اولین دهکده آدم و حوا | ... |
مقدمه بخش چهارم روایت انسان
اولین دهکده توسط آدم و همسرش حوا در سرزمین مکه ایجاد شد و از خانواده آدم، فرزندان ایشان متولد شدند. انسان هیچ گاه به صورت انفرادی زندگی نکرده و از همان اول بنیاد مهمی به نام خانواده زندگی را ادامه میداده است.آدم و فرزندانش در این دهکده برای خود خانههای ساختند.بر اساس علمی که خداوند به او آموخته بود، آدم طریقه کاشت گندم و پختن نان را یاد گرفت.از آن جایی که یکی از لوازم مهم زندگی اجتماعی، زبان و قدرت تفهیم و تفاهم با انسانهای دیگربود، خداوند زبان که ابزار مهم برطرف کردن این نیاز بود، به انسان هدیه داد.بنابراین، مطالبی که در تاریخ تمدنهای غربی در بارهی پیشرفت مرحلهای انسان و کشف اتفاقی برخی پدیدهها مثل آتش، زراعت و … گفته میشود کاملا اشتباه و زاییده تحلیلهای تخیلی بشر است؛ چرا که ادبیات و حیانی، در باره مهمترین پایههای تمدن اولیهی انسانها گزارشهای متقن و خلل ناپذیری به ما داده شده و دیگر نیازی به تخیل و یا جستجو بر روی دیوارههای غارها و سنگ نگارههای قدیمی نداریم.
اینک حیات مادی اجتماعی بر روی زمین آغاز شده بود و آدم و حوا صاحب فرزندان دختر پسری شده بودند.
ادامه مطلب :
pan style="font-size: 12pt; font-family: IRANSans, arial, helvetica, sans-serif;">خداوند که برای گسترش نسل بشر تدبیری اندیشیده بود، دو فرشته انسان نما را برای ازدواج پسران آدم و تولید نسل به سمت آنها نازل کرد.شاید گاهی آنچه که از داستان ازدواج فرزندان آدم شنیده باشیم این باشد که هر کدام از فرزندان پسر حضرت آدم، با خواهر برادر دیگری ازدواج کرده ؛ اما باید گفت آنچه که در این باره در ذهن عموم مردم رواج یافته، منشا توراتی دارد و هدف آن، محدود جلوه دادن قدرت خداوند در گسترش نسل بشر و انحراف خط اصلی ماجرای روایت انسان بوده است!روایت چهارم
نقطه آغاز تمدن بشر را کجای تاریخ باید بگذاریم؟ اگر از من بپرسید میگویم آنجا که آدم و حوا زندگی زمینیشان را آغاز کردند، خانه ساختند، زمین را شخم زدند، دامداری راه انداختند و بچهدار شدند.
سنگبنای تمدن انسان نه با اتفاقها و آزمون و خطاها، بلکه با دانشی از سمت خدا رقم خورد.
بگذارید این جلسه را اینطور نام بگذاریم: «خدا انسان را نه مثل حیوانات، که متمدن آفرید» اولین دهکده توسط آدم و همسرش حوا در سرزمین مکه ایجاد شد و از خانواده آدم ، فرزندان ایشان متولد شدند. انسان هیچ گاه به صورت انفرادی زندگی نکرده و از همان اول بنیاد مهمی به نام خانواده ادامه زندگی میداده است.آدم و فرزندانش در این دهکده برای خود خانه های ساختند.بر اساس علمی که خداوند به او آموخته بود، آدم طریقه کاشت گندم و پختن نان را یاد گرفت.از آن جایی که یکی از لوازم مهم زندگی اجتماعی، زبان و قدرت تفهیم و تفاهم با انسانهای دیگر بود، خداوند زبان که ابزار مهم برطرف کردن این نیاز بود، به انسان هدیه داد.بنابراین، مطالبی که در تاریخ تمدنهای غربی در بارهی پیشرفت مرحلهای انسان و کشف اتفاقی برخی پدیدهها مثل آتش، زراعت و … گفته میشود کاملا اشتباه و زاییده تحلیل های تخیلی بشراست؛ چرا که ادبیات و حیانی، در باره مهم ترین پایههای تمدن اولیهی انسانها گزارشهای متقن و خلل ناپذیری به ما داده شده و دیگر نیازی به تخیل و یا جستجو بر روی دیوارههای غارهاوسنگ نگاره های قدیمی نداریم.
اینک حیات مادی اجتماعی بر روی زمین آغاز شده بود و آدم و حواصاحب فرزندان دختر پسری شده بودند.
