پری و پریسا!
پری و پریسای سالهای دهه ی پنجاه….پری وپریسا در یک شهر مذهبی در خانواده ای سنتی زندگی می کردند.پری با چشمهایی آبی وموهایی بور، کوچکترین دختر خانواده بود

ادامه مطلب :

وپریسا که چند سالی از او بزرگتر بود چهره ی چندان جذابی نداشت. همانطور که گفتم شهر مذهبی بود و این دو خواهر جرأت بی حجاب شدن نداشتن!!! اما وای از اون لحظه‌ای که پایشان به تهران می‌رسید !!! پریسا دختر سربراهی نبود.همیشه سراز خانه های مردم در می‌آورد…خوب یادمه اون شبی رو که برادرم اومد خانه و گفت:همین الان مامانه سررسید و جارو بدست پسرشو همراه دختره از خونه بیرون کرد!بیرون رفتنی هم سعی می کرد با همراه بردن پری برای خودش مشتری پیدا کنه.سرانجام این حراج کردن چهره واندام پری به نتیجه رسید !! یک مستشار آمریکایی عاشق پری شد ولی چون مسیحی بود  بردنش پیش یکی از مراجع اون زمان و بی هیچ تحقیق و تفحصی مسلمون شد!pan style="font-size: 12pt; font-family: IRANSans, arial, helvetica, sans-serif;">شبی که قرار بود مراسم عقد برگزار بشه ،خانواده پری مجبور شدند از همسایه ها مبل وصندلی وتلویزیون امانت بگیرن تا پیش آمریکایی آبروداری کنند!!   اون زمان استفاده از تلوزیون ورادیو به خاطرمحتوای مستهجنش، حرام بود؛ برا همین مذهبی ها از این جور رسانه ها استفاده نمی کردند.تااینکه انقلاب شروع شد مستشارهای آمریکایی در اکثر شهرهای مهم مشغول چپاول وزورگیری بودند، با گرفتن حق توحش نونشون توروغن بود. از ترس انقلابیون دزدانه فرار کردند!!! پری وشوهرش هم به آمریکا فرار کردند .
پریسا همچنان در آرزوی شوهراروپایی می سوخت، به قول خودش پری شکل اروپاییها بود؛اماپریسا خودش رو زیبا نمی دید. اون سالها از این رنگ موها یی که مو ابرو رابور وطلایی می کنه  وازلنزهای چشمی واین چیزها خبری نبود تا پریسا خودش را رنگ کنه!! برا همین هم مشتری خارجی پیدا نشد.
 سال 57 بود، یک دانشجوی مجرد که میخواست بره اروپا  دنبال یه زن می گشت تا بتونه با ازدواج تصنعی بره اروپا،پریسا افتاد تو تورش وباهم رفتن فرانسه. بعداز  یه روزمادرش رو  که ویلچری شده بود دیدم ازش احوال دختراش وپرسیدم از دخترا چه خبر؟ گفت: پری دوتا دختر داره واز شوهرش طلاق گرفته ودر یک پمپ بنزین کارگری می کنه!!!
پرسیدم تاحالا دیدی شون؟
گفت: سالی یه دفعه پری دعوت نامه می فرسته میرم پیشش، ولی دختراش زبان ایرانی بلد نیستند واز من که مادربزرگشون هستم به شدت متنفرند!!!
از حال پریسا پرسیدم ؟
گفت:پریسا هم بعداز اینکه رفت فرانسه چون قرارشون با اون دانشجو، رسیدن به فرانسه بود از هم جداشدند، حالایک پسر داره ، توی یک سوپر مارکت کار می کنه!!!
من منتظرم ببینم سرنوشت پری وپریوش تا کجا مثل پری وپریسا ست.!!!
موضوعات: داستان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...