«باز هم آدم زگندم سیر شد» | ... |
باز هم رنگین کمان بی حال بود
قصه های زندگیمان کال بود
باز راه مردمان درفال بود
جای جای راهمان گودال بود
باز ما بودیم وجانی باخته
کاخ های با جهالت باتکبرساخته
باز آوای چکاوک را شکسته فاخته
اسب های دل شده وحشی وتا شب تاخته
باز هم آدم زگندم سیر شد
خوابهای خسته با تقدیر تعبیر شد
باز هم جامی زمی لبریز شد
زیر پاها از پلیدی لیز شد
باز هم شاهین دل تا مرگ رفت
جنس دلهامان زخاری، سنگ سخت
باز چشم یاقیان بسته به تخت
پایه های دین وایمان لخت لخت
باز هم عشق ها از واقعیت گم شدند
آبهای نهر های آسمانی کم شدند
باز هیزم های خشک و تر قاطی شدند
ضجه های روح در تن طولانی شدند
باز هم چشم هامان سوی دیگر مات شد
در خیال وفکرهامان عشق کاذب یافت شد
باز هم دیوارهای هرزگی پرداخت شد
خود بدیدم بچه خوب محله لات شد
باز هم رویای آیینه شکست
گرگ هاری دست پرچین هانشست
باز پر شد دل زخواهش های پست
رفت عشق واقعی تا دور دست
باز چنگی بهر رقصی ساز کرد
چشم هامان بهر بارش ناز کرد
باز دل هامان هوای عشق کرد
بهر تعجیل فرج آواز کرد
مهجده انتظاری
با سلام و احترام
کاربر گرامی ضمن تشکر و آرزوی سالی سرشار از خیر و نیکی برای شما
سروده حاضر در وبلاگ طلبه نوشت منتشر گردید.
موفق باشید.
سلام خیلی زیباست،اجرتون با امام زمان .التماس دعا دارم.
اللهم عجل فرجه
زیبا است ممنون
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1394-12-24] [ 02:27:00 ب.ظ ]
|