?????

هر موقع طبال‌های دسته‌ی عزاداری نزدیک می‌شوند؛ دختر کوچولوهایم محکم‌تر دستم را فشار میدهند. بیشتر به من می‌چسبند و گوشه چادرم را ول نمی‌کنند. نگاهشان هراسان می‌شود و گاهی گریه می‌کنند. و می‌گویند:” مامان! می‌ترسم برگردیم خونه!”

یاد دل مضطرب رقیه جان؛ برای آتش زدن دل دختر کافیست. دختر سه ساله‌ای است که تشنه است و عمویش قول داده که برایش آب می‌آورد. ولی الان با خبر شده که بهترین عموی دنیا هم با لب تشنه شهید شده.
رقیه دیگر آب نمی‌خواهد. توی این سر و صدای طبال‌های یزید و بی‌کسی؛ دلش فقط بابایش را می‌خواهد. فقط عمو می‌خواهد تا کنارش باشد که نترسد.

شنیدن صدای هلهله‌ی ناکسانی که دوره‌ات کرده و تمام عزیزانت را پرپر کرده‌اند؛ ترس دارد.
باید زینب باشی که هم نترسی؛ هم از حسینت دل بکنی؛ هم زنان و کودکان را آرام کنی و محافظ حضرت برادر زاده‌ات باشی در نهایت یزید را در کاخش ذلیل کنی….


✍️ به قلم سرکار خانم #رامیان ?


#دورهمی‌های_خانه‌ی_بی‌بی‌طوبی ?
#محرم


https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d

موضوعات: کوتاه نوشت  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب [عضو] 
5 stars

السلام وعلیک یا بنت الحسین حضرت رقیه دعاگومون باشه

1400/06/03 @ 09:32
نظر از: سربازی از تبار سادات [عضو] 
5 stars

شفاعت اهل بیت روزیتون

1400/05/31 @ 12:08
پاسخ از: محمدی [عضو] 

آجرک الله

1400/05/31 @ 19:09
نظر از: پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب [عضو] 
5 stars

سلام وخداقوت واقا السلام علیک با بنت الحسین

1400/05/31 @ 09:42
پاسخ از: محمدی [عضو] 

سلام ممنونم

1400/05/31 @ 19:10


فرم در حال بارگذاری ...