خداوند که برای گسترش نسل بشر تدبیری اندیشیده بود، دو فرشته انسان نما را برای ازدواج پسران آدم و تولید نسل به سمت آنها نازل کرد.شاید گاهی آنچه که از داستان ازدواج فرزندان آدم شنیده باشیم این باشد که هر کدام از فرزندان پسر حضرت آدم، با خواهر برادر دیگری ازدواج کرد؛ اما باید گفت آنچه که در این باره در ذهن عموم مردم رواج یافته، منشا توراتی دارد و هدف آن، محدود جلوه دادن قدرت خداوند در گسترش نسل بشر و انحراف خط اصلی ماجرای روایت انسان بوده است!قرآن گزارش توراتی رد میکند. امام صادق علیه السلام هم رد میکند چون ازدواج با محارم از لحاظ فطرت انسانی حرام و مذموم است ربطی به شریعت ندارد تا بگوییم آن زمان هنوز شریعتی نبوده است.بلکه در لوح محفوظ قبیح بودن آن ثبت شده است.انسان از ترکیب آدم و حوریه بهشتی ادامه پیدا کرده است که خداوند این دو حوره را برای قابلیت همزیستی فرزندان آدم را عطا کرد. دعوای قابیل و هابیل هیچ ربطی به ازدواج نداشته است.
حال که کم کم اولین دهکده بر روی زمین در حال توسعه بود،اولین پیامبر الهی دستور داشت تا مناسک توحیدی را دربین انسانهای موجود گسترش دهد.
یکی از مناسک توحیدی، تقدیم قربانی به پیشگاه خداوند بزرگ عالم بود تا میزان تقوای هرشخص سنجیده شود. این مسئله آنقدر برای فرزندان آدم مهم بود که به مرور زمان باعث ایجاد رقابتی در بین آنها شد و سرآغاز اتفاقات جدیدی گشت.
مادر جلسات گذشته گفتیم که ابلیس (شیطان که از جن بود) به خاطر حسادت به مقام حضرت آدم طردشد. الان توی این صحنه شکست عملی هم خورده از این انسان. اگر تا الان حسادتش و دشمنی با آدم ده درجه بود اکنون صد درجه شده هزار درجه شده چشم دیدن او را نداره و به نظر ابلیس همه ضربهها را متوجه گنجی که در اختیار آدم هست. ماجرای هبوط و توبه آدم در گیری بین آدم و ابلیس منجر به خروج آدم از بهشت ملکوتی و هبوط او به زمین شد.ابلیس از این واقعه احساس پیروزی بزرگ میکرد و این اولین اقدام ابلیس در راستای اغوای آدم و فرزندان او بود.آدم با توبه و تلقی اسماء یاد گرفته چگونه به بهشت باز گردد و این تجربه نه فقط برای آدم بلکه برای جمیع نسل بشر قابل تعمیم است.
پس نسبت به این کلمات هم حسادت و بغض دارد. همه مشکلات را زیر سر این کلمات میداند.ادامه زندگی و حیات انسان روی زمین در واقع ادامه این درگیری و نزاع است. اساساً روز اول هیچ چیزی در صلح و صفا نبوده .بازی از همان نقطه اول با درگیری و جنگ آغاز شده.اینطور نبوده که اول صلح و صفا بوده یک عامل مزاحم آمده ترکیب را بهم زده. ما در متن درگیری و نزاع بدنیا آمدیم. روایت ما توصیف همان جنگ اول است. اتمسفر ما در روایت انسان شروع درگیری است.
خارج از این درگیری نمیتوانیم باشیم. دوربینمان را فعلا میبریم یک طرف ماجرا و از خانواده حضرت آدم و حوا فیلم میگیریم.بعد کم کم یاد میگیریم دوربین را بیاوریم عقب تا از بالا درگیری را باهم ببینیم.
میخواهیم ببینیم چه اتفاقاتی برای آنها افتاده .دوربین به سمت کجاست ؟
خانواده حضرت آدم. دوباره یادآوری میکنم در روایت انسان کوچکترین سلول جامعه خانواده است .این اساس مقدس هست
آیه خداست و نشانه خداست.خیلی مهم است. آیه آرامش. اساسا نمیگویم انسان دوره فردگرایی را طی کرده و بنا بر نیاز به امنیت و فطری تلاش کرده تا جامعه پذیر بشود از اول اجتماعی بوده. از اول خانواده رشد کرده و سلولهای دیگری کنار خودش تشکیل داده بنابراین این پرسش نابجایی است که بگویم انسان مدنی بالاضطرار است.
