نامه ای از یک سرباز به قطب عالم امکان امام زمان (عج)

گیرنده: حضرت بقیه الله الأعظم، حجه بن الحسن العسگری علیه السلام

فرستنده: گم گشته راه دوست      که نگاهش همیشه در پی اوست

السّلام علیک یا ابا صالح المهدی

مولای خوبان، سلام.

عمری ست به امید شنیدن ندایی که پاسخگوی سلامم باشد، نفس می کشم. امید زندگیم جوابم نمی دهی؟

کوله باری از گله بر دوش گرفته ام و راهی کویت شده ام.

آرامش دو عالم، آرامشم ببخش از این همه دل آشوبی. دریای گناهانم تلاطم گرفته است و طوفان چتر نجاتم را دریده است. جان رسیدن به ساحل را ندارم. منجی دو عالم، کشتی نجاتم باش و با نگاهت مرا به ساحل آرامشم هدایت کن.

خود، آگاهم که لایق نگاهت نیستم، ولی صد شکر که اسم سربازیت را به جان خریده ام.

و تو ای هستی دو عالم، خود برگه عبورم داده ای و در خیمه ات را به رویم گشوده ای. پس منت گذار و نگاهم را پاسخگو باش.

سرور خوبان! وجدانم را بیدار کن تا دریابم که تویی تنها امیدم.

و دریابم که در این دنیای بی کسی، تنها کسم تویی و روشنایی راهم از آفتاب وجود تو سرچشمه می گیرد.

یوسف زهرا! گله دارم از دل بیمارم. دلی که هزاران بار با یاد تو تقدسش بخشیده ام. اما، چه کنم که باز به خانه نخستین باز گشته است. شیطان درونم امانم را بریده است، تو را به جان مادرت زهرا، با نگاهت چشمانم را ایمن بساز و با دعایت زنجیر دنیا از پایم باز کن.

و تو ای پنهان پیدا! کاش می دانستم پرتو نگاهت را از کدامین روزنه می توانم دریابم. دیرگاهی ست، ندبه را شفیع آدینه قرار داده ایم، تا شاید برسد آنروزی که شنوای ندای دلنشین «أنا المهدی» باشیم.

جلا و نور بقیع! بیا و خورشید دل ما باش.

تنها ندای درونم «اللهم عجّل لِوَلِیّکَ الفرج» است و تنها آرزویم دیدار روی تو.

گل نرگس! بیا و با آمدنت قرار دل بی قرارم باش، غم هجرانت امیدم بریده است، بیا و امید دل ناامیدم باش.

                                                                                                  مصطفی زاده

موضوعات: متن ادبی  لینک ثابت
نظر از: پلاک [بازدید کننده]   

السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان
خدا قوت
التماس دعا

1390/08/11 @ 23:23


فرم در حال بارگذاری ...