الهی... | ... |
الهی…
با خاطری خسته…دلی به تو بسته!
دست از غیر تو شسته…در انتظار رحمتت نشسته ام.
میدهی کریمی..
نمیدهی حکیمی ..
میخوانی شاکرم …
میرانی صابرم ….
الهی احوالم چنانست که میدانی ..
و اعمالم چنین است که می بینی ..
نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز..
.الهی مشت خاکی را چه شاید..
و از او چه براید…
و با او چه باید…؟
دستم بگیر
طلبه
[دوشنبه 1392-09-04] [ 05:07:00 ب.ظ ]
|