خانواده حضرت آدم هست. از مقدس ترین سلول خانواده
این حرف اینطور معنا میشود که آدم زمانی مدنی نبوده بعد مدنی شده و حالا میپرسیم چرا شده. که از اساس غلط است. وقتی بگوییم از اول اجتماعی بوده دیگر برای این سؤال جایی ندارد.
مثل اینکه بگوییم انسان چرا دو پا دارد؟
از اول دوپا داشته است. یک پایی نبوده که بعدا اضطرارا یک پای دیگر کنارش سبز شود.
روز آدم و حوا چگونه شب میشد؟
این خیلی مهم است. در ابتدا خدای متعال باید یک نمادی بسازد تا مدام حس بازگشت به بهشت فرصتی، برای طی کردن آن اتفاقی که آدم انجام داد در این شهر بوجود بیاد تا این شهر برای آدم خواستنی شود.
ساختن خانه در زمین توسط آدم پس از قبول شدن توبه آدم، سنگ بهشتی و درخشان از بهشت فرستاد که ما میگوییم حجرالاسود که ابتدا سفید و نورانی بود به علت گناه انسانها آرام آرام به سیاهی گرایید.
به آدم فرمود: این سنگ را در جایی نصب میکنی که شده کعبه. این سنگ نمادی بود از بهشتی که یاد آور بهشت برزخی به آدم میشد.
یه جورایی آدم را به یاد بها الهی میبرد و دلتنگی آدم را بر طرف میکرد.بعد خدا به حضرت آدم با تعلیم ملائکه به حضرت آدم دستور دادند مطابق یک فرمولی که چکار کند که خانهای بسازد، مکانی که امروز به آن میگوییم کعبه. در اولین روزهای ورود انسان به زمین مناسک توحیدی که حج یکی از آنهاست آغاز شده است.
بعد به او یاد دادند که دور آن طواف کنند و اینجا باید وقوف کنند. اینجا باید بیتوته کنی اینجا این عمل را انجام دهی و این ذکر را بگو، همه این کارها را حضرت آدم و حوا انجام داد. بعد خود ملائکه گفتند حجت قبول شد. تقبلالله.
بعد به خاطر اینکه حج را همان طواف در بیتالمعمور نشان بدهند. گفتند ما دو هزار سال قبل از تو حج این خانه را انجام دادیم. پس اینجا یک جای معمولی نیست.خیلی جای مهمی است.
شاید برای مخاطبان عزیز سوال پیش آید که مگر ملائکه روی زمین بودند که به آدم آموزش دادند؟ باید گفت که اولا ملائکه همه جا هستند. و دوم چه در زمین بوده باشند، چه نبوده باشند.خودشان توضیح دادند این مکان در زمین محاذی بیتالمعمور در آسمان است، آنجا ملائکه دائما در طواف خانه خدا هستند. این طواف ما نازله طواف ملائکه در بیتالمعمور است.همه اثرات معنوی که آنها میگیرند اگر انسانها انجام دهند میگیرند.
اولین مناسک و عمل توحیدی توسط ملائکه برای آدم نازل شد.در جلسات بعدی بیشتر درباره اهمیت خانه کعبه و مناسک آن خواهیم گفت و چرا حضرت ابراهیم به ترمیم خانه کعبه مامور شد.
بعد خدای متعال گندم را برای آدم نازل کرد. یا معرفت به این گیاه استراتژیک را آموزش داد.
کم کم داریم همه ابعاد زندگی و زوایای جامعه انسانی را توضیح میدهیم. سازههای اصلی تمدن بشری در نگاه الهی ما در حال معرفی پایههای اصلی یک تمدن هستیم یک تمدن از چند چیز تشکیل شده است؟ افراد سازهها، رفتارها، ابزارها و مناطقی که از این به بعد در روایت انسان برای ما مهم است:
الف)مکه ( مراد حرم است) ب)اورشلیم(فلسطین )
ج) میان رودان (سرزمین بینالنهرین) این سه نقطه مکان مثلثی را تشکیل میدهند که کانون حوادث بسیار مهمی در حیات انسان بوده و خواهد بود.امروز این منطقه را “هارتلند” مینامند و از اهمیت استراتژیکی بالایی برخوردار است.
سبک زندگی عبادی، معماری، تغذیه، زبان همه در این تمدن وجود دارد.
تا بتوانید با این دوربین همه ابعاد شهر حضرت آدم را تصور کنید و مورد مطالعه قرار بدید. نام شهر بکه بود.
بحث همچنان ادامه دارد
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1402-01-28] [ 03:36:00 ب.ظ ]
|