سفر اربعین و دایره امن زیارت | ... |
. خاطره ی من از سفر اربعین مربوط به سه سال قبل است .
در آن زمان، دانش آموز سال آخر دبیرستان بودم و به همراه اقوام و چندنفر از مردان فامیل به سفر اربعین رفتیم . بعد از زیارت کربلا تصمیم گرفتیم که به سامرا هم برویم . به ما گفته بودند که راه سامرا بسته است ولی ما هر طور شده میخواستیم برویم بنابراین سوار یک ماشین وانت بدون اتاقک شدیم . همگی سوار شدیم و از شانس خطرناکترین قسمت ماشین به من رسید که درست منتهی الیه ماشین بود و در هر دست انداز و پیچی، نزدیک بود از ماشین به بیرون بیفتم.
و چیزی که از رانندگی در عراق فهمیدم این بود که اگر در جادههای آنجا، راننده ای قوانین و مقررات رانندگی را رعایت کند حتما تصادف میکند چون ماشین ها همگی در سمت مخالف رانندگی میکردند و رانندهی ما هم همینطور و فقط در آخرین لحظات برخورد با ماشین روبرو، جاخالی میداد و خطر را رد میکرد .
دست آخر هم ما را کنار جاده پیاده کرد و گفت که از این بیشتر نمیتواند برود و ما باید بقیهی راه را پیاده میرفتیم . در آن گرما بدون آب در یک جاده ی ناشناس کار سختی بود . با دیدن هر ماشینی که از دور میآمد سریعاً به درختان و نیزارهای کنار جاده رفته و پنهان میشدیم چون به ما گفته بودند که اگر گرفتار پلیس بشوید که دیگر هیچ و دستگیر و بازگردانده میشوید و اگر گرفتار داعش بشوید که دیگر هیچ، دستگیر و به آن دنیا بازگردانده میشوید . خلاصه پس از مدتی راه رفتن در اثر گرما و تشنگی و خستگی و البته ترس مجبور شدیم همهی راه را برگردیم و به کربلا پناه ببریم .
راستی چیزی که در این سفر خیلی جالب بود این بود که من میتوانستم بدون نظارت مادرم از هر غذایی که دوست داشتم بخورم ، چه بهداشتی و چه غیر بهداشتی . مثلا در موردی یک پسربچهی ده ساله ، برایمان فلافل درست کرد، آن هم چه فلافلهای خوش مزهای، جایتان خالی. البته جای مامانم هم خالی که میدید چطور یک پسربچه دست در تشت خمیر میکرد و فلافل درست میکرد . خلاصه خدا قسمتتان کند، سفری است پر از مهربانی و مهمان نوازی . در ضمن چیزی که برایم عجیب بود این بود که من در این سفر تا وقتی در عراق بودم، سالم بودم و وقتی که به سر کوچه ی خودمان رسیدم، سرما خوردم گویی که از دایرهی امن زیارت امام حسین خارج شده بودم .
[چهارشنبه 1397-08-16] [ 12:17:00 ب.ظ ]
|