فرزندانش را شهر به شهر به اسیری می‌برند .

حضرت آدم و حوا گریست از شدت گریه دلش شکست، در همان حال بود که بازگشت به بها الهی برایش بوجود آمد.تا با حقیقت امیرالمومنین آشنا نشویم خداوند بغلمان نمی‌کند. خدا در آغوش رحمت خود نمی‌گیرد.برگردیم به سخن امام خمینی که فرمود:هبوط باعث تکامل حضرت آدم و حوا بود.حضرت آدم با آشنایی با پنج تن و بازگشت به بها الهی توسط اهل بیت، باید به فرزندانش این معرفت را آموزش دهد.تا این مسیر را بروند.اینجا بود که کلاه بزرگی سر ابلیس رفت. تا قبل از توبه ایشان، ابلیس یک به هیچ پیروز شده بود، که حضرت آدم و حوا را از بهشت برزخی پائین کشیده بود.اما حالا حضرت آدم سه به یک جلو افتاده است.حضرت آدم گنجی دارد که شیطان علاوه بر حسادت به او به آن گنج هم کینه دارد .همه دشمنی خودش را به گنجی که حضرت آدم در دست دارد متمرکز می‌کند که معرفت این پنج تن به بنی آدم نرسد.

همچنان بحث ادامه دارد

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: پرستوی مهاجر [عضو] 

مبحث جالبی بود ، خداقوت

1402/01/23 @ 16:39
پاسخ از: محمدی [عضو] 

پایدار باشی

1402/01/25 @ 10:17
نظر از: Fatemeh [بازدید کننده] 
5 stars

بسیار عالی

1402/01/23 @ 12:17
پاسخ از: محمدی [عضو] 

پایدار باشی

1402/01/23 @ 12:19


فرم در حال بارگذاری ...