سوتی دادن خودم | ... |
مشهد بودیم، در صحن رضوی آقای میانسال آذریزبان از ما پرسید: «باغشیلین نوار بهداشتی هارداده؟» «ببخشید نوار بهداشتی کجاست؟» یک لحظه کپ کردیم که این آقا از مردان تقاضای نوار بهداشتی برای چی!متوجه شدیم منظورش سرویس بهداشتی است! بعد از دادن آدرس ما هم خندیدیم، یکی گفت:راست می گویند ترکها سوتی میدهند!
آمدیم هتل، توی لابی بودم، جلوی آسانسور، دکمههای آسانسور را بی وقفه فشار می دادم؟!
یکی علامت لابی را نشان میداد و آن دیگری طبقه دوم را نشان میداد. من همچنان دکمهها را فشار میدادم تا آسانسور پایین بیاد.
بعد چند دقیقه، از تصویر افراد پذیرش که روی در آسانسور منعکس شده بود، متوجه شدم که دونفر ایستادهاند مرا تماشا میکنند!پیش خودشان فکر میکردند این خانم با آسانسور چکار دارد؟
برگشتم و پرسیدم ببخشید آسانسور خراب است؟ چرا پایین نمییاد؟
آقای مسئول پذیرش گفت: در آسانسور باز است!
خجالت کشیدم گفتم: هم درش مثل آئینه است هم داخلش .
به اتاق که رسیدم گفتم تنها ترکها سوتی نمیدهند، فارسها هم سوتی میدهند.
بعد یاد ماجرای شیخ رجب علی خیاط افتادم.
آن بنده خدا، بعد از فکر مکروه از عالم معنا خبردار شد! ولی ما بلافاصله در عالم ظاهر فهمیدیم که خطای خنده بیمورد ما، به اشتباه لپی آن زائر محترم، در مدت 15 دقیقه جواب داد که خندهاش خیلی بیشتر بود.
همه رفتارهای ما در عالم هستی پاسخ مخصوص به خود را دارد، بعضی خیلی وحشناک و غیر قابل جبران است و بعضی براحتی میگذرد.
همه چیز به عهده خودمان است ، «بما کسبت ایدیهم»
###
روزی برای انجام کاری روانه بازار شدم، اندیشه مکروهی در مغزم گذشت، ولی بلافاصله استغفار کردم. در ادامه راه، شترهایی که از بیرون شهر هیزم میآوردند، قطاروار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شترها لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب میدیدم. به مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه میگیرد و با اضطراب عرض کردم: خدایا این چه بود؟
در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکری بود که کردی.
گفتم: گناهی که انجام ندادم.
گفتند: لگد آن شتر هم که به تو نخورد! »
[جمعه 1401-12-05] [ 12:09:00 ب.ظ ]
|